از : ناصر مستشار
عنوان : مریم فراهانی به سایت ایران گلوبال سر بزن
جوابت را آنجا مفصل نوشته ام .در اخبار روز کامنت مرا پاک کردند!
۷۱۹۵ - تاریخ انتشار : ۲۴ بهمن ۱٣٨۷
|
از : مریم فراهانی
عنوان : اقای مستشار ایا هنوز شما خواستار حمله اتمی اسرائیل به کشورمان ایران هستید?
این هوچی گریهای اقای مستشار کسی را فریب نمیدهد.جمهوری اسلامی با چپهای شهید زمان شاه و مجاهدین شهید مشکلی ندارند. انها با چپهای زنده مشکل دارند و بخاطر این دانشجویان میتوانند برای شهدای سیاهکل بزرگداشت بگیرند و مطمعن باشید انها برای شالگونی و خانبابا تهرانی و بهروز خلیق واقای تابان نمیتونند بزرگداشت بگیرند. اخه هوچی گری کسی که خواستار حمله اتمی اسرائیل به ایران است را میشود یک هشدار دلسوزانه دانست یا حرکتی مزورانه مثل حرکات خود ماموران حکومت اسلامی در رابطه با شهدای چپ قبل از انقلاب
۷۱٨۵ - تاریخ انتشار : ۲۴ بهمن ۱٣٨۷
|
از : ناصر مستشار
عنوان : از شگردهای همیشگی رژیم اسلامی
از شگردهای همیشگی رژیم اسلامی این هست که در اوج سرکوب نیروهای سیاسی که از آنها احساس خطر می کند اما در عین حال به بعضی از نیروهای سیاسی بی خطر و یا کم خطر کمی آزادی سیاسی می دهد تا به جهانیان اعلام بکند که در نظام اسلامی آزادی های مطلق وجود دارد.(وعده خمینی در پاریس که گفته بود مارکسیست ها آزاد خواهند بود نیز تبلیغ خواهد شد اما این در حالیست که ایران مملو از اعدام مارکسیست ها است) واشتباه گروههای سیاسی است که از این آزادی ها استفاده می کنند و برای رژیم اسلامی آبرو می خرند.آنها باید استفاده از آزادی فعالیت خود را منوط به آزادی فعالیت دیگر نیروهای سیاسی دگر اندیش نمایند تا در این راه همبستگی سیاسی خود را بادیگران نشان دهند اما متاسفانه آنها از این اصول تبعیت نمی کنند!
۷۱۲۹ - تاریخ انتشار : ۲۲ بهمن ۱٣٨۷
|
از : ناصر مستشار
عنوان : خطای آن سال سیاه باردیگر تکرار گردید!
بزرگداشت مهندس بازرگان ممنوع، گرامیداشت سیاهکل مجاز!
وقتی خبر زیر را درسایت ایران گلوبال خواندم کاملا بهت زده شدم: روز پنج شنبه هفدهم بهمن ماه در تهران در مراسمی، نوزده بهمن سی و هشتمین سالگرد واقعه سیاهکل، بنیانگذاری سازمان چریکهای فدائی خلق ایران و همچنین انقلاب ۲۲بهمن علیه رژیم سلطنتی گرامی داشته شد.
در این مراسم که گروه وسیعی از روشنفکران، فعالین سیاسی، فعالین حنبش کارگری، زنان و دانشجوئی و همچنین دیگر اقشار مردم شرکت داشتند، یاد و نام بنیانگذاران سیاهکل، جنبش فدائی و مبارزه این جنبش برای آزادی و سیوسیالیسم گرامی داشته شد.
باخواندن خبر بالا برایم بسیار سئوال برانگیز بود، چگونه در نظام عدل جمهوری اسلامی بزرگداشت مهندس بازرگان که در به ثمر رساندن انقلاب اسلامی بسیار زحمت کشیده بود و به مدت هشت ماه نخست وزیر دولت موقت نیز گردید ممنوع میشود اما مراسم گرامیداشت واقعه سیاهکل ضدسلطنتی و ضدامپریالیستی مجاز میشود؟ همانطوریکه همگان باخبر هستند از برگزاری مراسم مهندس بازگان جلوگیری سرسختانه ائی بعمل آمد و عده ائی نیز دستگیر و زندانی شدند اما مراسم تاسیس سازمان چریکهای فدائی خلق بدون درگیری درنظام خفقان و سرکوب گر نظام جمهوری اسلامی برگزار گردید.من که از همان آغاز نوجوانی با مبارزه مسلحانه مخالف بوده ام و همیشه براین نظر بوده ام که مبارزه مسلحانه جوامع را هرچه بیشتر پلیسی می کند وامکانی برای اندیشدن و کار سیاسی نمی گذارد وهمه دنیا از لوله تفنگ بررسی میشود.همچنانکه قیام زودرس مجاهدین خلق نیز درسال ۱۳۶۰ جامعه ایران را هرچه بیشتر بسوی خفقان سوق داد.سازمان چریکهای فدائی به سیاق سازمان مجاهدین خلق پس از قیام ارتجاعی خمینی شکل گرفتند. این دو سازمان به این نظریه رسیده بودند که شاه باسرکوب پیروان خمینی همه درها سیاسی را بسته است و تنها راه نجات ایران مبارزه مسلحانه است وشاه ایران دیگر امریکائی شده است واین در حالی بود که همین شاه امریکا ئی یکسال پیش از آن ماموریت تشکیل کابینه را ابتدا به رهبران جبهه ملی پیشنهاد داده بود که از جانب آنها طی شروطی رد شده بود. بعضی از بنیانگذاران سازمان چریکهای فدائی خلق نیز از آنجائیکه از ریشه های مذهبی برخوردار بودند ،حرکت مسلحانه و نابالغ خود را در واقعه سیاهکل به سیاق حرکت های مذهبی کربلا و خمینی درسال ۴۲ "قیام" نامیدند در حالیکه در آن قیام تنها چند چریک جدا از توده اقدام به عمل مسلحانه کرده بودند که توسط دهاتی های همان منطقه دستگیر شدند. اما برگردیم به سئوال اساسی مقاله که چرا از بزرگداشت مهندس بازرگان جلوگیری میشود اما با برگزاری مراسم سیاهکل که حامل پیام های ضدسلطنتی و ضد امپریالیستی می باشد در جمهوری اسلامی اجازه برگزاری می یابد؟مگر اندیشه های مهندس بازرگان چه خطری می تواند برای نظام حکومت اسلامی بوجود بیاورد که از بردن نام و مراسم یاد بود او ممانعت بعمل می آید؟درحال حاضر می توان تشخیص داد که رژیم اسلامی تنهااز اندیشه های آزادیخواهانه ،مدنی ، جنبش زنان برای حقوق مساوی تحت عنوان انقلاب نرم به وحشت در آمده است نه از مبارزان کهنه کار ضدامپریالیست که سالهاست که هم اسلحه را برزمین گذاشته اند و نیز مبارزه ملی ومردمی را؟چراکه سران جمهوری اسلامی نیز در مبارزه ضد امپریالیستی دروغین خود براحتی توانسته اند سرمردم راشیره بمالند و همه مبارزات آزادیخواهانه مردم را در سایه شعارهای دروغین ملی میهنی سرکوب نمایند.همانطور یکه شاهد بودیم رژیم اسلامی به بهانه جنگ غزه به خانه خانم شیرین عبادی و دانشجویان دفتر تحکیم حمله برد نه به خانه مبارزان ضدامپریالیستی؟اگر چریکهای سابق فدائی به احترام چریک پیر مبارزه سیاسی یعنی مهندس بازرگان که آموزگار همه فدائیان ومجاهدان نیز بود از جوازی که ماموران جمهوری اسلامی برای برگزاری مراسم سیاهکل داده بودند استفاده نمی کردند هم به آزادی احترام گذاشته بودند وهم به پرنسیب های سیاسی مبارزاتی!درسال ۱۳۶۰ نیز در اوج سرکوب ها واعدام ها ، حزب توده و سازمان اکثریت اجازه مصاحبه تلوزیونی با سرکوب گران را بدست آوردند اما علیرغم اینکه دیگر آزدیخواهان در زندانها یا اعدام میشدند ویا شکنجه؟خطای آن سال سیاه باردیگر تکرار گردید!
۷۱۲۲ - تاریخ انتشار : ۲۲ بهمن ۱٣٨۷
|
از : هدیه از امل
عنوان : کدام پناهنده سیاسی
اولا زمان شاه یک میلیونیوم از جمعیت کشور هم فکر خارج رفتن را نمیکرد وکسی پاسپورت نداشت. حالا از بچه هشت ساله تا پیرمرد و پیرزن هفتاد ساله عشق خارج دارند و فکر میکنند انجا چه خبر است.این یک میلیونی که البته بعضی ها میگویند ۵ میلیون چند درصدشان پناهنده سیاسی هستند و خند درصدشان پاسپورت جمهوری اسلامی را هم در کنار پاسپورت کشور محل اقامت در جیب دارند?مثل اینکه اقای مستشار با تکیه به این یک میلیون نفر پناهنده سیاسی بود که خواستار حمله اتمی اسرائیل به ایران شده بودند.افای مستشار دلتون برای مردم ایران نمیسوزه بلکه به وظیفه ای که دیگران به عهده تان گذاشتند عمل میکنید.
۷۱۰۴ - تاریخ انتشار : ۲۱ بهمن ۱٣٨۷
|
از : ناصر مستشار
عنوان : این کجا و آن کجا؟
من یک جمهوری خواه هستم و سلطنت را هیچگاه نپسندیده ام اما اینرا من که در دوره شاه نیز زندگی کرده ام بخوبی می دانم که در انقلاب ارتجاعی و اسلامی سال ۵۷ تنها شاه و سلطنت سرنگون نگردید بلکه جامعه نیمی مدنی که در پرتو انقلاب مشروطیت بدست آمده بود نیز نابود گردید.اگر شاه دیکتاتوری سکو لار را رهبری می کرد اما زندگی عرفی و معمولی و آزادی های اجتماعی وشغلی و تحصیلی و آزادی مذاهب به طور نسبی رعایت می شد و جمعیت پناهنده سیاسی ایران در خارج کشور به چند صد نفر هم نمی رسید اما اینک به میلیون رسیده است و تعداد کشته ها و اعدام های دوره شاه از سال ۱۳۴۲ تا ۲۲ بهمن ۵۷ به تحقیق عماد الدین باقی تنها ۳۰۱۶ تن بود که این خود جنایت است اما در مقایسه با قتل عام های رژیم اسلامی که آما ر آن از ۱۰۰،۰۰۰ نیز تجاوز کرده هیچ است!ایران زمان شاه علیرغم تمام مظالم و استبداد سیاسی اش قابل زندگی بود اما زندگی در حکومت اسلامی به یک فاجعه روزانه تبدیل شده است.
۷۰۲۹ - تاریخ انتشار : ۱٨ بهمن ۱٣٨۷
|
از : بابک مهرانی
عنوان : پوزش بخاطر اشتباه تحریری
آقای کشتگر ، خواهشنمد ست یکیار دیگر جمع بندی تان را بادقت مرور بفرمائید:
۷۰۲۴ - تاریخ انتشار : ۱٨ بهمن ۱٣٨۷
|
از : بابک مهرانی
عنوان : خوشبینی سیاسی
آقای کشتگر ، خواهشنمد ست یکیار دیگر جمع بندی تان را بادقت مردور بفرمائید:
« اگر ۳۰ سال پیش همه گروهها و جریانات سیاسی آن زمان خواهان نوعی از دیکتاتوری مورد علاقه خویش بودند (دیکتاتوری پرولتاریا، جمهوری اسلامی، جامعه بی طبقه توحیدی، دیکتاتوری سلطنتی) و درنتیجه هواداران پلورالیسم سیاسی انگشت شمار بودند، .. امروزه انگشت شمار کسانی هستند که در جستجوی استبداد جدیدی به جای استبداد مذهبی باشند...»
نمی خواهم ملانقطی باشم ولی اگر به جریانات اقتدار گرا یا دیکتاتو ر ماب عنایت کنیم فور می کنم کسانی که امروز روز در جستجوی استبدادی جدیدی هستند نمی توان «انگشت شمار» توصیف شود . این قضاوت خوش بینانه یا سهل انگارانه ست. دلایل من عبارت ست از :
یک - حکومت مذهبی حاکم و تمام نیروهای حامی آن ، هنوز گرایشی برای تحمل نیروهای خارج از حکومت اعم از ملی-مذهبی ، ملی و چپ و هواداران حکومت پادشاهی نشان نداده و در تمام زمینه ها ی دیگر ؛ فرهنگی و مذهبی و زندگی حصوصی شهروندان نقض حقوق بشر بشدت ادامه دارد.
دوم - هواداران رژیم سرنگون شده ی دیکتاتوری پادشاهی ، هنوز در باره ی قبول عملکرد های اتوکراتیک رژیم گذشته طفره میروند و علیرغم خاطرات نویسی سران رژیم پیش که همگی دال بر «خود محور ی» آخرین شاه سابق می باشد که خودش صدای انقلاب مردم را شنید ولی کارگزاران او هنوز نمی خواهند به عمق فاجعه پی ببرند که این در بطن خود نشان میدهد که این نیروها به تصحیح مواضع خود نپرداخته که حکایت از ماهیت انحصار طلبی آنها می باشد.
در ماده ی ۲ از منشور «حزب مشروطه خواهان بعداز انقلاب » که اخیرا ادعای حزب لیبرال دموکرات را نیز به صفات خود اضافه کردنه اند میخوانیم:
[ ـ ما پادشاهی مشروطه را بهترین و مناسب ترین رژیم و شکل حکومت برای ایران میدانیم و از هیچ گونه تلاش قانونی و دمکراتیک برای برقراری نظام پادشاهی مشروطه به پادشاهی رضاشاه دوم پهلوی فروگزار نخواهیم کرد.]
البته معلوم نیست که هدف اصلی این آقایان تحقق مشروطه باشد .چون در چنین حالتی باید تلاش خود را جهت تحقق انتخابات آزاد تا تشکیل مجلس نمایندگان منتخب مردم صرف نمایند . بعد نمایندگان مردم با تدوین قانون اساسی مشروطه ، شکل حکومتی را نیز تعیین خواهند کرد که می تواند مشروطه ی پادشاهی یا مشروطه ی جمهوری باشد. این دوستان خودشان را The Constitutionalist Party of Iran ( حزب مشروطه ایران) معرفی می کنند ولی در عمل فقط مونارکیست یا طرفدار حکومت پادشاهی هستند. در ایالات متحده همین چند روز پیش اوباما سوگند خورد که برای حفظ Constitution = قانون اساسی = مشروطه ی آمریکا تلاش نماید .
اما این دوستان برای پادشاهی رضا شاه دوم از هیچ تلاشی فرو گذار نخواهند بود . دموکراسی بی دموکراسی ! معلوم نیست چگونه میخواهند شاهزاده رضا پهلوی را دوباره بر مردم تحمیل کنند مثل ۱۲۹۹ یا ۱۳۲۰ یا ۱۳۳۲ در هرصورت رسم نیست که پادشاه از طریق انتخابات به «قدرت » برسد. خوب دقت کنید : پادشاهی مشروطه نه مشروطه ی پادشاهی !
سوم- طرفداران جامعه ی بی طبقه ی توحیدی یعنی هواداران مجاهدین خلق ایران که هنوز اندر خم یک کوچه اند.
چهارم - طرفداران ایجاد دیکتاتوری پرولتاریا البته به آن شدت و غلظت اول انقلاب نمی باشند و با وجودیکه بسیاری از آن بینش فاصله گرفتند ولی برخی فقط آن را تا آینده ی دوری امکان پذیر نمی بینند ولی منتفی نمی دانند.
با این توصیف نمی دانم چگونه آقای کشگر میگوید: « امروزه انگشت شمار کسانی هستند که در جستجوی استبداد جدیدی به جای استبداد مذهبی باشند...»
اگر این طور بود وضعمان در عمل بسیار به از این بود. کاش من اشتباه کنم و هموطنان قلیلی دنبال تحقق دیکتاتوری جدید ند.
بابک مهرانی
جمهوری خواه
۷۰۲٣ - تاریخ انتشار : ۱٨ بهمن ۱٣٨۷
|
از : ایرانی
عنوان : واقع بینی
مقاله خوبی بود از آقای کشتگر، واقع بینانه بدون خیالبافی و تصور سرنگونی رژیم در هفته آینده. سوالی مطرح کرده بودند به اینصورت که:
«اگر ۲۵ سال پیش از انقلاب بهمن، شاه با حمایت دولت های بریتانیا و آمریکای تحت رهبری آیزنهاور و نیکسون علیه نخست وزیر قانونی کشور و کابینه او کودتا نمی کردند آیا در ایران انقلاب می شد؟»
بله در ایران انقلاب و یا کودتا می شد ، به مدل افغانی.
سرنگون شدن ظاهر شاه در سال۱۹۷۳ بوسیله محمد داود خان (نخست وزیر اسبق) ،اعلام جمهوری و رئیس جمهور شدن. کودتای احزاب خلق و پرچم در سال ۱۹۷۸توسط نور محمد ترکی، حفیض الله امین، ببرک کارمل و قتل عام داود خان و خانواده اش. رییس جمهور شدن ترکی. قتل ترکی توسط امین در سال ۱۹۷۹ بدلیل اختلافات درحزب خلق. جانشینی امین بعد از ترکی. ۳ ماه بعد سرنگونی امین توسط ببرک کارمل و بعد از آن حمله ارتش سرخ درسال ۱۹۷۹ و بقیه داستان تا به امروز.
شما در سال ۱۳۳۲ احتمالا چند سالی بیشتر سن نداشتید ولی اگر تاریخ را خوانده باشید پی می برید که جای اسامی بالا می توانید اسامی ذیل را بگذارید : سرهنگ سیامک، سرهنگ مبشری، سروان خسرو روزبه، عبدالصمد کامبخش، کیانوری، رادمنش، فاطمی و.................
بجای ملت افغان، ایرانیها را بگذارید و نقش طالبان را هم معلوم است کی بازی می کند.
قدر مسلم آن است که اگر دولت مصدق توسط امریکا و انگلیس سرنگون نمی شد با اوضاع هردمبیل آنزمان و فقر و فلاکت مردم ، گروهی که نیروی نظامی، انسجام تشکیلاتی و کمکهای خفیه حزب برادر را پشتیبان خود داشت به قدرت میرسید نه افراد لیبرال آزادیخواه و طرفدار دموکراسی تا ایران را تبدیل به مهد دموکراسی کنند.
بیش از ۵۰ سال از آنزمان و ۳۰ سال از سرنگونی شاه می گذرد و ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم. بیاید حالا که در پیرانه سر حداقل بخشی از رهبران چپ واقعگرا شده اند تاریخ آن دوران را هم با همین واقع بینی برای نسل جدید بازگو کنیم نه با تصورات خیالی دوران جوانی و مبارزه.
۷۰۲۰ - تاریخ انتشار : ۱٨ بهمن ۱٣٨۷
|