از : ناصر مستشار
عنوان : در مجلس خبرگان به فرمان ولی فقیه علیه رفسنجانی کودتا شد !
اطرافیان خامنه ائی به این نتیجه رسیده اند که ابتدا باید ریاست هاشمی رفسنجانی برمجلس خبرگان رهبری را از ایشان پس بگیرند تا او دیگر هیچ جایگاه قانونی درتعین هرم قدرت نظام اسلامی نداشته باشد. سپس ریاست رفسنجانی بر کرسی شورای تشخیص مصلحت نظام را که مدتهاست کارائی خود را از دست داده است را نیز چنگ ایشان خارج نمایند.
درساختار جمهوری اسلامی ، حذف رقبای سیاسی همواره قدم به قدم و آهسته پیش می رود.در جریان حذف بنی صدر ومنتطری نیز آنچنان آرام پیش رفتند که آب از آب تکان نخورد.هاشمی رفسنجانی که خود در حذف بنی صدر شرکت داشت و در آن دوره رئیس مجلس شورای اسلامی بود،گفت:کنار گذاشتن بنی صدر از تغییر کدخدای یک روستا برای ما آسان تر بود.)نظام حکومت اسلامی از همان روز اول بدرستی ثابت کرده است که برای حفظ خود حتی حاضر است تا بانیان و فرزندان خود را ببلعد!نظام اسلامی از موسوی خوئینی ها برای کنار گذاشتن مهندس بازرگان کمک می گیرد و سپس برای حذف او از دیگر نیروها بهره می گیرد واین قاعده تا روزی که حکومت اسلامی در ایران بر سرکار باشد همچنان ادامه خواهد داشت. قاعده حذف سازی در نظام اسلامی مانند شتری است که در درب خانه یکایک پایوران و بنیان گذاران انقلاب اسلامی خواهد نشست.در نظام جمهوری اسلامی هر اتفاقی می تواند صورت بگیرد.دور نیست روزی که اگر ولی فقیه نیز ذره ائی در اجرای نیات نظام از خود تعلل نشان دهد عذر شخص خامنه ائی را هم از هرم قدرت بخواهند.سپاه پاسداران به همراه وزرات اطلاعات و همه ارگانهای وابسته بدانها مانند کیهان شریعتمداری به آنچنان قدرت مافیائی و ایدولوژیک تبدیل شده اند که دیگرهیچ کنترلی بر آنها ممکن نیست. در سیستم حذف سازی پایوران نظام اسلامی ، ابتدا حسین شریعتمداری در روزنامه کیهان دست بکار میشود وطبق قاعده او اولین شلیک را به سوی هدف می کند تا افکار عمومی برای حذف رقبای سیاسی آماده گرددسپس نیروهای لجستیک وارد صحنه کارزار می شوند تا به قضایا شکل قانونی و خاتمه یافته بدهند.
در چند روز گذشته بعد از سخنرانی هاشمی رفسنجانی درنماز جمعه ۲۶ تیر ،مسائل سیاسی گوناگونی در هرم قدرت نظام جمهوری به وقع پیوسته است که همچنان ادامه خواهد داشت تا بالاخره پیروزی به نفع یکی از طرفین خاتمه یابد.حجت اسلام روانبخش به هاشمی رفسنجانی هشدار داده است که همان بلائی را که برسر منتطری آوردیم ،این بار برسر رفسنجانی خواهیم آورد تا نامبرده نیز مانند آیت الله منتظری از قدرت کنار گذاشته شود و برای همیشه خانه نشین
گردد. هاشمی رفسنجانی در نماز جمعه ،خطاب به ولی فقیه تذکر داد که مشروعیت رهبر از آرای اکثریت مردم اخذ میشود و اگر رهبر عادل نباشد پشتیبانی از جانب مردم نخواهد داشت.تاکنون در تبیین جایگاه حضرت محمد بعنوان پیامبر اسلام ، برای اطاعت ازاو همواره بر منزلت الهی پیغمبرتاکید میشد اما رفسنجانی در آن سخنرانی که سرنوشت سیاسی اورا تعین میکرد، حتی پا را فراتر گذاشت و مشروعیت پیغمبر اسلام را نیز به آرای مردم وابسته دانست .« بیانیه ای با امضای "اکثریت نمایندگان مجلس خبرگان رهبری" منتشر شد. در این بیانیه آمده است: "اعتبار همه مناصب و مقامات حکومتی و مشروعیت تصرفات و تصمیمها و اقدامات آنان در قلمرو مسائل عمومی و وظایف قانونی، ناشی از نصب مستقیم و یا غیرمستقیم و تایید ولی فقیه است«.
خامنه ائی در چند روز گذشته اولین تهدید خود را رفسنجانی علنی کرد و بلافاصله اطرافیان ولی فقیه دست بکار شدند تا فرش زیر پای هاشمی رفسنجانی را در مجلس خبرگان رهبری پائین بکشند تا او در اقلیت قرار گیرد.این روزها از جانب نیروهای سیاسی که در انقلاب اسلامی دستی داشتند ،تلاش میشود تا مصونیت سیاسی و حریم شخصیتی هاشمی که همواره در کنار خمینی بود ـ حفظ گردداما رقبای نامبرده در نابودی موقعیت سیاسی ایشان از خود به شدت بی تابی نشان می دهند تا به جایگاه خامنه ائی صدمه و آسیبی وارد نیاید. اعمالی که هم اکنون نیروهای سیاسی علیه رفسنجانی بکار گرفته اند ، برای مثال علیه آیت الله منتطری قبلا توسط خمینی نیز اجراء شده است.خمینی برای حفظ حکومت اسلامی حتی فرمان داده بود که مبحث توحید که از پایه های اولیه اسلام است نیز بطور موقت تعطیل گردد. بنابراین در حاضر نیز اگر هرم قدرت یعنی مقام ولی فقیه تشخیص دهد که برای حفظ کیان حکومت اسلامی می بایستی هاشمی رفسنجانی هم باید قربانی گردد ، آنگاه پیروان ولی فقیه در راه اجرای نیات رهبر دست به کاری خواهند زد. این روزها جمهوری اسلامی ایام سرنوشت سازی را دارد پشت سر خود می گذارد.ماندن و نماندن سید علی خامنه ائی بعنوان ولی فقیه برسر قدرت در گرو برچیدن رقبای سیاسی گره خورده است. خامنه ائی بطور آشکار می بیند که مبارزه مردم علیه کودتاگران در ایران وخارج از کشور به فعا لیت روزمره تبدیل شده است لذا او هرچه سریعتر می خواهد رقبای سیاسی خود را از صحنه سیاسی خارج سازد تا دودمان حکومت خود را حفظ نماید.غافل از اینکه خامنه ائی با رهبری کودتای ۲۲ خرداد مدتهاست که سکان کشتی نظام را از دست داده است. قبل از انتخابات پرتقلب ۲۲ خرداد و کودتای خونین علیه آرای مردم ، آقایان کروبی و موسوی خود را ملزم کرده بودند تا از حکم حکومتی ولی فقیه تبعیت نمایند اما در سایه جنبش روزافزون مردمی علیه کودتا به رهبری ولی فقیه، آقایان کروبی و موسوی نیز دیگر به وعده خود در حوزه تبعیت از حکم حکومتی التزامی ندارند چراکه ولی فقیه دیگر آنچنان بی آبرو شده است که دیگر در مقامی نیست که از او اطاعت شود. ولی فقیه بعد از کودتا در کنار کودتا گران ایستاده است وبهمین خاطر نزد مردم ایران بی حیثیت شده است. ولی فقیه چندین بار به آقایان کروبی و موسوی حکم حکومتی صادر کرده است که از اعتراض به نتیجه انتخابات ۲۲ خرداد پرهیز نمایند و از منتخب آن انتخابات یعنی محمود احمدی نژاد اطاعت نمایند اما در طی این چهل روز گذشته ،آقایان کروبی و موسوی هیچگونه تبعیتی از فرامین ولی فقیه نداشته اند ،این خود خود نشان می دهد که دستورات او دیگر حنائی ندارد. ولی فقیه آنچنان در رویداد های اخیرافشاء شده است که مدتهاست که اصلاح طلبان نیز در کنار مردم ازحکم حکومتی ولی فقیه اطاعت نمی کنند.ولی فقیه در مقام عالی ترین مرتبه سیاسی بعنوان رهبر به مردم حکم می کند تا به تظاهرات خود پایان دهند اما هیچکس از او اطاعت نمی کند ومردم جهت اعتراض همچنان به خیابانها می آیند.مردم به شدت شجاعت یافته اند و رهبر در برابر مردم خار ذلیل شده است .رشد جنبش مطالبات مردم به آنچنان رشدی رسیده است که آقایان کروبی و موسوی را وادار کرده است تا از احکام حکومتی ولی فقیه سرپیچی نمایند. .از آنجائیکه مبارزات مردم علیه استبداد ـ پیگیر شده است در نهایت باید نتیجه ائی داشت باشد.ثمربخش بودن هر مبارزه ائی از استمرار آن استنتاج می شود که اینک مبارزه مردم بدان درجه رسیده است.تاریخ مبارزات همه ملت های جهان از قاعده ائی که در بالا از آن سخن رفت تبعیت می نماید وایران نمی تواند از آن مستثنی باشد.
۱۴۹۷۴ - تاریخ انتشار : ٣ مرداد ۱٣٨٨
|
از : ناصر مستشار
عنوان : مبارزه علیه حکومت اسلامی با دوامشده است
مبارزه مردم علیه کودتاگران در ایران وخارج از کشور به فعا لیت روزمره تبدیل شده است.از آنجائیکه مبارزات مردم علیه استبداد ـ پیگیر شده است در نهایت باید نتیجه ائی داشت باشد.ثمربخش بودن هر مبارزه ائی از استمرار آن استنتاج می شود که اینک مبارزه مردم بدان درجه رسیده است.تاریخ مبارزات همه ملت های جهان از قاعده ائی که در بالا از آن سخن رفت تبعیت می نماید وایران نمی تواند از آن مستثنی باشد..
۱۴۹۵۲ - تاریخ انتشار : ۲ مرداد ۱٣٨٨
|
از : آرش
عنوان : از حرف زدن "زیادی" یپرهیزیم
دوستان مساله ما را همین صندوق کوچولوی رای حل می کند، مانند بسیاری از کشورها که تفاوت ها و اختلافاتشان را به همین منطق ۵۰+۱ سپرده اند- همین "ابزار" کوچولوی نازنین. در ژن های ما ایراینان شوربختانه حرافی و گنده گوزی ها بی عمل اجداد شاعر پیشه و یا منبر پیشه مان غلیان می خورد. با حرافی می خواهیم فلک را سقف بشکافیم و تا ابد یا به هم بد و بیراه بگوییم و یا مرثیه سرایی کنیم.
چنین فرصت های تاریخی نادرند. مردم در صحنه و شرایط خارجی عالی به سبب ترس دنیای پیشرفته از یک "طالبان اتمی"
بیایید همه برای کار کردن درست این صندوق رای پیکار کنیم. ما چه گهی هستیم که بخواهیم برای مردم تعیین تکلیف کنیم. آخر کار هم این متخصصین و تحصیل کرده ها هستند که کشور را در این دنیای سرعت و رقابت به پیش خواهند برد و رفاه و آسایش مردم در گرو فکر و تلاش آن ها خواهد بود.
بیایید طرح (نه حرف) بزنیم: چگونه می توان با کمترین هرینه این صندوق کوچولوی نازنین بتواند حرف بزند؟
۱۴۹٣۵ - تاریخ انتشار : ۱ مرداد ۱٣٨٨
|
از : ناصر مستشار
عنوان : دیگر از ولی فقیه اطاعت نمی شود
قبل از انتخابات پرتقلب ۲۲ خرداد و کودتای خونین علیه آرای مردم ، آقایان کروبی و موسوی خود را ملزم کرده بودند تا از حکم حکومتی ولی فقیه تبعیت نمایند اما در سایه جنبش روزافزون مردمی علیه کودتا به رهبری ولی فقیه، آقایان کروبی و موسوی نیز دیگر به وعده خود در حوزه تبعیت از حکم حکومتی التزامی ندارند چراکه ولی فقیه دیگر آنچنان بی آبرو شده است که دیگر در مقامی نیست که از او اطاعت شود. ولی فقیه بعد از کودتا در کنار کودتا گران ایستاده است وبهمین خاطر نزد مردم ایران بی حیثیت شده است. ولی فقیه چندین بار به آقایان کروبی و موسوی حکم حکومتی صادر کرده است که از اعتراض به نتیجه انتخابات ۲۲ خرداد پرهیز نمایند و از منتخب آن انتخابات یعنی محمود احمدی نژاد اطاعت نمایند اما در طی این چهل روز گذشته ،آقایان کروبی و موسوی هیچگونه تبعیتی از فرامین ولی فقیه نداشته اند ،این خود خود نشان می دهد که دستورات او دیگر حنائی ندارد. ولی فقیه آنچنان در رویداد های اخیرافشاء شده است که مدتهاست که اصلاح طلبان نیز در کنار مردم ازحکم حکومتی ولی فقیه اطاعت نمی کنند.ولی فقیه در مقام عالی ترین مرتبه سیاسی بعنوان رهبر به مردم حکم می کند تا به تظاهرات خود پایان دهند اما هیچکس از او اطاعت نمی کند ومردم جهت اعتراض همچنان به خیابانها می آیند.مردم به شدت شجاعت یافته اند و رهبر در برابر مردم خار ذلیل شده است .رشد جنبش مطالبات مردم به آنچنان رشدی رسیده است که آقایان کروبی و موسوی را وادار کرده است تا از احکام حکومتی ولی فقیه سرپیچی نمایند. از همان آغاز معلوم بود که با پذیرش حکم حکومتی نمی توان به مطالبات اساسی مردم رسیدگی وپاسخ داد. ولی فقیه سیدعلی خامنه ائی در چهل روز گذشته به مردم فرمان داده است که به نتیجه انتخابات تمکین نمایند و بدان اعتراض ننمایند اما همزمان آقایان کروبی و موسوی طی چهل روز گذشته به مردم رهنمود داده و توصیه کرده اند که به اعتراضات خود علیه کودتای ۲۲ خرداد و انتخاب جعلی احمدی نژاد ادامه بدهند.پس طی چهل روز گذشته بطور آشکار مشاهده می شود که آقایان موسوی و کروبی از احکام حکومتی ولی فقیه در مورد توقف اعتراضات مردم علیه کودتا تبعیت نکرده اند.اگر همین روند اعتراضی و سرپیچی از حکم حکومتی پیش برود ، ولی فقیه دیگر مانند گذشته در سلسله مراتب قانونی وهرم قدرت در ایران جایگاهی نخواهد داشت.
«مهدی کروبی در جمع دانشجویان دانشگاه شریف اعلام کرد: حکم حکومتی را قبول دارم. وی همچنین با بیان اینکه "در دهها مورد دولتها برای مشکلاتشان از رهبری حکم حکومتی خواستند" گفت: من هم در هر موردی که حکم حکومتی خواستم به نفع مردم بوده است و من حکم حکومتی را قبول کردم و همه کارها را طبیعی انجام میدهم، نه اینکه حتی برای یک بودجه هم بخواهم نامه بگیرم و من حکم حکومتی را قبول دارم.« دوشنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۸۸ - ۲۷ آوریل ۲۰۰۹ ـ اخبار روز
ازآنجائی که آقای مهدی کروبی لر است ، گاهی اوقات حرفهای بی تعارف وپوست کنده ائی را بر زبان می آورد که راست گوئی از خصوصیات مردم لر به شمارمی آید. چندی پیش نامبرده چنین گفته بود" اگر انقلاب در ایران به وقوع نمی پیوست آقای خامنه ائی حد اکثر رئیس یک مسجد می شدند"خبرنامه گویا" !! چرا همین آقای کروبی آنموقع در غیاب جنبش توده ائی مجبور شده بود تا از رئیس یک مسجد بعنوان ولی فقیه اطاعت نماید ولی حالا دیگر از حکم حکومتی همان شخص بعنوان ولی فقیه سرپیچی می نماید؟ همان نیروئی که ولی فقیه را در برابر همه مردم و منتقدان و متخصصان و فرهیتختگان ارجح و اصلح می کرد اینک کاملا ورشکسته شده است. خامنه ائی که حداکثر می توانست قبل از انقلاب رئیس یک مسجد باشد به واسطه قانون اساسی ارتجاعی به درجه و اعتباری رسیده است که نظر او برهمه مردم ایران برتری یافته است؟مگر غیر از این هست که این نظام عقب افتاده با قانون اساسی ارتجاعیش هست که دست های خامنه ائی را با قدرت سرکوب نظامی و امنیتی اینگونه باز گذاشته است تا هرگونه بی قانونی را به اجراء بگذارد ؟ پاسخ بسیار روشن است آنموقع آقای کروبی در غیاب جنبش مردمی علیه بی عدالتی مجبور شده بود تا در سیستم و نظام ولایت فقیه به دلخواه رهبر فکر و عمل نماید و پذیرش حکم حکومتی سخن گفته بود اما امروز دیگر مانند گذشته نیست فمرد خیابان برای احقاق مطالبات خود در خیابانها هستند و خون های زیادی داده اند.آب که از بستر رودخانه گذر کند وبه دریا ملحق گردد دیگر هیچ نیروی توانائی برگشت آن رودخانه نخواهد داشت. چگونه مهدی کروبی با اعتقاد به حکم حکومتی می خواست تغییرات و اصلاحاتی را انجام دهد، در حالی که ولی فقیه هر لحظه با یک حکم حکومتی می توانست همه تغییرات پیشنهادی رئیس جمهوررا ملغی نماید؟ آنگاه که مهدی کروبی مجبور به اطاعت از ولی فقیه که منتخب مردم نیست چگونه می توانست خود را در کنار مردم بداند.پس می بینیم وعده شیرین دادن بسیار آسان است تا آرای مردم را به خود جذب کرد اما عملی کردن همه وعده های شیرین با ساختار استثنائی حکومت ارتجاعی اسلامی که ولی فقیه در کانون اصلی آن نقش بازی می کند در ایران غیر ممکن است. شکست آشکار حکم حکومتی از جانب ولی فقیه که در چهل روز مبارزه مردمی به انجام رسیده است را باید مغتم شمرد.
۱۴۹۱۲ - تاریخ انتشار : ٣۱ تير ۱٣٨٨
|
از : مش رجب
عنوان : چیکاره کره شمالی و سوسیالیستها داری
این آقا لیبرال نازنین (ببخشید nazanin) بعد از این همه رنگ عوض کردن و خودشو جای این و اون جا زدنو هنوز نفهمیده که نمیشه بحث رو به این سادگی منحرف کرد؟ بابا دست مریزاد، آخه کره شمالی چیراش هست به بحث ما؟ انگار همه کارشون درسته و فقط این سوسیالیستها هستند که دنیا رو خراب کردن!
بابا جون، برو یه خورده مطالعه کن شاید بتونی در مورد موضوع حرف بزنی!
۱۴۹۰۱ - تاریخ انتشار : ٣۰ تير ۱٣٨٨
|
از : nazanin
عنوان : حتما موقع خواندن تاریخ در مدرسه وقتی کره شمالی را درس می دادند غایب بوده اند۰
خوب این ماجراها هیچ خاصیتی اگر نداشته باشد یک خاصیت داشته است ۰ گروههای اپوزیسیون تندرو که از دماغ فیل افتاده بودند و همه چیز را بازی رژیم می دانستند و ۴ سال پیش حاضر نشدند از همین رفسنجانی در مقابل همین احمدی نژاد دفاع کنند حالا برای توجیه اشتباهات خود عبای سبز به تن رفسنجانی می کنند و همه نشسته اند که این سیاستمدار زیرک ج ا کشتی به گل نشسته موسوی و خاتمی را دوباره راه بیندازد۰
آنها که ساده لوحانه فکر می کنند نمی شود سانسور کامل کرد۰
نمی شود اینترنت و سلفون را تعطیل کرد۰
نمی شود مخالفین را سرکوب نمود ۰
نمی شود کشور را تک صدایی کرد۰
نمی شود انتخابات برگزار نکرد و مادام العمر یک رهبر کوتوله عالیقدر را بر مصدر نشاند و با ایجاد تنش در منطقه و تهدید غرب و جهان با آزمایش های موشکی و اتمی دلقک بازی در آورد .
نمی شود با پشتیبانی دو قدرت دیکتاتوری فاسد و دارای منافع میلیاردی و هنگفت (که یکی شان اتفاقا ایران را حیات خلوت پشتی خودش و وسیله انتقامجویی از غرب می داند) از خطر حمله و تحریم و فشار سیاسی و اجتماعی پرید
حتما موقع خواندن تاریخ در مدرسه وقتی کره شمالی را درس می دادند غایب بوده اند۰
همه را به شنیدن سخنان بهنود در لندن که هشدار می داد زیادی غلو نکنید و صد در صدی نباشید دعوت می کنم۰
همین روسیه به وقتش نیرو می فرستد ایران تا از رژیم دست نشانده اش که ۲۸ سال است آنرا قدم به قدم تا اینجا آورده درحیات خلوتش حفاظت کند و نهایتا با یک رژیم صد در صد روسی عوض کند۰ روسیه به اوستیا و ابخازیا حمله برد۰ قبلا هم آذربایجان را اشغال کرده ۰ همین توطئه را در افغانستان پیاده کرد۰ ایرانیها فعلا خواب هستند۰ خارج نشینان هم فکر می کنند اگر نگذارند اروپا و آمریکا احمدی نژاد را به رسمیت بشناسند کار رژیم تمام است۰ اما ریشه دیکتاتوری در روسیه و چین است و منافع بی نظیر آنها۰
۱۴٨٨٨ - تاریخ انتشار : ٣۰ تير ۱٣٨٨
|
از : رصا کاویان
عنوان : انچه باید کرد
بنظر من در ایران وبیر ون اوپوزوسیون دارای مشکلات اساسی وحتا کینه توزانه نسبت به یکدیکر هستند. همه گروها واحزاب در این بغرنج سیاسی نقش داشته اند و متاسفانه قدمی در راه رسیدن به هدف مشترک که ادعای انرادارند بر نداشته اند.
باید اعتراف کرد که اوپزوسیون دارای نظر مشترک بر روی اساسی ترین اصول نیست.همانند آزادی انتخابات جدائی دین از دولت و ایدولوژی نبودن دولت در ایران.
یکی از سازمانهای مهم و مدعی سازمان مجاهدین است.
این سازمان یک سازمان اسلامی است با اندیشه چپ.این سازمان به افراد جدا شده زشترین تهمت ها را میزند.بدون نظر من و شما برای من وشما رئیس جمهور تعین کرده است.تاریخ وانچه این سازمان انجام داده بر همکان روشن است ولی بد نیست بدانید که در مجاهد شماره ۲۲۰ زیارتنامه ای برای مریم و مسعود بچاب رسید که نشان میدهد این سازمان چقدر دینی و غیر دمکرات است.
این سازمان تمام کوشش های افراد مختلف را برای راهیابی به بن بست کشاند.
سازمان حزب توده از همان روز های اول انقلاب تا این لحظه مشاور وهمراه رژیم بوده ومنافع دولت روس از منافع مردم ایران بالاتر بود برای حزب.
سازمان فدائیان هم تمام ابرو وفداکاری چریک ها را برای تسخیر قدرت در ایران به حزب توده به یکباره فروخت.
سازمانهای ملی و لیبرال مانند جبهه ملی و نهضت ازادی در همان روز های او ل انقلاب توسط حزب توده بی ابرو شدند.
متاسفانه این کارنامه مدعیان در ایران بود که همه کمر قتل دیکری بسته بودند.
هنوز پس از ۳۰ سال نکته مشترک این سازمانها ندارند.
اما راه حل
بنظر من شکست و سرنگونی رژیم در گرو شرط اتحاد همه مخالفان برای اصول زیر است.
سازمان مجاهدین باید از عراق بیرون بروند و سازمان باید گنگره ای برگذار کند . به همه موارد رسیدکی کند واز ادعای خود مبنی بر داشتن رئیس جمهور و رهبر مقاومت دست بردارد. برای ارادی انتخابات وطرد ولایت فقیه وبرپائی دولتی
قانونی و زکولار بر خاسته از اراده ازاد مردم وارد کار زار شود.
دیکر سازمانها مانند حزب توده باید بین منافع مردم ایران و دفاع از روسیه یکی را انتخاب کنند.برگزاری گنکره ای عبرت امیز وکار ساز از واجبات است.
جریانات چپ باید بپذیرند که امکان بر قراری سوسیالیسم دیکر وجود ندارد و امکان ان با خون ریزی میسر است.
باور به قانون و زندگی در چهار چوب قانون ودمکراسی باید هدف همه مخالفان رژیم کردد.
توانائی های افراد مجاهد وفدائی و توده ای باید و میتوان در یک ایران ازاد به ازمایش گذاشته شود.من ایمان دارم که با کنا رگذاشتن این عقاید چپی ودینی ما به یک پیروزی بزرگ تاریخی برای مردم گشور خود خواهیم رسید.
به نظر من درایران باید مقام رئیس جمهور مقامی تشریفاتی باشد که هم میتواند از سوی مردم و یا از سوی نمایندگان انتخاب شود.
مقام مهم و تاریخ ساز در ایران باید به عهده نخست وزیر که در حقیقت نامزد احزاب و وو است واگزار کردد. امکان خطا و سئو استفاده رئیس جمهور با قدرت حتا در یک گشور دمکرات وجود دارد.
انچه امروز مخالفان به ان باید بپرد ازند تهیه میثاق و عهدنامه ای که اصول قانون دمکراسی و ازادی را اعلام کند.
۱۴٨۷۹ - تاریخ انتشار : ۲۹ تير ۱٣٨٨
|
از : ناصر مستشار
عنوان : چراباید بی اعتمادی مردم به حکومت اسلامی را پاس بداریم؟
هاشمی رفسنجانی: اعتماد مردم به حکومت را باید بازگردانیم، این هدف مقدس ماست !نماز جمعه ۲۶ تیرماه ۱۳۸۸ تهران ـ
اگر مردم به حکومتی که در ۳۰ ساله گذشته که فقط آنها را سرکوب و بی حرمت کرده است و دیگر آن مردم اعتمادی بدان حکومت ندارند باید جای بسی مسرت و کامیابی تاریخساز برای ایرانیان در راه بدست آوردن حاکمیت ملی بشمار آید نه جای تاسف و ناامیدی ! لذا تبیین نوین مردم ایران را می توان با خوش بینی به فال نیک گرفت تا در پس سالها مبارزه به آزادی ودمکراسی و سعادت دست یابند.پیمانه بی اعتمادی مردم نسبت به حکومت لبریز شده است ،بهمین خاطر هاشمی رفسنجانی به وحشت افتاده است.او برای نجات نظام آمده است نه برای اعاده حقوق و حیثیت مردم ایران!لذا او تلاش می ورزد تا مردم را باردیگر به حکومت متقاعد سازد ودر همین راستا باید نیات هاشمی را بدرستی تشخیص و رسد کرد وبااحساسات گرم و زود گذر نباید فریب حیله های اوراخورد.سفراخیرهاشمی رفسنجانی به شهر مذهبی مشهد که ازقطب های بسیار مهم و کلیدی سیاسی برای حاکمیت بشمار می آید نیز برای رایزنی با روحانیون ارشد حکومت اسلامی مانند واعظ طبسی صورت گرفته است تا شاید برای حفظ نظام تصمیمات نوینی با شکل دیگری گرفته شود.تمام تلاش اپوزیسیون بیدار و روشنگر در طی سالهای گذشته براین محور متمرکز شده است که حکومت اسلامی در ایران حقوق مردم را در همه عرصه ها چه سیاسی،اقتصادی،اجتماعی،فرهنگی،ورزشی،غرور ملی پایمال کرده است و اینک پس از گذشت ۳۰ سال اکثریت مردم ایران به حکومت اسلامی بی اعتماد شده اند واین بار خود مردم می خواهند برسر نوشت خویش حاکم گردند اما آقای هاشمی رفسنجانی تلاش می ورزد تا با ترفندهای گوناگون اعتماد مردم را به حکومت بازگرداند تا جایگاه خاص روحانیت حکومت گر را همچنان در کانون حکومت حفظ نماید! به عبارتی دیگر باید گفت که هاشمی برای نجات نظام ،ولایت فقیه ،قانون اساسی ،کلیت وتمامیت جمهوری اسلامی به میدان آمده است نه برای احقاق حاکمیت مردم،اما این در حالیست که مردم برای کسب حقوق سیاسی و اجتماعی خود به میدان آمده اند ودر این راه خونها داده و تاکنون از جانب حکومت اسلامی متحمل سرکوب ها و شکنجه های فراوانی شده اند.جامعه زنان ایران که نیمی از جمعیت کشور را تشکیل می دهند در ۳۰ سال گذشته بیشترین ضربات را از جانب حکومت متحمل شده اند و اینک به مرحله ائی رسیده اند که دیگر نمی توانند زور و ستم ر حاکمان را بپذیرند.جوانان کشور درسایه حکومت اسلامی همه آرزوها و آینده خویش را برباد رفته نظاره می کنند.کارگران و زحمتکشان از بیکاری و تنگدستی و تعطیلی و ورشکستگی و حقوق های معوقه کارفرمایان و کارخانجات به ستوه آمده اند. برای دانشجویان کشورهیچ امیدی نمانده است جز نبرد برای احقاق از دست رفته مردم !ورنه حقوق مردم ایران از آغاز روی کار آمدن حکومت اسلامی هیچگاه وجود خارجی نداشته است.مردم برای جدائی دین از حکومت تلاش می ورزند و از دخالت اسلام پناهان در زندگی خصوصی و عمومی و سیاسی و اجتماعی به ستوه آمده اند.مردم در پی روی کار آوردن نظام سیاسی هستند که ایران را از انزوای سیاسی و اقتصادی و فرهنگی نجات دهد نه اینکه همچنان در چهارچوب قوانین اسلامی اما با شخصیت هائی که در گذشته نه چندان دور نیز دولتمداری کرده اند ،فصل دیگری از حیات سیاسی و اجتماعی تکرار شده را با آنها آغاز نمایند.مردم ایران اینک مدت مدیدیست که به مرحله ائی از حیات سیاسی و مدنی رسیده اند که دیگر نمی خواهند تا حکومت گران مانند گذشته بر آنها حکومت برانند.در راستای نارضایتی مردم، رژیم نیز توانائی حکومت مانند گذشته را برمردم از دست داده است لذا حکومت گران به شیوه سرکوب گری برای ادامه حمکرانی بلامنازع خویش متوسل شده اند ودر همین راستا در ۲۲خرداد دست به کودتای ننگینی زده اند تابر عمر خود بیفزایند.کودتای خونین اقتدار گرایان در عصر کنونی تا به امروز نتوانسته است هیچ انطباقی با شرائط مردم داشته باشد چراکه مردم بر شجاعت خود افزوده اند و اکثریت مردم ایران دیگر نمی خواهند زیر یوغ بندگی زندگی کنند . برگشت به دوران گذشته برای حکومت گران با همه تمهیداتی که به عمل آورده اند ،تاکنون ثابت کرده است که نه به لحاظ داخلی و خارجی ممکن است ونه به موقعیت مکانی و زمانی ممکن می باشد.مردم در عین اینکه بر بی اعتمادی خود به حکومت می افزایند اما بر اعتماد و آفرینش نیروی تاریخی خود می افزایند. سازشکاران و میانه بازان شناخنه شده از اراده مردم به وحشت در آمده اند.مردم دیگر نمی خواهند آن کلاه گشادی که بر سرشان رفته است باردیگر تکرار گردد. مردم با زیرکی و ظرافت هرچه تمام از همه نقطه ضعف ها و شکاف های رژیم اسلامی بهره می گیرند تا مبارزات خویش را ارتقاء بخشند تا اهداف متعالی خود را به کرسی بنشانند.مقاومت وسرکوب ظالمانه کودتا گران در برابر خواسته های برحق مردم مانند بنزینی بر شعله های سرکش شباهت یافته است. برخلاف خواست رهبران عقب مانده رژیم قرون وسطائی مردم ایران دیگر زندگی به شیوه سنتی ومذهبی را در ایران بر نمی تابند .درسایه رشد دنیای ارتباطات ودانش های گوناگون در جهان، نادانی و جهل نیز در ایران به حداقل رسیده است ومردم ایران از زندگی قرون تاریک بیزار شده اند لهذامردم دیگر نمی خواهند تحت خفقان و برابر قوانین عصر ارتجاعی حجر زندگی نمایند. یکی از وحشت های دورنگرانه روحانیونی مانند محمد خاتمی و هاشمی رفسنجانی ودیگران در این نهفته است که جنبش کنونی مردم به مرز سکولاریسم و کنار گذاشتن دین وروحانیت از حکومت کشیده نشود، بدین خاطر این دسته از روحانیون برای نجات کاست تاریخی روحانیت و تسلط اراده همیشگی آنها بر سرنوشت سیاسی ایران آنها را به دست و پا انداخته است تا ارج و حرمت ومنزلت روحانیت در حکومت و میان مردم ازبین نرود؟در همین رابطه نیز باید اشاره کرد که تاکنون رهبران اصلی اصلاح طلبی مانند خاتمی ،کروبی،رفسنجانی ،موسوی از آیت الله منتظری و اعلامیه معروف ایشان در مورد عدم مشروعیت رهبری خامنه ائی هیچگونه حمایتی بعمل نیاورده اند چرا که همه آنها در سالهای قبل در خلع ید از آقای منتظری از خمینی ورفسنجانی و خامنه ائی حمایت نمودند.چرا هنوز اصلاح طلبان در مورد ظلمی که به آیت الله منتظری رفته است سکوت اختیار کرده اند؟هاشمی رفسنجانی در سال ۶۸ طرف مذاکره با افسر امریکائی مک فارلن بود که رونالد ریگان بایک جلد قرآن اورا به ایران فرستاد که آنموقع توسط هواداران منتظری افشاء گردید وهمان باعث شد تا برکناری منتظری از جانشینی خمینی صورت بگیرد.اصلاح طلبان حق دارند برابر مذهب شیعه تقیه نمایند اما نیروهای سیاسی مخالف جمهوری اسلامی چرا به تقیه کردن روی آورده اند تا مهر هاشمی رفسنجانی را بدست آورند؟تاکتیک ائتلافی موقت همراه با چشم پوشی از گذشته خونبار رفسنجانی ها چه فاجعه ائی را بوجود خواهد آورد؟باانحلال طلبی از همه مبارزات مردم ونیروهای سیاسی وبدون داشتن صف مستقل به زیر رهبری اصلاح طلبان رفتن چگونه می تواند ما را به آزادی های واقعی سیاسی و اجتماعی برساند؟چرا دارد همان اشتباه و خطای تاریخی سال ۵۷ در میان نیروهای سیاسی تکرار می گردد؟درسال۵۷ درضدیت کور باشاه به هردستاویز وائتلاف ناپسند متوسل شدیم تا سلطنت سرنگون گردد اما دیدیم که موئتلفین نیروهای سیاسی به قاتلین آزادی مبدل گردیدند.برلین۲۹ تیرماه ۱۳۸۸ خورشیدی
۱۴٨۷۴ - تاریخ انتشار : ۲۹ تير ۱٣٨٨
|
از : کریم ن
عنوان : بیان یک واقعیت توهین به حساب نمیاید.!
به آقای فرهاد ص!،
من با نظرات آقای مستشارلزوما در همه موارد همفکری ندارم اما اینکه بدلیل اطلاق کلمه بیشعور به اوپوزیسیون رژیم، صرف نظر از اینکه با ان موافق باشیم یا نباشیم ، نمیتوان مفهوم توهین از آن تلقی کنیم. در اینجا مراد از بیشعور توهین به شخص حقیقی نیست بلکه منظور عدم وجود یک تفکر بر مبنای شعور اجتماعی یک طیفی است که از قضا ادعاهای بزرگ هم دارد. خوانندگان محترم اگر با مطلبی موافقت ندارند دنبال سانسور و حذف نوشته نگردند بلکه در مقابل آن سخن منطقی بیاورند.
در مورد اینکه " اکثریت قریب به اتقاق جامعه ایرانی حتی امروز یکی ازخرافی ترین جوامع جهان معاصر است" من هم اتفاقا با نظر آقای مستشار موافقم و هیچ توهینی هم در این مورد نمیبینم بیان یک واقعیت توهین به حساب نمیاید.
۱۴٨۶٨ - تاریخ انتشار : ۲۹ تير ۱٣٨٨
|
از : بهرام ص
عنوان : توهین به دیگران خوب است به ما بد_
سلام!در بالای صفحه نظر خواهی از طرف مسئولین اخبار روز نوشته شده"اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت میباشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... میدانید لطفا این مسئله را به ما اطلاع دهید."
میخواهم بدانم شما این نوشته آقای ناصر مستشار را سوء استفاده نمیدانید؟ ایا بهتر نبود ایشان بجای نوشتن این مقاله بلند بالا در بخش نظرات ، مقاله خود را بصورت جداگانه برای درج در سایت میدادند؟کاری بدرستی یا نادرستی نظر سیاسی ایشان ندارم. ولی آیا اطلاق صفت بی شعور به ما(اپوزسیون) توهین نیست پس چیست؟ شاید شما مارا اپوزسیون ندانید. اوکی. ولی حد اقل خودتان را میدانید. آیا این توهین به شما نیست؟گیرم که نظر ایشان درست باشد و مردم ایران با شرکت در انتخابات و رای دادن به یک اصلاحطلب ، به موسوی، اشتباه کرده باشند، با این حال درست است که به مردم توهین شود؟
ایشان در مورد مردم ایران مینویسند" اکثریت قریب به اتقاق جامعه ایرانی حتی امروز یکی از خرافی ترین جوامع جهان معاصر است" اقای مستشار از این توهین هم دلش آرام نمیگیرد و با کینه توزی ادامه میدهد" تنها مردم ایران یکی از خرافی ترین جوامع جهان نیستند بلکه اکثریت آنهائیکه تا کنون در ایران ادعای روشنفکری داشته اند نیز خرافی و ... بوده اند! " دوستان گرداننده اخبار روز!آیا این الفاظ را شما توهین نمیدانید؟آیا چون نویسنده این مقاله ـ رمان با موضعگیری شما بر ضد اصلاحطلبان هماهنگی دارد،حق دارد از این کلمات توهین آمیز استفاده کند وشماهم انرا ندید بگیرید؟ اصلا گیرم که حرف آقای مستشار درست باشد،و مردم ایران و رشنفکرانش بی شعور و خرافی باشند،آیا مگر ما برای ایشان نامه فدایت شوم نوشته ایم که بیایند و ما را رهبری کنند؟خوب آقای باشعور! اگر ما از شما درخواست کنیم که دست از سر ما بردارید و بگذارید بی شعور و خرافی و .. بمانیم،چه باید بکنیم؟آیا شما هم مثل اقای خامنه ای و احمدی نژاد که ما را بی شعور میدانند، میخواهید ما را بزور به بهشت ببرید؟شما میتوانستید منظور خودرابدون استفاده از این کلمات نیز براحتی بیان کنید.چرا از توهین به ما لذت میبرید؟ توهین نکنید.خوب نیست. گردانندگان مجترم سایت توهین را زیر سیبیلی در نکنید. انصاف نیست.
۱۴٨۶۵ - تاریخ انتشار : ۲۹ تير ۱٣٨٨
|