سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

آقای موسوی، لطفا خودکشی سیاسی نکنید! - جواد طالعی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : روزنامه هنر و مبارزه حمید محوی

عنوان : پاسخ به م.الف
ببینید آقای م.الف اینطور به نظر می رسد برخی نظریاتی که موافق طبع شما نیستند، و یا اساسا نظریات دیگران به صرف این که نظریات دیگران هستند، ذهن شما را دچار پریشانی می کنند و در نتیجه دچار هذیان می شوید. هیچ یک از مطالبی که در مورد من نوشته اید صحیح نیست، من نه لیدر فکری دارم و نه به گروه و دار و دسته و کمپانی خاصی وابسته هستم، و با نام منصور حکمت نیز برای اولی بار است که از طریق شما آشنا می شوم.

این طور به نظر می رسد که شما خیلی بیشتر از من با فعالیت چنین گروه هایی که نام برده اید آشنا هستید، در صورتی که فعالیت آنها جزء خوانش های من نبوده است و علاقه ای هم به این مسائل ندارم. در ضمن من مأمور وزارت اطلاعات رژیم هم نیستم. ملاحظه می کنید که تا چه اندازه می توانید داوری شما متناقض از آب در می آید : مأمور رژیم یا کومله؟ و دیگر چه؟
ولی در مورد سفارشات اکید شما در مورد یادگیری زبان فارسی حتما بخاطر خواهم داشت. ولی این را باید دانست که شما با تمام دانش خودتان و تسلطی که روی زبان فارسی دارید، با چنین امتیازی چه می کنید؟ و چه می گویید؟ و خصوصا با افرادی که کامنت می نویسند چه برخورداری دارید و نقد را چگونه درک می کنید؟

البته می دانم با توجه به موقعیت روحی و روانی شما، بحث با شما نیز در حال حاضر
نتیجه ای نخواهد داشت. و هر چه بگویم کاری نخواهم کرد جز افزودن بر مقاومت های ناخود آگاه شما.
با این وجود در فرصت دیگری و با آرامش خاطر و تنفس عمیق و بدون هیچ پیشداوری، از این جهت که با فعالیت های نوشتاری من آشنا شوید می توانید در بلاگفا نام من را جستجو کنید.

در پایان سلامتی شما را آرزومندم
۱۴٨٣۹ - تاریخ انتشار : ۲٨ تير ۱٣٨٨       

    از : م الف

عنوان : پاسخی به عقل کل، حمید نحوی
در مطلب گذشته ام یاد آوری کردم که بروید کلاس های فارسی که برای نوباوگان در خارج کشور دایر است شرکت کنید تا کمی فارسی یاد بگبرد و خود را رسوای زمانه نکنید. در پاسخی که داده اید بار دیگر ثابت کردید باندازه شاگرد کلاس اول فارسی بلد نیستید. من دقیقا میدانم که شما از کجا تامین فکری میشوید و به احتمال زیاد "رهبر عقیدتی و لیدر تان، منصور جکمت است" شما به همان فرقه های وابسته اید که با بیهوده گویی ها پی در پی سعی در انحراف جنبش چپ هستید که اگر احیانا دوباره پا گرفت با افکار مالیخولیایی خود آن را به انحراف ببرید و با یک سری حرف های کلی بی ربط و پوچ این جنبش ها را به شکست برسانید. نظیر شما در سراسر دنیا وجود دارند و یک با رهم همفکرانتان جنبش کردستان را بجای مبارزه به رقاصی در مقر های کومه له واداشت و درانتها جملگی فرار را بر قرار ترجیح دادید و همان مزخرفات خود را با کاست های جیمی جونزی در خارج کشور ادامه دادید و هیچ انسانی که از یک جو عقل بهره مند است شما را جدی نمیکیرد و رسیدن به حکومت کارگری را مانند مسلمانان شیعه به ظهور مهدی وصل نمیکند.
جناب بروید کتاب فرهنگ معین یا دهخدا را پیدا کنید و معانی : مسخره، مسخره گی، ارتجاع ، ترشح و بسیاری از لغات دیگر را یاد بگیرید بعد اظهار فضل کنید. ارتجاع و تفکر ارتجاعی را اگر میخواهید بفهمید دنبال کتاب های صمد بهرنگی نروید، مطالب خود و رهبران و اربابانتان را جلو آیینه قرار دهید و بخوانید. با شما بحث کردن همانند بحث کردن با امت حزب الله که بجایی نمیکشد و این آخرین جوابیه من است. ضمنن نام با با "م" شروع میشود و نام خانواده گی ام با "الف" نمیدانستم که با وزارت اطلاعات رژیم همکاری دارید که بدنبال تمامی نام من هستید و از بیسوادی شما همین بس که مخفف اسم را با مستعار بودن و یا جعلی بودن اسم یکی میگیرید
۱۴٨٣٨ - تاریخ انتشار : ۲٨ تير ۱٣٨٨       

    از : روزنامه هنر و مبارزه حمید محوی

عنوان : پاسخ به مانی فرزانه
دوست نادیده گرامی

متأسفانه می بینم که داوری شما نیز بیشتر پیش داوری و خیلی بیشتر بی مسئولانه به نظر می رسد.
من در کامنت هایم هرگز در پی منحرف کردن موضوع آن هم به شکلی که شما داوری کرده اید نبوده و نیستم، حالا اگر شما طعم بامزه ای در نوشته های من پیدا کرده اید، موضوعی ست که به سلیقه شخصی شما مربوط می شود.
ولی چیزی را که شما منحرف کردن موضوع از جانب من ارزیابی کرده اید، نام اصلی اش نقد است. نام دیگرش موضع گیری منتقدانه در رابطه با خط مشی فعالیت اجتماعی و یا مبارزه اجتماعی و احتمالا مبارزه طبقاتی ست. به این ترتیب بجای این مطالبی که نوشته اید، بهتر این است که به محتوای این نقد توجه کنید، و به شاخص هایی توجه داشته باشید که این موضع گیری به آنها تکیه دارد.
در مورد صمد بهرنگی هم من تز دکترا ننوشته ام، بلکه مقاله نوشته ام که علاوه بر مقدمه داستان تلخون را با داستان چکاوک خواننده و پرنده (اثر گریم) مقایسه کرده ام.
ولی تصور نمی کنم که شما آن را خوانده باشید. اجباری هم به خواندن آن ندارید، با این وجود مانع از این نیست که بدون خواندن آن درباره نقد من داوری کنید و پوزخند عالمانه بزنید.
شما هر چه دلتان بخواهد می توانید بنویسید، ولی این کار اسمش نقد نیست.

از توجه شما سپاسگذارم
۱۴٨٣۱ - تاریخ انتشار : ۲٨ تير ۱٣٨٨       

    از : مانی فرزانه

عنوان : تز دکترا « صمد بهرنگی و.. »
دوستان کاربر، نویسندگان مقالات معمولا از نظرات ما کاربران استقبال می کنند. بار ها دیده ام که آنها به بعضی کامنت ها پاسخ داده اند.
اما وقتی بعضی از دوستان مثل «محوی» اینجا و آنجا وارد بحث میشود و به جای «نویسنده» ی مقاله به کامنت گذار پاسخ میدهد و ترجیع بند حرفهای این «مارکسیست» هم «ارتجاعی» نامیدن صمد بهرنگی و رد فدائی و ضد یا غیر مارکسیست بودن آن و مخالفت با شهادت و..و..

از همه بامزه تر در قسمت خبرها ی اخبار روز ، «محوی» در باره ی «خبر» اعتصاب غذای ایرانیان در برابر سازمان ملل اظهار نظر فرموده اند که این کارها چیست ! بخوان اعتصاب غذا بد است و چه و چه بروید ساندویج یا همبرگر و نوشابه بخورید و مبارزه کنید ( نقل به معنی)

نتیجه : ایشان در این سایت به این بهانه ها موصوع بحث را از منحرف می کند ( نمی دانم چرا ! ) تبلیغی هم برای خودش می کند که بهتر ست خودتان سری به آدرسش بزنید و خودتان قضاوت کنید آنجا هم مثل اینکه دارد تز دکترا می نویسد و تم آن هم « صمد بهرنگی و.. »

امیدوارم ایشان به نویسندگان محترم یاری برسانند و با نظرات «مارکسیستی » در مورد موضوع روشنگری فرمایند.
۱۴٨۲۵ - تاریخ انتشار : ۲۷ تير ۱٣٨٨       

    از : روزنامه هنر و مبارزه حمید محوی

عنوان : پاسخ به م. الف
ببینید آقای م.الف، ناسزاگویی آن هم در پشت نامی جعلی کار شجاعانه ای نیست. و اساسا نوشتن نقد با نام جعلی که متأسفانه انترنت خیلی به آن دامن زده است، نشان مثبتی برای فعالیت فرهنگی نمی باشد. زیرا که نام پدری نخستین نشان فرهنگ است و در فعالیت فرهنگی نیز همین نام است که باید ارتقاء پیدا کند. بگذریم.
ولی من با ناسزاگویی های شما کاری ندارم، این بخش از گفتار شما را به خود شما و خوانشگران دیگر واگذار می کنم، ولی تلاش من بر این است که محتوای نظریات شما را بازخوانی و نقد کنم.
شما کلمه شهادت و فدایی را از یک دیگر تفکیک کرده اید، و به عبارتی می توانیم بگوییم که فدایی را نسخه لائیک شهادت می دانید. ولی عملا این دو واجد یک مفهوم هستند، هر دو پذیرش مرگ در میدان نبرد را می خواهند با جهانی که بهتر به نظرشان می رسد معاوضه کنند.

و زمانی که ما چاره کار را در شهادت و فدایی جستجو کردیم، نتیجه ای جز توقف اندیشه و کار خلاق و پایان فرهنگ بالنده در بر نخواهد داشت.

شاید ظاهرا مبارزاتی که شما به آن اشاره دارید جوانان خامی را شیفته خود سازد. ولی اگر ما واقعا خواهان جامعه بدون طبقه هستیم و خواهان ریشه کن ساختن استثمار انسان از انسان هستیم، و اگر ما سر سازش با دشمنان نوع بشر نداریم، باید به طور جدی به موضوع مبارزه طبقاتی بپردازیم. چرا که این موضوع دقیقا به یکی از بنیادی ترین مسائل مارکسیسم مربوط می شود، یعنی مبارزه طبقاتی.

ماجراجویی و حماسه آفرینی که ده پانزده نفر با تفنگ های فکسنی راه بیافتند که با تمام ارتش و نیروهای انتظامی جهان سرمایه داری رویارویی کنند، تنها می تواند نمایشی اسفناک را به روی صحنه بیاورد، و شاید هم مسخره و به همان مسخرگی چپ افراطی در اروپا که مبارزه را تا خود زندان و در خود زندان پی گیری می کردند.

ما نمی توانیم در مبارزه طبقاتی کارمان را با مردن آغاز کنیم، فدایی خلق هر چه هست، در یک مورد تردیدی ندارم این ها کمونیست نیستند. این ها مارکسیست نیستند و اگر هم مدعی آن می شوند از روی توهم است.

ما در مارکسیسم فدایی نداریم، هدف ما ایجاد جامعه سوسیالیستی ست، هدف ما از خودبیگانه زدایی ست. و بدون شک در عصر حاکمیت نظام سرمایه داری ، رابطه ای هست بین مبارزه طبقاتی و از خود بیگانه زدایی. ولی با چنین خیزی برای کشتن و برای کشته شدن ما به چنین هدفی نخواهیم رسید. با عملیات نظامی یک گروه چریکی که هیچ اطلاع خاصی هم از قوانین جنگی ندارد حتی اگر هم عملیاتشان موفقیت آمیز از آب در بیاید، نمی توانیم انتظار داشته باشیم که نتیجه کار به ایجاد جامعه سوسیالیستی بیانجامد. چگوارا رمانتیک بود ولی فیدل کاسترو واقع گرا بود. اگر منظور افشاگری ست،( همانطور که چپ افراطی در زندان های آلمان در پی افشاگری بودند...و به مسخرگی رسیدند،) در این صورت مردم ایران را دست کم گرفته ایم.
مثل الان که می گویند «نترسید نترسید ما همه با هم هستید» ، و نتیجه در سردخانه انتظار گورهای تازه ای را می کشد و شاید هم گورهای بی نام و نشان.

ترشحات ارتجاعی چپ سنتی را می توانیم دقیقا در آثار صمد بهرنگی و سپس نزد منتقدینی که شیفته او هستند مشاهده کنیم.












شاید بهتر این باشد که ما نگاهی به نتایج مبارزات جنبش چپ افراطی در اروپا و سالهای سربی بیاندازیم که جریاناتی نظیر فدائیان قویا متأثر از ان هستند.
۱۴٨۱۹ - تاریخ انتشار : ۲۷ تير ۱٣٨٨       

    از : م الف

عنوان : پاسخی به حمید محوی
جناب محوی اگر فارسی بلد نیستید و معنی لغات را یاد نگرفته اید، مشگل شما است نه حرکت و مبارزه هزاران انسان آزاده.شما یا بروید کلاس فارسی در محل زندگی خود یا زبان در کام بکیرید وبیش از این شرمنده تهی گویی خود نشوید. "فدایی" یک لغت عربی هست و "شهادت" هم یک لغت عربی دیگر. اولی را در تمامی سرزمین های که به عربی یا فارسی سخن میگویند، بی دینان بکار میبرند و دومی را مسلمانان. و بین این دو دره ی عمیقی هست که نه چشمان شما قادر بدیدنش هست نه دانش شما آن را تشخیص میدهد. یک فدایی فلسطینی یا یک فدایی ایرانی برای کشته شدن (یا شهادت به تعبیر مسلمین) به مبارزه روی نمیاورد. شهادت در فرهنگ اسلامی یعنی بدون فکر و برنامه با دست خالی بروی به جنگ کفار و اگر زنده ماندی به جاه و مقام میرسی و اگر کشته شدی میروی پیش حوریان بهشتی. مبارزه یک فدایی با فکر و برنامه هست. با اسلحه بچنگ دشمن میرود تا دشمن را نابود کند (که باعث تاسف شما خواهد شد، چرا که یک ساواکی یا ساوامایی کشته میشود) یک فدایی در اوج اختناق بر خلاف بیهوده گویان و پرگویان بی محتوی، یجنگ دشمن میرود تا به اکثریت مردمی که در ستم روزانه هستند و از ترس از قدرت افسانه ای ساخته و پرورده روشنفکران عقیم و دستگاه دیکتاتوری هست، خاموش هستند، بگوید که دشمن چندان قوی هم نیست و میتوان به زانویش در آورد. فدایی مظهر یک روشنفکر پویا است که عملش با حرفش یکی است (بر خلاف شما و همفکران شما) و بهمین جهت با استقبال ملیونی مردم آگاه مواجه میشود نه با استقبال دهها میلیونی آدم های نا آگاه و فرصت طلب.
لطفا بار دیگر که قلم بدست گرفتید یک فرهنگ معین و کتاب بهار در مورد سازمانهای سیاسی ایران را بغل دست خود یگذارید تا بیش از این شرمنده بیهوده گویی های خود نشوید
۱۴٨۰٣ - تاریخ انتشار : ۲۶ تير ۱٣٨٨       

    از : پویا ت

عنوان : تحمل دیگر احزاب
حزبی برای همه ایرانیان تنها می تواند حزب الله یا حزب رستاخیز شود. آینکه آقای موسوی چه نامی برای اسم حزب خود بگذارند اینقدر مهم نیست که ایشان قادر به تحمل احزاب دیگر حتی مخالف ایشان را داشته باشند.
۱۴۷٨٨ - تاریخ انتشار : ۲۶ تير ۱٣٨٨       

    از : احمد صلاحی

عنوان : برای بهرام ص
دوست ارجمند هموطن نادیده بهرام گرامی .
من بسیار تعجب می کنم که جناب طالعی با تجربه ی ارزنده ی ژورنالیستی بجای اینکه چشمان مرا باز کند که در ایران ما کوچکترین امکان تشکیلاتی برای هیچ اندیشه ی غیر حکومتی اعم از سنتی یا مدرن ـ چپ یا راست ـ وجود ندارد و اگر هم هست چند شخصیت انفرادی می باشند که اتوریته ای ندارند. و اگر غیر از اینست بنده را روشن فرمائید.

کاش مهندس سحابی ها و سایر نیروهای جبهه ملی می توانستند بخشی از مردم را رهبری کنند.
کاش ملی مذهبی ها می توانستند فعالیت نمایند.
کاش نیروهای چپ که خوشبختانه از پیگرد ها و قتل عام ها محفوظ ماند ه اند می توانستند به وظایف اجتماعی خود ادامه دهند.
کاش کارگران و معلمان و سایر کارکنان می توانستند سازمان های صنفی خود را داشته باشند
کاش زنان میتوانستند آزادانه به مبارزات حقه ی خود ادامه دهند.
کاش دانشجویان و روزنامه نگاران تحت پیگرد قرار نمی گرفتند.

کاش مردم می توانستند در انتخابات آزاد به کاندیداهای خود رای دهند

کاش ما می توانستیم بهتر به سایه ی سنگین حکومت بر سر مردم عنایت داشته باشیم تا از مردم ایران انتظارات رمانتیک نداشته باشیم.

کاش ما با هر مرام و مسلک در در تمام این ۳۰ سال بذون وقفه حتی در قبل از سال ۷۶ ـ دوم خردادـ و قبل از «انتخابات» ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ با تمام نیرو و بدون تزلزل از نقض حقوق بشر و نبودن انتخابات آزاد در ایران صحبت میکردیم و با راهکرد های شناخته شده مثل تهیه طومار توسط هر جریان سیاسی و با کمک سازمانهای حقوق بشری ایران و بین المللی این خیانت حکومت به حق شهروندی را رسما به سازمانهای زیرذط ارجاع و به ثبت میرساندیم و هنوز هم این تاکتیک ضروری ست

موضع گیری تحریم و فقط در آستانه ی انتخابات بدون رودربایستی «مبارزه» بحساب نمیاید. واقعا بهنود ونبوی و آنهائیکه در« انتخابات » قبل موفقیت احمدی نژاد را بحساب تحریم کنندگان گذاشتند هم از سیاست سر در نمیاورند چون مردم از خاتمی و دار ودسته ی او ناراضی بودندو اینرا نشان دادند..

این بار هم مردم خودشان به «جنگ» خامنه ای رفتند و بازهم «تحریم » اثر نکرد.
البته این بار حمایت مردم را به حساب قدرت بسیج خود میگذارند ولی بقول معروف «شب دراز ست و قلندر بیدار ! » مردم دیگر امت نیستند.
ما قبل از اینکه نیاز به پختگی سیاسی داشته باشیم نیاز به نزاکت سیاسی داریم و از «تهمت» و «افترا» باید فاصله بگیریم.


تا زمانیکه ما نیروهای چپ ، میانه و راست یا ملی ،دموکرات و مذهبی به معیارهای پلورالیستی پای بند نشویم ، جلوه های انحصار طلب ، تکروی ، اقتدارگرائی خود را در کار و زندگی و مبارزه نشان خواهد داد ما که در خارج از کشور هستیم چرا رعایت نمی کنیم ؟

ما نباید از اکثریت بپاخواسته علیه خامنه ای به رهبری موسوی و کروبی بر افروخته باشیم ، انتظار داشتیم کدام نیرو در راس جنبش بود ؟ سالهاست نیروهای اصلاح طلب حکومتی به خارج از کشور کوچانده شدند. اگر نیروهای غیر حکومتی نتوانسته اند هر یک برنامه ی مشخصی علیه حکومت و برای گذار به مردم سالاری ارائه کنندو اختلاف مواضع از حمایت از اصلاح طلبان تا سرنگونی کل حکومت می باشد.

تشتت و پراکندگی و افترا وتهمت از عواقب آن ست.واقعا چرا این همه نیروی مخالف نمی توانند شرافتمندانه با «روزآنلاین» یا « رادیو زمانه» و چهره های معروف «اصلاح طلب خارج از کشور» رقابت کنند؟
۱۴۷٨۵ - تاریخ انتشار : ۲۶ تير ۱٣٨٨       

    از : حسین سبزواری

عنوان : نقل قول !
دبیرکل حزب موتلفه هم نتوانسته نگرانی خود را از تصمیم فعالان جنبش سبز برای حضور ناگهانی در نماز جمعه پنهان کند و گفته است:«رفتار حساب نشده برخی جریانهای سیاسی در این مسائل کلان اعتقادی جامعه میتواند اثرات منفی داشته باشد. سنگر نماز جمعه متعلق به رهبری و امت اسلام است. باید حریم، حرمت و احترام آن را از همه جهات محفوظ داشت و مستقل از جناحهای سیاسی، احزاب و گروهها،فقط به عنوان تریبون انقلاب از آن استفاده کرد.»
۱۴۷٨٣ - تاریخ انتشار : ۲۶ تير ۱٣٨٨       

    از : روزنامه هنر و مبارزه حمید محوی

عنوان : تصحیح متن پیشین - پاسخ به دوست گراکی بهرام ص
من نمی دانم نویسنده این مقاله به شما چه پاسخی خواهد گفت ولی من به سهم خودم می خواستم به یکی از پرسش های شما در مورد وجه تمایز «چپ سنتی» پاسخ بگویم و آن هم تنها در خصوص یک موضوع کاملا مشخص . ببینید اگر موافق باشید می توانیم «فدائیان - اکثریت و اقلیت» را به عنوان چپ سنتی به حساب بیاوریم.
حال اگر به نام سازمان توجه کنیم می بینیم که این نام «فدایی» ست و یعنی شهادت و یعنی این که ما با یکی از مهمترین ارکان دینی نزد سه دین یکتا پرست سر و کار داریم، و بازهم فدایی و شهادت یعنی گمرکات احساس گناه در تشکیلات مذهب. چپ سنتی ایران یعنی تحجر مذهبی بدون عمامه. و به عنوان مثال ابتذال فکری این چپ سنتی را می توانیم در آثار به اصطلاح نویسنده شاخصی پیدا می کنیم که نامش را همه می دانیم : صمد بهرنگی.
البته من همان طور که عرض کردم از نظریات نویسنده مقاله در این زمینه بی اطلاع هستم. من کار خودم را انجام می دهم : تخریب و انهدام فرهنگ شهید پرور. خود نویسنده مقاله هم جاهایی از دلاوری تظاهر کنندگان حرف می زند...و من فکر می کنم که افرادی که تحت شرایط حاضر قلم می زنند، بهتر است که سنجیده تر بگویند. شاید که پیشگامان ایرانی مایل به کشته شدن و کشته دادن نباشند. حرف من را هم اگر قبول ندارید بروید و از کشته شده ها بپرسید که آیا آنها برای کشته شدن آماده بوده اند؟
۱۴۷۵۵ - تاریخ انتشار : ۲۵ تير ۱٣٨٨       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۱۲)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست