از : یار قدیم مدیما
عنوان : اسرائیل و جمهوری اسلامی و ترکیه بی خیال افکار عمومی و شریف جهانی با هم دارندپاس کاری می کنند !
فریدون خان احمدی سال پیش اول تیرماه ۱۳۸۸ در همین «اخبار روز » با عنوان انقلابی «جمهوری اسلامی و فرآیند فروپاشی» نوشتند که در آرشیو در دسترس ست :
.........روزگار دشواری است و جان های عزیزی از کف رفته اند اما افق روشن است. فرآیند فروپاشی آغاز شده است و به فرجام خواهد رسید. نه در آینده ای دور، نه چند سالی دیگر که در آینده ای نزدیک. تاریخ هم اکنون و همین جا دارد نوشته می شود. "ندا" را نمی شنوید؟ از شب دو دانگی نیز نمانده است. مطمئن باشید. مطمئن!
به نظر میرسد یک کمی واقع بین شده و فهمیده مردم ایران را زنده زنده دارند روانه ی دیار عدم می کنند و با شعار و از راه دور نمیشه خامنه ای و آدمخواران اسلامی را به آنجا فرستاد که شاه فرستاده شد. زمانه تغییر کرده ببین ! اسرائیل و جمهوری اسلامی و ترکیه بی خیال افکار عمومی و شریف جهانی با هم دارندپاس کاری می کنند !
۲٨۰۴٣ - تاریخ انتشار : ٣۰ خرداد ۱٣٨۹
|
از : محسن کوشا
عنوان : «فرآیند فروپاشی »
تیتر مطلب اصلا با متن آن ارتباط ندارد من که چیزی از
«فرآیند فروپاشی » دستگیرم نشد.
۱۴۰۵٨ - تاریخ انتشار : ۴ تير ۱٣٨٨
|
از : روزنامه هنر و مبارزه حمید محوی
عنوان : قادر مطلق = فقدان خلاقیت
شاهد مطالبی که در نخستین نظر در این صفحه مطرح کردم یعنی فقدان قانون را در نظریاتی نظیر آن چه دوست ما آقای «فرامرز افراسیابی» و سپس آقای «قزوینی» نوشته اند مشاهده می کنیم.
نام دیگری بی قانونی در عین حال یعنی فقدان حد و مرز، مثل عامیانه ایرانی می گوید «مثل گربهی مرتضی علی از هر طور که او را به هوا پرتاب کنید، چهاردست و پا به زمین می افتد»، از گرانی نان گرفته تا شهریهی مدارس تا موضوع بیکاری و تا تقلب و تخلف در انتخابات ریاست جمهوری و هر موضوع دیگری که در این جامعه مطرح شود، این گربه چهار دست و پا به زمین می افتد، اگر قطار تأخیر داشته باشد، باز هم می رسیم به سرنگونی رژیم. چنین رفتاری در رویارویی با مشکلات ریز و درشت روزمره شاید ظاهری انقلابی داشته باشد ولی از دیدگاه من شاهدی ست بر فقدان توانایی در درک و حل مسائل و مشکلات.
چنین رفتاری، که شاید بتوانیم آن را به یاری روانشناسی سیطره «تفکر مطلق» بنامیم، یعنی زمانی که فرد تفکرات خود را به عنوان واقعیت می گیرد، و حد و مرزی برای خود قائل نبوده و در تمنّای قدرت مطلق به سرمی برد، مثل آقای «قزوینی» می رسد به این جا که می خواهد رهبری خلق به پا خواسته را نیز به عهده گیرد، و این موردی ست که می توانیم در عین حال آن را به نوعی فرصت طلبی نزد ایشان برآورد کنیم. با این وجود فرصت طلبی برای نامیدن چنین پدیده ای کافی نیست، زیرا که روی دوّم سکه ی «تفکر مطلق» و «تمناِی قادر مطلق بودن» فقدان خلاقیت است، به همین علت نیز هست یکی پرچم مجاهدین را بدست می گیرد و دیگری در کمال اطمینان خاطر کمونیسم را استبدادی برآورد می کند.
۱۴۰۵۰ - تاریخ انتشار : ۴ تير ۱٣٨٨
|
از : قزوینی
عنوان : دمکراسی معنی این را نمی دهد که خواست خود را اعلام نکنی
هر کس حق دارد ایده خود را اعلام کند و برای حزب و سازمان خود فعالیت کنند و هر که اکثریت رای را در یک جامعه دمکرایتک آورد دولت را تشگیل می دهد. اگر طرفداران مجاهدین بیشتر رای را آوردند آنها دولت تشگیل خواهند داد و اگر لیبرال ها رای بیشتر آوردند دولت را آنها تشگیل می دهند و اگر چپی ها رای بیشتر را آوردند آنها می توانند خود یا با ائتلاف با دیگران دولت تشگیل دهند. حکومت بعدی ایران جمهوری است و دوران سلطنت شاه و ملا به پایان رسیده است. حاکمیت از آن مردم است و همه حق شرکت دارند و فقط آنهای که بر علیه حاکمیت مردم عمل کرده اند که شامل ایادی این رژیم و رژیم سابق باید توسط دادگاه قانونی محاکمه شوند و مانند مجرمان از حق رای و فعالیت سیاسی منع شوند امری که در کشورهای دمکرایتک نیز رایج است.
۱۴۰۴۵ - تاریخ انتشار : ۴ تير ۱٣٨٨
|
از : فرامرز افراسیابی
عنوان : فردا دیر است
همه مخالفان نظام این اصل را باید بپذیرند که اصل آزادی انتخابات را سرلوحه کار سیاسی خود قرار بدهند.به نظر من این گونه نیست وبیش از انکه نظام فرو پاشد باید به فکر تفاهم و رفتار مسالمت امیز سازمان ها و احزاب درایران بود.
خوش خیالی نفرمائید.پشت مرزهای ایران سازمان مجاهد با امکانات مالی و لشکری انتقام جو اماده هر گونه چاش است وبه صغیر وگبیر رحم نخواهد کرد.
جریانات چپ و هواداران خود مختاری در تقابل با مجاهد سالهاست که زمینه را برای
اهداف خود اماده کرده اند
جریان سلطنت نیز هواداران خود را در طی سی سال گذشته متقاعد کرده که نظام سابق بهتر از نظام چپی و دینی است.
در برابر این طیف مردم ایران قرار دارند که در ۳۰ سال گذشته استخوان خرد کرده اند.وهدفی جز اسقرار حکومت قانون برخاسته از انتخابات آزاد ندارند .
تعارف را کنار بگذاریم .مردم ایران خواهان حکومت چپ ویا دینی ویا مجاهدی در ایران نیستند. اختلافات گروهای سیاسی و مواضع مختلف میتواند ایران را به یک جنگ داخلی سوق دهد.برای این پرسش واین مشکل اکنون راه حلی باید ارائه داد.در حقیقت این رژیم رفته است وعدم یگانگی مخالفان عمر نظام را زیاد کرده است.
سازمانهای چپ و دینی وهمه برای جلوگیری از حوادث نا خوش ا ابتداباید اعلام کنند که مخالف هرگونه حکومت دینی و کمونیستی هستند .
باید اعلام کنند که شرائط ایران وجهان اجازه بروی کار امدن دو.لت دینی به هر عنوان وحکومت کمونیستی به هر دلیل را نمیدهند و مخالف این دونوع دولت استبدادی هستند..
جریان سلطنت باید برای همیشه با استبداد فردی شاه خداحافظی کند و مدعیان سلطنت در ایران حق دخالت واظهار نظر را در امور سیاسی گشور نداشته باشند
رفتن نظام بدون داشتن هدف و برنامه یعنی فاجعه و جنگ داخلی .
خظا نرویم داشتن بدیل اجتماعی بمراتب مهم تر از مخالفت با رژیم است.
۱۴۰۴۱ - تاریخ انتشار : ۴ تير ۱٣٨٨
|
از : قزوینی
عنوان : فروپاشی رهبری می خواهد
جناب احمدی این جنبش خود بخودی مردم ایران با رهبری موسوی و کروبی به به فروپاشی ولایت فقیه ختم نخواهد شد و باید رهبری آن به زودی به دست نیروهای واقعا انقلابی بیفتد وگرنه فاتحه آن را باید خواند و خون مردم ایران باز به هدر خواهد رفت. متاسفانه احزاب خارج از کشور اکنون فقط دنباله رو شدند و هیچ کمی به این جنبش نتوانسته اند بکند که هیچ بنابر این تصاحب رهبری جنبش پیشکش شان.
باید سریعا شورای از رهبران مخالف تشگیل شود و شروع به کار کنند که این جنبش فراگیر تر شود و اعتصابات شروع شود. فروپاشی بدون رهبری انجام نخواهد شد. باید مردم جان به لب رسیده را هدایت کرد. موسوی و کروبی از خود این رژیم هستند و به قول معروف چاقو دست خود را نمی برد. سازمان شما که از مردم هم عقب تر است و تا بحال که تاثیری نداشته. این لحظات حیاتی را نباید از دست داد.
۱۴۰٣۹ - تاریخ انتشار : ۴ تير ۱٣٨٨
|
از : روزنامه هنر و مبارزه حمید محوی
عنوان : «جان های عزیزی از کف رفته اند اما افق روشن است»
در خصوص این مقاله، من تنها متأسفم که تکلیف «جان های عزیزی از کف رفته اند» خیلی زود مشخص شده و به «افق روشن رسیده » است.
البته این مقاله تنها مورد نیست، ما با تمامی یک جامعه و فرهنگی روبرو هستیم که چنین قربانیانی را به خود پذیرفته و آن را ضروری دانسته است.
ولی من بر این باور نیستم. با این وجود با این نظریه موافق هستم که همان گونه که در مورد ۱۱ سپتامبر گفتند که چهرهی جهان مثل گذشته نخواهد بود، از این پس هر چه پیش آید، جمهوری اسلامی نیز دیگر مثل گذشته نخواهد بود.
آن چه می توانست برای این نظام پیروزی باشد، به دست خود آن که پیروزمندشده بود به شکست قطعی انجامید.
شاید که گذشتهی این شیعیان و نمادهای آن به اندازه ای در ناخودآگاه آنها ریشه دوانیده که گویی تمایلی ناخودآگاه آنان را به شکست وا می دارد. زیرا رستگاری نزد آنان در شکست نمادینه نهفته است که هر بار باید در تاریخ تکرار گردد. این بار جمهوری اسلامی در پی شهادت خود می گردد تا هم چنان زنده بماند. ولی تاریخ بازگشت ناپذیر است، حتی اگر بازگشتی در کار باشد هرگز مثل نسخهی اولیه نیست.
این بار اسلام است که شهید می کند. و آنان که شهید می شوند هنوز بانگ الله و اکبر سر می دهند و می گویند که «اهل کوفه نیستیم».
بنابراین مشاهده می کنیم که قضاوت قطعی دربارهی ایندهی چنین تحولاتی بسیار مشکل است، خصوصا از این جهت که آلترناتیو معتبری وجود ندارد.
حالا گفتن این حرف شاید بی فایده و بی تأثیر به نظر رسد، ولی من می گویم، هرگز با اقداماتی که به منجر به مرگ احتمالی افراد می شود، موافق نیستم. البته این مرگ دیگر احتمالی نیست بلکه حتم است. این مرگ می توانست به وقوع نپیوندد. آقای کروبی و موسوی و بسیاری دیگر نسبت به احتمال چنین وقایعی آگاهی داشته اند. من معتقد هستم که روزی که این موضوع برای این ملت روشن شد که زندگی انسان بازیچه نیست و غیر قابل ترمیم است، آن زمان می توانیم به افق های روشن تر امیدوار باشیم.
حال این که واقعا چه حادثه ای در شرف وقوع است، و چه طرحی در کار بوده، شاید ظواهر امر کافی نبوده باشند.
ولی فعلا جای تمام قربانیان خالی ست، اگر این جامعه قانونمند بود، شاید که آنها هنوز زنده بودند.
۱۴۰٣۱ - تاریخ انتشار : ٣ تير ۱٣٨٨
|