یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

یک میلیارد انسان گرسنه‌اند

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : وارطان

عنوان : یک میلیارد انسان گرسنه‌اند
محسن عزیز

نه من، نه خام سیما و نه اخبار روز از نظامی که در کشورهای سابقن سوسیالیستی حاکم بود بطور کامل دفاع نمی کنیم. ولی من از برخی جوانب آن نظام دفاع می کنم مثل درمان مجانی، تحصیل مجانی، حق داشتن کار، حق داشتن مسکن و ... اینها به باور من جنبه های مثبت آن نظام بودند. من بر خلاف برادر شما معتقد نیستم که مردم شوروی به کمونیسم خیانت کردند. آن نظام کمبودهای زیادی داشت که باعث شد که مردم آن سیستم را نخواهند و نمی توان مردم را برای سیستمی که نمی خواهند ملامت کرد. ولی شکست نظام سوسیالیسم موجود دلیل حقانیت نظام سرمایه داری نیست. حرف این است. خانم سیما هم با بردباری کامل به این بحث ادامه دادند و همانطور که شما گفتید حقشان است که نظر داشته باشند و من به نظر شما هم احترام می گذارم.
موفق باشید
۱۷٣۲۶ - تاریخ انتشار : ۲۵ مهر ۱٣٨٨       

    از : محسن

سیما خانم خیلی ببخشیدها ولی انگار شما خودتون هم نمیدونید دارید چی میگید. کار شما درست عین آخوندها و احمدی نژاده و پر از تناقضه. شما یک سری مسائل مثلن فلسفی رو حفظ کردی و طوطیوار هی تکرار میکنی. اصلن کاری نداری که طرف چی میگه. یه بار میگی من اصلن به بحث کاری ندارم فقط میخوام بگم که طرف عصبانیه بعد عملن وارد بحث میشی ولی جواب سوال رو نمیدی. بابا این طرز تفکری که شما اولش میگی طرفدارش نیستی ولی بعدن سفت و سخت ازش حمایت میکنی نتونسته هیچ کاری بکنه. مردم هم در کشورای خودشون اونو نخواستن. حالا شما هی بشین فلسفه بباف عین آخوندها. هی بشین بگو از توی این چاه امام زمان در میاد. تو میگی لنین برات مقدس نیست ولی عملن مثل یک خدا از او حرف میزنی. من نمیدونم اگر برات مقدس بود چطور دربارش حرف میزدی. البته همونطور که خودت میگی هر کس عقیده خودش رو داره ولی به هر حال آدم نمیتونه که به بهانه عقیده چشمش رو برروی واقعیت ببنده. حرفهای شما درست عین برادر بزرگه منه. اون هم درست همین فلسفه بافی های شما رو میکنه. اینجا با همکاران روسش بحث میکنه که چرا به کمونیزم خیانت کردید. اونها هم از لنین و استالین و باقی رهبران سابق کمونیست بدشون میاد و او لجش میگیره. مشکل برادر من اینه که از دوران جوانی کمونیست بود و حالا که بیشتر از شصت سال داره نمیتونه این واقعیت را قبول کنه که اشتباه کرده. ببخشید ولی از حرفهای شما هم به نظر میاد همین مشکل رو دارید. در هر صورت موفق باشید.
۱۷٣۲٣ - تاریخ انتشار : ۲۵ مهر ۱٣٨٨       

    از : سیما سین

عنوان : در خاتمه
خانم یا آقای بی نام ۱۷۳۱۱ سلام برشما. در این ستون من فقط با یک نفر تبادل نظر کرده ام و هنوز فکر می کنم ایشان با قالبهای پیش ساخته ی فکری وارد بحث می شوند، با احترام از شما می پرسم که شما ای "هرکس" را از کجا آورده اید؟

آقای شهروند گرامی متاسفم که از من رنجیده اید. باز شما برداشت درستی از حرفهای من نکرده اید، شما از نظر طبقاتی می توانید کارگر باشید، اما از نظر اجتماعی نیستید. پایگاه اجتماعی افراد بر پایگاه طبقاتی شان از نظر جامعه شناسی تفوق دارد.
پایگاه اجتماعی انسان را زبان یا بعبارت دیگر شعور تعیین می کند نه شغل. حتی در این عصر ارتباطات که مردم در معرض حمله ی امواج خبر و تحلیل خبری با زبان نسبتا پیشرفته و فنی قرار دارند هنوز اقشار مختلف احتماعی در همین آمریکا زبان طبقاتی خود را حفظ کرده اند. من فکر نمی کنم شما کتاب زبانشناسی استالین را که دیگران برایش نوشته بودند خوانده باشید و فکر کنید که زبان پدیده ای فرا طبقاتی است.
شما اگر بکارخانه ای بروید می بنینید کارگر ادبیات گفتاری خودش را و کارفرما ادبیاتی نسبتا متفاوت.
من و هزاران ایرانی دیگر در روزگار جوانی در مشاغل مختلفی کار کرده ایم ولی نه کارگر شده ایم نه بورژوا، حالا ممکن است بعضی از ما بورژوا شده باشند ولی کارگر درمیان ما پیدا نمی شود، چرا که تحصیلات مقام اجتماعی ما را عوض کرده است.
هیچ چیز باعث نمی شود که من از شما برنجم و قهر کنم. من روش خودم را در بحثهای نظری دارم و شما نظر خودتان. نظر شما هرچه باشد برایم محترم است.
تا دلتان می خواهد به لنین دشنام بگویید، برای من هیچکس مقدس نیست.بلکه محترم است. اما از لنین محترم تر حافظ و مولوی هستند، انها هم مقدس نیستند. تقدس، دشنام، افترا و این حرفها از بقایای جامعه ی پیشا مدرن است که ما هنوز آنها حمل می کنیم.
اگر بیشتر نمی رنجید اجازه بدهید بگویم هیچکس با بدو بیراه گفتن به یک نظام یا افراد ویا باورهای دیگران موفق به اثبات نظرات خودش نمی شود. بد و بیراه گفتن به سرمایه داری و سوسیالیسم خیلی راحت است ولی با این حرفها چیزی عوض نمی شود. این حرفها رویگردانی ما را از استدلال می رساند.
حالا که فرصت خواندن کتابهای بیطرف را درباره ی لنین ندارید لااقل فیلم "رد" را ببینید.
اگر چه تاریج مصرف این حرفها تمام شده است و دیگر نه لنین دردی را ازما دوا می کند و نه سوسیالیسم. باور کنید من هیچ ارادت خاصی به لنین ندارم، او بعنوان یک رهبر برایم همانقدر محترم است که مثلا آقای اوباما یا بیل کلینتون، که در این اردوگاه جای دارند. لنین از نظر اخلاقی مشکلات آقای کلینتون را هم نداشته است.و تازه
من می توانم با آقای کلینتون برخورد متفاوتی داشته باشم، ایشان جنگی هم راه انداخته اند ولی بسیاری ازمهره های سیاسی در نظام کار می کنند و خودشان فی نفسه تعیین کننده نیستند.

گرچه تیر از کمان همی گذرد
از کماندار بیند اهل خرد!

اما لنین و استالین هردو تعیین کننده بودند؛به نظر من در دو جهت مخالف. شما می گوید نه، هر دویکی بودند، بسیارخوب! این موضوع نمی تواند میان دو هموطن که دشمن مشترکی دارند موضوع دعوا و قهر کردن شود. نوک حمله را باید متوجه جمهوری اسلامی و آمزش خود کرد. من از شما بی هیچ تعارفی بسیار آموختم. اگر چه نه همه مثبت.

در خاتمه هنوز از شما تقاضا می کنم که به نوعی دموکراسی و اقتصاد که ملهم از پیشرفته ترین دستاوردهای بشری اما منطبق با نیازهای ایرانی باشند فکر کنید.

من آنچه شرط بلغ است با تو می گویم
تو خواه ازسخنم پند گیر و خواه ملال!
۱۷٣۱۴ - تاریخ انتشار : ۲۵ مهر ۱٣٨٨       

    از : سوال از سیمای سین

عنوان : اینکار درست نیست
من مطالب همه را در این بخش خواندم و از سیمای سین سوال میکنم چطوری است هر کس که عقیده ای خلاف نظر شما دارد بلافاصله به او تهمت قالبهای از پیش ساخته و انعطاف ناپذیر و نسخه پیچ و غیره میزنید. بهرحال هر کسی نظری دارد و شما نمیتوانید با شعار دادن و فلسفه بافی از جواب گفتن شانه خالی کنید. اینکار بنظر من اصلن درست نیست.
۱۷٣۱۱ - تاریخ انتشار : ۲۵ مهر ۱٣٨٨       

    از : کارگر شهروند

عنوان : سیما خانم بسیار برایتان متاسفم
سیما خانم بسیار از اظهارات شما متاسفم. صحبتهای قبلی شما من را امیدوار کرد ولی فرمایشات آخرتان براستی ناامید کننده است. شما من را متهم به جزمیت و انعطاف ناپذیری میکنید ولی از آنطرف بدون اینکه کوچکترین شناختی از من داشته باشید فتوا سر میدهید که من کارگر نیستم! خانم محترم شما من را نمیشناسید بنابراین مصلحت نیست که چنین قاطعانه فتوا صادر نمایید. من برای شناخت خودم و جایگاهم در اجتماع هیچ نیازی ندارم که کتاب کسی را بخوانم و مطمئن باشید که عامی بودنم از سر آن نیست که از برای خودم نزد شما و یا امثال شما حقانیتی کسب کنم. البته این حق شماست که هر برداشتی که دوست دارید داشته باشید. شما باز یک سری مسائل فلسفی را بیان میدارید که بهیچ عنوان برای من جذابیتی ندارد. من در نوشته هایم در مورد گذشته کاملاْ واضح صحبت کردم و معلوم میشود که شما دچار بدفهمی شده اید. من تمام توضیحاتم را درباره ارتجاع مارکسیسم نوشتم و دیگر دلیلی برای تکرار آنها نمیبینم. از همان ابتدای خواندن نوشتهء‌ آخر شما متوجه شدم که مطلبی در نوشتهء قبلی من روح حساس شما را ناراحت کرده و سرانجام آن را یافتم: ایراد از پیامبر عظیم الشان حضرت لنین! شما از من خواسته اید که قصاص قبل از جنایت نکنم. خدمتتان عرض میدارم که از زمان وقوع جنایت دیرسالی است که میگذرد. در حقیقت زمان وقوع جنایت از ۱۹۱۷ تا ۱۹۲۲ است: زمانیکه میلیونها نفر در روسیه توسط جنایتکاران چکا به هلاکت رسیدند. زمانیکه دهقانان روسیه در کریمه و استراخان و اکرایین به خاک و خون کشیده شدند. چشمتان را باز کنید و دست خونین این "قهرمان تحقق آرمانهای بشری" را در انجام این جنایات ببینید. بهرحال در این دنیا نئو نازیها هیتلر را قهرمان میدانند و حزب اللهی ها "امام" خمینی را. یک عده هم پیدا میشوند که ولادیمیر جنایتکار را قهرمان تحقق آرمانهای بشری میدانند.خب این هم یک جورش است. در هر صورت این مژده را به شما میدهم که دیگر مزاحمتان نمیشوم. بهرحال کسی که تا این حد چشمانش را بروی واقعیات بسته ارزش بیش از این مباحثه کردن را ندارد و باید او را در صومعه تنها گذاشت تا به نیایشش ادامه دهد. در پایان فرمایشاتتان فرموده بودید که پوزش می خواهید که به بعضی از پرسشهای من پاسخ نداده اید.
اصلاْ چنین نیست خانم عزیز. شما به تمام پرسشهای من پاسخ دادید.
خشک ابری که بود زآب تهی ناید از وی صفت آب دهی.
۱۷٣۰٨ - تاریخ انتشار : ۲۵ مهر ۱٣٨٨       

    از : سیما سین

عنوان : شماره ۳
آقای شهروند،
متاسفانه شما روی مداری نامتناهی بحث دور می زنید. دهها مساله ی تازه مطرح می می کنید، با کمال تعجب در باره ی گذشته با اگر و مگر پیش بینی می کنید، هنوز روی همان قالبهای پیس ساخته ایستاده اید، به سرمایه داری که میرسید به مسلک اختیار می گروید و به سوسیالیسم که می رسید به جبر و اراده و....
علم جامعه شناسی می گوید که شما کارگر نیستید. اگر باور نمی کنید شما را رجوع می دهم به یکی از مرجع پایه ای، مقدمه ی جامعه شناسی تالیف زنده یاد امیر حسیت آریان پور.
اینکه شما ادعا کنید که کارگرید هیچ حقانیتی در این بحث ها برای شما کسب نمی شود.
صحبت های شما عامیانه نیست، مشخصات صحبتهای تمام روشنفکران طیف راست و چپ را با خود دارد که جزمیت و انعطاف ناپذیری بزرگترین ممیزه ی آنست. این یک برچسب نیست براحتی عناصر آن را می توان از میان صحبت های شما بیرون کشید.
من کاری به مباحثات کسانی که از سوسیالسم شناخته شده دفاع می کنند ندارم.
ولی شما نمی توانید برای " انسان" در معنی عام آن نسخه بنویسید که دست از آرمانخواهی بردارد. این کاری بود که استالین می کرد. ما در مسیر تجربه ها و شکست های خود پیش می رویم . بزرگترین دستاورد اندیشه های مارکس و انگلس این بود که گفتند جامعه ایستا نیست و گفتند آنچه که ما در باره ی جامعه ی آینده پیش بینی می کنیم فقط یک پیش بینی است و لزوما وقوع آن به صورت پیش بینی شده قطعیت ندارد. کشف انگلس مکانیسم های تحول جامعه بود و شناخت همین ساز وکارها چشم اندازهای تازه ای در عرصه ی جامعه شناسی ، سیاست و اقتصاد و... گشود و براساس آنها انسان تصمیم گرفت که در تحولات جامعه و ساختن آینده ی خود آگاهانه سهیم باشد نه مثل ابو مسلم خراسانی!
باور کنید اگر ما جنایت اردوگاه سوسالیسم را دریک کفه ترازو و جنایات دنیای سرمایه داری را در کفه ی دیگر بگذاریم طرفداران دنیای سرمایه داری کمتر از گروه دیگر شرمنده نخواهند شد.
حالا چرا ما حتما باید سنگ یکی از این اردوگاه ها را بسینه بزنیم و سر این موضوع با هم دعوا کنیم. سرزمین ما از هرجهت غنی است. این سرزمین از نظر طبیعی یکی از ثروتمند ترین کشورهای دنیاست. از نظر فکر ی هم همینطور. ما تعدادی از بزرگترین مغزهای اقتصادی جهان را در تبعید داریم . اگر یک چکومت ملی در ایران روی کار بیاید ما بدون گپیه برداری از الگوهای پیش ساخته، اما با استفاده از همه تجربیات بشری می توانیم مناسب ترین نظام اقتصادی را برای کشورمان ایجاد کنیم . ممکن است بخش از آن سرمایه داری باشد و بخشی سوسیالیستی. شما خوب می دانید که بسیاری از ایده های اقتصاد سوسیالیستی در نظام سرمایه داری بکار گرفته می شود، و اگر گرفته نشود این نظامها متلاشی خواهد شد.
در خاتمه از شما خواهش می کنم هرگز قصاص پیش از جنایت نکنید، این در شان یک انسان آزاد اندیش نیست. داوری شما از لنین از روی الگوهای دشمنانش نسخه برداری شده است. من با هر گونه تقدسی مشکل دارم، از رسوبات چاه جمکران گرفته تا خدایگان بزرگ ارتشتاران فرمانده و تا لنین همه در هاله ای از تقدس بوسیله ی باور مندانشان پیچیده شده اند. بهتر زندگینامه ی آنان را بخوانیم وبا خودمان خرد در باره ی آنان داوری کنیم. لنین در جهت تحقق آرمانهای بشر کوشید و به میهن ما نیز خدمت کرد. اگر متلاشی نظام تزاری جنایت بود شما می توانید لنین را جنایتکار بدانید. پوزش می خواهم که به بعضی از پرسشهای شما پاسخ نداده ام. امان از ضیق وقت. پیروز باشید
۱۷٣۰۴ - تاریخ انتشار : ۲۵ مهر ۱٣٨٨       

    از : شهروند کارگر

عنوان : مسائل مطرح شده توسط خانم سیما سین
با درود خدمت خانم سیما، خوشحالم از اینکه پوزش مرا پذیرفتید و خوشحالم از اینکه بحث ما وارد یک مسیر درست شد. سیما خانم، مباحث شما در زمینهء دستاوردهای فلسفی مارکسیسم (و یا آنگونه که خودتان فرموده اید، "دستاوردهای فلسفی مارکس و انگلس") بسیار قابل تعمق و قابل تحلیل است. ابایی ندارم که در حضور شما اعتراف کنم که هیچ از فلسفه نمیدانم. در نتیجه در این زمینه از بحث، پیش از آنکه نظردهنده باشم، شنونده ام. خانم سیما، من یک کارگر عامی هستم و اعلام میدارم که جنبه های فلسفی کار مارکس و انگلس، لااقل در این برهه، کوچکترین اثری نه در زندگی من دارد و نه (به باور من) در وضعیت امروز اجتماع بشری. در نتیجه این بحث را به شما روشنفکران حواله میدارم.
من آنجا با مارکسیسم (ویا کمونیسم) درگیر میشوم که رهروان این مکتب، خارج از مباحث فلسفی، ادعای آن دارند که به عنوان نیروهای سیاسی قادر به حل و فصل مسائل امروز بشر هستند. از سال ۱۹۱۷ تا به امروز چیزی حدود ۳۲ کشور (اگر اشتباه نکنم) رسماْ نظام خود را مارکسیست-لنینیست اعلام کرده اند، که البته این سوای کشورهایی چون حکومتهای بعث در عراق و سوریه و یا لیبی است، که در عمل جزء بلوک شرق سابق بودند ولی رسماْ هیچگاه کمونیست نبوده اند. از این ۳۲ کشور امروز فقط ۵ کشور بطور رسمی هنوز کمونیست هستند، که وضعیت آنها نیز مشخص است و نیازی نیست که بیخود بحثی را شروع کنیم که احیاناْ موجب رنجش کسی شود.
این یک واقعیت غیر قابل کتمان است که کمونیسم به عنوان مکانیزمی برای اداره جامعه با شکست کامل روبرو شده. این نه تقصیر استالین است، نه انور خوجه، نه خمرهای سرخ و نه حتی اعلاحضرت قدرقدرت فیدل اول! نه تقصیر CIA است و نه MI۶! نه تقصیر کلیساست و نه مسجد! پایه کار این مکتب از بنیان غلط گذاشته شده. باز تکرار میکنم، اگر مارکسیسم در دایرهء مباحث فلسفی بماند، من ضدیتی با آن ندارم. ولی همینکه وارد عمل سیاسی شد، با توجه به عملکرد این مرام و مسلک در حوضهء مسائل سیاسی و اقتصادی، من به عنوان یک کارگر و یک شهروند جامعه جهانی خود را موظف میدانم، که بر مبنای یک چارچوب دموکراتیک، با آن مبارزه کنم. هیچکس نمیگوید که نظام اقتصاد آزاد بی عیب است. من نمیتوانم مدعی شوم که نظام سرمایه داری جاودانه است، ولی با قاطعیت به شما میگویم که نظام سرمایه داری به شکل غیرقابل باوری تحول پذیر است. این یک واقعیت است که نظام اقتصاد آزاد در عمل توانسته توده های مردم را در تمام جوامع پیشرفته و مترقی بدنبال خود کشد. صد البته نحوه اجرای اقتصاد آزاد در کشورهای اسکاندیناوی و یا کانادا با فرضاْ ایالات متحده و یا ژاپن تفاوتهای بسیاری دارد. ولی آخر کار تمامی این کشورها بر مبنای احترام بر مالکیت خصوصی که جوهر اصلی یک حکومت دموکراتیک (لااقل با معیارهای امروز است) اداره میشوند.
خانم سیما، دوستان کمونیست وطنی ما هنوز حاضر نیستند این واقعیت را بپذیرند که مرام و مسلک آنها کوچکترین شایستگی در زمینهء ادارهء عملی یک جامعه را ندارد. حداکثر کاری که میکنند، با دو تا بدوبیراه گفتن به استالین میخواهند سروته قضیه را هم آورند. خیر چنین نیست! جنایات کمونیستها از استالین شروع نشد و به او نیز ختم نگردید. هنوز دوستان کمونیست ما اینقدر شجاعت ندارند که اعتراف کنند لنین یک جنایتکار خبیث و ضد مردمی بود و هر آنچه که استالین کرد در اصل ادامهء‌ راه لنین بود. تنها فرقشان آن است که لنین عملاْ ۵ سال حکومت کرد و استالین شش برابر او یعنی ۳۰ سال. اگر لنین هم میتوانست ۳۰ سال حکومت کند قطعاْ به اندازهء‌ استالین جنایت میکرد. حال من از شما سوال میکنم، چرا من به عنوان یک ایرانی نباید به چنین افراد و جریاناتی مشکوک باشم که چنین واضح واقعیات را کتمان میکنند؟ اگر کمونیستها صادقانه بیایند و اعتراف کنند که در ادارهء امور جاری درمانده اند و تلاش خواهند کرد که راهی جدید و متفاوت با اصول اولیهء خود بیابند و یا اعلام دارند که مبانی اعتقادی آنها بیشتر در زمینهء مسائل فلسفی است تا سیاسی و یا اجتماعی و اقتصادی، من با تمام وجود به آنها احترام میگذارم. خانم سیما، "کسی که از گذشته درس نمگیرد محکوم است که در آن زندگی کند".
من با فرمایشات آقای همشهری که میگوید "چین به دور از الگوهای غربی به پیشرفت اقتصادی رسیده و مشکل فقر را حل کرده است " صددرصد مخالفم. من لااقل یک دوجین دوست و آشنای بسیار نزدیک چینی دارم که در این مورد نظری کاملاْ متفاوت با آقای همشهری دارند . آنها اذعان میدارند که چین جز کپی کردن کورکورانه از اقتصاد اوایل قرن بیستم غرب کار دیگری نمیکند. در شهرهای بزرگ وضع تجارت بسیار پررونق است ولی در شهرهای کوچک فقر بیداد میکند (عین همین مسئله در مورد ویتنام نیز صدق میکند). در چین خرید و فروش بچه، و بویژه بچه های دختر، به خارجیان امری رایج است. علاوه بر آن استفاده از بچه های زیر سن به عنوان کارگر (child labour) در چین امری عادی است. من هرگز چنین جامعه ای را موفق در امر فقرزدایی نمیدانم.
با تشکر از شما بخاطر مطرح نمودن این مسائل
۱۷٣۰۱ - تاریخ انتشار : ۲۵ مهر ۱٣٨٨       

    از : سیما سین

عنوان : پاسخهای پیش ساخته
آقای شهروند، من هم از شما پوزش می خواهم که فکر کرده ام شما در جنسیت نام وارطان تردید دارید. نمیدانم چرا این توهم برایم پیش آمده است. ببخشید.
نامیدن من بنام سیما سین موجه است، ذهن شما از ترکیب سیما و سین سیمین را ساخته است. اتفاقا ذهن شما سریع کار می کند.
خوشحالم که لحن صحبت شما عوض شده است و دیگر خشمگین نیستید. من با شما اصلا بحث روی مسائل اقتصادی ندارم، اینگونه نظرات بعلت غلبه ی نظام سرمایه داری، امروز در جهان گستردگی غیر قابل انکاری دارند. اما روند تاریخ نشان می دهد نظامهای اقتصادی مانند همه پدیده های دیگر تغییر پذیرند. نظام سرمایه داری را کسی به صورت علمی پیش بینی نکرده بود، این نظام در شرایطی پدید آمد که انسان از درک علمی پدیده تاریخ و اقتصاد غافل بود. مارکس و انگلس با شناخت و تحلیل نظامهای تاریخی و اقتصادی گذشته، نظریه ی نظام سوسیالیستی را مطرح کردند. پرسش اینست که نظام سرمایه داری امروز بکجا می رود. آیا این نظام پاسخگوی همه ی نیازهای بشر است؟ نظام آینده، بعنوان نظام جانشین سرمایه داری، نوعی که استالین در روسیه یا هرکس دیگر هرجای دیگر برپایه ی اراده ی انسان مطرح کرد، در جامعه توفیقی برست نیاورده و شکست خورده است. آیا این مساله به نظام سرمایه داری حقانیت می دهد؟
پرسشهای بیشماری در این زمینه مطرح هستند که من زمینه ی فلسفی آنها را عمده تر می بینم تا زمینه ی اقتصادی ـ سیاسی که متخصصان باید به آنها بپردازند:
۱- آیا شکست سوسیالیسم و بن بست نظرات اقتصادی مارکسیسم به معنی شکست نظرات فلسفی مارکس و انگلس است و جاودانگی نظام سرمایه داری است؟
۲- آیا اراده انسان بر اقتصاد تحمیل پذیر است و مساله "قدرت" وتمایلات بشری در گردش و مسیر آن تاثیر دارد، یا اینکه چرخ اقتصاد خارج از اراده ی انسان عمل می کند؟
۳- آقای همشهری در همین ستون نظرات نوشته اند:

""سیاره ما توان پذیرایی از ۹ میلیارد نفر را دارد. اگر اراده قدرت ها اجازه دهد. چین ، به تنهایی یک چهارم جمعیت جهان را در خود جای داده است و برخلاف نظر آقای کارگر ، به دور از الگوهای غربی به پیشرفت اقتصادی رسیده و مشکل فقر را حل کرده است""
این نظر و این پرسش بسیار هوشمندانه است و خود پرسشهای دیگری را مطرح می کند.
در رابطه با ایران مهمترین سوال اینست که اگر به فرض محال، جمهوری اسلامی با حفظ همین آرمانهای دینی عقب مانده، ازنظر اقتصادی سرو سامانی به میهن ما بدهد ما از مساله ی حقوق بشر چشم پوشی می کنیم؟
سوال دیگر در همین زمینه اینکه آیا پیشرفت سرمایه داری که نوع چینی آن امروز متحقق شده است، لزوما باید با نقض حقوق بشر همراه باشد.
من بر آنم سیاه وسفید دیدن قضایا و پیدا کردن پاسخ این پرسش که سرمایه داری بهتر است یا سوسیالیسم ما رابجایی نمی رساند. بهتر راست دوستانه باهم صحبت کنیم. من واقعا هیچ پاسخ پیش ساخته ای برای سوالات خود ندارم.
اما شما آقا همشهری با کمال احترام ،شما دیگر کارگر نیستید. با وارد شده در مدار روشنفکری مقام اجتماعی شما خود بخود جانشین پایگاه طبقاتی شما می شود.
شما از نظر شغلی ممکن است کارگر حساب شوید ولی جامعه شناسی تعاریف و خط کشی های روشنی برای پایگاه طبقاتی و پایگاه اجتماعی دارد.
من با انکه تعاریف بسیاری را در مورد اصطلاح روشنفکر خوانده ام هنوز تعریف روشنی از آن ندارم. برآنم که شما هم آن تعاریف را می دانید و اینجا ردیفشان نمی کیم. بر اثر همان تعاریف نه خودم را روشنفکر می دانم ونه شما را. ما در پراتیک نیستیم. اما شما یکی از مظاهر عمده ی روشنفکری خود را ـ که اغلب روشنفکران مااز آن برخوردار نیستید، نشان داده اید، یعنی صمیمانه از خود انتقاد کرده اید. حرفهای نا مستدل شما را نمی پذیریم، اما درود برشما. ما می توانیم با همه ی نظرات دیگرگون باهم دوستانه حرف بزنیم، به شرط اینکه نخواهیم پاسخهای پیش ساخته را قالب کنیم. پیروز باشید.
۱۷۲۹٣ - تاریخ انتشار : ۲۴ مهر ۱٣٨٨       

    از : شهروند کارگر

عنوان : با پوزش فراوان از سیما خانم سین
سیما خانم، بعد از انتشار مطلب متوجه شدم که در جایی شما را "سیمین" خطاب کردم. یکدنیا از شما بابت این اشتباه معذرت میخواهم، ببخشید.
۱۷۲٨۷ - تاریخ انتشار : ۲۴ مهر ۱٣٨٨       

    از : شهروند کارگر

عنوان : قابل توجه سیما خانم ۲
خانم سیمای گرامی، بنظر میرسد شما روحیه بسیار حساس و لطیفی دارید. البته من شما را نمیشناسم، ولی تجربه به من چنین ثابت کرده که چنین افرادی توجه بیشتری به لغات و واژه ها میکنند تا محتوای کلام. شما از خصمانه بودن من نسبت به آقای وارطان صحبت کردید. من در نوشته ام خطاب به آقای وارطان او را متهم به دروغگویی کردم، چرا که به باور من ایشان حقیقت را در زمینه عملکرد سیستم اقتصاد آزاد نمیگوید. واژه مورد استفاده در زبان فارسی برای بیان وارونه جلوه دادن حقایق دروغگویی است. حال اگر بکارگیری این واژهء بخصوص اسباب ناراحتی شما و یا احیاناْ آقای وارطان و یا هر کس دیگر میشود، در همینجا از تمامی شماها از صمیم قلب عذرخواهی میکنم. همچنین من خطاب به آقای وارطان عرض کردم که تحلیل ایشان از اوضاع اقتصادی خنده آور است. شاید گزینش واژهء "خنده آور" اسباب ناراحتی ایشان شود. در این صورت من از ایشان و هر کس دیگری که از بکارگیری این واژه ناراحت شده اند عذرخواهی میکنم. با وجود این همچنان تاکید میدارم که شواهد موجود و تحلیلهای متخصصین امور اقتصاد حاکی از نادرست بودن اظهارات آقای وارطان و افرادی است که چون ایشان میاندیشند.
سیمین خانم عزیز، شما خطاب به من میفرمایید که "شما با قالب های پیش ساخته ی فکری فرض کرده اید که من مخالف نظام اقتصادی سرمایه داری و طرفدار اقتصاد سوسیالیستی هستم". شما در مطلب شماره ۱۷۲۷۲ میفرمایید که " آقای وارطان خیلی مستدل بحث می کنند". آقای وارطان در مطلب خود آشکارا اقتصاد آزاد را مسئول بحرانهای کشورهای عقب افتاده معرفی میکنند بدون آنکه مدرکی در این زمینه ارائه دهد. وقتی شما چنین مطلب بی پایه ای را "مستدل" میدانید، آیا نباید چنین تصور کرد که همفکر و هم اندیشهء آقای وارطان هستید (در ضمن ارمنی بودن ایشان چه ربطی به موضوع بحث دارد)؟‌ من در بحث خودم مارکسیسم را مورد حمله قرار میدهم. چرا که باور دارم این عقیده ارتجاعی و خان و مان برانداز جز بدبختی هیچ چیز دیگری را برای جامعه بشر به ثمر نیاورد. حال اگر کلام من در این زمینه "توهینی" به کسی است، باید خدمت شما و همه دوستان عرض کنم که در این زمینه نه از آقای وارطان ارمنی و نه از هیچ کس دیگر در هیچ کجای دنیا کوچکترین معذرتی نمیخواهم. اگر چنین باشد پس باید از آشکار کردن جنایات نژاد پرستان و یا اسلامیها نیز پرهیز کنیم، چرا که ممکن است خدای ناکرده از برخوردهای "عصبانی" ما رنجیده خاطر شوند. مشکل آقای وارطان و همفکران ایشان حمله من به کمونیسم است و اینکه متذکر میشوم که به عنوان یک کارگر اجازه سوءاستفاده از نام خود را به این جماعت نمیدهم.
۱۷۲٨۶ - تاریخ انتشار : ۲۴ مهر ۱٣٨٨       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۲۲)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست