درپی هر شبی روزی هست...
-
فیروز نجومی
نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از
سیستم نظردهی سایت میباشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... میدانید
لطفا این مسئله را از طریق ایمیل
abuse@akhbar-rooz.com
و با ذکر شمارهای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده
به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
از : خشایار رُخسانی
عنوان : فرهنگ اسلامی و پاشنه آشیل آخوندها
با درود به آقای دکتر فیروز نجومی و با سپاس از نوشتارهایِ روشنگرانهیِ شما،
در نِهِش (وضع) کنونی که در برونمرز اپوزیسیونِ شایسته ای پا نگرفته است که بتواند بر رویدادهای کشور هَنایشی (تأثیری) داشته باشد، و در درون کشور نیز آخوندها به شَوَندِ (علت) برنامه هایِ اهریمنانه شان در خپه کردن (خفه کردن) سدایِ مردم، همه توانایی خود را بکاربسته اند تا از سازمانمندیِ آنها در هَنگان ها (حزب ها)، سازمان ها و انجمن هایِ شهرینگی، پیشگیری کُنند، روشِ مبارزه شما در روشنگریِ مردم و پَرده دری از ژاژپنداری هایِ (خرافات) مذهبی که بُنپایه هایِ کاخ خودکامگی ِ آخوندها بر آن استوار شده است، بهترین شیوهِ مبارزه میباشد. زیرا با درهم کوبیدنِ ستونهایِ کاخ ِبیداد، از راه برنامه هایِ روشنگرانهِ شما، این امید هست که یک روزی نه چندان دور کاخ ِخودکامگی ِمذهبی در ایران فرو بریزد. زمان رسیدن به این آرزو را هتا میتوان به جلو انداخت، اگر برنامهِ روشنگری ِمردم ایران با سازمان انجام گیرد.
همانگونه که در جریان هَستید، آقایِ اکبر گَنجی با نوشتارهایِ فراوانی که در اَزنایِ یکسال پیش بیرون داده اند، تلاش بسیار خوبی را برایِ روشنگری و ریشه کن کردن ژاژپنداری هایِ دین اسلام و قرآن، آغازیده اند. از آنجا که ایشان همانندِ شما با اسلام و دات هایِ (قوانین) آن بخوبی آشنایی دارند، میتوانند بخوبی کاستی ها، سُستی ها و پارادُخش هایِ (تناقض های) ایدئولوژی قرآن و اسلام را شناسایی کرده و به آگاهی جویندگان راستی برسانند. از دیدگاه من اندیشه هایِ کسانِ نام آوری همچون شما، آقای اکبر گَنجی و یا دکتر سروش که مردم او را در خاستگاهِ اندیشمندِ دینی میشناسند، میتوانند هَنایش (تأثیر) زیادی در دگرگون کردنِ باورهایِ مردم داشته باشند. دکتر سروش نیز در پیوند با پَرده دری از اندیشه هایِ بُنیادگرایانِ اسلامی، تلاش هایِ تازه ولی خیلی آهسته و پرواگرانه ای را در راستای روشنگری مردم و باورمندان به اسلام که از سر ناآگاهی هنوز به دین اسلام چسبیده اند، آغازیده است. از دیدگاه من با تلاش هایِ سازماندهی شده و مُهَندِزی شدهِ (حساب شده) روشنبین هایی همچون شما و آقایِ اکبر گنجی، دکتر سروش و دیگران، میتوان از راه رَمِش اندیشه (تبادل نظر) برای پیدا کردن هرچه بیشتر ِسُستی ها و لغزش هایِ ایدئولوژی دین اسلام، آسیب هایِ مُهندزی شُدهِ بیشتری به هَستی آخوندها وارد کرد و با اینکار هرچه زودتر زمینه هایِ خُشک کردن ِگَندآبِ فَرهنگِ اسلامی در این کشور که یگانه راهبندِ مردم ایران برای رسیدن به آزادی میباشد، زمینه هایِ نجات مردم ایران را فراهم آورد. همچنین اکنون زمان آن فرارسیده است که روشنبین هایِ جهانگرای (سکولار) ایران با پَشتیبانی از اندیشه هایِ شما، آقای اکبر گنجی و دکتر سروش و گسترش این اندیشه ها، شما را در برابر خشم و دستگاهِ ترور بُنیادگرایان تنها نَگُذارند، زیرا که شما دَردِ همبودگاه ایران و چاره درد را یافته اید؛ و بجایِ سرگَرم کردنِ خود در درگیری هایِ "حیدر نعمتی" اپوزیسون ایران، و فرسایش توان خود، با برگُزیدن بهترین راهِ مبارزه، راسته (مستقیم) دل اهریمن در ایران را نشانه گرفته اید.
جا دارد که دیگر روشنبین های اسلامی همانند آقایِ ابوالحسن بنی صدر و آقای مسعود رجوی که با بستن ِچشم خَرَد خود بر راستینگی هایِ زمان، هنوز دل به رویاهای جهانگُستری اسلام، "عدل علی" و "اقتصاد توحیدی" بسته اند، بخود آیند و بیش از این با پافشاری بر ایدئولوژی واپسگرا و دَدمنشِ اسلامی که تاریخ مصرفش ۱۴۰۰ سال است که سپری شده است، هموندان ِ ساده دلِ سازمانی ِخود را که در پشتِ سر شان گردآورده اند بیش از این به بیراهه نبرند و نیروهایِ آنها را بهدر ندهند. زیرا از آنها پیوس میرود (انتظار میرود) که در جایِ فَرهیخته هایِ این کشور با انبانی از آزموده هایِ شکست خورده در اَزنایِ ۳۰ سال ِگَذشته در نهادینه کردن ِدین اسلام در خاستگاه یک ایدئولوژیِ که میبایست دادگری، آزادی و ارجمندی هودهِ آدمی (حقوق بشر) را در همبودگاه ایران پایندان کُند (تضمین کند)، به ناتوانی و دَرماندگی این ایدئولوژی در گُشایش گرفتاری هایِ مردم، خستو شوند (اعتراف کُنند). و دیگر اینکه این آقایان باید بدانند که برایِ گُذر از آشفتگی و آزَرنگ ِ (مصیبت) کنونی در کشور، مردم ایران پس از آزمودنِ این کابوس ِبدشگون و گُجسته اسلامی در سی سال گذشته، هیچگونه شکیبایی در برابر شنیدن راهکارها و یا چاره ای که رَنگ و بویِ اسلامی داشته باشد را دیگر ندارند و از آن بیزار هَستند. ارزش کار یک روشنبین در این است که با پیش بینی رویدادهایِ آینده و هماهنگ کردنِ ودایش ها (تصمیم ها) و برنامه هایِ خود با آن ها، از آسیب ها و زیان های ِهمبودگاه خود بکاهد. در آنجا که هتا مردمِ بیسواد نیز با آزمایش دوزخ اسلامی در ۳۰ سال گذشته در ایران، به ناتوانی این ایدئولوژی در اداره کشور پی برده اند و خواهان جدایی دین از دستگاهِ کشورمداری شده اند، جای شرمساری است که اگر روشنبین های ِمسلمان شان بخواهند با پافشاری بر آرمان هایِ ۳۰ سال گذشتهِ خود و پدافندی از آن آرمان ها و "ارزش های" اسلامی، چشم بر راستینگی هایِ زمان بَربندند. و همچنان سخن از "عدل علی" با نهادینه شدن اسلام در ایران به میان آورند.
چگونه آدم های ِروشنبین و فرهیخته ای چون آقایان ابوالحسن بنی صدر و مسعود رجوی میتوانند با بستن چشم خردشان بروی فرهود (حقیقت) و دَست آوردهایِ همبودگاهِ آدمی در سدهیِ بیست و یکم، چه از روزن ِتکنیک و دانش ِزیست شناسی و چه از دریچهِ هوده آدمی (حقوق بشر)، دانش پزشکی و کیهان شناسی که خودِ این آقایان در دل اروپا در هال آزمودن آنها هستند، هنوز بایستیکه که آنها به "قصص قرآن" و دات هایِ (قوانین) واپسگرای اسلامی باور داشته باشند که به شَوَندِ (علت) سُست بودن شان نه باور پذیر بودند و نه سزاوار در اداره دهات هایِ کوچکی همچون مکه و مدینه در چهارده سدهی پیش در عربستان؛ آنهم در جاییکه آیه هایِ نَسکِ قرآن به اندازه ای "ناسخ و منسوخ" یکدیگر میباشند که بیشتر به جَم ِ پارادُخش ها (جمع اضداد) همانند هَستند تا به یک نَسکِ دادیک (کتابِ قانون) که بخواهد در سَدهیِ بیست و یکم، یک همبودگاهِ مدرن و پیچیده در جهان امروز را اداره کُند؟ آنهم در جاییکه امروزه به کمک ساده ترین آموزه های ِدانشیک (علمی) هر بچه دبستانی در جهان آزاد که با بُنپایه هایِ نُخستین ِفیزیک و زیست شناسی آشنایی داشته باشد، با پوزخند به باورها و داستان هایِ دینی "قصص قرآن"، آنها را تنها در خاستگاهِ افسانه هایی همانند سیندرلا و سفیدبرفی و هفت کوتوله میاَنگارد تا رویدادهایِ راستینی که بخواهند در گَذشته پیش آمده باشند. درجاییکه هر نوجوانی که با دانش ِنوین گُذشتهنگاری آشنایی داشته باشد، داستان هایِ قرآن و باورهایِ دینی را در رَده افسانه ها و اُستوره ها میگُذارد، زیرا که این داستان ها همتراز ِگُزارش هایی هَستند که نمی توان پیشآمدِ آنها را با ابزارهایِ دانشیک اُستوانید (ثابت کرد)، چگونه فَرهیخته هایی همانند این آقایان ِروشنبین ِدینی میتوانند با بستن چشم خَرَدِ خود بر راستینگی ها و دستآوردهایِ آدمی در جهان امروز، هنوز به ژاژپنداری هایِ (خرافه های) دینی اسلام باور داشته باشند که ریشه در فَرهنگ و آیین ِمردمی دارد که به شَوَندِ (به علت) بی بهره بودن و جاماندن از شهرینگی (تمدن) در بیابان هایِ عربستان سعودی در سدهیِ هفتم ترسایی، به جن و پری باور داشتند؟
با چه زرسَنجی (معیاری) این روشنبین های اسلامی هنوز امید به برآورده کردن آرمان هایِ اسلامی خود، همچون دادگری اسلامی و ترازداری (اقتصاد) توحیدی در لابلای آیه هایِ سنگسار، بریدن دست و پای تباهکاران و "قرض الحسنه اسلامی"، دارند؟ با چه زَرسنجی (معیاری) آنها هنوز امید به پیدا کردن راهکار هایی برای خوشبختی ِهمبودگاهِ جهانی، از لابلای آیه هایِ قرآنی دارند که آموزه هایش تنها به دُور ِ کُشتن اندیشه و خَرَدِ آدمی، کشتار دگراندیشان، خوارکردن آدمی، به بردگی گرفتن مردم آزاده، نیرنگ (خدعه)، دروغ (تقیه) میچرخد؟ امروز، دیگر هر نوجوان دبیرستانی که با اندکی گُذشتهنگاری آشنایی داشته باشد، میداند که جُنبش اسلام، پیام آور آزادی و برابری نبوده است. زیرا تنها چیزیکه این جُنبش با آن بیگانه است، آزادی و برابری آدمی میباشد و هدف آن جُنبش اسلامی تنها چیره کردن و سروری ِ عرب هایِ آزمند بر کشورهایِ همسایه شان مانند ایران، و دست یافتن به سرمایه هایِ مردم آن کشورها بوده است، که از شهرینگی (تمدن) پیشرفته، آسایش و توانمندی برخوردار بودند و اینکه گسترش دین اسلام تنها بهانه ای برایِ پنهان کردن این آماژ اهریمنی بوده است. هنگامیکه ما میدانیم که عرب ها واپسین مردم در جهان بودند که به یکتاپرستی روی آوردند، سوایِ دادت های دَدمنشانه ای همچون سنگسار کردن و بریدن دست و پای دُزد و "خدعه و تقیه"، چه پیام تازه ای میتوانست دین ِتازیان برایِ ایرانیان به ارمغان بیاورد که دستکم چندهزار سال پیش از زایش محمد به به پاس آموزش هایِ خَرَدمندانهیِ اشو زرتشت به یکتا پرستی و آیین بهزیستی، راستی و نیکوکاری روی آورده بودند. دیگر بر هیچکس پوشیده نیست که آزمندی عرب ها به شکوه، سرمایه ها و گَنجینه هایِ ایرانزمین و به بردگی گرفتن زن و مردان آزادهیِ ایرانی، تنها انگیزهیِ آنها برای تازش به ایران و نابودی فَرهنگِ درخشانِ این کشور بوده است. با درنگریستن به این فرهود (حقیقت) چگونه یک ایرانی میتواند خود را میهن پرست بداند ولی با گردن گُذاردن به آیین تازیان، پیروی از مَنش آنها و هزینه کردن سرمایه هایِ این کشور برای پدافندی از آیین آنها، در آبدانهیِ (عرق) سُهِش (احساس) شرم از دَغلبازی (خیانت) به مردم کشورش، فُرو نَرود.
آیا براستی این روشنبین هایِ دینی میپندارند که فرنودِ (دلیل) بُنیادین در فروافتادن کشور ایران در دوزخِ اسلامی آخوندها و فراگیر شُدن ِترس و نا آسودگی در سراسر جهان در اَزنایِ سی سال گُذشته بدستِ تروریسم هایِ اسلامی، تنها از بَهرِ برداشت و سَفرَنگ (تفسیر) نادُرُست بُنیادگراهایِ اسلامی از آیه هایِ قرآن، بوده است، و یا اینکه سَفرَنگ (تفسیر) و برداشتِ بُنیادگرایان اسلامی از قرآن، موشکافانه هماهنگ با فلسفهِ اسلام نابِ محمدی میباشد؟ چگونه این آقایان روشنبین مذهبی از این چنین دینی که بُنیادش بر ترور، دزدی تاراج کاروان ها، ژَنوری (جنایت)، به برده گرفتن مردم آزادهیِ کشورهایِ دیگر و به زیرپا گُذاشتن هودهیِ آدمی (حقوق بشر)، و خوار دانستن هوده آزادگان و شهروندان، استوار شده است، می بیوسند (انتظار دارند) که با کَندوکاوی در لابلای آیه هایِ نَسکِ قرآن، راهکار و روشی پیدا کُنند که آزادگی، آسایش، آشتی و دادگری جهانی را پایندان کُند (تضمین کند)؟ آیا بجز آیه هایی که پراوانهیِ به بردگی گرفتن و کشتن مردم آزادهِ کشور هایِ دیگر را از راه نیرنگ (خدعه) و دروغ (تقیه) میدهد، در کجایِ قرآن شما آیه ای را برای پایندان کردن آزاد زیستن، برابری، آشتی جهانی، دادگری و ارجمندی هودهیِ آدمی پیدا میکُنید؟
به گُفتهیِ آقایِ بهرام مشیری، اُستادِ اسلام شناسی آخوندها هَستند، هیچکس بهتر از آخوندها درس اسلام شناسی را یادنگرفته است. گُذشتهنگاری (تاریخ) نشان داده است که هرکس یا جریانی که خواسته است تبیین و تفسیر تازهیِ یا مُدرنِ خود از قرآن و اسلام را به آخوندها بیآموزد و آن تبیین تازه را در خاستگاهِ دُکترینِ تازهِ دینِ اسلام در این کشور چیره گرداند، پس از چندی ناگُزیر از خستو شدن و اعتراف کردن به شکستش در برابر آخوندها، شده است. سه نمونهیِ آن یکی شادروان محمدرضا شاه پهلوی بود که باور داشت که میشود دین اسلام را همراه با یک ساختار نوین و پیشرفته در همبودگاه ایران، مدرن کرد و دومی دکتر علی شریعتی بود که در اندیشه بِهینشگری دین اسلام و هماهنگ کردن آن با جهان مدرن بود، که بازده کوشش ِناکام او، آزمون ِدوزخ اسلامی در ایران در سی سال گذشته بوده است که مردم ایران این دوزخ را وام دار او میباشند، و سومی مجاهدین خلق هستند، که بدون ِآموزه (درس) گرفتن از دو آزمون ِناکام بالا تلاش کرده اند با آمیختن ایدئولوژی مارکسیستی و اسلامی و پُختن آشی از باورهایِ مارکسیسم و اسلام و با الهام گرفتن از آیه هایی از قرآن که به باورمندانش بردگی آدم هایِ آزاده را بشارت میدهد، "جامعه بی طبقه توحیدی" را برپا سازند و با جستجو در میان آیه های"حلال و حرام و واجباتِ" اسلامی و دات های قرض الحسنهیِ آن و الهام گرفتن از آنها، "اقتصادی توحیدی" را برای جهان به " ارمغان" بیاورند و هنوز هم در اندیشهِ بیهودهِ "دمکراتیزه کردن" این آیین خودکامگی با ابزارهایی همچون "خدعه و تقیه"، خود و مردمی را آواره کرده اند.
٨۹۶۶ - تاریخ انتشار : ۱۹ فروردين ۱٣٨٨
|
|
|
چاپ کن
نظرات (۱)
نظر شما
اصل مطلب
|