یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

برنامه ی پیشنهادی به کنگره ی یازدهم فدائیان خلق (اکثریت) - ماشااله سلیمی - منوچهر مقصودنیا

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : به دنبال روزهای آفتابی ابری

عنوان : به تخصصی فکر کردن بها دهید.
پاسخ به برخی بنیادهای نظری:
منظور از مناسبات سوسیالیستی چیست؟ و راهکارهای رسیدن به این مناسبات چه چارچوبی دارد؟
آیا استقرار دمکراسی به معنی همان مناسبات سوسیالیستی نیست؟ به این معنی که همه طبقات و اقشار جامعه سهم در توزیع قدرت داشته باشند. آیا تعویض ساختار سیاسی امروز با یک ساختار دمکراتیک ... بدون درک مناسبات سوسیالیستی اصلا می تواند امکان پذیر باشد؟
ساختار سیاسی دولت بر مبنائی است که شور و مشورت را فقط در چارچوب ایدئولوژیکی جمهوری اسلامی ایران می پذیرد و آن هم جدا از استقرار حکومت اسلامی در سراسر جهان نمی باشد. در هر صورت باید برای روشن شدن مطلب نخست باید ما مشخص نماییم یک حکومت دمکرات چه مشخصه هایی دارد اعم از نوع قانون اساسی، نحوه ایجاد مردمسالاری که اولین حرکت آن از ایجاد شورای مستقل مردمی با آرای عمومی را شامل می شود و ... . سپس باید به همین نحوه مشخص شود جمهوری اسلامی از نظر حکومتی چه ساختاری دارد. بعد مشخص خواهد شد که اگر شما از استقرار سوسیالیسم چشم پوشی کنید آیا دیگران فقط منتظر این بوده اند که یک حزب سیاسی نظراتش را عمومی تر کند تا با او روابط اقتصادی برقرار کنند؛ گرچه روابط اقتصادی چارچوب جهانی و محلی خود را دارد و وابسته به نظرات احزاب سیاسی نیست. در ضمن تمام موارد دهگانه ای که شما ذکر کرده اید از اولین قدم های حرکت بسوی یک حکومت دمکراتیک است.
پاسخ به برنامه سازمان:
به نکته مهمی اشاره کردید: شرکت دادن مردم در سرنوشت خود و من آن را به این صورت تکمیل می کنم: شرکت دادن مردم در تصمیم گیری برای سرنوشت خود
نیروهای اصلی شرکت در انقلاب مخالف استبداد و دیکتاتوری از هر نوعش بودند ولی روحانیت به رهبری امام خمینی توانست از این نیروها به نفع خویش بهره برداری کند و حکومت را که اول قرار بود جمهوری باشد به سمت جمهوری اسلامی هدایت کند و بعدها با فلسفه ولایت فقیه به آن آنچنان قدرتی داد که در تضاد با شرکت دادن مردم در تصمیم گیری برای سرنوست خویش قرار گرفت؛ مردمی که به والی نیاز دارند و خود نمی توانند برای خود تصمیم بگیرند. قدرت زیاد ولی فقیه براساس قانون اساسی به وی داده نشده است. بلکه ولی فقیه برای استقرار ایدئولوژی خود سازمان هایی موازی با قوه مقننه و قوه مجریه و قوه قضائیه بوجود آورد که هیچکدام شان در قانون اساسی اسمی هم از آن ها نیست. براساس قانون اساسی کشورمان مجلس خبرگان، می تواند رهبر را انتخاب یا عزل کند. ولی در حال حاضر نفوذ رهبر در مجلس خبرگان برکسی پوشیده نیست. منظور این است که در هر نظامی اگر شرایط فقط برای رشد عده ای بخصوص درزی گذاشته باشد شما مطمئن باشید قدرت ها از آن درز عبور می کنند تا همه چیز را به نفع خود تغییر دهند. حال می خواهد اسم این نظام حکومت دمکراسی باشد یا جمهوری و یا اسلامی. بر فرض اگر به سرفصل ایجاد شوراها در قانون اساسی کشورمان مراجعه کنید (من توصیه می کنم حتما این کار را بکنید) می بیند آن شرایط در کشور ما حضور عینی نیافته است و همینطور بگیر برو تا آخر.
حرف آخر:
در جهان امروز فکرعلمی درست و قانونمند براساس واقعیات موجود در جامعه است که حرف اول را می زند. از طرف دیگر همه چیز را همگان می دانند، پس بد نیست احزاب سیاسی هم از وجود و پرورش متخصصان علمی در زمینه های مختلف بهره گیرند تا از جهانی که در آن همه چیز تخصصی شده است عقب نمانند.
۶۶۶۲۰ - تاریخ انتشار : ۱۶ بهمن ۱٣۹٣       

    از : تناقض

عنوان : تناقض
آیا این دو متن حامل تناقض نیسند.

"نیروهای اصلی شرکت کننده در انقلاب ، اگر چه مخالف دیکتاتوری شاه بودند ، ولی خود خواهان و طرفدار نوعی دیگر از استبداد و دیکتاتوری . استبداد ارتجاعی ــ مذهبی به رهبری روحانیت و یا استبدادی بر مبنای دیکتاتوری پرولتاریا . و این اولی بود که توانست بر دیگران سبقت گیرد"

...با پیروزی انقلاب اسلامی ۲۲ بهمن به رهبری روحانیت و سرکوب وسیع و خشونت آمیزتمامی نیروهای سیاسی مدرن و دگر اندیش ، نیروهای سنتی و ضد مدرنیسم کنترل تمام عیار خود رابر حیات سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی جامعه بر قرار کرده اند ..."
٨٨٣۰ - تاریخ انتشار : ۱۴ فروردين ۱٣٨٨       

    از : امیر /

عنوان : حالا چرا این همه زیر نام " چپ"؟
مثل این است که کسی " خر لنگی" به ارث برده باشد ، نه دلش میاید آن را رها کند و نه میتواند باری بر آن نهد. اگر شما چنین باوری در مورد "چپ" دارید چرا به اسمش چپسبیده اید. ؟
"چپ" پسوند نام خانوادگی همه ما نیست که مجبور باشیم در هر شرایطی آن را با خود حمل کنیم. اگر وبال گردنتان شده است آن را برای باورمندانش بگذارید.
٨۷۹٣ - تاریخ انتشار : ۱٣ فروردين ۱٣٨٨       

  

 
چاپ کن

نظرات (٣)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست