از : لیثی حبیبی - م. تلنگر
عنوان : جنایاتی که در تاریخ صورت گرفته ، باید به بشر - بشر فراموش خیال عصر ما - یاد آوردی کرد ..............
... در حالی که می گریستم ، خواستم بخاطر یاد آوری این جنایت تاریخی با تمام وجودم از خانم پیرایه ی یغمایی تشکر کنم. و لحظه ای که نامم را می نوشتم ، در همان حال بیتی آمد که آن را به جای نامم نوشتم. و برای اینکه خانم پیرایه ی یغمایی عزیز بداند که آن کامنت از آن ِ من است ، بلافاضله به آدرس ایمل ایشان نیز فرستادم. وگرنه من چیزی برای مخفی کردن ندارم.
جنایاتی که در تاریخ صورت گرفته ، باید گه گاه به بشر - بشر فراموش خیال عصر ما - یاد آوری کرد؛ و این از جمله کار های نیکی است که دیده ام خانم پیرایه یغمایی انجام می دهد.
۱۲۶۹۵ - تاریخ انتشار : ۲۶ ارديبهشت ۱٣٨٨
|
از : الف. باخبر
عنوان : به لیثی حبیبی
تلنگر جان، این فروتنی و این همه پیگیری ات منو کشته!
ای لیثی حبیبی! ای که مرا طبیبی
شعر ترت چو حلوا، طنار و دل فریبی
با نام خود نیایی، رویت نمینمایی
چون با نقاب آیی، کو خسته را نصیبی؟
کردی تو با تلنگر، هر خار را تو کنگر!
بازآ، بیا، تو بنشان، هر شعله و لهیبی
۱۲۶۶۷ - تاریخ انتشار : ۲۵ ارديبهشت ۱٣٨٨
|
از : پاسخ به همه ی با خبران ایران و جهان - از الف تا ی
عنوان : زور زدنی در کار نیست ، در جا نویسی و بسیار راحت نویسی است
سلام بر الف با خبر ، با خبر عزیز ،اگر دیدید که کسی کارش ضعیف است به او نتوپید. راهنما یی اش کنید. بر ضعیف تاختن که هنری نیست ، هنر دست کسی را گرفتن است.
شما عمیقاً اشتباه کرده اید ، بر عکس ، هیچ زور زدنی در کار نیست ، خیلی راحت نویسی است ، در حد یک کامنت . در جا نویسی است . گاه در روز ده ها بیت از این دست اینجا و آنجا نوشته می شود ، و این کار برای من مثل زنگ تفریح میان کار است. به این وسیله هم نگاهی دارم به کار هنرمندان و هم رفع خستگی می کنم. بعضی از این ابیات ِ درجا سروده شده ، اشکالاتی هم دارد.هدف قافیه بندی نیست ، بلکه بیان یک مفهوم است. آن بیت که شما اشاره کرده اید یک بیت از این دو بیت است.
باز آمد و بس خروش از او پیدا شد
فرمانبری ی وحوش از او پیدا شد
آن نقش و نگار ۱ که بر واژه زدست
در دست ِ دلم نقوش از او پیدا شد
۱ - من از همه عذر می خواهم که به ناچار توضیح می دهم ، چون توضیح دادن برای اهل دل و قلم زیره به کرمان بردن است.در این دو بیت ِ افشرده ، همزمان سه نکته نهفته است .مفهومی از یک آداب کهن ایرانی ، در آن بیت که به نظر شما بی مفهوم آمده جا دارد. در مصرع اول از نقش نگار سخن به میان است. نقش نگار را نقش بندان از دیر باز با حنا و شاخه ی سرو بر کف دست می نهادند تا تصویر آن بعد از شستن دست بر جای بماند زیبا و دلپذیر. اینک زیبایی نوشته ، نه بر دست ، بلکه بر دست ِ دل و اندیشه ، آن نقوش را بر جای گذاشته. یعنی نویسنده ، با زیبایی نوشته ی خود ، نقشبند ِ دل گشته ، هدف بیان این مفهوم بوده است. به بزرگی خود ببخشید اگر نپسندیدید. و در بیت اول نیز هم اشاره است به داستان مراد و مرید و هم اشاره است به داستان لیلی و مجنون نظامی گنجوی ، که به گفته نظامی خلوص عاشقانه ی مجنون باعث شده بود حیوانات وحشی و حتی درنده دور او جمع شده از او پیروی و با او همدردی می کردند.
۱۲۶۶۵ - تاریخ انتشار : ۲۵ ارديبهشت ۱٣٨٨
|
از : الف. باخبر
عنوان : به نویسندهء ، گفتم : در غربت غمناک بهاری بنواخت --- مشتاق سه تار آمد و تاری بنواخت
حاضرم سوگند یاد کنم که کامنت با عنوان بالا را آقای لیثی حبیبی (مشتاق تلنگر"! نوشته است! می دانید از کجا فهمیدم؟ چون سعی دارد به زور "شعر" بنویسد! به این بیت نگاه کنید و ببینید در وزن و سبک و ... چه شاهکاری کرده است!:
"آن نقش و نگار که بر واژه زدست
در دست دلم نقوش از او پیدا شد" ! تکبیر!
۱۲۶۵٨ - تاریخ انتشار : ۲۵ ارديبهشت ۱٣٨٨
|
از : کاظم
عنوان : علیشاه
خانم یغمایی
دست شما درد نکند خیلی جالب و شنیدنی بود .من که از خواندن آن لذت بردم.
۱۲۶۵۵ - تاریخ انتشار : ۲۵ ارديبهشت ۱٣٨٨
|
از : گفتم : در غربت غمناک بهاری بنواخت --- مشتاق سه تار آمد و تاری بنواخت
عنوان : گفت : در اندک خود یکی جهان است قلم اش --- شیرین و شکر نشان است قلم اش
گفتم:
باز آمد و بس خروش از او پیدا شد
فرمانبری ی وحوش از او پیدا شد
گفت:
آن نقش و نگار که بر واژه زدست
در دست دلم نقوش از او پیدا شد
۱۲۶۴۴ - تاریخ انتشار : ۲۵ ارديبهشت ۱٣٨٨
|