یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

مانع تحویل مجاهدین خلق به جمهوری اسلامی شوید

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : مانی فرزانه

عنوان : ارزیابی نتایج سیاسی، اجتماعی و تاریخی دولت بختیار به عنوان آخرین تلاش برای احیای قانون اساسی مشروطه در ایران
به دست اندرکاران «حزب مشروطه ایران» توصیه میشود اگر واقعا دغدغه ی مشروطه را دارند که در کنفرانس ارزشمندی که مشروطه خواهان واقعی تدارک دیده اند شرکت فرمایند.




ارزیابی نتایج سیاسی، اجتماعی و تاریخی دولت بختیار
به عنوان آخرین تلاش برای احیای قانون اساسی
مشروطه در ایران
کنفرانس دانشگاهی به مناسبت سی امین سال انقلاب ۱۳۵۷ در ایران

۲۴-۲۳ اسفند ماه ۱۳۸۷ (۱۴-۱۳ ماه مارس ۲۰۰۹)
دانشگاه نورت ایسترن ایلینوی – شیکاگو
سخنرانان دعوت شده در این کنفرانس با ارایه مقاله های خود به بازنگری زمینه تاریخی و
اهمیت سیاسی نخست وزیری دکتر شاپور بختیار در متن انقلاب بهمن ۱۳۵۷ می پردازند
یکشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۸۷ - ۰۸ فوریه ۲۰۰۹



نام سخنرانان و عنوان های سخنرانی

ژانت آفاری، استاد تاریخ در دانشگاه پردو و استاد مهمان ((کدی-بالزان)) در دانشگاه کالیفرنیا در لوس آنجلس - یو سی ال ای (آمریکا)
((انقلاب ایران از دیدگاه فوکو و مکتب فرانکفورت))

کاظم ایزدی، پژوهشگر و استاد سابق دانشگاه (فرانسه)
((ساختار کالبدی ملی ایران و چرائی استقرار نیافتن دمکراسی در یک نگاه تطبیقی و چگونگی بر قراری آن))

لادن برومند، پژوهشگر تاریخ و مدیر بخش پژوهش بنیاد عبدالرحمن برومند در واشنگتن دی سی (آمریکا)
((بختیار، خمینی و مسئله‍ی استعفا))

سیروس بینا، استاد پژوهشگر ممتاز در اقتصاد و مدیریت در دانشگاه مینه سوتا و استاد مهمان در دانشگاه کالیفرنیا در لوس آنجلس - یو سی ال ای (آمریکا)
((ایران ۱۳۵۷: درتقاطع تاریخی انقلاب وافول جهان آمریکا: قیام خود انگیخته و جهان بهمریخته در آستانه‍ی گلوبالیزاسیون))

میثاق پارسا، استاد جامعه شناسی در کالج دارتموث (آمریکا)
((شکست اصلاحات و نیروهای لیبرال در انقلاب ۱۳۵۷))

محمد جعفری، مدیر مسئول روزنامه انقلاب اسلامی در دوران ریاست جمهوری
بنی صدر و پژوهشگر مسائل تاریخی-سیاسی، اجتماعی و دینی (انگلستان)
((عوامل موثر در استقرار ولایت فقیه و تجربه و میراث مشروطیت))

رضا دانشور، نویسنده و پژوهشگر (فرانسه)
((نگاهی بر شخصیت دکتر شاپور بختیار))

فریبا داودی مهاجر، کوشنده حقوق برابر و حقوق بشر (آمریکا)
((نگاه روحانیت به زنان در فرایند انقلاب اسلامی))

مهرداد درویش پور، استاد جامعه شناسی (سوئد)
((زمینه ها و پیامدهای گذار از انقلاب پوپولیستی به انقلاب اسلامی در ایران))

حمید ذالنور، عضو دیرینه حزب ایران و عضو سابق شورای جبهه ملی (فرانسه)
((نخست وزیری بختیار: کوششی برای تحقق آرمان های جنبش مشروطه همساز با اصول و آموزش های حزب ایران))

فریبا زرینه باف، استادیار تاریخ در دانشگاه کالیفرنیا در ریورساید (آمریکا)
((بازتاب مشروطه در جنبش های دموکراتیک در ایران))

رحیم شریفی، ناشر و سردبیر نشریه سهند، عضو دیرینه و مسئول سابق تشکیلات حزب ایران و عضو سابق شورای جبهه ملی ایران در پیش از انقلاب (فرانسه)
((نخست وزیری دکتر شاپور بختیار و حوادث سی و هفت روز))

شهلا شفیق، نویسنده و پژوهشگر (فرانسه)
((انقلاب ایران: نقش غیر اسلامگرایان در پیروزی اسلامگرایی))

جواد طالعی، روزنامه نگار و عضو هیئت مدیره سندیکای روزنامه نگاران و خبرنگاران در انقلاب ۱۳۵۷ (آلمان)
((آرمان های دکتر شاپور بختیار در پذیرش نخست وزیری ایران))

فخرالدین عظیمی، استاد پژوهشگر در رشته تاریخ در دانشگاه کانکتیکت (آمریکا)
((رژیم پهلوی و جبهه ملی: ریشه های تضاد))

مهرداد مشایخی، استاد مهمان علوم سیاسی در دانشگاه جورج تاون (آمریکا)
((جنبش انقلابی، پروبلماتیک وابستگی و شاپور بختیار))

ورود برای همه علاقمندان آزاد است

Historical Context and Political Significance of the Premiership of
Dr. Shapour Bakhtiar: A Retrospective after ۳۰ Years

An Academic Conference Marking the ۳۰th Anniversary of
the Iranian Revolution of ۱۹۷۹

This Conference is the Persian Program of
The Past and Future(s) of Revolution: A Global Exploration
March ۹-۱۲, ۲۰۰۹

March ۱۳-۱۴, ۲۰۰۹
Northeastern Illinois University
۵۵۰۰ N. St. Louis Ave. Chicago, IL ۶۰۶۲۵
For More Information, Please Contact hakbari@neiu.edu
Telephone: ۷۷۳-۴۴۲-۶۱۶۲

لطفاً برای رزرو هتل کنفرانس با نرخ ویژه به همراه صبحانه به صفحه ی زیر
مراجعه فرمایید (خواهشمند است برای دریافت نرخ ویژه سریعاً اقدام فرمایید)

Holiday Inn Skokie, Illinois
۷٣۰۵ - تاریخ انتشار : ۲۷ بهمن ۱٣٨۷       

    از : مجاهد سابق

عنوان : شما مجاهدین را نباید دست کم بگیرید و چشم بر واقعیات بگذارید !
جناب محمد با ۹ تا نقطه
متاسفم که به گیومه ها عنایت نکردید و با وجودیکه آگاهانه این کلمات را به طعن و شوخی نوشته بودم پوزش میخواهم که شمارا ناراحت کردم. ببینید شما از یک مجاهد نقل قول می کنید که فلان چیز را گفت. من یک موضع را برای شما یگویم که عمق فاجعه را نشان میدهد.
قربانت گردم در ایران توسعه نیافته باید دید که در مقاطع مختلف تاریخ قبل از انقلاب بهمن چند در صد از کل مردم فعالیت سیاسی کردند و یا گرایش داشتند. .
به نظر فقط من بخش کوچکی ! بهمین دلیل رژیم می توانست خیلی زود سرکوب میکرد .غیر ازاین می توانست باشد.
قبل از ۳۲ :
- نیروهای جبهه ی ملی
- نیروهای چپ
- نیروهای درباری و خانها و ملاکان ووابسته
- نیروهای مذهبی
بعداز ۳۲ :
- نیروهای حاکم ، حزب ایران نوین ،حزب مردم
- نیروهای پراکنده ی ملی
- نیروهای پراکنده ی چپ
- نیروهای مذهبی
بعداز ۴۲
- نیروهای حاکم ، حزب سراسر ی رستاخیز
- نیروهای پراکنده ملی
- نیروهای پراکنده ی مذهبی
- نیروهای پراکنده ی چپ

بعداز ۵۷:
وضع بکلی تغییر کرد و میلیونها نفر به سیاست کشیده شدند. خمینی جلاد برای کنترل مردم به تشکیل انواع گروههای ضربت روی اورد.
- حزب الله و تمام اعوان وانصارش با لشگر «امام زمان» میلیونها نفر !!!!!!!
- سازمان مجاهدین بزرگترین سازمان مخالف خمینی بیش از ملیون عصو وهواد ار
- فدائیان بیش از صد ها هزار هوادار
- حرب توده و بقیه چپ ها ده ها هزار
- نیروهای ملی و ملی مذهبی ده ها هزار
- نیروهای بازگشت پادشاهی ؟
بعداز ۱۳۶۰
- حزب الله و تمام اعوان وانصارش با لشگر «امام زمان» میلیونها نفر سازمان یافته تر !!!!!!!
- مجاهدین سکوب وحشتناک
- فدائیان و چپ ها سرکوب وحشتناک
- نیروهای ملی و ملی -مذهبی محدودیت های زیاد
- نیروهای وابسته به رزیم گذشته ؟
- ده ها هزار سیاسی وابسته به جریانات مختلف در تبعید

شرائط جنگ تحمیلی این امکان را به خمینی داد که میلیونها ایرانی را که برای کسب حقوق اجتماعی به انقلاب روی اورده بودند را
سبعانه سرکب نماید.

شما باید به ابعاد میلیونی شرکت کنندگان در میدان سیاست توجه کنید. ایران امکان پروراندان رهبران و مدیران سیاسی را در زمان شاه
نیافته بود که انقلاب شد.

خمینی و حرب الله عقب مانده ترین جریان اجتماعی و فاشیستی بود . در عمل اثبات شد که به فرزندان خود هم رحم نکردند و آنها را نیز اعدام کردند. خمینی و میراث خوارانش حتی در درون نیروهای خودی و مذهبی هزار باند مافیائی دارند و دستشان به خون تمام دگراندیشلن الوده ست و بهمین دلیل با هم کنار میایند.

خوب به نیروهای میلیونی متخاصم نگاه کنید و به عمق زخمها توجه کنید و دست از شعار بردارید و با راه های عملی برای نجات مردم وکشور بگوئید شما فکر می کنید چه باید کرد ؟
۷۲۶۱ - تاریخ انتشار : ۲۶ بهمن ۱٣٨۷       

    از : محسن کوشا

عنوان : «مشروطه خواران »
به امید نجات مجاهدین و برخورداری از یک شرایط متعارف مثل تمام پناهندگان ایرانی که از طلم رژیم در شرائط وحشتناک بین مرگ و زندگی قرار دارند.

اما « حزب مشروطه خواهان بعداز انقلاب » در این جا چه نقشی دارد بستگی به این دارد که ببینیم این «حضرات » از کجا آمده اند .که برای مجاهدین دلسوزی نماید.

دیروز :
از ۱۵۰ سال پیش نهضت مردمی مشروطه خواهی در ایران پاگرفت که هدف آن محدود کردن قدرت سلاطین در درجه نخست بود.
بیش از صد سال پیش پیش نویس اولین قانون اساسی مشروطه به امضای مظفرالدین شاه رسید.
در این صد سال بسیاری « برای» مشروطه و بخشی «علیه» مشروطه فعالیت کرده اند که در این جا لازم به تکرار آن نیست.

بیشترین صدمات علیه مشروطه و توسعه ی جامعه ی مدنی و رعایت حقوق اساسی شهروندان بنا بر منشور حقوق بشر بین ۱۳۳۲و ۱۳۵۷ صورت گرفت که شاه و حامیان داخلی و خارجی او با در اختیار گرفتن تمام قدرت و با دخالت مطلق و تصمیم گیری در سه قوه بقیه نیروهای اجتماعی را از شرکت در تعیین سرنوشت با شدیدترین سرکوب ها محروم نمودند. داریوش هماون در حزب رستاخیز و وزیر اطلاعات یکی از آنها ست. عاقبت سیاست های انحصارگرانه ی رژیم به تلاشی آن خاتمه یافت. میدان را برای خمینی خالی کرده و ثروتهای خود فرار را بر قرار ترجیح دادند.

امروز :
روحانیون که در تمام تاریخ با شاهان در تمام جنایات سهیم و شریک بودند در یک فرصت تاریخی با کنار زدن بقیه مخالفان رژیم دیکتاتوری شاه قدرت را به چنگ آوردند و ته مانده های مشروطه را به کلی منحل و حکومت «الهی » و مشروعه خود را با خونین ترین شکل آن بر پا نمودند .
خامنه ای امروز مانند شاه تمام قدرت را در اختیار دارد و بدون توجه به حقوق مردم ثروتهای ملی مردم را در راه «اسلام» نابود می نماید و با روابط نامعقول و حمایت های تبهکارانه ی خرابکاران در گوشه و کنار جهان کشور را به بی ثبات ترین سطح خود در تارخ معاصر منتهی کرده ست.
مردم با تمام نیرو در برابر حکومت ایستاده و تردیدی نیست که خامنه ای و حامیانش به سرنوشت شاه دچار خواهند شد.

فرصت طلبان:
در این هنگامه ی سرنوشت ساز دشمنان مردم که در رژیم گذشته با شاه همدستی کرده و بیشترین جنایات و خیانات را در حق مردم و مشروطه روا داشتند با وقاحت داعیه «مشروطه خواهی » نموده و دور هم جمع شده و اسم باند خود را « حزب مشروطه خواهان ایران» گذاردند. داریوش همایون نقش رهبری این لژیون را بعهده دارد.
در ماده ۳ اساسنامه ی خود آورده اند که برای بازگشت پادشاهی مشروطه و رضا شاه دوم از هیچ تلاشی دریغ نمی نمایند.

وافعا جالب ست مردم در انقلاب مشروطه میخواستند شاهان را سر جای خود بنشانند که قدر قدرتی منحل گردد. در بهمن ۵۷ نیز همین کار را کردند.

حالا این آقایان معلوم نیست چگونه میخواهند «رضا شاه دوم» دوباره به پادشاهی برسانند با جنگ یا کودتا ؟ شاید با انتخابات ؟ نه آنها شاه را انتخاب کر دند ! نه شاه که انتخابی نمیشود. سر در نیاورم !

و مهمتر اینکه بساط جدید «پادشاهی مشروطه » نام خواهد داشت مثل اینکه خودشان هم میدانند که شاه فقید فاتحه ی «مشروطه ی سلطنتی » را خوانده بود . حالا اینا وارونش کردند «پادشاهی مشروطه » یا «سلطنت مشروطه » خوب دقت شود که برای این ها هیچوفت محتوی مشروطه اصل نبوده و نیست .

شاه و شاهنشاه و یک عالمه القاب تشریفاتی و غلو آمیز اس واساس ایدئولوژی قرون وسطائی آنها بوده.

باردیگر:
به امید نجات مجاهدین و برخورداری از یک شرایط متعارف مثل تمام پناهندگان ایرانی که از طلم رژیم در شرائط وحشتناک بین مرگ و زندگی قرار دارند.
۷۲۶۰ - تاریخ انتشار : ۲۶ بهمن ۱٣٨۷       

    از : محمد .........

عنوان : من اینطور فهمیدم که شماها وظیفه دارید با تهمت و توهین دهان مردم را ببندید و وقتی که کم میارید می گویید:"بذار ماستشو بخوره!"
و آقای مجاهد "سابق" این را هم باید خدمت شما عرض کنم که در کامنت اول من ، که شما به خاطر آن تهمت بی عقلی به من زده اید.
من هیچ نکته ی غیر عقلی آنجا بیان نکردم. من با خون دل آن کامنت را نوشتم
بذار براتون فاکت بیاورم : روزی در برلین خودم از یک مجاهد شنیدم که با افتخار می گفت: بچه های ما به جبهه ی ایران در زمان جنگ ایران و عراق حمله می کردند و می گفت: یکبار حمله کردند و عده ای را کشتند و سردوشی و درجه ی عده ای از افسران و درجه داران را اول کندند و بعد آن ها را با خود به عراق بردند.
لازم نیست شما تاریخ را برایم بریده و ناقص بگویید ، لطفاً به سئوال من جواب دهید: آن کسانی را که مجاهدین در جبهه کشتند چه کسی جوابگوی خونشان است.
راستی آن افسر ها و درجه دارانی را که داشتند از خاک ایران زمین دفاع می کردند مجاهدین بعد از شبیخون به عراق بردند چه شدند؟
این ضد ایرانی گری را در چه پروسه ای می توان به انسان تزریق کرد؟ فرار شما از واقعیت تاریخ خود دلیل محکومیتتان است.
یا اینکه شاید شما می گویید: حالا عده ای به حق یا ناحق کشته شدند ولش کنید ، مگه آسمون به زمین اومده؟!
این حرکات شما مرا به یاد آن جک مرحوم سید کریم می اندازد: .......... مرد از سفر برگشته به زنش گفت : همه ی این ها قبول ، این هفت ، هشت بچه همه مال منند ، آن گوچولو که آنجا نشسته و داره ماست می خوره بچه ی کیه؟
و جواب گرفت: "به آن بیچاره چکار داری بذا ماستشو بخوره!"

"در هر شوخی یک مفهوم جدی نهفته است."
۷۲۵۵ - تاریخ انتشار : ۲۶ بهمن ۱٣٨۷       

    از : محمد .........

عنوان : آیا بهتر نیست کمی از شیوه های شکست خورده ی خود و دیگران درس بگیریم؟
سلام مجاهد سابق
من با "آقای منصف" حرفی ندارم ، زیرا از شیوه های همیشگی آدم های درمانده استفاده کرده تا فرار کند ، تا خود و دیگران را گول بزند. خیلی راحت با "انصاف تمام" مردم مخالف را به دو رژیم می چسباند و تمام.
اما "آقا یا خانم "مجاهد سابق" من با تمامی حرف هایی که زدی مخالفتی ندارم ، تو تاریخ را مختصر البته بسیار ناقص تکرار کرده ای. در حد توان یا بهتر بگویم در حد خواهش درون خود متذکر شده ای و آنچه گفته ای من نیز می گویم درست است.
آیا مگر فقط مجاهدین با رژیم آخوند ها مشکل داشتند؟! من می گویم در هر شرایطی به دشمن مردم ایران صدام خونخوار که به گواهی تاریخ زنده کمتر از رژیم حاکم بر ایران خونخواری نکرده ، پناه بردن قابل توجیه نیست. تو رفتی چیز هایی را برایم بیان کردی که مثل روز روشن است.

من می گویم: انسان را از خود تهی کردن و به یک موجود ربات مانند بدل کردن مثل کشتن انسان است. من می گویم به دشمن ایران زمین پناه بردن و به سود او در جبهه ها جنگیدن جنایت است. یک جنایت تاریخی و پاک نشدنی.
تو می خواهی پاکش کنی ؟! می خواهی جلوی تاریخ بایستی؟! من زور نمی زنم ، اما می گویم روبروی تاریخ ایستادن شدنی نیست. تو می گویی هست بفرما راه خود را ادامه بده.
من فقط و فقط صاقانه نظرم را گفته ام ، نظرم واقعاً همان است که نوشته ام. هیچ چیز ساختگی و مصنوعی درش نیست. شما دو نفر برای اینکه جهت سئوال مرا عوض کنید ، یکی رفته طبق معمول هر کس که با او موافق نیست را به دو رژیم وصل کرده و شما هم آمده ای بخشی از تاریخ را بیان کرده ای .............
این دو بر خورد هیچ یک جواب سئوال من نیست.
این شیو ها در اردوگاه اشرف ممکن است کارایی داشته باشد که عده ای انسان شریف که به ماشین فرمانبر بدل شده اند آنجا زندگی می کنند اینجا محل بحث آزاد است. تو نمی توانی با گریز و توهین و تهمت به این و آن فرار کنی.
چرا به جای اینکه صادقانه و دقیق جواب آدم را بدهید از شیوه های قدیمی و شکست خورده استفاده می کنید؟!
آیا اصلاً فکر کرده اید که خود این شیوه ها صاحبانشان را افشا و رسوا می کند؟
دقیقاً از همین شیوه ها رژیم دارد بر علیه مبارزین و دانشجویان استفاده می کند. نتیجه اش چیست؟
نتیجه اش بی باوری مردم است. حتی اگر چهار جا راست هم بگویند دیگر مردم باور نمی کنند. آیا بهتر نیست کمی از شیوه های شکست خورده ی خود و دیگران درس بگیریم؟
۷۲٣۹ - تاریخ انتشار : ۲۵ بهمن ۱٣٨۷       

    از : مجاهد سابق

عنوان : وقتی دیکتاتورها ..... میکنند
برای محمد با ۹ تا نقطه !
دنیای ی عجیبی ست ، وقتی کامنت شما را خواندم هم ناراحت شدم و هم خندم گرفت.
ناراحت شدم که چرا اینقدر بی سر وسامانیم و مثل اینکه در این ایران، مردم از «خوشی» دور از جون شما «غقلشون » پار سنگ بر میداره، آخه مرد حسابی این حکومت ها آنقدر بلا بر سر همه آوردند که کسی یک آب خوش از گلویش پائین نمیره مگر مجیزشون بگه.
خندم گرفت که یک میاید با « ۹ نقطه» از تاریخ انتقام می گیرد و نیض مردم را هم در دست دارد و هر چه دلش میخواهد مینویسد و چنان هم با حرارت مطالب را تعریف می کند مثل اینکه با «قدیسین» رابطه دارد.
جناب محمد آقای ۹ نقطه بد نیست به نکات ذیل توجه فرمایند.

- سی سال پیش در چنین روزهائی عده ای از ترس جان خود بی تقصیر و جنایتکار از مملکت خارج شدند که کار بسیار درستی انجام دادند.
- از صبح ۲۲ بهمن مردم یواش یواش فهمیدند که کلاه بزرگی سرشان رفته ، دیگه از آن «همه با هم » خبری نبود و حزب الهی هرغلطی مخواستند میکردند. درگیری های مختلف در سراسر مملکت آبستن ناگواری بود.
- حزب الله سفارت آمریکا را در ۱۳ آبان ۵۸ اشغال کرد که کار بسیار نادرستی بود. خیلی از مجاهدین و چپ ها هم این کار حمایت کردند.
- در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ ارتش عراق از زمین ، هوا و دریا به ایران حمله کرد. در دفاع از سرزمین ایران همه میدانند چه کسانی از جان مایه گذاشتند و شاهدوست ها و ژنرالهای شاه در غرب ، ترکیه و عراق شکم های خود را صابون زده بودند که صدام حساب آخوند ها را خواهد رسید و دوباره بقدرت بر می گردند.
- درسال ۵۹ انتخابات اولین رئیس جمهور بود - مجاهدین دوست داشت خمینی کاندید شود ! بعد مسعود رجوی خودش کاندی شد ولی د کتر بنی صدر رئیس جمهور شد. آمریکا میخواست از طریق طبس گروگان ها را آزاد کند - تشنج بینهایت زیاد بود و بنی صدر با مجاهدین «بیعت» کرد - کودتای نوژه خنثی شد- در سال ۶۰ انقلاب فرهنگی با اشغال دانشگاه شروع شد - جنگ و اشغال نظامی ایران بیداد میکرد.
- در آن سالها شهدا ی جبهه فقط حزب الهی ها نبودند !
تشخیص دوست ودشمن خیلی سخت نبود همه ی کسانی که آن سالها را بیاد دارند دیدند که مجاهدین و بنی صدر با محاسبات غلط خود قدرت اهریمنی خمینی و نوچه های او را دست کم گرفتند و هزاران محصل مدرسه را به خیابان کشاندند. ۳۰خرداد ۶۰ لاجوردی و سایر قصابان
خمینی هزاران محصل راهنمائی پر پر کردند که اگر یک جو وجدان داشتند آن نو جوانان را تحویل پدر مادر های آنها میدادند..

جناب محمد آقای ۹ نقطه ! جنگ قدرت بود ، بین خمینی و بنی صدر. مطابق تمام نرم های بین المللی باید خمینی و عمله هایش دوره ی ۴ ساله ی ریاست جمهوری دکتر بنی صدر را تحمل میکردند تا در دوره ی بعد مردم در آرا خود «شاید» تجدید نظر میکردند. خمینی جز زور هیچ منطق دیگری را قبول نداشت و با دادن رای عدم کفایت به اولین رئیس جمهور ایران عملا کودتا کردند. نشان داند که معنی «جمهوری اسلامی » چیست. ثابت کردند که پشیزی برای رای مردم ارزش قائل نیستند.

اعدام های سال ۶۰ تا آن تاریخ بی نظیر بود و مجاهدین بیشترین قربانیان را داشت و انفجارهای مختلف و رعب و وحشت توام با بمبارانهای صدام دردناک ترین دوران تاریخ ایران را رقم زد. رجوی و بنی صدر از ایران فرار کردند و هر کدام پی راه خود رفتند از این تاریخ به بعد در باره ی مجاهدین اتهامات بسیار ست که حتما باید مانند تمام کسانی که در ایران مرتکب جنایت شدند اطلاعات جمع آوری شود و در موقع خود رسیگی گردد.
از وقتی رجوی و مجاهدین در عراق مستقر شدند و ادامه ی تراژدیک مجاهدین تا سال ۱۳۸۸ که خمینی جام زهر را سرکشید به فاجعه میماند تا با حمله مجاهدین به ایران خودکشی کردند..

این ها را گفتم که بگویم خیلی ها در ایران و خارج از ایران «عاشق » ایران هستند و بخاطر آن حاضرند از اسرائیل یخواهند که به ایران حمله کند یا با این و آن قدرت اهریمی دست بیکی کنند که با حمله ی نظامی صاحب قدرت شوند. «تمام» این روشها محکوم ست . شاه الهی ها «پرونده ی » مجاهدین را میخواهند سنگین کنند چون فعلا مجاهدین دم دست آمریکا و غرب هستند. این خیلی برای «خادمین » تاریخی آمریکا گران تمام شده ست . خیلی خنده دارست مثل اینکه آمریکا دنبال سابقه ی انقلابی گروهها میگردد .
۷۲٣۶ - تاریخ انتشار : ۲۵ بهمن ۱٣٨۷       

    از : آقای منصف

عنوان : دلسوزی های افراد وابسته به دو رژیم سابق و فعلی ایران
این هم از عجایب روزگار است که دو رژیمی که به کشتار و شکنجه افراد مجاهدین مشغول بودند حالا اشگ تمساح برای آنها می ریزند. مطمنا افراد مجاهدین حتما خام تشریف دارند و گرگهای شاهنشاهی و پاسداران جانی ملاها را با میش اشتباه خواهند گرفت. واقعا خنده دار است و باید به ایادی این دو رژیم تبریک گفت که هنوز فکر می کنند مرداب گندیده شاه و شیخ را می توانند دوباره به مردم ایران قالب کنند.
۷۲٣۵ - تاریخ انتشار : ۲۵ بهمن ۱٣٨۷       

    از : محمد .........

عنوان : مجاهدین هم حق زندگی دارند اما...
این آقایان با چه منظوری این اطلاعیه را صادر کرده اند به خودشان مربوط است . اما من به عنوان یک ایرانی ، ایران میهنم را دوست میدارم و باید عرض کنم که سازمان مجاهدین خلق ندانمکاری و اشتباهات فاحشی انجام داده ، با همه ی این ها شاید از سوی مردم ایران بخشیده می شد اگر به پابوسی صدام پلید و ضد ایرانی نمی رفت
مجاهدین خلق مثل بسیاری دیگر هنوز ملت ایران را نشناخته اند. آن ها نمی دانستند و نمی دانند که این ملت بدون توجه به اینکه چه رژیمی در ایران روی کار است ، ایران را دوست دارند. مانند جان خود ایران را دوست دارند.زمانی که صدام پلید و ضد ایرانی و ضد مردم خودش به سرزمین ما تاخت و مجاهدین را به خدمت گرفت ، از آن روز مردم ایران مجاهدین را درست مانند رژیم ملا ها میبینند و حتی کمی بدتر از آن ها. من فرقی بین رجوی و رفسنجانی نمی بینم
زیرا از نظر ایرانی ، همکاری با دشمن خارجی بدترین و پست ترین شغلی است که یک ایرانی می تواند داشته باشد.
مجاهدین این حس وطن گرایی ایرانیان را هنوز نمی شناسند.فردوسی در آوارگی و در به دری از این جهان رفت ، مردم ، همین مردمی که هزار تا عیب هم دارند ، روی دل و چشم سینه و جان اثرش را که مورد غضب محمود غزنوی و خلفای وقت قرار داشت حفظ کردند. ایرانی این را فراموش نخواهد کرد که با دشمن میهنش همکاری کردی و می کنی.
چیزی که آقا یا خانم پویان نمی تواند درک بکند این است که مردم ایران را مانند خودش تهی شده از ایرانیت می بیند.دوست صدام دشمن مردم ایران است. البته که نباید این انسان ها قتل عام شوند. باید نجات پیدا کنند تا بتوانند زندگی کنند ، اما ایران هرگز دوست دشمن خود را از یاد نخواهد برد. انسان هایی مثل "پویان ها" هم حق زندگی دارند ، اما درجه ی شستشوی مغزی در آن ها در حدی نیست که بحث بتواند آن ها را به خود بیاورد. بت پرستی در وجودشان حکمفرمایی می کند ، این دسته از مردم در واقع قربانی بت سازان بی وجدان هستند. طرف خودش زن یکی دیگر را گرفت ، اما به بقیه گفت زنانتون را طلاق بدین و حتی بچه های شیر خواره را از مادران جدا ساخت ، طرفدار چنین کسی بودن به معنای عشق کور است ، این عین بردگیست. چیزی در وجود پویان ها ضبط شده که با خون و گوشتشان در هم آمیخته ، و بدبختانه پاک شدنی نیست.
راستی آقا و خانم پویان ها ، چه عدالتی است که سیاست سازمان مجاهدین می خواهد پیاده کند که برایش به این همه ماکیاولیزم ، خون و بی عدالتی لازم است؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!
آیا هرگز این سئوال را از خود کرده اید؟
نترسید یکبار از خود سئوال کنید.
از حقیقت حتی تلخترین حقیقت نباید ترسید
از انجماد فکر و اندیشه باید هراس داشت
آقا و خانم های پویان ، راستی چه بر شما گذشت که بت پرستی را پذیرفتید؟!
دلیل من برای این حرفم این است که شما جنایات آشکار مثل روز روشن را انکار می کنید. شاید شما نمی دانید ، از این وحشتناکتر در جهان وجود ندارد که انسان برای دفاع از انجماد فکری خودش حاضر باشد چشمش را بر بسیاری از حقایق زندگی ببندد.
از من دلخور نشو ،من دوست تو هستم ، دشمنت آن هایی هستند که این ها را به تو نمی گویند و بر عکس برایت کف می زنند.
۷۲٣۱ - تاریخ انتشار : ۲۵ بهمن ۱٣٨۷       

    از : پرویز سوادکوهی

عنوان : رسوا های سمج
در کتابخانه سری به روزنامه ها زدم .در آخرین شماره ی کیهان لندن شماره ۱۲۴۴ ضفحه ۶ ، از سفیر شاه ایران در مراکش،دکتر عباس نیری یادداشتی در باره ی « کمک مالی دولت شاهنشاهی به سازمان آزادی بخش فلسطین» چاپ شده که به موضوع مجاهدین و شاهدوستان ارتباط دارد.
دکتر نیری می نویسد: در ملاقات نماینده ی یاسر عرفات بانام مستعار ابو یوسف در سفارت ایران در مراکش ، دوباره از اعلیحضرت فقید تقاصای کمک مالی کرد و قرار شد که من با تهران تماس بگیرم و درملاقات بعدی ..نتیجه را به اطلاعش برسانم.

پاسخ تهران این بود: کمک بیشتر به این شرط داده میشود که سازمان مزبور - آزادیبخش - متعهد شود از این پس از استخدام مجاهدین خلق در صفوف خودشان خودداری کنند.

ابو یوسف ضمن تجدید تقاضای یاسر عرفات خواهش کرد : پاسخش را به استحضار مقامات ایرانی برسانم که چگونه سازمان آزادیبخش می تواند اشخاصی را که آماده اند برای دفاع و استرداد زمین های ازدست رفته ی فلسطین با دشمن بجنگند را در صفوف خود نپذیرد.

بار دیگر قرار شد مراتب را به مقامات ایرانی گزارش کنم و در دیدار بعدی وی به اطلاعش برسانم که باز به همان ترتیب عمل شد.

پاسخ تهران آن بود که لا اقل عکس و مشخصات داوطلبان - مجاهدین خلق - را در اختیار ایران بگذارد.

باز هم این ترتیب مورد قبول ابو یوسف قرار نگرفت...... روشن بود که این آخرین ملاقات ما با یکدیگر خواهد بود .!!!!!!!
( معلوم نیست که چرا برای آقای نیری روشن بود که آن آخرین ملاقات آنها بود)

چند ماه بعد کماندوهای اسرائیلی شب هنگام در بیروت فرود آمدند و با همدستی اشخاصی که در محل داشتند سه نفر از سرکردگان سازمان آزادی بخش فلسطین که ابو یوسف در راس آنها قرار داشت به قتل رساندند.

این موضوع که یک دیپلمات رژیم شاه در باره ی ماموران امنیتی شاه و روابطشان با فلسطینیها و اسرائیل تعریف می کنند نشان میدهد که جانیان شاه برای شناسائی اقلابیون به آب و آتش میزدند و از هیچ رذالتی برای مقاصد خود فرو نمی گذاشتند و هنوز هم ادامه دارد. مرجعی نیست که این جانیان را با این اعترافات وقیحانه بخاطر اعمال پلدشان تحت تعقیب قرار دهد. واقعا شرم آور ست.
۷۲۲۹ - تاریخ انتشار : ۲۵ بهمن ۱٣٨۷       

    از : جویبار

عنوان : disappointed reading this letter of declaration by Mashrute Party
Sorry for the repost.


I’m sorry to say that I was really disappointed reading this letter of declaration by Mashrute Party. I don’t really consider Mojahedin, in their current state, a political organization and don’t have anything good to say about this organization.

However, to say these

“…وفاداران صدام حسین”

or

“رهبران این سازمان از هیچ جنایتی در حق همفکران، مخالفان و متحدان خویش خودداری نکرده اند. ذره ای احساس میهن دوستی نداشته اند. نه تنها هر که را توانسته اند کشته اند بلکه خون بیش از چهار هزار مجاهد اعدامی به دست رژیم اسلامی و هزاران هم میهن خود و کردان عراقی را در مزدوری صدام حسین به خاک ریخته اند.”

is too much, not necessary, and morally wrong. Does it have any political advantage? I doubt even that.

With all due respect to Mr. Homayun

Juybar
۷۲۲۱ - تاریخ انتشار : ۲۵ بهمن ۱٣٨۷       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۱۵)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست