از : روزنامه هنر و مبارزه حمید محوی
عنوان : مابین فرهنگی ایران یا تروریسم طبقاتی؟
با توجه به بحثی که در این جا پیرامون مخملباف به را افتاده، ضروری دانستم که مطالبی را یادآور شوم.
خب مخملباف و یا هر فرد دیگری در زندگینامه شخصی و گذشته اش می تواند تحولات و فاصله هایی را ایجاد کند. افراد رشد می کنند و حق رشد دارند، این حق را دارند که نظریاتشان را متحول سازند، و رفتارشان را به همین نسبت تغییر دهند. تمام موسسات روانشناسی و روانکاوی و رواپزشکی در عین حال برای یاری رساندن به چنین اموری نزد افراد تشکیل شده اند. البته چنین موضوعی در جامعه ایرانی مشکل بر انگیز به نظر می رسد، گویی که چنین اموری هنوز ناشناخته باقی مانده، و پذیرش تغییر و تحولات علی رغم تمام دعاوی ترقی خواهانه در هر دو زمینه فردی و اجتماعی همواره دچار مشکل می شود. و شاید هم که علت غایی چنین معضلی به فقدان امکانات مادی چنین تحولاتی در عرصه فردی و اجتماعی باز می گردد. مشاهدات زندگی روزمره خود ما می تواند این موضوع را کمی روشنتر سازد.
ولی موضوع حضور مخملباف در پارلمان اروپا مثل حضور او و کیارستمی و مرجان ساتراپی و ...و...و...در جشنواره سینمایی کن از نقطه نظر دیگری می تواند برای ما حائز اهمیت باشد.
این نقطه دیگر مرتبط خواهد بود به مفهوم سینمای ایران در عرصه مابین فرهنگی ایران.
یعنی منطقه ای که ماهیت طبقاتی یک دست سیاست طبقاتی جمهوری اسلامی و اپوزیسیون ایران در خارج از کشور و سیاست طبقاتی جهان سرمایه داری (اروپا و آمریکا) را در آن باز می یابیم و می توانیم باز شناسی کنیم.
این موضوع را من تا جایی که فرصت و انرژی داشته باشم در وبلاگهایم در بلاگفا پی گیری می کنم. در اینجا نیز بیش از این پر حرفی نخواهم کرد.
۱۵۰۵۲ - تاریخ انتشار : ۶ مرداد ۱٣٨٨
|
از : ژوزف مهاجر
عنوان : "جواب به مقاله ی درباره ی حضور مخملباف ..."
"جواب به مقاله ی درباره ی حضور مخملباف در پارلمان اروپا و نامه ی منتقدین"
http://www.pezhvakeiran.com/page۱.php?id=۱۳۴۰۸
۱۴۹۹۴ - تاریخ انتشار : ۴ مرداد ۱٣٨٨
|
از :
عنوان : مخملباف مخملباف است و نیست!
مشکل کسانی که به مخملباف خرده می گیرند این است که او، یعنی مخملباف:
۱ـ هم از نطر بضاعت فرهنگی و هم از نظر بضاعت مادی و فکری از آن پایینها می آید! یعنی او از پا برهنه های فرهنگی و اقتصادی و خواهیم گفت حتا دروازه غاری و جنوب شهری ست.
۲ـ مخملباف بنا به بند ۱ این نوشته در حقیت از بسیجیان سابق است! او در دادگاههای فرهنگی ای که در موسسه ی تعلیمات اسلامی بر پا می کرده حتا سینماگران و هنرمندان درجه یک دوره شاه را به اشد مجازات محکوم کرده است. او آنها را و تمامی چپها را تحقیر کرده است. او اگر چه با « صداقت » گفته و نوشته که از گذشته ی خود و حتا از گذشته ی « تروریستی » خود شرم دارد، ولی اصولا او نه خاطر موضع هایش، بخاطر حتا آن هیبت حزب الهیش که هیچ کارش نمیتواند کرد، نه توانسته و نه می تواند و نه خواهد توانست نزد نه روشنفکران ملی و بخاطر لو دادنها و همکاریهایش « دادگاههای انقلابیش » با حکومت اسلامی برای نابودی چپها ( بایکوت را دوباره ببینید )نه نزد چپی ها اعتباری دارد.
۳ ـ مخملباف با همه ی اصرارش به اینکه عوض شده گروهی و حتا شاید کسی حرفش را باور نمی کند. آنهایی که حتا حرفش را باور هم می کنند، بیشترشان وانمود می کنند، یا دست کم با اکراهی عمیق او را باور دارند. برای همین هم مخملباف کسی ست که نه غرب را می شناسد و نه ایران را نه ادبیات این را و نه ادبیالت آنرا، نه هنر اینرا و نه هنر آنرا نه تاریخ اینرا و نه تاریخ آنرا... ولی در عین حال مخملباف یک هوش « حیوانی » دارد کلی مشکل « جایگاهی » برای همین هم یک « درختکی » بوده که بخاطر نزدیکیش با حکومت آخوندان به نان نوایی رسیده و توانسته بقول خودش « با دیدن فیلمهای غربی با سرعت زیاد » چیزی از سینما را دریابد، و البته برای خودش فیلمسازی شود وبعد هم که محبوبیت و جایگاه کیارستمی را دید محسور افسون زده شود و برود راهش را عوض کند و مثل او فیلم بسازد تا شاید او نیز مورد پسند غرب واقع شود. و البته این ضربه ای بزرگ بر مخملباف بود. او سبک خودش را وانهاد و رفت دنبال کیارستمبازی. برای همین هم دیگر از آن چاه آبی و فیلمی چون عروسی خوبان و دستفروش بر نیامد، و سلام سینما بر آمد که...برای خوشامد فرانسویها و... چه و چه...
۴ـ اما اینکه مخملباف مورد حسادت هم هست خودش چیزی ست قابل اعتنا. و من خود معتقدم که باید مخملباف را یکبار برای همیشه بخشید، و با همه ی رونشناختی ای که برای کارش و مواضعش هست به او حسادت نورزید و او را پشتبانی باید کرد، و او را باید دوست بداریم، زیرا که در هر حال با مواضعش بهتر از آن دیگری ست که به آن نژاداحمدی نامه می نویسد و چه. در شرق و غرب اگر هر کس را بکاویم در پرونده اش بسی نقاط ضعف هست. و مخملباف مخملباف است و نیست!
۱۴۹٣۷ - تاریخ انتشار : ۱ مرداد ۱٣٨٨
|
از : خشایار رُخسانی
عنوان : سربازان بدنام امام زمان
آقا یا خانم م الف، اگر شما شایستگی سخنرانی در پارلمان اروپا را میداشتید، بیگمان پارلمان اروپا تریبون خودش را در فَرادستِ شما برای سُخنرانی میگذاشت. در سه دهه گذشته این تریبون را به شما ندادند زیرا که شما لیاقت آن را نداشتید و برای اینکه شما کارکردی نداشتید که نشان گر هَستی شما و توانایی شما در هناییدن (تأثیر گذاشتن) برجنبش مردم و به پویش در آوردن آن باشد. ولی در سه دهه-یِ پیش با آنکه شما و همپالکی هایِ شما از زمان بسنده برخوردار بودید که برای دگرگون کردن سرنوشت مردم کاری کنید، با پوچکاری، بیکاری و ندانمکاری های خودتان ناتوان از برپایی یک همایه (ائتلاف) دو نفره بودید و با این کارکردتان تنها خاکستر مرده-ی ناامیدی بر خواسته هایِ آزادیخواهی مردم ریختید و جنبش آنها را زمینگیر کردید. اکنون بدون ریکرد به "اندرزهای دلسوزانه" ولی ناشیانه-ی شما، در ایران جُنبشی سربرآورده است که برآیند هماسیدن (شرکت کردن) آنها در گُزیدمان فرنشین دولت بود، گُزیدمانی که شما و همپالکی هایتان، مردم را از هُماسش (شرکت) در آن می پرهیزیدید. اکنون که این جَنبش سبز پاگرفته است و نماینده-ی خودش آقای مخملباف را برگُزیده است تا بنام آن در پارلمان اروپا از ژایش (فرصت) بدست آمده بهره ببرد تا سدای آزادیخواهی و ستم رفته بر مردم ایران را به بگوش جهان برساند، پیل شما آقایان خیزآب سوار (موج سورا) یاد هندوستان کرده است، و عزم خود را جزم کرده اید تا به بهانه-ی به زیر زره بین بردن پیشینه-ی مبارزان و برای "کشیدن مو از ماست"، ولی براستی برای زمینگیر کردن جُنبش آزادیخواهی مردم، زمین و آسمان و همه نیروهای اهریمنی خودتان را بکاربگیرید.
پیشنهاد من به شما این است که اگر که براستی میخواهید دلسوزانه زاوری ای (خدمتی) به جُنبش مردم بکنید، پیش از هر چیز در اندیشه خشک کردن آن گُندآبی باشید که آبشخور آندیشه های کپَک زده و گندیده-ی شما در رشک بردن، آزمَندی (حرص زدن) به کَهرمانان (قهرمانان) جُنبش و دُشمنی کور با آنها شُده است. در جاییکه جهان یکپارچه برای پُشتیبانی از جنبش سبز ایران بپاخاسته است، این جُنبش نیازی به داشتن دوستان کینه جو و نادانی چون شما ندارد که آسیب شان هزار بار بیشتر از زیانی است که از دُشمنان آگاه میبرد. شما نمونه-یِ برجسته-یِ یکی از همین لمپن ها و اراذل واوباش اینترنتی و سربازان بدنام امام زمان هستید که به شوند (علت) نَنگ دامنی و بدآوازگی تان و شرم از مردم هتا گُرمک و دلیری آن را ندارید که با نام درست خود پاسخ بدهید.
تنها باید بیافزایم که افسوس از زمانی که من هزینه پاسخ دادن به شما کردم.
۱۴۹۱۶ - تاریخ انتشار : ٣۱ تير ۱٣٨٨
|
از : ژوزف مهاجر
عنوان : سانسور نکن
علی،
۱. "آزادی بیان!": چرا میخواهی حتی این صدای همین "تنی چند" را هم خاموش کنی؟
آنها نمیگویند مخملباف (که صدایش چندان هم "ضعیف" نیست) حرف نزند، بلکه میگویند به آنان نیز امکان استفاده از تریبون پارلمان اروپا داده شود. اینکه دلشکستگی ندارد. اگر پارلمان اروپا این امکان را به آنها ندهد، برای جوانترها روشنتر میشود که آن تریبون نه برای کمک به آزادی مردم ایران، بلکه وسیلهٔ پیشبرد آلترناتیو یک مجموعهٔ قدرتهای جهانی در برابر مجموعهٔ دیگر است. کمی شبیه سال ۱۳۵۷.
۲. چرا با "تنی چند" قلمداد کردنشان میخواهی این صدا را کوچک جلوه دهی؟ در asgharaghaa.com تعداد شان ۹ گروه و کانون، و ۴۳ شخصیت بود: http://www.asgharagha.com/archives/۰۰۲۲۲۳.php#more
حدس میزنم دست کم صدای پنج نفرشان هر کدام بیانگر نظر هزاران نفر در خارج از کشور در این مورد بخصوص باشد. اتفاقا همین استفاده روشن از حق گفتار است که حرف دل مردم را بیان میکند، نه "وحدت کلمه" از نوع روح الله سال ۱۳۵۷ یا "کلمهٔ سبز" و "سکوت" میرحسین امروز.
۳. این بیانیه فاشیسم را افشا میکند. تو چگونه از آن استقرا میکنی که امضا کنندگان در آن آرمانهای شخصی خود را تبلیغ میکنند؟ اگر نسل علی اصغر حاج سید جوادی نه پس از رأی دادن به جمهوری اسلامی، بلکه پیش از سرنگونی شاه، در باره فاشیسم خمینی به جوانان آگاهی داده بودند، شاید خود چنین آوارهٔ جهان نمیشدند.
۴. ده روز پیش، محسن مخملباف در "تفسیر خبر" صدای آمریکا میگفت "اگر مردم ۲۰ یا ۳۰ میلیونشان با هم نترسند و اعتراض کنند، پایان جمهوری اسلامیست". کسی به این حرف اعتراض ندارد. اتفاقا برژینسکی هم میگوید این آغاز پایان جمهوری اسلامیست. و کسی به این حرف هم اعتراضی ندارد. ولی، مخملباف باید در باره گذشتهٔ خودش در جمهوری اسلامی توضیح بدهد که چکار کرده، و آیا از کارهای خود پشیمان است یا نه. اگر گروهی آدم با تجربه خواستار این هستند، نه برای بیان دلگیریهای شخصی، بلکه برای روشن کردن جهت و هدف مبارزه مردم است.
۵. برخی از مزد گیران سابق رژیم عنوان میکنند که فصل آشتی ملی است، و به نلسن ماندلا و گاندی آویزان میشوند که "ایرانیها خیلی بلوغ سیاسی نشان داده اند". برخی، مثل یک محسن نه پشیمان دیگر (سازگارا، از سازماندهندگان پاسدارانی که کردستان و گنبد را به خون کشیدند)، به مردم توصیه میکنند که، در حالی که حیوانات جمهوری اسلامی به جوانان در بندشان پیش از اعدام تجاوز میکنند، هر پنجشنبه به آن حیوانات گل و برگ سبز بدهند، و فردایش بروند در نماز جمعه کتک بخورند و باز هم زندانی بدهند، تا لباس شخصیها و پاسدارها و بسیجیهای فاسد و مسخ شده با شرمندگی سلاح بر زمین بگذارند و طلب مغفرت کنند. در برابر این همه بدیل گمراه کننده و دعوت کننده به سکوت، صداهایی لازم است که واقعیت را بیان کنند و هدف جنبش آزادیخاهنهٔ طیف رنگارنگ مردم ایران را به درستی به گوش مردم دمکرات جهان (تنها همراهان واقعی مردم ایران) برسانند. در برابر این همه بدیل گمراه کننده و دعوت کننده به سکوت، صداهایی لازم است که واقعیت را بیان کنند و هدف جنبش آزادیخاهنهٔ طیف رنگارنگ مردم ایران را به درستی به گوش مردم دمکرات جهان (تنها همراهان واقعی مردم ایران) برسانند. نباید اجازه داد که در سکوت و برهوت سیاسی، در حالیکه جمهوری اسلامی گل سر سبد جنبش پیشرو مردم را درو کرده و میکند، عدهای عنصر ضد مردمی بار دیگر جوانان را به بیراهه بکشانند، از آنها سواری بگیرند، و نیرویشان را هدر دهند تا (مثل دوران شاه در سالهای ۱۳۵۰) یک بدیل ضد مردمی دیگر به اریکهٔ قدرت دست یابد.
۶. سخن بسیار است، ولی شاید همین چند اشاره برای گفتن باقی مطلب کافی باشد:
"خانهٔ دوست کجاست؟"
"اگر که زیباست شب، برای که زیباست شب؟ برای چه زیباست؟"
"دژم از استعمار، هراسان از دگرگونی."
۱۴۹۱۰ - تاریخ انتشار : ٣۱ تير ۱٣٨٨
|
از : م الف
عنوان : آیا براستی شکنجه گران اینهمه طرفدار دارند
بر این باور بودم که با شروع حرکت های مردم علیه حکومت جهل و جنون اسلامی، بسیاری از مردم میهنمان به بلوغ فکری رسیده اند و از جانیان و شکنجه گران حمابتی نخواهد شد و اگر هم پس مانده های تاریخ هنوز جان سختی میکنند به گوشه ای خزیده و زبان در کام میگیرند. ولی تمامی این باور ها یا به اشتباه بود و یا شکنجه گران نظیر گنجی، مخلمیاف، سازگارا، حجاریان و غیره یک سری جیره خوار دارند که مرتب به سایت ها رفته و اظهار فضل کرده و ادعای آدمیزاد را در میاورند. باور نمیکنید به نظریاتی که در ذیل مقاله اقای اوحدی نوشته شده نگاه کنید تا ببینید چگونه سربازان گمنام امام و چماق داران اسلام ناشیانه تقلید آدم ها را کرده و با تلاش مذبوحانه سعی در بدنام کردن هنرمندانی را دارند که نمیخواهند عقل و شعور و انسانیت را فدای دریافت یک جیره از دربار شنکجه گران گنند. باید به این لباس شخصی ها اینترنتی گفت جکومت منحوس اسلامی تان به درک دارد واصل میشود و حداقل برای در امان بودن از خشم مردم زبان آلوده اسلامی تان را بکام بگیرید
۱۴۹۰۶ - تاریخ انتشار : ٣۱ تير ۱٣٨٨
|
از : خشایار رُخسانی
عنوان : نامه-ی سرگُشاده-ی لابی های دولت کودتا به پارلمان اروپا
با درود به آقایِ علی اوحدی،
از شما خواهش میکنیم که پیوندِ اینترنتی این نامه-ی سرگشاده یا نام آن لابی هایِ دولت کودتا را که برای خودشرینی این نامه را به پارلمان اروپا نوشته اند، در پاسخ پبام من بازتاب دهید و در فَرادستِ آزادیخواهان در برونمرز بگُذارید تا آزادیخواهان بتوانند در دیدگاه همگانی، پرده از چهره-یِ زشتِ آن سوداگران مرگی که هنوز با دولت کودتا لاس میزنند، بدَرَند.
زنده و تندرست باشید
خشایار رخسانی
۱۴۹۰۵ - تاریخ انتشار : ٣۰ تير ۱٣٨٨
|
از : سعید -
عنوان : کاری بس زشت!
در شرایطی که برخی هنرمندان درجه اول کشورمان ، نام و سابقه هنری شان را وقف جنبش مدنی مردم ایران کرده اند، تعدادی به اصطلاح هنرمند درجه چند (که به قول حافظ، خون به دل لعل کرده اند) فرصت را برای لطمه زدن به این جنبش و تسویه حساب با مخلمباف غنیمت شمرده اند. برای این ها حفظ دکان همیشگی رادیکال نمایی مهم تر از دست بالا زدن برای کمک به مردم به پا خاسته ایران است. این حضرات توجه ندارند که آن چه که در این جنبش مهم است ، کمک به تداوم آن است و نام ها در این میان چندان مهم نیستند. آن ها این قدر درایت ندارند که در تضاد بین تقویت جنبش و جلوگیری از فرصت طلبی جناح های دیگر را هوشمندانه به نفع تقویت جنبش حل کنند. اگر وسط این بیداری بزرگ ملت ایران، یادشان افتاد که باید با حریف، نسویه حساب کنند، چشم بسته هم که شده این کار را می کنند. یکی نیست به این اصحاب هنوز بیرون نیامده از غار کهف چپ نمایی بگوید که اگر قرار است یقه مخملباف را بگیرید که موسوی هزار بار از او بد سابقه تر است و هزاران نقطه سیاه در پرونده اش وجود دارد. ولی الان می بینید که در این برهه حساس از تاریخ ایران ،رسالتی مصدق گونه روی دوش او افتاده و تا این جا هم به خوبی به مسئولیت اش ادا کرده است. آیا شما حضرات هنرمند، جرات می کنید با همین لحن اطلاعیه تان او را تخطئه کنید؟ نه جرات نمی کنید، چون که می دانید خودتان خراب می شوید و نفرت و انزجار مردم نثارتان می گردد. الان صحنه سیاسی کشورمان به گونه ای است که آدمی مثل رفسنجانی (که سوابق اش برهمه روشن است) را باید تشویق نمود که ولو یک قدم هم شده، از جنش کنونی حمایت کند و مردم بی پناه ما را با خامنه ای و باندهای سیاه او تنها نگذارد. اما شما به جای سران اصلی نظام ،سراغ ضعیف ترین حلقه فعالان این جنبش رفته اید، و یقه مخملباف را چسبیده اید. حال آن که اگر به طور محتوایی به سخنان مخملباف نگاه کنید، او بسا بالاتر از ظرفیتی که از او انتظار می رفت، در دفاع از این جنبش ظاهر شد. انصافتان کجارفته است؟ او و خانواده اش که بیش از ۱۰۰ جایزه بین المللی را در پرونده خود دارند ، اسم و رسم بین المللی خودش را وثیقه حمایت از بزرگ ترین جنبش مدنی تاریخ مردم ایران نمود ه است. لطفا بروید سخنان اش را بخوانید. جناب هنرمندان، جنبش با شکوه مردم را تضعیف نکنید، بی شک زمان حساب رسی از همگان فراخواهید رسید. باور کنید که این اطلاعیه ، بزرگ ترین خبط سیاسی شما در این برهه از تاریخ ایران می باشد.
۱۴٨۹۴ - تاریخ انتشار : ٣۰ تير ۱٣٨٨
|
از : از خانواده اعدامیان سال ۶۰
عنوان : چند سوال از آقای اوحدی
آقای اوحدی:
- آیا آقای مخملباف تا بحال آمده است که از همکاریهای خود با رژیم پرده بردارد و قسمتی از وضعیت زندانیانی را که از آنها فیلم توبه ... را ساخت برای بازماندگان آنها بگوید. شما که این قدر دمکراسی خواه شده اید. در کجای دمکراسی های دنیا یک متهم به همکاری و قتل را بدون برگزاری یک دادگاه عادلان تبربه کرده اند که شما به اینگونه خاتم بخشی می کنید.
در کجای نامه افشا گرانه خواهان اعدام جنایتکاران رژیم و از جمله مخملباف شده است که شما اینگونه تحریف کرده و جای قربانی و جنایتکار را عو ض می کنید. هنوز که هنوز هیچکدام از همین مخملبافها خواست لغو اعدام و شکنجه را در ایران به عنوان یک خواسته مطرح نکرده اند. لباس دمکرات خواهی به تن این متهمان به جنایت زیادی بیقواره است. ما خانواده های اعدامیان سال ۶۰ تا زنده هستیم نمی بخشیم و خواهان محاکمه همه متهمین به جنایت در ایران در ۳۰ سال گذشته هستیم.
به شما توصیه می کنم حالا که در کشورهای اروپایی هستید کمی خود را از قوانین این کشورها در مقابله با متهمین به جنایت مطلع شوید بعد اینگونه دست به قلم ببرید.
۱۴٨۹٣ - تاریخ انتشار : ٣۰ تير ۱٣٨٨
|
از : م الف
عنوان : چند سوال از آقای اوحدی
آقای اوحدی شما مثل هر انسان دیگری حق دارید هر چه دل تنگتان میخواهد بگوید ولی این دلیل بر آن نمیشود که چون شما نظری را بر نمیتابید، آن نظر اشتباه و محکوم باشد. برای اینکه یک کمی مستند تر صحبت کنیم اجازه بدهید چند سوال از شما بکنم و قبل از جواب به قوانین حقوق بین الملل توجه کرده و تنها بر مبنای احساسات تحریک شده امروزی تان پاسخ بدهید.
۱. آیا عملکرد دادگاه بین المللی نورنبرگ را قبول دارید؟ آیا میباید سران نازی را محاکمه کرد و مجازات و یا چون به بن بست رسیده اند و اظهار پشیمانی کرده اند، بخشیدشان و با سلام و صلوات از آنها حمایت کرد؟
۲- آیا تا کنون روز اعلام میزان مجازات جانیان، تبهکاران، گانگستر ها را در تلویزیون کشور های اروپای یا آمریکا دیده اید؟ جملگی آنها برای گرفتن مجازات کمتر از خانواده قربانیان عذر خواهی کرده و از عملکرد خویش ابراز ندامت و سرافکندگی میکند و در انتها هییت ژوری و قاضی دادگاه تنها یک مقداری تخفیف در مجازات آنها میدهند ولی آزادشان نمیکند و "رهبر" شان نمیکنند و از آنها سپاسگزاری و تشکر نمیکنند. آیا این عملکرد دادگاه ها را قبول دارید و یا محکوم میکنید؟ اگر قبول دارید، از آنجاییکه گنجی، سروش، سازگارا، مخملباف، عبدی، موسوی، حجاریان و .... نه تنها از عملکرد خود پشیمان نیستند و هنوز که هنوز از از امام جنایتکارشان با وقاحتی کم نظیر دفاع میکنند و حاضر نیستند یک کلمه در محکومیت جنایات بیشماری که کرده اند گفته و یک گوشه ناچیزی از جنایات سالهای ۶۰ را فاش کنند تا هزاران هزار نفر که عزیزانشان توسط این دژخیمان که شما دارید تبریه اشان میکنید اعدام شده اند، از کم و کیف آخرین روز های آنها و چگونگی اعدامشان آکاه شوند. ایا این درخواست از نظر شما بسیار نا بجاست و بر این فکری اید که این افراد را میرنجاند؟
۳. ایا اگر شما یک یا چند نفر از عزیزانتان توسط این "سربازان امام" شکنجه و اعدام شده بود، باز با این گشاده دستی در صدد تبریه آنها بودید؟
۴. آیا شما که از عملکرد انجمن ای زنانی که میروند و از یک آخوند جنایتکار به آخوند جنایتکار دیگری شکایت میبرند و یا با زبان آخوندی برای پیشبرد خواست هایشان، صحبت میکنند، دفاع میکنید، به پیشرفت و ترقی انسان ارزشی قایل اید و یا در این فکر هستید مادام مانند ۱۴۰۰ سال پیش عمل کرد و رفتار. ایا عملکرد این اشخاص و انجمن ها را دهن گجی به شعور انسان نمیکنید؟ ایا ایگونه میخواهید کشورمان و مردم را بسوی ترقی و پیشرفت سوق دهید.
سوال زیاد هست و بیش از این مزاحمتان نمیشوم. به همین ۴ سوال پاسخ دهید هم خود آگاه تر میشوید و هم من. شاد باشید
۱۴٨۹۲ - تاریخ انتشار : ٣۰ تير ۱٣٨٨
|