ایران اسلامی و خوش اقبالی چین و روسیه
-
سعید رضوی فقیه
نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از
سیستم نظردهی سایت میباشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... میدانید
لطفا این مسئله را از طریق ایمیل
abuse@akhbar-rooz.com
و با ذکر شمارهای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده
به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
از : مئهران باهارلی
عنوان : هویت ملی مسلمانان چین
سعید رضوی فقیه مقاله ای در نقد رفتار جمهوری اسلامی ایران در ارتباط با مسلمانان چین و روسیه نگاشته است. در مقاله سعید رضوی فقیه، جمله ای بدین شکل آورده شده است:
"بسیاری از مسلمانان سین کیانگ صدها سال است مطابق با فتوی ابوحنیفه نماز خویش را به پارسی می گزارند و از این رهگذر با ما هم پیوند دینی دارند و هم پیوند فرهنگی"
این جمله دارای نقایص مهمی است که باعث می شود در ذهن خواننده ناآشنا به موضوع هم در باره مسلمانان چین و هم در باره "ما" یعنی ایرانیان تصویری نادرست نقش بندد. از آنجا که با اشتباهاتی مشابه اشتباهات موجود در این جمله، به عنوان حقایقی مطلق هر روز در نوشتجات بیشمار فارسی برخورد می شود، ضروری است بدانها پرداخته شود:
۱-سین کیانگ، نام جدید، رسمی و دولتی ترکستان شرقی و یا ترکستان چین است که پس از اشغال این ناحیه و در راستای ترکی زدائی و چینی سازی منطقه بدان تحمیل شده است. کاربرد نام سین کیانگ بدون اشاره کردن به نام اصلی آن ترکستان اقلا در داخل پارانتز، غیر مستقیم در راستای همسوئی با سیاستهای استعماری و اشغالگر دولت چین در منطقه است. این نکته بویژه برای نوشته های فارسی مهم است زیرا در ایران نیز همانگونه که معلوم است سیاست نهادینه دولتی ای برای ترکی زدائی از نامهای جغرافیائی تاریخی وجود دارد. کاربرد نام سین کیانگ به جای ترکستان از سوی مولفان فارس، همچنین شبهه همسوئی آنها با سیاستهای ترکی زدائی اعمال شونده بر نامهای جغرافیائی-تاریخ واقع در ایران از سوی جمهوری اسلامی ایران را نیز می تواند ایجاد نماید.
۲- زبانی که برخی از مسلمانان چین - آنهم نه همه آنها- نماز خود را بدان می خوانند، نه پارسی بلکه تاجیکی است. پارسی نامیدن زبانهای فارسی و تاجیکی معاصر و حتی برخی دیگر از زبانهای معاصر و باستانی ایرانی، جزئی از ادبیات سیاسی قومیتگرایان افراطی فارس در ایران است. این رفتار کاملا در راستای دکترینی که "پان فارسیسم" نامیده میشود است..
۳- این ادعا که گویا به پارسی نمازگزاردن مسلمانان چین موجب ایجاد پیوند دینی با ما- یعنی احتمالا ایرانیان مسلمان- می شود، البته که نادرست است. آنچه باعث پیوند دینی بین مسلمانان چین و دیگر مسلمانان جهان می گردد، دین اسلام است. هرچند در ماهیت این اسلام و تلقی و ادراک از آن بین گروههای مسلمان چین و مسلمانان ایران، حتی بین ترکان ایران و فارسهای ساکن در آن نیز تفاوتهای بنیادین وجود دارد.
۴-این ادعا که گویا به پارسی نمازگزاردن مسلمانان چین موجب ایجاد پیوند فرهنگی با "ما" می گردد نیز تماما نادرست است.
اولا به فارسی نماز گزاردن برخی از مسلمانان چین ممکن است که بین این دسته از مسلمانان چین و برخی از ایرانیان که فارسی زبان اند، پیوند فرهنگی ایجاد کند، نه همه ایرانیان. واضح است که در اینجا مولف محترم، مانند بسیاری از هم کشوریهای فارس دولتی و غیردولتی، با انتساب خصوصیاتی خارق العاده و در عین حال غیرواقعی به زبان و فرهنگ فارسی، همه ایرانیان را فارس و یا زبان فارسی را زبان فرهنگی و ملی همه ایرانیان فرض کرده است که فرضی مطلقا نادرست است. هموطنان فارس صرفا بخشی از مردم ایرانی اند، زبان فارسی صرفا زبان ملی و یا فرهنگی این دسته است و صرفا این دسته اند که با فارس زبانهای خارج ایران پیوندهای زبانی و احتمالا فرهنگی دارند. اصرار بر فارس نشان دادن همه "ما" و یا پارسی نشان دادن زبان و یا فرهنگ همه "ما"، نه تنها به تحکیم پیوندها بین ملل ساکن در ایران کمکی نخواهد کرد بلکه به تخاصم بین این ملتها و انشقاق و واگرائی سریع این پیوندها منجر خواهد شد. این دامی است که روشنفکران فارس می بایست از درغلطیدن به آن اجتناب ورزند..
ثانیا اگر کاربرد فرضی و محدود زبان زبان فارسی از سوی بخشی از مسلمانان ترکستان چین، باعث ایجاد پیوندهای دینی و فرهنگی با فارسزبانهای ایران می گردد، پس به چه سبب تورک بودن زبان و فرهنگ و تاریخ و هویت آنها و تعلق بخش عظیم مسلمانان چین به جهان تورکی، باعث ایجاد پیوند بین آنها و ترکان ایران نگردد؟
آشکار است که بسیار بیشتر از پیوندهای موجود و تاریخی فرضی بین مسلمانان چین و هموطنان فارس، بین اکثریت مسلمانان چین و ترکان ایران پیوندهای دینی (اسلام ترکی)، زبانی (تکلم به خانواده زبانهای تورکی و تعلق به ملل و جهان تورک)، تباری، فرهنگی، تاریخی، سیاسی و ... وجود دارد. چرا این پیوندهای قطعی و مستحکم، به عنوان پیوندهای بین مسلمانان چین که اکثریت آنها تورک اند و ما یعنی مسلمانان ایران که اکثریت آنها ترک اند از سوی آقای سعید رضوی فقیه ذکر نشده اند؟
در باره پیوندهای تورکان ترکستان شرقی و ایران می توان به این نوشته مراجعه کرد
http://sozumuz.blogspot.com/۲۰۰۹/۰۷/httpwww.html
۵- اساسا مولف محترم با مخفی نمودن و کتمان واقعیت اظهر الشمس تورک بودن اویغورها، همان راهی را رفته است که جمهوری اسلامی با مخفی نمودن سرکوب تورکان ترکستان شرقی از سوی دولت چین در حال پیمودن آن است و وی قصد نقد و محکوم نمودن آنرا داشته است. در عصر حاضر همانگونه که جمهوری اسلامی نمی تواند مساله سرکوب اویغورها و اشغال ترکستان شرقی از سوی متفق خود دولت چین و مجادله این ملت تورک و مسلمان برای استقلال و رهائی ملی را از افکار عمومی ایران مخفی نماید، مخفی نمودن هویت ملی تورکی اویغورها، جایگزینی نام ملی آنها با تعبیر عمومی و نارسای مسلمانان چین و در عوض تورکی زدائی از چهره و هویت این ملت تورک و بزرگنمائی پیوندهای فرضی آنها با فارسها نیز نمی تواند کوچکترین موفقیتی کسب کند.
ملت ترک ساکن در ایران و بویژه روشنفکران وی کاملا بر هویت مشترک تورکی خود و اویغورهای ترکستان شرقی و مجادله وی برای استقلال ملی آگاه است و آنرا ارج می نهد. امید است که روشنفکران فارس نیز به امر آگاه سازی هم کشوریهای فارس در باره این ملت تورک و مسلمان و مجادله استقلال ملی او، بدور از تحریف و سانسور واقعیتها و اجتناب از وسوسه های قومیتگرایانه افراطی فارسی اهتمام ورزند
۱۴۶۹۲ - تاریخ انتشار : ۲۴ تير ۱٣٨٨
|
از : مئهران باهارلی
عنوان : نقد بر مقاله سعید رضوی فقیه
در مقاله سعید رضوی فقیه، جمله ای بدین شکل آورده شده است:
"بسیاری از مسلمانان سین کیانگ صدها سال است مطابق با فتوی ابوحنیفه نماز خویش را به پارسی می گزارند و از این رهگذر با ما هم پیوند دینی دارند و هم پیوند فرهنگی"
این جمله متاسفانه دارای نقایص مهمی است که باعث می شود در ذهن خواننده ناآشنا به موضوع هم در باره مسلمانان چین و هم در باره "ما" یعنی ایرانیان تصویری نادرست نقش بندد. از آنجا که با اشتباهاتی مشابه اشتباهات موجود در این جمله، به عنوان حقایقی مطلق هر روز در نوشتجات فارسی برخورد می شود، ضروری است بدانها پرداخته شود:
۱-سین کیانگ، نام رسمی و دولتی ترکستان شرقی و یا ترکستان چین است که پس از اشغال این ناحیه و در راستای ترکی زدائی و چینی سازی منطقه بدان داده شده است. کاربرد نام سین کیانگ بدون اشاره کردن به نام اصلی آن ترکستان اقلا در داخل پارانتز، غیر مستقیم در راستای همسوئی با سیاستهای استعماری و اشغالگر دولت چین در منطقه است. این نکته بویژه برای نوشته های فارسی مهم است زیرا در ایران نیز همانگونه که معلوم است سیاست دولتی ای برای ترکی زدائی از نامهای جغرافی تاریخی وجود دارد. کاربرد نام سین کیانگ به جای ترکستان از سوی مولفان فارس، همچنین شبهه همسوئی آنها با سیاستهای ترکی زدائی اعمال شونده بر ایران را نیز می تواند ایجاد نماید.
۲- زبانی که برخی از مسلمانان چین - آنهم نه همه آنها- نماز خود را بدان می خوانند، نه پارسی بلکه تاجیکی است. پارسی نامیدن زبانهای فارسی و تاجیکی معاصر و حتی برخی دیگر از زبانهای معاصر و باستانی ایرانی، جزئی از ادبیات سیاسی قومیتگرایان افراطی فارس در ایران است.
۳- این ادعا که گویا به پارسی نمازگزاردن مسلمانان چین موجب ایجاد پیوند دینی با ما- یعنی احتمالا ایرانیان مسلمان- می شود، البته که نادرست است. آنچه باعث پیوند دینی بین مسلمانان چین و دیگر مسلمانان جهان می گردد، دین اسلام است. هرچند در ماهیت این اسلام بین گروههای مسلمان چین و مسلمانان ایران، تفاوتهای بنیادین وجود دارد.
۴-این ادعا که گویا به پارسی نمازگزاردن مسلمانان چین موجب ایجاد پیوند فرهنگی با "ما" می گردد نیز تماما نادرست است.
اولا به فارسی نماز گزاردن برخی از مسلمانان چین ممکن است که بین این دسته و برخی از ایرانیان که فارسی زبان اند، پیوند فرهنگی ایجاد کند، نه همه ایرانیان. واضح است که در اینجا مولف محترم، همه ایرانیان را فارس و یا زبان فارسی را زبان فرهنگی و ملی همه ایرانیان فرض کرده است که فرضی مطلقا نادرست است. هموطنان فارس صرفا بخشی از مردم ایرانیانند و صرفا این دسته اند که با فارس زبانهای خارج ایران پیوندهای زبانی دارند.
ثانیا اگر کاربرد زبان محدود زبان فارسی از سوی این گروه، باعث ایجاد پیوندهای دینی و فرهنگی با فارسزبانهای ایران می گردد، پس به سبب تورک بودن و تعلق بخش عظیم مسلمانان چین به جهان تورکی، باعث ایجاد پیوند بین آنها و ترکان ایران نگردد؟ آشکار است که بسیار بیشتر از پیوندهای فرضی بین مسلمانان چین و هموطنان فارس، بین اکثریت مسلمانان چین و ترکان ایران پیوندهای دینی (اسلام ترکی)، زبانی (تکلم به خانواده زبانهای تورکی و تعلق به ملل و جهان تورک)، تباری، فرهنگی، تاریخی و ... وجود دارد. در این راستا می توان به این نوشته مراجعه کرد:
۵- اساسا مولف محترم با مخفی نمودن و کتمان واقعیت اظهر الشمس تورک بودن اویغورها، همان راهی را رفته است که جمهوری اسلامی با مخفی نمودن سرکوب تورکان ترکستان شرقی از سوی دولت چین در حال پیمودن آن است. در عصر حاضر همانگونه که جمهوری اسلامی نمی تواند مساله سرکوب اویغورها و اشغال ترکستان شرقی از سوی متفق خود دولت چین را از افکار عمومی ایران مخفی نماید، مخفی نمودن هویت ملی تورکی اویغورها، جایگزینی نام ملی آنها با تعبیر عمومی و نارسای مسلمانان چین و در عوض تورکی زدائی از این ملت و بزرگنمائی پیوندهای فرضی آنها با فارسها نیز نمی تواند کوچکترین موفقیتی کسب کند. ملت ترک ساکن در ایران و بویژه روشنفکران وی کاملا بر هویت مشترک تورکی خود و اویغورهای ترکستان شرقی آگاه است. امید است که روشنفکران فارس نیز به امر آگاه سازی هم کشوریهای فارس، و بدور از تحریف و سانسور واقعیتها و اجتناب از وسوسه های قومیتگرایانه افراطی اهتمام ورزند.
۱۴۶٨٣ - تاریخ انتشار : ۲۴ تير ۱٣٨٨
|
|
|
چاپ کن
نظرات (۲)
نظر شما
اصل مطلب
|