سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

نواندیشی دینی: سکولاریسم و دموکراسی - اکبر گنجی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : ایرانی روشن اندیش

عنوان : مردم ایران از رژیم تبهکاران اسلامی به ستوه آمده اند
رژیم اسلامی از نظر سیاسی ایدیولوژیک مرده است

آستین ها را بالا بزنیم

و لاشه گندیده آنرا بخاک بسپاریم
۱۶۴٨۹ - تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱٣٨٨       

    از : محسن کوشا

عنوان : این بستر چند صدائی دنیا را به شگفتی واداشت !
سه طایفه حوصله «گفتگو» ، انتخابات ، تحمل دیگران و همکاری را ندارند این روزها بد جوری از عظمت مردم «مایوس » شده اند و آرزوهای خود را بر باد رفته می یابند:

۱. شاه الهی ها که آنقدر ترکتازی کردند و همه را کنار گذاشتند که بالاخره همه را اعم از ایرانی و خارجی علیه خود شوراندند و چنان اردنگی خوردند که بقول شاملو بد جوری دردشان آورد و حالا حالا ها باید درد بکشند و با یاد آنروزها به هرکس دلشان میخواهد گفت ناسزا بگویند.

۲. آخوندها و طلبه ها معمم و مکلا اهل منظق نیستند تردیدی نیست کاری که در این ۳۰ سال کردند نشان داد که نه از خدا میترسند و نه از پیغمبر و بقول شاعر « وز پی دزدی وطن دین بهانه شد»
۳. مجاهدین و دیگر تمام تمامیت خواهان از راست تا چپ که تشنه ی قدرت هستند و دنبال تحقق جامعه ی بی طبقه ی توحیدی / کارگری هستند

اما میلیونها ایرانی ملی ، ملی - مذهبی ، مذهبی مسلمان و غیر مسلمان ، زنان ،جوانان ، چپ ، دموکرات ، راست ، کرد ،ترک ، بلوچ ، عرب ، ترکمن بیش از همیشه با احترام متقابل به سرنوشت مشترک خود فکر می کنند و تمام ناخرسندی های به حق ملت های یا اقوام بزرگ ایرانی بخاطر سیاست های نابخردانه حکومت مرکزی به امید به آینده ی بهتر ایران تبدیل شده ست.

این بستر چند صدائی دنیا را به شگفتی واداشت !
بگذار اکبر گنجی ، کدیور ، قابل ، سحابی ، شبستری هر طور میخواهد بیاندیشد و تبلیغ کند
بگذار اصلاح طلبان به مبارزه ی خود با اقتدار گرایان ادامه دهند.
بگذار دگراندیشان هم از حقوق اولیه انسانی برخوردار باشند.
بگذار مردم ایران از حق خود دفاع کنند و آرا خود را پس بگیرند.
بگذار ارزش رای و صدای هر فرد ایرانی در برابر قانون مساوی باشد و انتخاب بجای انتصاب نهادینه شود.
بگذار ایران برای تمام ایرانیها باشد.
بگذار همه ی ما ، یکدیگر را تحمل کنیم.
بگذار به پیش رویم شاهان و روحانیون فر صت دهای مردم را کشتند
بگذار مردم فکر کنند، انتخاب کنند ، تجربه کنند ، خطا کنند ، اصلاح کنند تا جامعه مدنی ایران پابگیرد و فرزندان فرزندان ما سربلند و بهتر زندگی کنند.
۱۶۴۵٨ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣٨٨       

    از : همای سکولار

عنوان : تا کی آقای گنجی،
من با نظرات مهناز و ققنوس کاملًا موافقم. مشکل من با این نواندیشان دینی به اصطلاح مدرن ایشان و حتی خود ایشان، طرز فکر و برخورد متکبرانه دینی، همه دانی و همه من حریفی آنهاست. آنها فکر می کنند تمام حقیقت هر چیزی در مغز ایستاده وغیر متغیر آنها وجود دارد. بعد از ۱۴ قرن تازه دوزاریشان افتاده که مدعیان پیغامبری همه از جنس بشر بودند ، پس حرفهای آنها هم حرفهای خود آنها و نه خدا بوده. حالا باید منتظر ارتباط افراطی و مستقیم خود اینها با خدای ذهن آنها باشیم. آن چنان خدای بی زبون، ناتوان و بیچاره شان را به ذهن ثابت خود میچسبانند که دیگرجایی برای یک عقل سلیم و پویا، که لازمه درک وعمل درست در مواقع بحرانی است، نمی گذارند. از روزنه و سر چشمه ذهن همین فیلسوفان دینی اندیشه و تفکر غلط سرنگونی رژیم شاه وقهر کامل بدون هیجگونه مذاکره و مقابله صلح آمیز با او در ذهن دانشجویان وتوده انقلابی ایران شکل گرفت که مکافاتش تا امروز گریبان گیرمان است. تا کی ما باید شاهد این شعبده بازیهای دینی شما، سروش وامثال شما باشیم، که حتی یک پوزش خشک و خالی را هم تاب نمی آرید و از ترس به خدای ذهنتان پناه مبرید، تا کی آقای گنجی، ای همه دان و پیغمبر ومصلح قرن ۲۱.؟
۱۶۴۵۰ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣٨٨       

    از : ققنوس در قفس

عنوان : روشنفکر ِ دینی و ناکجا آباد ِ افلاطون
متاسفانه من با تمام علاقه قلبی که سال ها پیش به کتاب های زیبایی که اقای گنجی در زمانی که در ایران بودند و می نوشتند داشتم، و همه را می خواندمشان، اکنون مطالعه مقالاتشان را کاملا غیر ممکن و اتلاف ِ وقت می بینم و در نهایت ِ‌ شرمندگی، طبعا این مقاله را هم نخوانده ام.
ایشان اخیرا کلاً بسیار طولانی می نویسند ، و امروزه کسی فرصت و حوصله ِ کبرا و صغرا، و ده ها رفرانس بی فایده دادن به جاهایی که کسی نه علاقه ای به پیدا کردنشان دارد و نه می تواند پیدا کند را، مطلقا ندارد. ما که در محکمه و پیش ِ قاضی نیستیم که سند و مدرک بخواهد. یا حرفی که شما می زنی با عقل ِ ادمی ( نه موجودات ِ ماوراء الطبیعه و نامرئی) می خواند و همه ِ عقلا قبول خواهند کرد ، یا در اساس مزخرف است. اقای گنجی زیاد از فضای فعلی ی ایران دور بوده اند. مقاله ِ ایشان را نخوانده، پس چه حقی به خودم می دهم که به ایشان پاسخ دهم؟ ساده است. فقط عنوان و سه سطر ِ خلاصه در اول ِ مقاله کافی است که کل ِ نظراتِ ایشان را متوجه شوی. (۱)- لحن ِ بشدت استبدادی ، دستوری و آمرانهِ به روال ِ مذهبی ِ ایشان (ظاهرا ارسال شده از طرف قدرت لایزال خداوندی و مستحق ِ حکم ِ ارتداد در صورت ِ به خاک نیافتادن ) در اخر ِ همان سه سطر: "" "من نوشتم "، تا شکاکان و معترضین به حقانیت ِ نو اندیش ِ دینی (و من) به حقیقت ِ مطلق واقف شوند ، و دیگر خفه شوند"" ، نشان می دهد که ما یک احمدی ن‍ژاد و خامنه ای دیگر در آفای گنجی نهفته داریم. و این عجیب نیست، ""سرنگون کنندگان ِ یک حکومت ِ خونخوار، جبارانه و فاسد، خودشان هم در همان محیطی بزرگ شده اند که حاکمان رشد کرده بودند ، و راه دیگری برای حکومت کردن بلد نیستند. "" (۲)- ماجرای موجودیت ِ روشنفکر و نواندیش دینی را هم که دیگر صدها نفر در باره اش گفته اند، و ادامه ِ بحث حیرت اور است ، از آل احمد بگیر تا هادی خرسندی ، که پرسیده اند این دیگر چه جور جانداری است ؟ و عجیب است که دیگر حتی کسی این عنوان ِ مسخره را که چیزی مثل "هرم ِ کروی" یا کلا به زبان علما "جمع ِ‌اضداد" و صدها لغتِ سنگین ِ مشابه است به کار ببرد و درباره وجود ِ چنین کسانی توهّم داشته باشد. (۳)- و در نهایت،‌ در خوشبینانه ترین حالتش، اقای گنجی فقط یک گمراه است،‌ همان طور که مردانی شریف، بسیار بزرگ و انسان-دوست مانند ِ مهدی بازرگان و آل احمد و علی شریعتی و کارل مارکس گمراه بودند و به طرز وحشتناکی برای ملت ها و برای بشریت گران تمام شدند . اقای گنجی باز هم ما را به "قرائت ِ جدیدی از دین" می خوانـَد، که خوشبختانه ایران سی و یکسال در انواع ِ مختلف ِ‌ این هذیان ها و قرائت ها زندگی کرده است ، و مردم فولاد ِ ابدیده شده اند. نه عزیزم، این ۵ تا پهلوان ِ نو اندیش دینی که شما قرائت ِشان از دین را می خواهید به ما تنقیه کنید، فردا جایشان را به ۵ نفر یگر خواهند داد که قرائت ِطالبانی و ادعای ی اسلام اصیل تر را دارند. و ان ها را کنار خواهند زد. فاشیسم ذاتی ی حکومت ِ دینی است، و سرنوشت ِ مختوم ان. فراموشش کنید. شما برای این کار نیستید. همان کتاب های انتقادی را بهتر است ادامه دهید و تعیین ِ راهکار حکومت ِ بعدی ی ایران را به مردم اش واگذار کنید. (ادامه دارد.)
۱۶۴٣٨ - تاریخ انتشار : ۲۴ شهريور ۱٣٨٨       

    از : مهناز آ

عنوان : آقای گنجی "نواندیش دینی" یعنی چه؟ لطفاٌ آنرا تعریف کنید
آقای گنجی میپرسند "محل نزاع کجاست؟"، و بعد سعی میکنند پاسخ را در تقابل "خداناباوان" با نو اندیشان باصطلاح دینی پیداکنند. در صورتیکه پاسخ بسیار ساده تر و روشنتر از نزاع بین دیندار و بی دین است. مسئله اینست که همانطور که "مردمسالاری دینی" و "جمهوری دینی" مفاهیمی موهوم و بیمعنی هستند "روشنفکر دینی" هم واژه ای بیمعنیست. روشنفکر و اندیشمند میتواند دیندارباشد یا بی دین ولی "دینی" نمیتواتد باشد! لازمهً نظام سکولار دمکراتیک این نیست که مردمش بیدین (یا خداناباور) باشند. اکثر مردم آمریکا دیندارند. این واقعیت نظام آمریکا را "جمهوری دینی" نمیکند.
افکار کسی مثل شبستری تفاوتی با فرد دیگری که به جدائی دین از دولت معتقد است ندارد. دیندار بودن یا نبودن ایشان هم هیچ ربطی به نظریه ایشان درباره نظام حکومتی ندارد، پس معلوم نیست که چرا باید خود را "نوانیش دینی" بنامند. این خود "روشنفکران دینی" هستند که خود را با صفت بیمعنی "دینی" تعریف میکنند و بین خود و سایر اندیشمندان تفاوت میگذارند، وگرنه برای سایرین (از جمله خداناباوری مثل بنده) هیچ اهمیتی ندارد که آنها دیندارند یا بی دین. وقتی خودشان صفتی را برای خود انتخاب میکنند طبیعیست که من فکر کنم لابد افکار آنها در جائی با تفکر مدرن سکولار در مورد جدائی دین و حکومت فرق دارد وگرنه چرا خود را "دینی" میخوانند؟ بکسی چه مربوط است که باور وجدانی آنها چیست؟ مسلمان بودن یا نبودنشان چه ارتباطی با نظریه های حکومتی دارد؟ روشنفکران دیندار در دنیا بسیارند ولی خود را "روشنفکر دینی" نمیخوانند. پس آقای گنجی بهتر است "محل نزاع" را در افکار خود این "نواندیشان دینی" بجویند چون "خداناباوران" هیچ اهمیتی به دین و مذهب آنها نمیدهند.

مهناز
۱۶۴٣۱ - تاریخ انتشار : ۲۴ شهريور ۱٣٨٨       

    از : آرش

عنوان : لحن کوتاچیان تغییر کرده است!
دوستان گرامی.

لحن کودتاچیان کمی تغییر کرده است. سخنگوی کوتاچیان،
این جناب آقای یدالله جوانی سپاه پاسداران را که یادتان هست… قبل از انتخابات آمد و گفت مردم می خواهند انقلاب مخملین کنند و چقدر شاخ و شانه برای ملت کشید… بعد هم مقاله پشت مقاله مصاحبه پشت مصاحبه و تهدید کردن مردم و خط و نشان کشیدن برای رهبران سیاسی. حالا آمده فرمایشاتی فرموده:

“به سلایق گروههای سیاسی توجه شود” و صحبت از قانون گرایی می کنند.
http://aftabnews.ir/vdcaemno.۴۹nuu۱۵kk۴.html

اولین قدم این است که این جناب سردار به کار نظامی خودش بپردازد و در امور سیاسی دخالت نکند. اگر حضور ۸۵ درصدی مردم در انتخابات اخیر بنا بر فرمایش ایشان “برای شریک شدن مردم در سرنوشت خود” بود، چرا این جناب سردار آن را انقلاب مخملین خواند؟؟ چرا به ستادهای انتخاباتی حمله کرد؟ چرا همکارانشان به روی رای دهندگان آتش گشودند؟

یعنی مملکت این قدر بدبخت شده که باید با “هوس” چند تا کوتوله بچه مزلف بالا و پایین بشه؟
این جناب سردار چرا خودش قانون را رعایت نمی کند؟ قانون تا جایی خوبه که برای یه عده کودتاچی فضای امن ایجاد کنه هر گهی میخوان بخورن و با سرنوشت یک کشور و ۷۰ میلیون نفر بازی کنند. و آن همه جنایت کنند؟؟

قانون باید از همین لحظه درباره ایشان و همکارانشان در به آشوب کشیدن کشور اجرا بشه. دستگیری و محاکمه علنی.

هیچ فکر کردید چرا خامنه ای و احمدی نژاد فقط به آدم های کوتوله و مساله دار پست و مقام میدن؟ پاسخش روشن است. از بلند قدها و حساب پاک ها می ترسند!
۱۶۴۲۶ - تاریخ انتشار : ۲۴ شهريور ۱٣٨٨       

    از : امیر غفّارزاده

عنوان : برا ستی چه می خواهیم ؟
آقایِ اکبرگنجی من به عنوانِ یک شاگردِ تنبلِ مکتبِ درستان (تنبل به این جهت که مطالعاتم بس نا کافی ا ست ) ، از شما بخاطرِ نقشِ مهمّی که برایِ روشنگری افکارِ جوانانِ میهنمان بازی کرده و می کنید ممنونم۰
فقط میخواهم نکته ای را درمیان بگذارم که امیدوارم دلالت بر فضولی تلقّی نگردد۰
مسلّما" ، هر حکومتِ استبدادی از هر نوعی باشد مخالفِ رژیمِ دموکراتیک است و درنهایت غیرِقابلِ قبول۰در حکومتی مردمی ، حقوقِ طبیعی هرکسی رعایت میگردد و وظیفه‍ی مراعاتِ این حقوق ودفاع از آنها درمقابلِ متخلّفین امری غیر
قابلِ بحث وگفتگوست۰
در این حکومتِ مردمی ، انتقاداتِ بی واهمه از کج رفتاریها ، و تشویقها ازکارهایِ مثبت ، جلویِ زیاده رویها راخواهد گرفت ومحرّکی برای تعالی مملکت و بهزیستی آحاد ملّت خواهدبود۰ آقای گنجی ، میگویید که :"نباید وعده داد که رهبران نظام دموکراتیک آینده،نمادهای فضائل اخلاقی اند. باید توافق و اعلام کرد؛ ساختاری خواهیم ساخت: که فسادهای زمامداران را تا حد ممکن کاهش دهد، به باورها و اعتقادات مردم کار نداشته باشد، سبک های متفاوت زندگی را به رسمیت بشناسد، فرصتی برای ایجاد دادگاه های خلقیء انقلابی فراهم نیاورد، به هیچ کس بدون مستندات مقبول حقوق دانها و وکلا اتهامی وارد نسازد، خشونت را جایگزین گفت و گو نکند"
مسلّما" با کوشش برای برقراری حکومتِ مردم بر مردم (و نه دادن اختیاراتِ نا محدود به زمامدارانی چند برای مدّتی طولانی ) میتوان آن نگرانی را که در این جملات احساس میشود تحتِ کنترل گرفت ۰
بایستی مسئله‍ی اعتقاداتِ دینی را، همانگونه که مورد مطالعه قرار داده اید ، فقط منحصر به دامنه‍ی حیات ِ شخصی هر کسی دانست ۰ امّا ترسی که مرا احاطه میکند از این جمله‍ی شما ناشیست :
"مسلم سکولار اعتقاد دارد ادغام این دو نهاد همان ابزار شدن دین در دست قدرت مداران است. در نتیجه دین از بین می رود و باید برای حفظ دین آن را از دولت جدا کرد" انگار دادنِ این امکان به مردم که درسایه‍ی برقراری حکومتی لائیک حیاتی شایسته داشته باشند برایِ شما کم اهمّیتترازبقایِ اعتقاداتِ دینی ا ست ۰
آشکارست که بایستی شاخه هایِ خرافات وکوتاه بینیها را نیز,از ساحتِ اعتقاداتِ دینی جدا ساخت ( و نمیدانم تا چه حدّ این ممکن باشد ) تا انسانها ، چه دینداران وچه ناباوران ، بتوانند کاروانِ انسانیّت را با خیالی راحت به پیش رانند۰
شما نگهدار خدا و خدا نگهدارتان باد۰۰۰
امیر غفّارزاده
۱۶۴۱۴ - تاریخ انتشار : ۲۴ شهريور ۱٣٨٨       

    از : همای سکولار

عنوان : وحشت مار گزیده - نواندیشی دینی : سکولاریسم و دموکراسی
‫در طول تجربه انقلاب ۵۷ مردم وروشنفکران بوضوح دیدند که رهبر انقلاب و وارثان او چگونه در روز روشن به ‫آنها دروغ گفتند وچگونه انقلاب همگانی ومردمی را بنفع صنف و طبقه خود یعنی روحانیت مصادره خصوصی، انحصاری و قهرانی کردند و هزاران نفر مخالف را به نام ‫و سنت ارتجاعی دین وبا شمشیرعدل اسلام گردن زدند. ‫بسیاری از مردم ما بر این باورند که قصاوت رژیم بعد از انقلاب نه تنها هزاران برابر توهین آمیز تر، صبعانه تر و سرکوبگرانه تر از پیش است، بلکه روی رژیم قبلی را چنان سفید کرده که بخش قابل توجهی از مردم ستمدیده ما امروز بازگشت آن دوران را آرزو می کنند وصد نفرین به انقلاب می فرستند. ‫چنین شد که دیگر ‫در طول این سی سال گذشته، ‫برخلاف مخالفین تندرو و انقلابی دوره قبل، اکثر روشنفکران عصر وعلیه رژیم شاهی و همینطور نوروشنفکران برآمده از رژیم دینی فعلی، هر دو ‫مار گزیده شده و دیگر بهیچوجه نسخه های انقلابی ‫نظیر انقلاب ۵۷ جهت فروپاشی و سرنگونی نظام ‫فعلی را صادر نکردند‫. سوال مهم اینست که آیا این طرز فکر پایدار است و یا اینکه ممکن است در آینده نه چندان دور تغییرات وتحولات زیادی گریبانگیر این فکر سی ساله را ‫شود؟‫ آقای گنجی، دین شناس محترم و حامی بی چون و چرای سکولازیم، پاسخ و راه حل شما چیست؟
۱۶۴۰۰ - تاریخ انتشار : ۲٣ شهريور ۱٣٨٨       

    از : هامون

عنوان : در بین روشنفکران، نویسنده ...
با سپاس از تلاش شما در جهت پاسخ به سوالات منتقدین . یک بخش از منتقدین دوستانی هستند که تا مرز اعتراف گیری پیش میروند و هرگز قانع نمی شوند که شما و دیگر روشنفکران هم می‌‌توانید وفادار به دموکراسی ، سکولار باشید و هم یک فرد مذهبی . شاید دلیلش این بود که ما در واقع در تاریخ ایران یا اسلام، نمونه بارز ندیدیم یا اگر چنین افرادی وجود دارند آنقدر کم و در سکوت زندگی کردند یا میکنند که کسی‌ حضور‌شان را نمی بیند. شما و دوستانی که نام بردید در یک دهه اخیر است که به چشم میخورید. این برای من که به مذهب باور ندارم طول می‌‌کشد که همخو شوم. البته ما در سوئد بسیار می‌-بینیم که یک کشیش سکولار و دمکرات ، یا بسیار ایندیوید که عمیقا دمکرات و سکولار هستند ولی‌ مذهبی‌. اما در بین روشنفکران، نویسنده ... به عبارتی الیت فکری جامعه وجود ندارند . از این زاویه ما که در غرب زندگی می‌کنیم (آمریکا را نمیدانم) بسیار دشوار است که با این پدیده جدید در شرایط امروز خو بگیریم. بخشی از مقاومت یا عدم پذیرش این است. از اینرو توضیح شما بسیار کمک می‌کند.

گروه دوم از ما، مارگزیده‌ها که از ریسمان سیاه و سپید میترسیم. حالا یا اسلام باشد یا مارکسیست. بنابر این کار دشوار است . خونسردی و باور به انسانها همراه با کار درازمدت چاره مشکل است که این را خود بهتر میدانید.

پیروز باشید
۱۶٣۹٨ - تاریخ انتشار : ۲٣ شهريور ۱٣٨٨       

  

 
چاپ کن

نظرات (۹)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست