سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

اندرزهای خطرناک آقای سازگارا - محمد امینی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : پرویز م.

عنوان : قبل از اظهار نظر اخبار روز را مروری کنید
بیاد دارم که در بین ما ایرانیان فروتنی و تواضع بسیار مرسوم بود. کمتر کسی از خودش تعریف میکرد و اگر از کسی نیز چنین عملی صورت میگرفت، با دید تعجب و احیاناً استهزای دیگران مواجه میشد. هموطن باختهء ما، در حالیکه به دِه راه داده نمیشود، سراغ منزل کدخدا را میگیرد! من نمیدانم چه کسی ایشان و یا آن دوست فلسفه بافشان را روشنفکر میداند، که حال من را به علت مخالفت با ایشان به "ضدیت با روشنفکران" محکوم کرده. من از این هموطن باخته تقاضا دارم که کمی مطالعه کنند و ببینند که شگردهای فاشیستها چگونه بود. آنها تحمل هیچ نظریه مخالفی را ندارند و با تهمتهای بی اساس و برخوردهای عصبی سعی به از میان بردن مخالفان فکری خود را دارند. محمد امینی به دروغ مینویسد که "آقای سازگارا که تا پیش از شکست سیاسی نیوکان ها، سرنوشت سیاسی خویش را با ایشان رقم زده بودند و درآن هنگام از پروژه دولت بوش در «تحول» سیاسی - نظامی ایران و دولت سازی در تبعید پشتیبانی می کردند،" من قصد دفاع از سازگارا را ندارم و بخاطر باورهای غیر مذهبیم نمیتوانم با او که فرد بسیار مذهبی است هم سو باشم، ولی از امینی سوال میکنم که ایشان چه مدرک و دلیلی برای اثبات این حرف خود دارد که سازگارا در جهت خواست نئوکانها طرفدار حمله به ایران بود؟ کجا و در چه زمانی سازگارا خود را رهبر دولت در تبعید خواند؟ آیا محمد امینی، بعد از پشت سر گذاشتن این همه سن و سال، میداند که حرفهای او چنانچه با ارائه مدارک قابل قبول در دادگاه همراه نباشد علاوه بر یک دروغگویی غیر اخلاقی کاری غیر قانونی نیز هست؟ بنده شاهد هستم که دیگر نویسندگان در دیگر سایتها بر نطریات آقای سازگارا خرده گرفته اند و به نظر من بسیاری از این خرده گیری ها نیز بجا بود و آقای سازگارا باید پاسخگوی آنان باشد. ولی کمتر کسی را دیدم که مانند این آقای "دگراندیش" سالخورده چنین وقیح و دور از اخلاق به همان شکلی با مخالفانش برخورد کند که احمد خاتمی برخورد میکند.
آقای باخته، من گوشم از فلسفه بافی های نامفهوم پر است و فریفتهء ردیف کردن کلمات "زیبا" ولی نا مفهوم نمیشوم. به باور من، انتخابات ۲۲ خرداد (که خود با شور و شوق بسیار در آن شرکت کردم) و به دنبال آن سخرانی ولی فقیه نشانگر آن است که حکومت فاشیستی حاکم بهیچ روی سر سازگاری با مردم را ندارد. عنوان مطلبی چون بازستانی آرا و یا تجدید انتخابات، بعد از سخنرانی ولی فقیه، به نظر من دیگر نامفهوم است. حال اگر فرد و یا افرادی نمیخواهند و یا نمیتوانند خود را با واقعیات و دگرگونیهای موجود وفق دهند، این دیگر مشکل خودشان است و من به عنوان یک شهروند ایرانی وظیفه ندارم که به تئوری بافیهای خالی از معنی آنها پایبند باشم. بویژه که بیشتر این به اصطلاح "دگراندیشان" از جریانات سیاسی هستند که به باور من در طول این مدت هیچوقت درک درستی از مسائل روز نداشته و ندارند. آقای باخته، مخالفت با رژیم بهیچ عنوان به معنی همگونی با گروههایی چون مجاهدین و یا شاه اللهی ها نیست. مقاومت مدنی و سرپیچی از قانون روشی است که از زمان گاندی تا به امروز مطرح بوده و در بسیاری از موارد مختلف (و از جمله در مقابله با دیکتاتوریهای کمونیستی در شوروی سابق) به مرحله اجرا گذاشته شده. این روش ضمن سرپیچی از قانون حاکم روشهای خشونت بار را نفی میکند و این آن چیزی است که امثال شما و محمد امینی از درک آن عاجزند. آیا میتوان امثال شیرین عبادی و یا سیمین دانشور را که خواستار مقابله جهانی با رژیم حاکم شده اند با رجویها همردیف قرار داد؟
در مورد "دنیا" نیز باید به شما همطن بازنده بگویم که امروز کشورهای گروه ۸ در مقابله با رژیم آخوندی از برخوردهای خشونت بار آنها انتقاد کردند و این میتواند پایه حمایت جهانی از جنبش مردم ایران در برابر رژیم آخوندی باشد. خواهشمند است دفعه بعد، قبل از اظهار نظر اخبار روز را مروری کنید!
۱۴۱۲۰ - تاریخ انتشار : ۵ تير ۱٣٨٨       

    از : باخته

عنوان : بس کن روشنفکر ستیزی را
"روشنفکر ستیزی" یکی از ویژگی های رژیم های دیکتاتور ی و فاشیستی می باشد. کاری که آقای پرویز م انجام می دهد و به دگر اندیشان گیر می دهد و با تمسخر به دگر اندیشان خودش را ضد فاشیست جا می زند. بدون اینکه مطالعه کردن قبول داشته باشد , سیاست و حکومت فاشیستها چگونه بوده است. چون این مطالعات را "فلسفه بافی" و یا"اظهار فضلشان" و اندرزهای کنفسیوس..." به تمسخر می کشد و بیشتر نظرات را حرافی می داند.و بعدش هم نوشته
"پس جامعه جهانی میبایست در مقابل جنایات هیتلر و موسیلینی و ملاسویچ مقاومت نمیکرد و اجازه میداد که ایشان بی دغدغه به جنایات خود ادامه دهند ."
ولی وضعیت در ایران فرق می کند. برای مثال روسهای کثیف از حکومت فاشیستی اسلامی ملا ها دفاع می کنند و انتخاب قلابی احمدی نژاد را هم تا یید کردند."جامعه جهانی " شما کجاست؟
نه آقا جان ,همین سه نفری ( و یا رژیمی) که اسم بردید از بیرون حمله شده و نابود شدند. قبل از سر نگونی همین رژیم های فاشیستی از طرف متفقین در داخل مبارزه بوده و مثل همین ایران خودمون, روشنفکرانی مثل گرامشی در زندان های موسولینی در ایتالیا و یا اریش مو زام در آلما ن هیتلری در زندان جان باختند و پبروزی دیر تر و با کمک متفقین بدست آوردند. زمان پبروزی بر حکومت فاشیستی اسلامی در ایران باز است ولی تاکتیک ها با هم فرق می کند واین تهمت بی شرمانه را به دگر اندیشان نزن که آنها نابودی ولایت فقیه را دنبال نمی کنند , چون تاکتیک شان با شما متفاوت است. ایران احتیاج به "سوپر من" هائی مثل رجوی و مریم( رئیس جمهور از پیش تعیین شده فالانژ های اسلامی) را ندارد.
۱۴۱۰۰ - تاریخ انتشار : ۵ تير ۱٣٨٨       

    از : پرویز م.

عنوان : با تشکر از کنفسیوس زمان، آقای همشهری
از آقای همشهری بخاطر "اظهار فضلشان" و اندرزهای کنفسیوس وارشان تشکر میکنم. قطعاً اظهاراتشان را بگوش جان میخرم و در کشور عزیزمان به تجربه اندوزی خواهم پرداخت. ایشان هم محبتی کنند و وقتی کتاب جدید فلسفه بافیهایشان چاپ شد، آن را برای ما شهروندان بینوای جهان سومی بفرستند تا در غیاب برنامه های ماهواره کمی سرگرم شویم. با تشکر از لطف بی پایان ایشان و دیگر "دگراندیشان".
۱۴۰٨۱ - تاریخ انتشار : ۴ تير ۱٣٨٨       

    از : همشهری .

عنوان : هنر سیاست ورزی
در عرصه مبارزات سیاسی کشورمان ، سازمان هایی وجود دارند که قریب سی سال است جز مرگ بر این و آن ، هنر دیگری از خودنشان نداده اند . نمونه هایش را، هم داخل رژیم میبینیم و هم میان اپوزیسیون .
مبارزه سیاسی و اتخاذ تاکتیک های درست مبارزاتی ، ترکیبی است از علم و تجربه . علم سیاست ورزی و سازماندهی، و تجربه ده ها جنبش در جهان معاصر.
خطای یک سازمان سیاسی در درک درست شرایط، به منزله بازی با جان انسان ها و به بیراهه کشاندن مطالبات آن هاست.

آقای پرویز .م هم بهتر است وقتی ازتعطیلات خارج از کشوربه ایران باز گشتند، از همسایه ها جویای وقایعی شوند که در مدت استراحت ایشان در فرنگ، اتفاق افتاده است. شاید باعث شود بار دیگر در شرایط حساس ترجیح دهند در ایران بمانند و کمی به تجربه بیافزایند.
۱۴۰۷٨ - تاریخ انتشار : ۴ تير ۱٣٨٨       

    از : پرویز م.

عنوان : با تشکر از علی عزیز
با درود بر علی عزیز و با تشکر فراوان از تو هموطن گرامی که بی غل و غش و با صداقت هر چه تمام حرفت را خیلی راحت و بی دردسر مطرح میکنی. ایکاش که این "دانشمندان" "دگراندیش" ما نیز به اندازه یک سرسوزن صداقت تو را داشتند.
علی عزیز، به نظر من یکی از اشتباهات اساسی ما این است که میخواهیم الگوبرداری ۱۰۰ درصد از اتفاقات گذشته و یا تحولات دیگر کشورها بکنیم. این همان اشتباهی است که من و امثال من در رابطه با شرکت در انتخابات اخیر کردیم. من بر این باور بودم که همچون دوم خرداد میتوان انتخابی متفاوت ولی درچارچوب این رژیم را به ولایت فقیه تحمیل کرد. غافل از آنکه ولی فقیه تجربه لازم را از دوم خرداد گرفته و به زعم خودش حاضر نیست همان اشتباه را دوباره تکرار کند. بنابراین به نظر من شرکت در نمایشات انتصابات رژیم در چارچوب قوانین موجود منتفی است.
مسئله مبارزه با رژیم شاه هم از همین نوع است. شاه یک هزارم تجربه اینها را در مقابله با مخالفانش نداشت. بخاطر همین هم خیلی سریع خود را باخت و عرصه را به اینها واگذار کرد. این را مطمئن باش که آخوندها فریب این به اصطلاح "گردهم آیی ها برای ارائه حداقل درخواستها" را نمیخوردند. آنها هزاران بار زرنگتر از آن هستند که من و تو خیال میکنیم.
در مورد درخواست ابطال انتخابات نیز باید بگویم که این مسئله از دید رژیم تمام شده است. رژیم انتخابات را انجام شده و هر نوع مخالفت با آنرا (چه محدود و چه نامحدود) غیر قانونی و غیر قابل اعتبار عنوان کرده. احمدی نژاد رییس جمهور است برادر، چه من و تو خوشمان آید چه خوشمان نیاید! من از تو سوال میکنم که مثلاً دو و یا سه سال دیگر، آیا هنوز باید خواستار ابطال انتخابات یود؟ این مثل این است که فردی گوسفند شما را بدزدد، سرش را ببرد و گوشتش را هم بخورد و بعد در شرایطی که گوسفند بیچاره شما از هضم رابع آن فرد نیز گذشته، شما برای ناراحت نکردن فرد دزد، فقط و فقط درخواستتان را به پس دادن گوسفندتان محدود کنید!
علی عزیز، ولی فقیه این مردم را میکشد، چه آنها بخواهند و چه نخواهند! چه شما شعار "الله و اکبر" بدهید چه شعار مرگ بر ولایت فقیه! آخوندها بخوبی میدانند که پشت این "الله و اکبر" همان شعار سرنگون باد جمهوری اسلامی نهفته.یکی از بستگان من را در سه راه یوسف آباد به جرم همین الله و اکبر گفتن (و فقط الله و اکبر گفتن و نه چیز دیگری) به قصد کشت کتک زدند و اگر مردم بدادش نرسیده بودند، او مرده بود. شما فکر میکنید که ما در ایران با پلیس سوییس طرف هستیم؟ فکر میکنید که آنها پیش از حمله به مردم با آنها به بحث و گفتگو مینشینند تا ما به آنها تفهیم کنیم که "الله و اکبر" گفتن چه جرمی دارد که شما ما را میزنید؟ نه عزیز برادر، اصلاً چنین چیزی نیست. جمهوری اسلامی شمشیر را از رو برای ملت بسته و ما باید صادقانه نیت خود را برای مبارزه در جهت سقوط جمهوری اسلامی بیان داریم. والا همین مردم از مبارزه دلسرد شده و برای فرار از سرخوردگی به مواد مخدر و هزار کثافتکاری دیگر پناه میبرند و این همان چیزی است که زعمای جمهوری اسلامی میخواهند.
۱۴۰۷۵ - تاریخ انتشار : ۴ تير ۱٣٨٨       

    از : علی

عنوان : در شرایط حاضر برای شکستن خفقان، فقط شعار «الله اکبر» کافی است!
بالابردن اهداف و خواسته های تظاهرات مردم، یک اشتباه تاکتیکی شدید است! برای اینکه این حرکت بتواند تداوم یابد و به یک انقلاب تبدیل شود، باید از اهداف و خواسته های بسیار کوچک مثل ابطال انتخابات شروع کرد و تا موقعی که به این هدف نرسیده ایم نباید از آن بالاتر رفت و این اعتراضات را نباید به شکل مخالفت با کلیت نظام تبدیل کرد. واقعیت این است که ما باید انقلاب کردن را از خمینی و سایر آخوندها یاد بگیریم! ما باید «تقیه» (دروغ مصلحتی!) را یاد بگیریم. خمینی هم اوایل می گفت با شاه مخالفتی ندارد و تنها وقتی شاه رفنتی شد، شعارها عوض شد. حالا ما هم باید در ظاهر دروغ بگوییم و در بیانیه های رسمی افراد شناخته شده، تنها هدفمان را ابطال انتخابات اعلام کنیم ولی پشت پرده باید طرفدارانمان را قانع کنیم که این تنها یک دروغ مصلحتی از جنس دروغهای خمینی است و برای این است که مردم بیشتری جرات بکنند به این تظاهرات بپوندند. در این حرکتها کیفیت شعارهایی که داده می شود مهم نیست بلکه کمیت تظاهرکنندگان و معترضین بسیار مهمتر است. می بینید که حتی شعار الله اکبر هم رژیم را به لرزه انداخته است! اتفاقا الان برای شکستن جو خفقان در خیابان فقط باید الله و اکبر گفت حتی وقتی ماموران رژیم با باتوم شما را می زنند! اگر شما را گرفتند می توانید بگویید مگر الله اکبر گفتن جرم است؟ پیشنهاد من این است که فقط الله اکبر گفته شود و هیچ شعار دیگری داده نشود. همین الله اکبر باعث شکست جو خفقان رژیم و در نهایت سرنگونی اش خواهد شد! یک اصل اساسی وجود دارد و آن این است که هرچه شعارها و خواسته ها کوچکتر باشد، تعداد بیشتری به آن خواهند پیوست. پس شعارهایی مثل مرگ بر خامنه ای کاملا اشتباه است حتی مرگ بر دیکتاتور هم فعلا لازم نیست و مردم با شنیدن این شعارها جرات پیوستن به این اعتراضات را نخواهند داشت چون می دانند که اگر در حین دادن چنین شعاری دستگیر شوند، مجازاتشان بسیار سنگین خواهد بود. باز هم می گویم باید تقیه و دروغ مصلحتی را از آخوندها یاد بگیریم، این الله اکبرها از مرگ بر خامنه ای هم بیشتر لرزه بر اندام رژیم می اندازد.

شعار الله اکبر خالی از معنی هم نیست! در واقع برای عزاداری کشته شدگان اخیر است. پس باید برای سوم، هفتم و چهلم شهیدان این عزاداری ها را که در آن فقط شعار الله اکبر داده می شود را با حضور تعداد زیاد مردم برگزار کرد. لازم نیست هر روز تظاهرات برگزار شود، فقط در مراسم عزاداری کشته شدگان باید فقط شعار الله اکبر را سر داد که ناگفته پیداست که خواسته های این تظاهرات ها دستگیری و محاکمه قاتلین مردم است و باید به رژیم گوشزد کرد که حتی اگر یک نفر کشته شود، ما هم سوم هم هفتم و هم چهلمشان را خواهیم گرفت. پس اگر می خواهد این راهپیمایی ها تمام بشه باید تمام سعی اش را بکنه تا کسی کشته نشه و الا این سریال ادامه خواهد داشت. یعنی الان محاکمه قاتلین مردم از نتیجه انتخابات هم مهمتر است. رژیم باید درس بگیرد که اگر دستش به خون مردم آلوده شود، از این راهپیمایی ها خلاصی نخواهد داشت.

باید در اعلامیه های دعوت به راهپیمایی به مردم تاکید بشه که فقط شعار الله اکبر در عزاداری خونهای ریخته شده بر زمین داده خواهد شد و به مردم قبولانده شود که این بهترین راه برای شکستن خفقان و حکومت نظامی است. اگه ما را در حین الله اکبر گفتن گرفتند، بگوییم که این چگونه حکومت اسلامی است که در آن نمی توان الله اکبر گفت؟! اگر همه متحد باشیم رژیم را با تکرار این راهپیمایی ها از پا در خواهیم آورد.
۱۴۰۷۱ - تاریخ انتشار : ۴ تير ۱٣٨٨       

    از : پرویز م.

عنوان : به آقای باخته
آقای باخته (که براستی برازنده این نام هستید)، عقده از آن کسی که ظرفیت بحث ندارد و با بدوبیراه گفتن به دیگران خود را سبک میکند. من بر این باور هستم که این "دگراندیشان" بی اعتنا و بی اطلاع از مسائل داخل کشور مطالبی را میگویند که به عقیده من در جهت منافع مردم نیست. در هر صورت از اینکه احساساتتان را جریحه دار کردم از شما هموطن با ظرفیت معذرت میخواهم.
۱۴۰۶۹ - تاریخ انتشار : ۴ تير ۱٣٨٨       

    از : باخته

عنوان : توهین نکن
پرویز م
این فکر ارتجائی ما داخل شما خارج را تبلیغ نکن و بجدائیهای دامن نزن که دشمن خوشحال می شود.توهین بدگر اندیشان ,عقده های تو از نوشته ات آشکار است.
۱۴۰۶۶ - تاریخ انتشار : ۴ تير ۱٣٨٨       

    از : پرویز م.

عنوان : از فلسفه بافی و بازی با واژه ها پرهیز کینم
با سلام به دوستان گرامی، من مطالب آقای امینی را خواندم و با صحبتهای هوطنانی که به مضعگیریهای ایشان ایراد میگیرند کاملاً موافقم. البته بعضی از دوستان از هر دو طرف کمی راه افراط را پیش گرفته اند، ولی باید این مسئله را در نظر داشت که یک نیروی سیاسی باید توانایی آن را داشته باشد تا بتواند برای برون رفت از مشکل کنونی راه حلی را ارائه دهد و آقای امینی و دوستانش، جز فلسفه بافی، هیچ راه درستی را در این زمینه ارائه نمیدهند. شکی نیست که رژیم حاکم یک رژیم خونخوار و آدمکش است. بعد از این به اصطلاح انتخابات، شاهد هستیم که رژیم آدمکش حتی تحمل برخورد انسانی ترین و مسالمت آمیزترین شکل اعتراضات را هم ندارد. این رژیم ددمنش حاکم است که جان انسانها را بازیچه دست خود گرفته. ما نمیتوانیم چنین استدلال کنیم که چون جان انسانها به خطر می افتد،پس ما باید از فکر مبارزه با رژیم و سرنگونی آن صرف نظر کنیم و به مسئله اعتراض به نتیجه انتخابات (که رژیم آن را بدون هیچ نوع تعللی به خاک و خون کشید) بسنده نماییم. اگر چنین استدلالهایی درست بود، پس جامعه جهانی میبایست در مقابل جنایات هیتلر و موسیلینی و ملاسویچ مقاومت نمیکرد و اجازه میداد که ایشان بی دغدغه به جنایات خود ادامه دهند چرا که دوستان خوش نشین از به خطر انداختن جان مردم درهراسند:))
مقاومت برای به زیر کشیدن رژیمهای فاشیستی با راه حل مقاومت مدنی نه تنها ناشایست نیست بلکه کاملاً مشروع است و مسئولیت به خون کشیدن اجتماعات مسالمت آمیز مردم نیز به عهده جنایتکاران حاکم است. آیا باید نیرویهای مقاومت را به خاطر ایستادگی در مقابل جنایتکارانی چون لنین و استالین و هیتلر و پل پوت و ملا عمر و غیره مورد ملامت قرار داد؟ من به عنوان یک ایرانی ساکن وطن (که انشااالله هفته آینده دوباره در ایران خواهم بود) به خوش نشینان خارج از کشور توصیه میکنم که از نسخه پیچیهای فیلسوفانه بر حضر باشند و راه حلی عملی برای سقوط فاشیزم حاکم ارائه دهند. مطلب بی اساس نوشتن که کاری ندارد. اگر میتوانید طرحی گویا و انجام شدنی برای رفع مشکل ارائه دهید. اگر نه در همین دیار فرنگ به زندگیهای زیبا و راحت خود ادامه دهید و بگذارید تا ما مردم داخل کشور خود چاره ای برای مقابله با فاشیزم ولایت فقیه بیابیم.
۱۴۰۵۹ - تاریخ انتشار : ۴ تير ۱٣٨٨       

    از : روزنامه هنر و مبارزه حمید محوی

عنوان : در پاسخ به دوست گرامی آقای فرهاد
ببینید شما که احتمالا طرفدار آقای دکتر سازگارا هستید، این نکته را در نظر نمی گیرید که آقای امینی در این مقاله مواردی را که شما از ناملایمات جامعه ایرانی یادآور شده اید از نظر دور نداشته اند، و من هم به سهم ناچیز خودم در تمامی مواردی که شما یادآور شده اید (فقدان ازادی و عدالت تا کشتار جوانان ایرانی در تظاهرات اخیر در ایران...) در تشخیص مسئله کمابیش با شما اختلاف نظر بنیادی ندارم. همه طرفدار آزادی هستند، نمودار رادیکال طرفداری از حق و عدالت را می توانیم نزد بیماران پسیکوپات پیدا کنیم که بخاطر حق و عدالت آدم می کشند.

بنابراین موضوع کتمان ناملایمات نیست، بلکه بطور مشخص موضوع به شیوه‍ی حرکات فردی و اجتماعی در نیل به تعالی و پیشرفت مربوط می شود. پیشرفت چیست و چگونه بدست می آید؟
«اندرزهای خطرناک سازگارا» نمونه هایش را در فیلم هایی که هم اکنون در یوتوب موجود می باشد، به چشم ببینید، که چگونه عده ای بچه مدرسه ای با سنگ و آتش به پاسگاه پلیس حمله می کنند...ببینید و ببینید که چه اتفاقی می افتد؟

مطالبی را هم که من در مورد بی تفاوتی یک عده در خصوص کشت و کشتار میلیونی نوشتم، متأسفانه چندان هم بی پایه و اساس نیست، و تنها کافی ست که به نشریات و جراید دورانی مراجعه کنید که یک عده پرچم جنگ آمریکا علیه ایران را به اهتزار در آورده بودند. و چرا راه دور برویم، ببینیم که چگونه علی رغم تمام خطرات موجود، عده ای از تظاهرات در چنین اشکالی دفاع می کنند. موضوعی که تکیه گاه اصلی من در تحلیل حوادث اخیر در ایران است، به خصوصیت فرهنگی و جهان بینی گسترده تری نزد ایرانیان مربوط می شود ...که عبارت است از بی ارزش دانستن جان آدمیزاد، و از هم اکنون شاهد هستیم که چگونه این ملت شهید پرور در پی بهره برداری از خون های ریخته شده است. می گویند «این خون های ریخته شده» بیهوده نباشد، گویی که بنابراین است که از این خون های ریخته شده بهره برداری هم بشود و احساسات شاعرانه ای را نیز از هم اکنون دامن زده است که من و شما از این پس و به این وسیله خوشبخت زندگی کنیم.
من به این هایی که اینطوری می خواهند به خوشبختی برسند، به پیشرفت برسند، به سهم خودم می گویم، خوشبختی شما ارزانی خودتان باشد. دکتر سازگارا هم برود دیگران را معالجه کند. در هر صورت روشن است که نظریات آقای دکتر دکترانه است ولی من که اخراجی دانشگاههای فرانسه هستم دکترا ننوشته ام و احتمالا از دیدگاه شما نظریاتم قابل تردید به نظر می رسد.
۱۴۰۵۲ - تاریخ انتشار : ۴ تير ۱٣٨٨       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۲۱)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست