یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

عیسی سحرخیز دستگیر شد

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : نسیم

عنوان : وقتی محسنی اژه ای (وزیر اطلاعات)، عیسی سحرخیز را گاز گرفت!
در سال ۱۳۸۳ در نشست هفتگی هیأت نظارت بر مطبوعات ایران، بعد از این که عیسی سحرخیز (نماینده مدیران مسئول جراید) به توهینها و فحاشیهای محسنی اژه ای به جامعه روشنفکری اعتراض کرد ( اژه ای در آن زمان نماینده قوه قضائیه در هیأت نظارت بر مطبوعات بود و در حال حاضر وزیر اطلاعات است) ، محسنی اژه ای ابتدا با قندان به او حمله کرد و سپس شانه سحرخیز را یه شدت گاز گرفت! بطوریکه نعمت احمدی، وکیل دادگستری گفت که آقای سحرخیز را پس از جلسه با وضعیت آشفته و پیراهنش پاره دیده که روی شانه اش محل گازگرفتگی به چشم می خورده، سرش بر اثر برخورد جسم سخت زخمی شده و بخشی از پائین تنه بدنش خراشدگی عمیقی برداشته بوده تا آنجا که پزشک قانونی برای وی دو هفته طول درمان تعیین کرده است!
۱۴۴٣۹ - تاریخ انتشار : ۱۵ تير ۱٣٨٨       

    از : همشهری .

عنوان : نامه پسر عیسی سحرخیز به احمدی نژاد
احمدی نژاد اگر پدرم را می شناختی از او صداقت می آموختی
احمدی نژاد اگر پدرم را می شناختی از او صداقت می آموختی
نوشته ی مهدی سحرخیز
احمدی نژاد،
تو را تنها احمدی نژاد خطاب می کنم چرا که برایم دشوار است که به تو آقا بگویم.
دست به قلم برده ام تا پدرم را به تو بشناسانم. تا بدانی آن که را امروز به زندان انداختی کیست.
اول از همه می گویم که پدرم یک انقلابی است. به پاس خدمات او و دیگرانی مثل او بود که دوران خفقان و طاغوت به سر رسید. تا فصلی نو در میهن عزیزمان آغاز شود. او تمام عمرش را وقف به دست آوردن این انقلاب و حفظ آن کرد.
آیا می دانی عموی من، برادر پدرم، در جنگ به مقام شهادت نائل آمد؟ به پاس پدر من و همرزمانش بود که یک وجب از خاک این سرزمین به دست نا اهلان نیفتاد. آنها جانشان را در راه خدا و به فرمان امام به خطر انداختند تا این کشور ویرانی نبیند. اما هیچکدام نمی دانستند که در آینده زمام امور کشور را کسی به دست خواهد گرفت که کوچک ترین احترامی را برای آنها و ایثارگریهایشان قائل نخواهد بود.
آیا می دانی که هنگامی که پدرم از جنگ بازگشت تفنگش را بر زمین گذاشت و قلم به دست گرفت تا پیام این انقلاب را به آنها که نمی دانستند برساند. به نسل من که در انقلاب غایب بود و از جنگ تنها غیبتهای طولانی بزرگ خانه را احساس می کرد. قلم به دست گرفت تا این انقلاب در مسیر مورد نظر مردم و رهبرش حرکت کند.
آیا می دانی که پدرم سالها مدیر خبرگزاری جمهوری اسلامی درسازمان ملل بود؟
آیا می دانی که پدرم مدیرکل مطبوعات داخلی وزارت ارشاد بوده است؟
آرزو می کنم که ای کاش پدرم را می شناختی تا به تو صداقت می آموخت. دوست داشتم او را می شناختی تا از او درس پرهیزکاری، خدمت و ایثارگری می گرفتی.
پدرم مدافع اسلام محمدی است اما تو مدافع مقام خودت هستی . او عمری است که تلاش می کند تا از جمهوریت نظام دفاع کند. او می خواهد تا دنیا بداند که در ایران رأی مردم مقدس است. آنقدر مقدس و ارزشمند که می بایستی در صورت لزوم برای آن جان داد. او تلاش می کند تا در ایران مردم سالاری دینی حکم فرما باشد اما تو و همدستانت زحمات مردم و از خود گذشتگی هایشان را فدای منافع دنیوی خود می کنید.
بعد از سالها توانستم آن هاله ی معروف تو را ببینم. اما برخلاف گفته ی تو آن هاله ای از نور نبود بلکه هاله ای بود پر از دروغ، ریا، تهمت، نا عدالتی و عوام فریبی. می دانم که هنگامی که در برابر آینه می ایستی بر خود می بالی اما یقین دارم که حتی آینه نیز از تو بیزار است.
احمدی نژاد این را بدان که همانطور که تاریخ در مورد اسلاف ما قضاوت کرد در مورد پدرم و تو نیز قضاوت خواهد کرد. خوشبختانه دست سانسورگر و سرکوبگر تو دیگر توانایی پنهان حقیقت را نخواهد داشت و تو را به اسم کسی خواهند شناخت که برای حفظ مقامش مردم را فریفت و انقلابیونی مثل ابطحی، تاج زاده، میردامادی و بسیاری دیگر را قربانی کرد. این را بدان که این مقام برای تو احترامی نخواهد آورد.
من از روییدن خار سر دیوار دانستم که ناکس کس نمی گردد بدین بالانشینی ها
مهدی سحرخیز
تیر ۱۳۸۸
http://onlymehdi.tumblr.com/post/۱۳۵۶۸۸۶۸۸
۱۴۴۱۹ - تاریخ انتشار : ۱۴ تير ۱٣٨٨       

    از : همشهری .

عنوان : دیروز "قندان" ، امروز ...
محسنی اژه ای ، ۶-۷ سال پیش ، در جلسه ای از جلسه های آن زمان رایج محاکمه روزنامه نگاران خاطی ، در کسوت دادستان، به طرف آقای سحرخیز قندان پرت میکند. اینک تصورش هم خوف آور است که اژه ای وزیر اطلاعات با اسیر خود در زندان چه خواهد کرد.

همین مقاله آقای سحرخیز ،که در اخبار روز هم منتشر شده است، وجدان بیدار و شجاعت بسیار اورا نشان میدهد.

انصاف داشته باشیم، کسانی مانند او مبارز و ترقی خواه هستند یا آنانی که در آمریکا و اروپا ، خود و خانواده شان در امان و آسایش بسر میبرند و هراز چند گاهی ، با تحلیل های غیر واقعی ، نه یار شاطر که بار خاطر مبارزان داخل کشور میشوند؟
۱۴۴۱۵ - تاریخ انتشار : ۱۴ تير ۱٣٨٨       

  

 
چاپ کن

نظرات (٣)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست