یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

با این رژیم چه باید کرد؟ (۲) - اکبر گنجی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : آرش

عنوان : دادستان پیشین دادگاه لاهه: احتمال وقوع «جنایت علیه بشریت» در ایران
پنجشنبه ، ۸ مرداد ۱۳۸۸

پرفسور پیام اخوان، دادستان پیشین دادگاه کیفری بین‌المللی برای یوگسلاوی سابق، می‌گوید به نظر می‌رسد که بازداشت، کشتار و شکنجه کردن‌های اخیر در ایران، در سطح گسترده و به صورت سیستماتیک یا برنامه ریزی شده، انجام گرفته و در این صورت این موارد نقض حقوق بشر را می‌توان بر پایه قوانین بین‌المللی «جنایت علیه بشریت» دانست. پروفسور اخوان از بنیاد گذاران مرکز اسناد حقوق بشر در آمریکا است.

وی در حال تشکیل پرونده‌ای است در مورد موارد نقض حقوق بشری که بدنبال اعلام نتایج رسمی دور دهم انتخابات ریاست جمهوری اسلامی در ایران انجام گرفته است. پیام اخوان در آغاز گفت‌وگویی با رادیو فردا نخست به این پرسش پاسخ می‌دهد که کدامیک از موارد نقض حقوق بشر در ایران را می‌توان جنایت علیه بشریت دانست:

پرفسور پیام اخوان: با وجود این که هنوزگزارش‌هایی که دریافت می‌کنیم محدود است و هنوز به تمام اسناد و شواهد دسترسی نداریم،‌ به نظر می‌رسد صدها نفر درتهران، شیراز، اصفهان و شهرهای مختلف ایران کشته شده‌اند و بر اساس گزارش‌ها حدود ۳۰۰۰ نفر در زندان هستند و تحت شکنجه قرار دارند. این کشتارها و شکنجه‌ها به طور گسترده و سیستماتیک، نقض حقوق بشر است و بر اساس قوانین بین المللی مقاماتی که مسئول این کشتار و شکنجه‌ها هستند، مسئولیت شخصی کیفری دارند.

همان طور که اشاره کردید، گزارش‌هایی که از ایران در مورد نقض حقوق بشر می‌رسد محدود است و یا برخی از اخبار را نمی‌توان تایید کرد. با توجه به این شرایط چگونه می‌خواهید برای موارد نقض حقوق بشر پرونده تشکیل دهید؟

تجربه من از دادگاه‌های سازمان ملل برای محاکمه پرزیدنت اسلوبودان میلوشویچ و اشخاص دیگری که مسئول نسل‌کشی و پاکسازی قومی در بوسنی و نقاط دیگر یوگسلاوی بودند، این است که بلاخره شاهد پیدا می‌شود و می‌توان طی مدتی پرونده را تکمیل کرد.

ممکن است در حال حاضر نتوان این کار را انجام داد، ولی محاکمه مسئولان این جنایت موضوع امروز و فردا نیست، این هدفی دراز مدت است و به عنوان مثال حدود ۱۰ سال طول کشید تا آقای کارادجیچ را بازداشت و محاکمه کنیم.

نباید فراموش کنیم خشونت‌های اخیر در ایران با خشونت‌هایی که طی ۳۰ سال گذشته اعمال شده، فرقی نمی‌کند. در سال ۱۳۶۷ هم تقریبا چهار هزار نفر زندانی در ایران اعدام شدند و هنوز دولت حاضر نیست چنین چیزی را قبول کند.

بنابراین ما می‌توانیم پرونده ای تشکیل دهیم و مرکز اسناد حقوق بشر با حمایت دولت کانادا در حال تهیه کردن گزارشی است تا مردم ایران بدانند واقعیت چیست.

اولین مرحله عدالت این است که مردم واقعیت را بدانند.

پس امیدوار هستید روزی بتوانید بخشی از کسانی که مسئول نقض حقوق بشر هستند را به دادگاه بکشانید؟

تشکیل دادگاه برای محاکمه این اشخاص طول خواهید کشید. البته من ترجیح می‌دهم روزی برسد که این اشخاص در دادگاه‌های ایران محاکمه شوند، ولی اگر چنین امکانی مهیا نشود جامعه بین‌الملل، به خصوص سازمان ملل متحد، باید این پرونده را به دادگاه بین الملل کیفری در لاهه ارجاع دهد، تا این افراد به اتهام جنایت علیه بشریت محاکمه شوند.
http://www.mizanpress.net/index.php?option=com_content&view=article&id=۳۵۴۷:------l--r---&catid=۶:۲۰۰۹-۰۴-۰۱-۱۰-۲۴-۳۳&Itemid=۶۶
۱۵۱۵۲ - تاریخ انتشار : ٨ مرداد ۱٣٨٨       

    از : محمد علی نوبریان

عنوان : من ایرانیم و آذری و برادر هموطنان فارس
اینکه کسی بگوید که یکی از ارکان این دیکتاتوری "قومیتگرائی فارسی" است، حرف کاملن بیربط و غیرواقعی زده. این رژیم خانومان برانداز به همه ایرانیان از هر قومیتی ظلم کرده. امروز بچه های فارس و آذربایجان و کردستان و خوزستان و دیگر نقاط ایران همه دست در دست هم با این رژیم در جنگند. من خود یک تبریزی هستم و در عین حال هیچ احساس غریبی با دیگر هموطنانم نمیکنم. فراموش نکنیم که رهبر این رژیم و بسیاری از سردمداران این رژیم جنایتکار ترک هستند. این در حالیست که اکثریت آذربایجانیها یکصدا با دیگر برادران و خواهران ایرانی خود علیه این رژیم مبارزه میکنند. خلاصه کلام، به عنوان یک ترک تبریزی به همه یاوه گویانی که قصد جدایی بین اقوام ایرانی را دارند میگویم که ما ایرانیان یکصدا از ملت و کشور خود دفاع میکنیم.
۱۵۱۱٣ - تاریخ انتشار : ٨ مرداد ۱٣٨٨       

    از : سعید

عنوان : بازگرداندن پرونده ایران به لیست سیاه شورای حقوق بشر و تعیین بازرس دائم حقوق بشر برای ایران
پیشنهادهای آقای گنجی خوب است ولی به نظر تا حدودی بلند پروازانه می آید. اما این به آن معنی نیست که نباید محکومیت سران رژیم در دادگاههای بین المللی را پی گیری نکرد. ما باید تمام تلاشمان را بکنیم و نتیجه هر چه باشد باز ما پیروزیم. اما به نظر من عملی ترین درخواست در حال حاضر، بازگرداندن پرونده ایران به لیست سیاه شورای حقوق بشر و تعیین بازرس دائم حقوق بشر برای ایران است که متاسفانه چند سال پیش با لابی گری رژیم در میان کشورهای عضو ش.رای حقوق بشر، پرونده ایران از لیست سیاه خارج شد و بازرس دائم حقوق بشر برای ایران حذف شد! اگر بتوانیم دوباره جمهوری اسلامی را به این لیست سیاه برگردانیم، کار بزرگی کرده ایم. هرچند تلاش برای کشاندن پرونده به دادگاههای بین المللی هم باید ادامه یابد، هرچند شانس ما بسیار پایین هم باشد ولی همین که استارت این پرونده زده شود، خودش موفقیت بزرگی است.

اما نکته دیگر مخالفت آقای گنجی با تحریم اقتصادی است. اگر این مخالفت یک موضع گیری سیاسی و فقط در حد یک حرف باشد، اشکالی ندارد ولی اگر قرار باشد، عده ای وارد عمل شوند و برای جلوگیری از تحریم اقتصادی، برای رژیم لابی گری کنند و مثلا بخواهند تظاهرات ضد تحریم به راه بیاندازند و ... کار بسیار اشتباهی خواهد بود. چون مبارزه ما را از مسیرش منحرف خواهد کرد. ما نباید انرژی مان را صرف مبارزه با غرب و تحریم های اقتصادی آن بکنیم که در کل به نفع مبارزه ما و افزایش مشکلات اقتصادی رژیم و بالا گرفتن نارضایتی های اقتصادی مردم و سرعت بخشیدن به سقوط رژیم خواهد شد. ادعای کشته شدن مردم در اثر تحریم بنزین یا تحریم نفت در برابر غذا کاملا بی اساس است. چون در تحریم نفت در برابر غذا، میلیاردها دلار مواد غذایی حتی بیشتر از حد نیاز مردم، بابت نفت صادراتی به ایران داده خواهد شد و مردم گرسنگی نخواهند کشید ولی رژیم دسترسی به دلارهای نفتی نخواهد داشت و امکان سرمایه گذاری در طرحهای ساخت بمب اتمی و موشکهای بالستیک را نخواهد داشت. همینطور دولت در تامین بودجه پروژه های اقتصادی با مشکل عظیمی روبرو خواهد شد و این به افزایش شدید بیکاری و افزایش نارضایتی مردم منجر خواهد شد که به سقوط رژیم در اثر انقلاب مردمی کمک خواهد کرد. البته نیروهای سیاسی شناخته شده نه باید از تحریم ها دفاع کنند که متهم به حمایت از بیگانگان شوند و نه در برابر آن بایستند! بلکه باید آن را نتیجه بی تدبیری دولت کودتا دانسته و مبارزات خود را مستقل از شرایط بین المللی ادامه دهند. یعنی این به ما مربوط نیست که غرب احمدی نژاد را تحریم می کند یا نه؟ ما این دولت را در هر حالتی نامشروع و کودتایی می دانیم. مبادا عده ای بیایند و بگویند که چون ایران تحریم شده ما دیگر می رویم پشت سر این رژیم نامشروع و به جای مبارزه با رژیم کودتا با غرب مبارزه می کنیم!!!
۱۵۰٨۴ - تاریخ انتشار : ۷ مرداد ۱٣٨٨       

    از : مئهران باهارلی

عنوان : رژیم سلطانی؟
آقای گنجی در نوشته خویش ادعاهائی مطرح می کند که در صائب بودن آنها جای تردید جدی وجود دارد. مثلا وی مقاله خویش را با این جمله آغاز کرده است: "هدف هر ایرانی، مجازات زمامداران سرکوبگر رژیم سلطانی است".

شخصا بر من معلوم نیست که اکبر گنجی این حکم و تعمیم را بر اساس چه شواهد میدانی بر زبان آورده است. حتی من به عکس آن معتقدم. بدین شرح که شاید اکثریت مردم ایران بیشتر از مجازات و انتقام گیری، به عفوی عمومی که شامل همه از رئیس و مرئوس و حاکم و محکوم شود متمایل اند.

اینگونه ادعاهای مناقشه دار به کناری، بنده برخی از توصیفها و نامگذاریهائی که گنجی بکار می رود را نیز دارای اشکالات جدی می دانم.

مثلا وی از نظام کنونی حاکم بر ایران به شکل "رژیم سلطانی" یاد می کند. در حالی که این رژیم نه رژیمی سلطانی و نه در راس آن یک سلطان قرار دارد. مقام سلطان و موسسه سلطانی در علم تاریخ، دارای تعریف و مشخصات ویژه خود بویژه در جهان اسلام است و کار برد آن در مورد نظام کنونی حاکم بر ایران بسیار زیان آور است.

نظام کنونی حاکم بر ایران رسما "جمهوری اسلامی ایران" نام دارد. این نام، به بهترین و دقیقترین وجه ممکنه، تناقض موجود در ذات و ساختار این رژیم یعنی تناقض غیرقابل جمع ما بین "جمهوریت" و "دولت شرعی" را برملا می کند.

ماهیت این نظام را نیز می توان برآیند سه مولفه "توتالیتاریسم"، "بنیادگرائی شیعی-حاکمیت صنف روحانی" و "قومیتگرائی فارسی" تصور نمود.

و اما کاربرد تعیبرات و نامهای بی مسمائی مانند "رژیم سلطانی" برای توصیف جمهوری اسلامی ایران، علاوه بر نادرست بودن به لحاظ علم تاریخ، باعث ایجاد ابهام و اغتشاش در اذهان شده و کمکی به تناقض ذاتی آن و یا شناختن ماهیت رژیم جمهوری اسلامی ایران نمی کند.
۱۵۰٨٣ - تاریخ انتشار : ۷ مرداد ۱٣٨٨       

    از : تقی گیلانی

عنوان : گنجی در کدام سو قرار گرفته؟
نگاهی گذرا به آنچه که در دو ماهه اخیر و در برابر چشمان ما قرار گرفته نشان میدهد که بخش معینی از جامعه شهرنشین ایران بخاطر نفی شیوه مدیریتی حاکم بر جامعه ایران، با شعارهای انتخاباتی معینی از سوی کروبی و موسوی همسوئی نشان داده و خواست تغییر مدیران با استفاده از ابزارهای موجود و منجمله انتخابات را دنبال نمودند. رفتاری که وزارت کشور و بطور کلی سردمداران جمهوری اسلامی به سیاق تمام سالهای روی کار بودنشان نشان دادند، اعلام شتابزده نتیجه انتخابات و آوردن اکثریتی باور نکردنی از آراء به نفع احمدی نژاد بود. این رفتار شتابزده انگار زمینه مناسبی بود برای ابراز و اعلام کودتای انتخاباتی توسط موسوی و کروبی و احزاب پیرامونی و انگار در یک توافق معین و ناپیدا این دو بخش قصد دارند جامعه را به سوی شورش و تشنج و درگیری بکشانند. کشاندن آن نیروی خواهان تحول و تغییر در راستای شادزیستن و زندگی با چشم اندازهای روشن و مثبت اجتماعی، دامن زدن به حس تحقیرشدگی و همه و همه زمینه را برای گسترش خشونت - در زمانی که در دستان بسیج تفنگ و باطوم و انواع و اقسام وسائل برای سرکوب جوانان قرار داده اند - نه تنها نشانه فقدان کمترین شم سیاسی از سوی امثال موسوی بود، بلکه بجای خود نمایش تردیدآمیزی است از فراهم کردن فضایی معین برای گسترش خشونت و بحران و تشنج در جامعه.
گنجی با طرحی که عنوان کرده انگار در یک زنجیره خاصی با چنین سیاستی قرار دارد و حال صحبت از محاکمه مسئولان حکومتی میکند. خواست مردم، نه تعیین تکلیف با رژیم - در ویراستی که گنجی و امثالهم در نظر دارند - بلکه تغییر شیوه مدیریت و ارتباط اندام وار حس مسئولیت و پاسخگویی مسئولین به مردم و ارتباط متقابل این دوست؛ شیوه ای که میبایست بر بنیان ساختاری دموکراتیک دنبال گردد. برای مردم، تا آنجائی که برای امثال من قابل درک است، خواست زندگی بهتر و بدور از حضور دین و مزخرفاتی اینچنین در زندگی اجتماعی شان مطرح هست نه، مجازات و محاکمه و بطور کلی تعیین تکلیف با آنانی که در طی سی سال گذشته در جنایت و خیانت و دسیسه های گوناگون دخالت داشته اند. حتی همین پذیرش مقطعی به اینکه شاید موسوی - که خود نخست وزیر سیاه ترین دوره خفقان، سرکوب، ترس و التهاب گسترده، اعدام ها و آخرالامر بی مسئولیتی کامل آنانی که بر راس کار بوده اند نسبت به آنچه که در جامعه پیش برده میشود - بتواند بعداز این سالها گشایشی هرچند محدود به امور مدیریتی و یا محدود کردن دخالت در زندگی روزمره جامعه بدهد، او و کاندیداتوری وی را پذیرفته و سعی کردند در مسیری فاقد هرگونه خشونت، او را به ریاست جمهوری برسانند. این اعتماد و یا بهتر بگویم این سیاست به معنی آن بوده که مردم به هیچ وجه قصد تعیین تکلیف با رژیم سلطانی ندارند - بگذریم از درکی که گنجی با طرح چنین نام عجیبی میخواهد مجموعه مسئولین این حکومت را قائم به ذات معرفی کرده و نقش بنیادهای گوناگون مالی و قدرت های جهانی در مناسبات پیچیده با این حکومت را کم رنگ و حتی محو نماید.
آنچه که گنجی در مورد مسئولین این حکومت مطرح میکند، در واقع بخشی از تاریخ جامعه ماست که میبایست در کارزاری منطقی و متناسب و در شرائطی کاملاً متفاوت درون جامعه خودمان و مهم اینکه برای درس گیری دنبال گردد. آقای گنجی که مثلاً خود را در هم سوئی با موسوی قرار میدهد به این تفاوت آشکار توجه نمیکند که " امام روشن ضمیر " موسوی، با امام جنایت کار آقای گنجی در اعدامهای سال ۶۷ کاملاً مغایر هم هستند. ایشان بهتر است مدارک و نقش هرکدام از مسئولین فعلی و قبلی را بجای مراجعه به محاکم جهانی که بیشتر بدرد نمایشات بین المللی و برای اهدافی ویژه سازماندهی شده و میشوند، بطور مشخص به توضیح این نقش ها بپردازد. ایشان که خود در آن سالها در ساختار همین حکومت قرار داشتند بهتر است جامعه را نسبت به شیوه هایی هشدار دهند که امروزه توسط امثال موسوی - نخست وزیر همان جنایاتی که آقای گنجی فقط امام اش را مسئول آن میداند و نه تمامی ساختار جمهوری اسلامی را و نفعی که از این کشتار تعقیب داشته اند - دنبال میشود. رفتاری که همچون تقاضای اجرای مراسم برای چهلم کشته شدگان حوادث اخیر مطرح شده. بگذریم از دور تسلسلی که متأثر از آموزه های مذهبی بر جامعه تحمیل میشود همچون هفتم، چهلم و امثالهم و همه اینها کمترین کمکی که میکند پایداری عقب مانده ترین شیوه هایی است که مذهب تشیع بر جامعه تحمیل کرده است. آقای موسوی بجای خواست تحقیق در چگونگی مرگ تک تک این افراد، تعقیب قضایی، جلوگیری از گسترش خشونت و تشنج، حال تلاش میکند مردم را همچون گوشت دم توپ جلوی جنایتکارانی بیاندازد که پایه های اصلی ساختار آنان در دوره هایی ساخته شده که ایشان جزء مسئولین بوده اند.
سخن کوتاه، آقای گنجی جز گسترش جو خشونت، کشاندن جوانان به درگیری و دامن زدن به تشنج کار دیگری نمی کند و میباید هشیار بود نسبت به طرح هایی که اینچنین به تبلیغ آن دست زده میشود.
۱۵۰۷۶ - تاریخ انتشار : ۷ مرداد ۱٣٨٨       

    از : آرش

عنوان : دوباره مقاله نویسی و جمع آوری امضا شد؟
آقای گنجی عزیز، آخه برادر من و شما که همه کاره نیستیم. این کار یک وکیل است. باید یه مشاوره اولیه با یک وکیل کرد. او اطلاعات لازم را کسب کرد و یک و برآورد کلی از هزینه کار انجام داد. بعد می توان برای جمع آوری هزینه به افراد مشخص با امکانات مالی مراجعه و یا از عموم اعانه جمع آوری کرد. حالا می شود لیستی تهیه کرد از وکلای نامدار و بعد یک لیست کوتاه سه نفره از آن ها تهیه کرد ... . بعد هم یکی را برگزید.

تازه اگر بخواهیم می توانیم تیمی از وکلای ایرانی علاقه مند به جنبش را هم شناسایی و برای کمک های بیشتر در این گونه موارد از آنها استفاده کنیم!

بعد هم این ربطی به تحریم و غیره ندارد که با طرح آن بحث های فرعی باز شود. این خودش یک پروژه مستقل است که باید پیگیری شود!
۱۵۰۷۴ - تاریخ انتشار : ۷ مرداد ۱٣٨٨       

  

 
چاپ کن

نظرات (۶)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست