یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

بزرگداشت سی وهشتمین سالگرد ۱۹ بهمن در تهران

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : حمید محوی

عنوان : از خود گذشتگی یا از خودبیگانه زدایی؟ و پایان قطعی فدائیان اقلیت و اکثریت به عنوان جنبش چپ ایران.
برخی از خوانشگران واقعه و شیفتگان تراژدی متوجه نیستند که تا چه اندازه به بنیادهای مذهبی تکیه دارند. جنبش سیاهکل هیچ درس خاصی برای پیشگامان آینده ندارد و من فکر می کنم که تنها درسی که می توان از آنها آموخت همین است که از این راه نباید رفت. چنین راهی بیراهه است.
حالا اگر خیلی دوست دارید به جاودانگان بپیوندید، این با شماست که تصمیم بگیرید. از ما میرندگان فانی انتظاری نداشته باشید. ما برای هیچ کس نمی خواهیم بمیریم و فدا شویم.

دوستان توجه داشته باشند که باید به نتایج چنین شعار هایی فکر کنند، یعنی اصل «از خود گذشتگی» و یا مفاهیمی از این قبیل، که چنین اصولی در کمال حسن نیّت تا کجا می خواهد پیش برود؟
در حالی که تحولاتی که ما در پی آن هستیم از اصل از خودبیگانه زدایی حرف می زند و نه از خود گذشتگی، از رفاه و آزادی فردی حرف می زند و نه آن چه که از اذهان هیستریک یک عده که تفکرات خود را قادر مطلق می پندارند، و در حرکتی رانشی از بین می روند.
۷۱٨٣ - تاریخ انتشار : ۲۴ بهمن ۱٣٨۷       

    از : آرمان رهائی

عنوان : گرامی باد ساگرد ۱۹ بهمن
با دورود به خاطره انقلابیون فدائی که بدون هیچ چشم داشتی و جان بر کف به مقابله دشمن زحمتشکان و کارگران رفتند و به توده های مردم ایران نشان دادند که می توان و باید با رژیم مزدور و خائن امپریالیستها مبارزه کرد. آنها با فداکاری و مبارزه خود جاودانه شدند و راه را برای نسل های آینده گشودند. دورد بی پایان به رفقای شهید فدائی خلق و مطمنا نسلهای آینده انقلابیون همیشه خاطره آنها را گرامی خواهند داشت.
۷۰۹۴ - تاریخ انتشار : ۲۱ بهمن ۱٣٨۷       

    از : حمید محوی

عنوان : پاسخ به رضوان مزینی
انتقادات شما را می پذیرم و فکر می کنم که پرسش های تاریخی حائز اهمیتی هستند، ولی متأسفانه اطلاعات من از این دورا نها و حوادث آن به اندازه ای نیست که بتوانم وارد جزئیات بشوم. و واقعه را تنها در شکل و شمایل کلی آن می بینم که : در کشوری «جهان سومی» و عقب افتاده و یا عقب نگهداشته شده مثل ایران با یک حکومت سلطنتی دیکتاتوری در رأس آن به عنوان نماینده امپریالیسم جهانی، گروهی اندک در حد ده دوازده نفر راه می افتند که مبارزه کنند و تیر و تفنگ را هم می گذارند روی میز کنار مانیفست حزب کمونیست (البته من این کتاب را در حالت استعاری به کار بردم و در واقع از موقعیت ترجمه‍ی آثار کلاسیک مارکسیستی و ادبیات مارکسیستی در آن دوران بی اطلاع هستم. احتمالا از موقعیت ادبیات مارکسیستی در زمان حاضر، شاید بتوانیم به نتایجی تاریخی در نیم قرن یا چهل سال پیش برسیم).

با این وجود موضوعی را که من روی آن تأکید داشتم، قرابت مفهوم «فدایی» و «شهادت» بود که قویا با تمایلات آگاه و ناآگاه ایدئولوژیک دررابطه است. و نیّت من تنها نقد چنین تمایلی بود و هست و می خواستم و همچنان می خواهم نشان دهم که چنین تمایلاتی به هیچ عنوان با مارکسیسم قرابتی ندارد.

«کدام مارکسیسم؟» واقعا سوال بسیار خوب و بجایی ست. کدام مارکسیسم؟ کدام پژوهشگر علمی در عرصه علوم انسانی و مارکسیسم؟ با این همه سر و صدا؟
آیا چنین موقعیتی برای مارکسیسم در جنبش های به اصطلاح چپ ایران، حضور چنین نظریات فدایی طلبی نبوده است ؟- یعنی همان موردی که پیش از این نوشتم : توقف اندیشه. و توقف اندیشه به دلیل مستقیم حضور پر رنگ فدائیت.

با تشکر از خوانش شما و همگی
۷۰۹۱ - تاریخ انتشار : ۲۰ بهمن ۱٣٨۷       

    از : بایک مهرانی

عنوان : ترسیم گذار به انتخابات آزاد
برای هموطن آقای کاظم صبوری
هیچ حکومتی حق ندارد منافع و مصالح عالیه مردم و مملکت را به بهانه ی اختلاف و رقابت با این یا آن جریان داخل و یا خارج از حکومت نادیده بگیرد. در این باره هم شاه و هم شیخ قرابت عجیبی دارند. میدانید چرا ؟
انتخابات آزاد یعنی پای بندی به قانون اساسی مورد قبول اکثریت مردم و برگزاری ادواری انتخابات در یک رقابت صحیح و متمدنانه با حفظ امنیت پارلمانی نمایندگان منتخب مردم. بدین ترتیب نقش مردم عمده میشود.

آیا شاه و خمینی این رسالت را برای مردم قائل بودند ؟ پاسخ یک نه بدون تردید ست.

- شالوده ی انتخابات آزاد در قانون اساسی یک کشور تبلور میابد.
- قانون اساسی جمهوری اسلامی با گستاخی حقوق اساسی بر شمرده در منشور حقوق بشر را انکار نموده و انتخابات آزاد بکلی منتفی گردیده ا ست .
- چگونه باید سران جمهوری اسلامی را سر عقل آورد که بنگاه شورای نگهبان و کمیته ی «انتخابات » از پیش تعیین شده را کنار بگزارند. آیا حضور مکرر خاتمی ، رفسنجانی، موسوی و امثالهم در راس حکومت مذهبی ، که همگی از اول پشت «قواله» حکومت اسلامی بوده و خواهند بود اصلا انتخاب ست ؟
- خصلت انحصار طلبی و خود محوری این آقایان بحدی بود که از نایب امام - آیت الله منتظری - تا رئیس اولین رئیس جمهور منتخب مردم - دکتر بنی صدر- بشدت مورد غضب قرار گرفتند میلیونها رای دکتر بنی صدر با یک کلام غیر قانونی آقای خمینی بی «اعتبار » گردید. این سند تاریخی خمینی و جمهوری اسلامی ثابت می کند که آقایان حاضر نیستند رئیس جمهور منتخب مردم یا حتی یک دوره تحمل کنند.
- در مجلس اول شورای اسلامی هنوز معلوم نیست با نماینده منتخب مردم دکتر قاسملو چه آوردند که ایشان بعلت عدم مصونیت پارلمانی در مجلس حاضر نشد و بعدا در خارج از کشور ترور گردید. وضعیت دریادار مدنی و خسرو قشقائی نیز تقزیبا مشابه بود.

درست مانند زمان شاه که همه در مجلس شورای ملی با « احسنت » گوئی مورد مزاح خاص و عام قرار میگرفتند. نمایندگان حزب الله نیز با «تکبیر » گوئی با ولابت مطلقه ی فقیه «بیعت » مینمایند. دست پخت ۳۰ ساله ی مجلس اسلامی حکایت از تک صدائی بودن آن مینماید.

چگونه در این «خرابه ی » بیداد گر، می توان انتخابات آزاد را بشارت داد ؟
جناب کاظم صبوری ، لطفا گذار انتخابات اسلامی و گزینشی به انتخابات ازاد را ترسیم فرمائید . آیا با استحاله ی شورای نگهبان گشایشی صورت خواهد گرفت ؟ یا نسل جوان به مرور اوضاع را از سنتی ها خواهند گرفت ؟
۷۰٨۵ - تاریخ انتشار : ۲۰ بهمن ۱٣٨۷       

    از : کاظم صبوری

عنوان : بن بست اندیشه در ایران
به باور من برای برون رفت از بن بست اندیشه در ایران احزاب چپ وجریانات مسلح
د ینی وضد دینی کار ساز وموفق نبوده اند.اگر این جریانات دارای برنا مه ای
اجتماعی یعنی دارای دو خصلت آزادی وعدالت میبودند هرگز کار ما نه به خشونت میکشید ونه ایران به این روز زشت گرفتار می امد. کسب قدرت سیاسی به هر قیمت ودفاع از قدرت سیاسی بدون برنامه لاجرم به این فاجعه میرسید.
نه تنها رژیم شاه در سیاست های خود دچار خطا شد وفاتحه دمکراسی را خواند بلکه جریان چپ با بی ارزش جلوه دادن دمکراسی واصرار بر یک جهان بینی به بن
بست این فاجعه کمک کرد.آنچه در این وسط پایمال شد همانا ایران ومردم ایران بودند.
هنوز هم چپ وراست از سیاست گذشته خود بدون دادن فرصتی به دیگری دفاع
میکنند.هرنیروی اجتماعی سنگ مردم را به سینه میزند ولی از انتخابات آزاد میترسنددر حالیکه این انتخابات آزاد همه را از آزادی بهرمند میکند.بنظر من پیروی از
انتخابات آزاد بهترین شیوه برای رسیدن به حکومت قانون است.آیا شما راه حل بهتری در نظر دارید ?
۷۰٨۴ - تاریخ انتشار : ۲۰ بهمن ۱٣٨۷       

    از : رضوان مزینی

عنوان : کدام مارکسیسم ؟
آقای محوی ! بزرگداشت مبارزان سیاهکل درست ست، و متاسفانه بحث شما بی مورد ست. موضوع اصلا تبلیغ و ترویج مارکسیسم نبوده جان من !
ممکن ست شما تشریح بفرمائید که در سال ۴۷ ( بعداز محاکمه ی شادروان بیژن جزنی و یارانش ) و بعداز محاکمه ی گروه فلسطین ( ناصر کاخساز و زنده یاد پاکنژاد و یارانش) و بعداز بهمن ۴۹ بخاطر سیاهکل و مبارزات سال ۵۰ کدام روشنفکران ، جریان یا جریانهای سیاسی توانستند در شکل علنی و مخفی به پلمیک سیاسی منطقی و مارکسیستی در رد مبارزه مسلحانه همت نمایند. ( بغیر از حزب توده که آنهم مارکسیستی نبوده ! ) و با ارائه آلترناتیو صحیح مبارزاتی مستقل و ملی برای مبارزه در راه عدالت اجتماعی بکوشند.

در باره ی اشاعه مارکسیسم تا آنجا که من میدانم ، در بعداز جنگ دوم جهانی - موسوم به دوران جنگ سرد - چنان اغتشاشی در جبهه ی جهانی چپ وجود داشت که در ایران دیکتاتوری کار آسانی نبود که مبارزین بتوانند مجهز به تئوری مارکسیسم ناب برای رسیدن به عدالت اجتماعی شوند .

حتی در اروپا آن بخشی که به لنینیزم و مائوئیزم آلوده نبودند با بایکوت جهانی «شرق » روبرو بودن که «متهم» به اروکمونیزم بودند.
خواهشمند ست منظورتان را واضع تر بنویسید و زمان بحث سال ۵۰ می باشد نه امروز .
۷۰٨۱ - تاریخ انتشار : ۲۰ بهمن ۱٣٨۷       

    از : poyan madaen

عنوان : راهگشایی
من برای همه کسانی که متوجه نیستند متاسفم چون زمانی که قرارشدعملیات مسلحانه علیه نظام انجام شود هدف شکست دادن ارتش و کسب قدرت سیاسی نبود بلکه تنها شکستن جو منفی حاکم بر جنبش ونشان دادن راه بود برای مطالعه به کتب بیژن جزنی ویا احمد زاده مراجعه شود حتما مساله راهگشایی را بهتر توضیح داده اند--شاد باشید
۷۰۷۹ - تاریخ انتشار : ۲۰ بهمن ۱٣٨۷       

    از : فرهاد مدیران

عنوان : اندیشه خطا بود
امروز که به گذشته نگاه میکنیم و نتیجه کار خود را در شکل نظام منحوس اسلامی میبینیم عقل سالم ما را وادار میکند که رویداد سیاهکل را محکوم کنیم.

دفاع از سیاست نظام سابق نیست بلکه آن نظام با سیاست غلط خود وبستن در های احزاب وتعطیل دمکراسی نا خاسته راه گفتگو را با مخالفان به بستر خشونت کشاند.

ما امروز از روی داد سیاهکل باید به عنوان رویدادی خطا و خشن و تروریستی نام برده واز قربانیان آن حادثه عذر خواهی کنیم.دفاع از آن در حقیقت دفاع از ترور است.

جای تاسف است که در این گردهم ائی نامداران چپ آزادی ودمکراسی را یکبار دیگر قربانی اهداف حزبی ونظری کرده ودر سی از گذشته نگرفتند.
۷۰۷۴ - تاریخ انتشار : ۲۰ بهمن ۱٣٨۷       

    از : حمید محوی

عنوان : نقد مارکسیست از واقعه‍ی سیاهکل
البته، فکر می کنم که در این مورد بهتر است کمی با احتیاط حرف بزنیم. اولین نکته این است که آنهایی که دوست دارند، دلشان می خواهد، و یا در هر صورت به این نتیجه رسیده اند که «جنبش فدایی خلق» را به عنوان جنبشی جهت ایجاد سوسیالیسم در ایران به حساب بیاورند، خب این موضوعی ست که به آنها مربوط می شود. هر فرئی مسئولیت حرفها و نظریاتی را که ارائه می دهد، احتمالا، به عهده می گیرد.
ولی همان طور که من بارها تکرار کرده ام، فدائیت هیچ رابطه ای با سوسیالیسم و مارکسیسم ندارد.
البته از آغاز جنبش کارگری مارکسیستی، کمونیست ها در سرتا سر دنیا تلفات زیادی داده اند، و شکنجه شده اند. در برخی از کشورها مخفیانه و یا نیمه مخفیانه عمل کرده اند...ولی هیچ یک «فدائی» نبوده اند.
جریان سیاهکل نیز با الهام از جریاناتی نظیر چه گوارا، فکر می کنم بیشتر به تصمیم گیریهای فردی و ماجراجویی های فردی ست مربوط می شود، که به هیچ عنوان نمی تواند به عنوان راه حل و یا رویکرد سوسیالیستی مطرح باشد. در هر صورت چنین افرادی که قربانی روش های قهر آمیز و زود رس خود بودند، به هیچ عنوان نه می توانند به عنوان نمونه (مدل) مطرح باشند و نه اینکه به عنوان اثر سیاسی و اجتماعی ( به همان معنا که می گوییم اثر هنری و سپس انباشت فرهنگی و هنری) باز شناسی شوند. زیرا در عرصه هنر، به عنوان مثال، شاهد تلاش های بسیاری هستیم ولی آثاری که به عنوان هنر باز شناسی می شوند، بسیار اندک هستند. به همین ترتیب در عرصه مبارزات اجتماعی نیز با همین موضوع مواجه می شویم.

متأسفانه جنبش چپ ایران قویا متأثر از مذهب است، و از فرهنگ شهادت و قربانی و فدائی فاصله نگرفته است. ما نمی توانیم فدا کردن زندگی مان را به عنوان اثر اجتماعی و سیاسی و هنری معرفی و عرضه کنیم. در دنیای هنر نیز شاهد چنین «پرفورمانس هایی» بوده ایم، قطع عضو هم داشته ایم.

با فدا کردن زندگی نمی شود سوسیالیسم ایجاد کرد. فدایی در عین حال نه تنها سوسیالیسم نیست، بلکه ضد آن است، زیرا حرف آخر را در اختیار دارد، راه حل نهایی را در اختیار دارد، یعنی این که می تواند به راحتی و یا در حرکتی ماجراجویانه و پیچیده سرانجام خودش را به کشتن دهد، و ایثار در چنین راهی گاهی ممکن است به خود هدف تبدیل شود. به عبارت دیگر فدایی می تواند به توقف اندیشه بیانجامد.

البته جای تأسف است. ولی ما نمی توانیم برای ایجاد جامعه سوسیالستی و ایجاد دولت کارگری در اتحاد با جنبش جهانی کمونیستی چنین شیوه هایی را به رسمیت بشناسیم و برای آن تبلیغ کنیم.
۷۰۵۴ - تاریخ انتشار : ۱۹ بهمن ۱٣٨۷       

  

 
چاپ کن

نظرات (۹)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست