از : شروین
عنوان : در ذات مارکسیسم هم دیکتاتوری وجود دارد
در سایت دویچه وله می خوانیم که چاوز قصد مادام العمر رییس جمهور ماندن کرده
بعد از دست کاری قانون اساسی روسیه به نفع پوتین ( تمایل به حکومت مادام العمر ) حالا چاوز همان وسوسه را در سردارد۰
تو گویی که تعلق به حکومت های دیکتاتوری نوع استالینیستی و یا مائوئیستی در ذات مارکسیسم و فرهنگ به جا مانده از نظام های مارکسیستی است ۰
http://www.dw-world.de/dw/article/۰,,۴۰۳۰۳۷۹,۰۰.html?maca=per-rss-per-all-۱۴۹۱-rdf
۷٣۲۰ - تاریخ انتشار : ۲۷ بهمن ۱٣٨۷
|
از : قرائتی دیگر
عنوان : راز سانسور ها در اخبار روز و ارتباط آن با پلید بودن برخی قرائت ها از اسلام
ظاهراامثال نجومی و بقیه چپ ها که یکدفعه یادشان امده که اسلام در ذاتش پلید و پلشت است به طرز حیرت انگیزی از مقاله یا پاورقی نوشتن زیر مطالب مربوط به این سردمدار اسلام ناب جدا خودداری می کنند۰
حزب توده و سایت اخبار روز مطالب مربوط به نامزد شدن مهندس موسوی و اظهار نظراتش را گزارش می کنند۰ اما هیچ اثری از مخالفین اسلام و ج ا در اطراف اخبار مربوط به او نیست ۰ اگر کسی مثل بنده سوالی در مورد فرق اسلام او و اسلام دیگران به پرسد نظرش سانسور می شود۰ لابد اخبار روز فکر می کند که این سوالها توهین آمیزند۰
در همان حال تمامی اخبار مربوط به دکتر یزدی و نهضت آزادی در این وبسایت محلی از درج شدن ندارد۰ اشتباه نکنید این به این دلیل نیست که یزدی وزیر خارجه بوده یا از همراهان خمینی بوده و یا مسلمان است ویا با ج ا و اسلام مبارزه براندازانه نمی کند چون همه اینها در مورد مهندس موسوی هم صادق است ۰
پس دعوا سر چیست ؟
کمونیست ها و غیر کمونیست ها خوب گوش کنند
دعوا سر نوع اسلام است۰
امثال یزدی و بازرگان بالاخص از ابتدای کار تا به امروز به اسلام لیبرال اعتقاد دارند و به دنبال دولتی شبیه ترکیه هستند۰
آنها ضمن دیندار بودن به لیبرال دموکراسی در حکومت معتقدند۰ مثل بسیاری از دین باوران مسیحی در کشورهای دموکرات مسیحی ۰ سر جنگ با غرب و آمریکا ندارند و معتقد به ساختن ایران و آباد کردن آن به جای لشگر کشی و ماجراجویی سیاسی در اینجا و آنجای جهان و مبارز طلبی و ضد امپریالیسم بازی هستند۰
در قضیه اعراب و اسرائیل از عربها جلوتر نمی دوند و قیم آنها نیستند۰ به کار سیاسی هماهنگ همه اعراب و مسلمانها در این زمینه باوردارند۰
اما مهندس موسوی
اسلام او نظیر اسلام خمینی و حتی احمدی نژاد در سیاست خارجی ستیزه جو و خواهان گسترش و تحمیل رهبری و بینش خودش به جهان اسلام است۰ آمریکا ستیز و ضد اسرائیلی و ضد اعراب مسالمت جوست یعنی همان که سی سال است با رنگهای مختلف شاهد آنیم ۰
اسلام او در داخل مخالف رشد و سازندگی و توزیع کننده فقر است که چون تکلیفش با دین و کمونیسم کاملا روشن نیست نهایتا مثل کشورهای کمونیست سابق به سرمایه داری دولتی با فساد فراوان اقتصادی و رانت خواری و تشکیل طبقه نومان کلاتورای برخوردار و قدرتمند و اکثریت فقیر و اسیر در دست رشوه خواران خواهد انجامید۰ یعنی کما بیش همان چیزی که سرداران میلیاردی سپاه در تشکیل آن تا کنون موفق شده اند۰ یعنی همان سیستم کوپونی که بنیان گذار فساد و رشوه خواری و تورم پنهان در زمان همین فرد شد و بعدها چون غول مهیبی از پشت سر دولت سازندگی رفسنجانی (که بالاجبار کمی سر کیسه اقتصاد دولتی را شل کرد ) بیرون زد و همه درآمدهای کشور را بلعید و به جیب این نومان کلاتورای چند سر ریخت ۰
تفاوت بین اسلامی است که مثل کمونیست های عاقل جهان راه رشد را بر راه تقسیم فقر و فساد ترجیح دادند مثل چین و ویتنام و ۰۰۰ و اسلام آنهایی که هنوز دل خوش دارند به اینکه با آمریکا و سرمایه داری جهانی پنجه در پنجه دارند به قیمت فقر روز افزون مردمشان مثل کوبا و کره شمالی ۰
حالا اگر کسی از شما می داند که راز این سانسور و آن گشاده دستی در پخش اخبار چیست بدون تعصب بگوید تا ما بدانیم
چرا لیبرالها و ملیون و بنی صدر و بازرگان و یزدی و حتی خاتمی بی خاصیت ( اما کمی لیبرال تر از موسوی و خوئینی ها و ۰۰۰) اینقدر مغضوبند ولی
موسوی و حتی مجاهدین و پورمحمدی و ۰۰ اخبارشان این چنین پوشش ویژه داده می شود و هیچ نظر دهنده کمونیست دو آتشه ای به آن اعتراض نمی کند؟
آیا این دلیل بر این نیست که همه این صحنه آرایی ها از یک جا آب می خورد؟
دشمنی با لیبرالها حتی از دشمنی با داریوش همایون هم شدید ترست۰ چون حداقل اخبار آنها پوشش داده میشود۰
اگر بنا بر انتقاد باشد باید اخبار پوشش داده شود و نظرات نقد شود نه سانسور۰
۷٣۰۹ - تاریخ انتشار : ۲۷ بهمن ۱٣٨۷
|
از : خشایار رُخسانی
عنوان : روشنگری برای رسیدن به دگرگونی فرهنگی در ایران رمز مبارزه با واپسگرایی و بُنیادگرایی مذهبی است
با درود به آقای دکتر فیروز نجومی،
با سپاس از شُما برای نوشتارها و پژوهش هایِ ارزنده ای که در راستایِ روشنگری و مبارزه با ژاژ پنداری در ایران انجام میدهید. با اُمید که در آینده باز هم از پَژوهشهایِ شما بهرهمند شوم.
نهادِ مَهینی (موضع مهمی) که شُما در نوشتارتان به آن نگرورزی کردید، فراپُرسش (مسئله) سکولاریسم در این کشور است. که آیا تنها جُدا کردن راه دین از کشورمداری (سیاست) و کشورداری برای جلوگیری از دستدرازیِ دین در برنامه ریزی هایِ آینده در این کشور، بَسنده (کافی) خواهد بود تا در آینده راهبند (مانع) بسامَدِ (تکرار) آزَرَنگی (مصیبتی) شویم که در سه دهه گُذشته به پاس چیرگی آخوندها بر این کشور، ایران را به سده های میانه پرتاب کرده است؟ به آشکار باید گُفت که این جُدایی میان دین و کشورداری زمانی کارساز خواهد بود که برداشتِ مردم از دین ومذهب بگونه بُنیادین دگرگون شُده باشد. و برایِ رسیدن به این دگرگونی در پندار و اندیشه هایِ مردم که باید نام آنرا دگرگونی فرهنگی نامید، باید روشنبین هایِ زیادی از کار شُما برای روشنگری و آگاه سازیِ مردم بیاموزند و پیروی کُنند. تنها با چنین نوشتارهایِ اَرزنده و واکاوی هایِ دانشیک میتوان چیستی فَرهودی (ماهیت حقیقی) اسلام و قرآن را به شیو پژوهِشی به زیر زره بین بُرد، تا با پَرده دری از نماد دین اسلام، سرشت اهریمن پرستیش را برای مردم ناآگاه و باورمندان به آن، بنمایش گُذاشت.
در پیوند با آقای موسا دلیلی، باید بگویم که من که پی نبُردم که این آقا چه گرفتاری ای با شُما دارند، چونکه هر چه در نوشتار شما گشتم، انگیزه ای برای یاداشت او نیافتم. اگر آقای موسا دلیلی، سُخنی برای گُفتن دارند، مهرورزانه در جایی آنرا بیان کُنند که در خور و در پاسخ به نهاد (موضوع ) نوشتار باشد. همانگونه که میدانید هر گُفته ای جایی دارد و کاری جایگاهی.
در پیوند با آقای احمد احمد باید بگویم که اگر اندیشه جهانگرایی (سکولاریسم) یا آزادی در کشوری مایه بدابزارگشتگی (سواستفاده) شوند، چیزی از چیستی این ارزش ها نمیکاهد، زیرا که این دستآورد هایِ شهرینگی (تمدن) آدمی، از راه با پایبند بودن، ارج گُذاشتن مردم یک کشور به آنها، شیوه برخورد و رُست (رشد) فرهنگی همبودگاه (جامعه) و همچنین دات های بُنیادین (قانون اساسی) در کشور هستند، که نشاخت میکُنند (تعیین میکُنند) که از اندیشه سکولاریسم و آزادی در خاستگاه ابزاری برای رخشارش (توسعه) یک همبودگاه (جامعه) بهره بُرده شوند و یا ابزاری در دست نازی هایِ آلمان برایِ برسرکار آمدن و نابودی آدم شوند. پس این سرشت آزادی یا سکولاریسم نیست که آنها را کُرپانی (قربانی) بدابزارگشتگی (سواستفاده) میکُند، ونکه (بلکه) وابستگی های همبودگاهی (اجتمائی)، دات های (قوانین) کشور و گُنجایش فرهنگی مردم یک کشور در والاییدن (احترام گذاشتن) به آنها هستند، که آنرا نشاخت میکنند (تعیین میکنند).
ولی اسلام پدیده دیگری است زیرا که چیستی و سرشتش با پلشتی آمیخته است. پلیدی و اهریمن ستایی به همان اندازه با سرشت اسلام گَمیزیده و آمیخته شده است که بیماری با ناپاکی و بوی بد با کندآب (باتلاق). دینی که داوش (ادعای) میکُند که پیام آور و سُخن خداست، هیچگاه تلاش نمیکُند که از راه راهزنی، ژنوری (جنایت ) و ترور پا بگیرد. آموزش های این دین آنچنان تُهی از خَرَدورزی و در دادن بها به هوده (حقوق) آدم بودند که بنیان گذار آن به چم (یعنی) رسول خدا ناتوان از یافتن هواداران با مهربانی و زبان خوش بود. سپس برایِ جلوگیری از فراموش شُدن داوشش (ادعایش) رسول الله به آنچنان کارهایِ زشتی روی میآورد که تازه خودش داوش (ادعای) برچیدن آن کارهای زشت از جهان بکمک دین تازه اش را میکُند. آیا از دید شما این یک پارادُخش (تناقض) در پیام پیامبر خدا و رفتار و منش او نمی تواند باشد؟ آنچه که ما امروز از بیداد آخوندها در ایران نام میبریم، چیزی نیست بجر انجام درست و مو به مویِ همه آن آموزش های "گُهر باری" که آنها در مکتب نُخستین آموزگار خود محمد بن عبدالله فراگرفته اند، نیرنگ زدن (خدعه) دروغ گفتن به ناخودی و همه جهان که هزار بار در بارگاهِ الله صواب دارد، ترور و کشتار درگراندیشان ولی به پروه گرفتن (به غنیمت گرفتن) دارایی های مردم برای خودی ها.
اگر شُما پس از سه دهه فرمانروایی نمایندگان الله در ایران و آسیب های وارد آمده از راه بکاربستن همه دات های (قوانین) قرآن آنهم مو به مو در این کشور و آزمودن بازده آن که پرتاب این کشور به سده هایِ میانه و واماندگی از شهرینگی (تمدن) میباشد، هنوز در ژرفنای پنداشت هایِ خود به یک راهکار اسلامی آنهم نابِ محمدیش و شاید با ترازداری (اقتصاد) توحیدی برای گُشایش ِکوهی از گرفتاری هایِ انباشته شدهِ مردم ایران و جهان، دلبسته اید، باید که براستی به خَرَردورزی و ایرانی بودن خودتان اندید کُنید (شک کُنید).
این دیگر برای هیچ آدمی که کمی با رویدادهایِ گُذشتهنگاری آشنایی داشته باشد، چیستان ناگُشوده ای نیست که اسلام تنها با این آماژ و هدف سربرآورد تا ابزاری برای چیرگی و سروری عرب ها بر کشورهایِ همسایه باشد، تا با به بردگی کشیدن آنها و بدست آوردن ِ پَروَه هایِ (غنیمت های) جنگی از کشورهایِ توانمندِ همسایه، فرمانروایی عرب ها را در این برزن (منطقه) پایندان کُند (تضمین کند). زیرا این دین پیام تازه ای برای گُفتن نداشت. بخش بُزرگی از آن بسامد (تکرار) داستان هایِ تورات میباشد که همه افسانه و استوره میباشند زیرا که دانشمندانی که دانش گُذشتهنگاری را دانشیک پژوهش میکُنند، نتوانسته اند تا کنون جایگاهی برای داستان های تورات همانند یوسف و زولیخا، موسی و فرعون ...، در رویدادهایی پیدا کُنند، که براستی در گُذشته پیش آمده اند. یک نمونه آوری ساده آن این است که با آنکه فرعون های مصری رویدادهایِ روزانه این کشور را در دستگاه کشورمداری خود هر روز یاداشت و بایگانی میکردند، و همچنین چهارهزارسال گُذشتهنگاری مصر به گونه دانشیک با همه دودمان هایی که در آنجا فرمانروایی کرده اند، پژوهش شده اند، ولی در هیچیک از این یاداشت ها و سنگ نوشته هایی که بدست آمده اند، کوچکترین نماری (اشاره ای) به موسی و معجزه عصایش یا باز شدن رودخانه نیل برای گُذر کردن یهودیان از آنجا نشده است. محمد هم که با خودش میاندیشید که با بسامد کردن (تکرار) افسانه هایِ تورات در کتابش میتواند خود را در خاستگاه پیامبران یهود جا بزند، ناشیانه این افسانه ها را از آنها وام گرفت. محمد بن عبدلله نیز آنجا که با پایداری یهودیان در خریدن دروغ هایش، به سیج (ریسک و خطر) شکستِ فرنامش (ایدئولوژی) خودش پی بُرد، کینخواهی (انتقام) سختی از آنها گرفت. و بخش دیگر از قرآن نیز بر گرفته از آیین فرجامخواهی (باور به جهانی دیگر) میباشد که ریشه در اندیشه هایِ زرتشت دارد که فرید (منظور) زرتشت از پردیس (بهشت) و دوزخ، ارزش هایِ مینویی و روانی بوده اند تا شیر و انگبین (عسل) و زنان لختِ بهشتی که از سوی یهودیان پس از آزادیشان از بابل و در آشنایی با فرهنگ ایرانیان، از دین زرتشت وام گرفتند و از آنجا به اسلام رسید.
خشایار رخسانی
جمعه، ۲۰۰۹/۰۲/۱۳
۷۲٣۰ - تاریخ انتشار : ۲۵ بهمن ۱٣٨۷
|
از : منوچهر جمالی
عنوان : چرا وقتی سخن از « آزادی وجدان » درقانون و حقوق اساسی میرود ، همه خاموش میشوند
آقای دکترنجومی ، میدانید که چرا، وقتی دم از نقد اسلام میزنید، غوغا میشود ولی وقتی ازنقد اسلام بدین نتیجه میرسید که درقبال حکومت اسلام ، باید آزادی ادیان و مذاهب در ایران آینده باشد و افزوده برآن باید « آزادی وچدان » را که بنیاد فرهنگ ایران از اصطلاح « دین » درایرانست، درایران برقرارساخت، همه خاموش میشوند و لب ازلب نمیگشایند ؟
۷۱۷۱ - تاریخ انتشار : ۲٣ بهمن ۱٣٨۷
|
از : موسا دلیلی
عنوان : وسط دعوا نرخ تعین نکنیم
بر همه وبه ویژه آقای نجومی روشن است که حادثه شوم سال ۵۷ نه یک شبه ونه یک ساله بوجود آمد.
در ایران قبل از سال ۵۷ جریانی قومی وجود نداشت واگر میداشت مردم تبریز به خیابان ها نمی امدند.
سخن از آخوند نیست بلکه دین اسلام وشیعه صفووی است .این شیعه توسط شاه اسماعیل با گشتار ۲۰۰۰۰ هزار نفری مردم تبریز شروع شد.لطفن یقه شاه اسماعیل را بگیرید. گشتار مردم ایران توسط این شاه وسیاست این ترک تبار وجنگ با عثمانی واز دست رفتن بخش هائی از ایران از اقدامات این همشهری شماست.
دوران صفوی از دوران اسارت بار همه مردم ایران از جمله نژاد شماست.
در دروران قاجار ما نیز با تعصب وخیانت وجنایات این ایل ودوجنگ با روسیه واز دست رفتن بخش هائی مهم از ایران روبر هستیم.
چه در دروان سلسله شاه اسماعیل وچه در دروران قاجار ها حرفی از ستم ملی در ایران وحق خود مختار ی برای ملیت ها نبود. گشتار مردم شیراز واصفهان را مردم ایران به حساب ترکان نمی گزارند.کور کردن مردم کرمان بخشی از سیاست روز
شاهان بوده وجنبه نژادی ندارد.اگر از دیگاه شما حرکت کنیم باید از این مردم اعاده حیثیت وبه باز ماندگان جنایات ترکان در ایران غرامت پرداخت همچنان که نازی ها به
بهودی ها میپردازند.
نه شاهان اسماعیلی ونه قاجار ها خود را فقط شاه ترکان نمیدانستندبلکه حاکم بر ممالک محروسه ایران بودند.آن شاهان به سادگی میتوانستند دولتی ترک جدا از فارسها همانند ترکان عثمانی بوجود آورند ولی این کار را نکردند.
اکنون پرسش این است که حاکمیت این دو سلسله چه خدمتی به مردم ایران
ارائه کردند. اجباری شدن شیعه در ایران ولاجرم سرازیر شدن ثروت عمومی به دامن آخوندها و عتبات.از دست رفتن بخش های از ایران در زمان این دو ایل.
گشتار مردم ایران وعقب نگاه داشتن ایران از پیشرفت علمی.گشتار بهترین وزرای ایرانی توسط شاهان قاجار همانند قائم مقام وامیر گبیر وحتی فتح علیشاه قاجار دستور داد وزیرش را در روغن جوشان بیندازند.گشتار ازادیخواهان توسط محمد علی شاه قاجار واگازی سلطنت به رضاشاه بدون مقاومت.
با این کارنامه شما اکنون میخواهید در ایران این گشور را به چند گشور تبدیل کنید
خیر اقایان ما این اجازه را به شما نخواهیم داد.
۷۱٣٣ - تاریخ انتشار : ۲۲ بهمن ۱٣٨۷
|
از : احمد احمد
عنوان : تا کجا بی انصافی؟
آیا می توان جنایات هیتلر (مدعی نژاد برتر آریایی) را به پای قومیت آلمانی ریخت؟ اگر می شود تا کجا؟
آیا می توان جنایات استالین و لنین و سایر رهبران حزب کمونیست شوروی را به پای مارکس و مارکیسم ریخت؟ اگر می توان تا کجا؟
آیا می توان جنایات بوش و بمب های خوشه ای که بر سر مردم افغانستان و عراق ریخت را تماما به پای دموکراسی و سکولاریزم غربی ریخت؟ اگر می شود تا کجا؟
آیا این قرن بیستم (سکولار ترین قرن تاریخ) دو جنگ جهانی به خود ندید که فاجعه آنها در تاریخ بشر بی نظیر بود. براستی چه کسی بمب های اتمی را بر سر قربانیش ریخت. آیا آن به اسم دین بود یا دولتی سکولار به اسم پایان دادن جنگ به چنین جنایتی اقدام کرد.
جنگ ویتنام جنگی مذهبی بود؟!!!
رفیق چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید. هم دین و هم سکولاریزم هردو منشا هم خشونت بوده اند و هم دستاورد های چشمگیر تمدنهای بشری از آنها نشات گرفته است. پس نه دین و نه سکولاریزم به ذاته مولد خشونت و بدبختی نیستند. هر دو ابزارند. مانند چاقو می توانی با آن در اتاق عمل کسی را از مرگ نجات دهی می توانی انرا بر قلب کسی فروکنی؟ بستگی به نیتت دارد.
اگر مفاهیم دینی مورد سوء استفاده قرار گرفتند مفاهیم سکولار هم. مگر نیست همین کلمه آزادی و دموکراسی و پرولتاریا و حقوق بشر و جهانی شدن و غیره مگر انها خوراک تولید ایدئولوژی های سلطه طلب نبوده اند. بوش به نام صادر کردن دموکراسی خاورمیانه را به خاک و خون می کشد و اسرائیل به نام حق دفاع یک ملت در قوانین سکولار بین الملل.
آیا می توان بی انصاف بود؟ اگر می شود تا کجا؟
۷۱۱۷ - تاریخ انتشار : ۲۲ بهمن ۱٣٨۷
|