از : سیما سین
عنوان : درود
آقای فیاض درود برشما بحثی که پیش کشیده اید بسیار مفید و لازم است. تقاضا دارم بازهم در این زمینه قلم بزنید.
مهمتر اینکه حرفهای خوانندگان را می خوانید و در صورت نیاز به آن پاسخ می دهید.
شما شکستن برج عاج را آغاز کرده اید. درود بر شما
۱۷۴۰۲ - تاریخ انتشار : ۲٨ مهر ۱٣٨٨
|
از : محسن کردی
عنوان : منطق زندگی
این مقاله نمودار طرز تفکری است که بر بخشی از «کمال طلبان» در اپوزیسیون ایران حاکم است. یک «منطقی» در این سخنان البته نهفته است. اینکه ما به چه حقی و از طرف چه کسانی شعار میدهیم که ببخشیم و مگر از کیسه خلیفه می بخشیم.
من از کسانی هستم که با شعار ببخشیم اما فراموش نکنیم موافقم. در مورد اینکه از جانب چه کسانی می بخشم، پاسخ این است که از طرف کسانی که در میدان هستند و با این شعار موافق هستند می بخشم. کسی که در خانه اش نشسته است و نه موافق و نه مخالف است (میلیونها نفر هستند که در هر شرایطی در خانه هستند) در نهایت تابع نظریات من و شمایی است که در میدان هستیم، یا تابع نظرات نمایندگانش. و فعلا نظر به اینکه «نماینده ای» در میان نیست، پس این ما هستیم که در میدان هستیم و تصمیم میگیریم. با این تفاوت که باید مسئولیت عواقب تصمیمات و نظرات مان را نیز بپذیریم. اینکه بگوییم نه ما فقط از طرف خودمان سخن میگوییم گوینده هرکه باشد دارد تعارف میکند. او دارد از جانب مردم تصمیم میگیرد. صلاح چنین میداند. مگر هنگامی که رفقا در زمان شاه دست به قیام مسلحانه زدند رفتند نظر مردم را پرسیدند؟ تفاوت امروز ما با دیروز این است که آن زمان همه مسئولیت کنشهای خود را به گردن رژیم میانداختند و میگفتند چون رژیم دیکتاتور است ما حق داریم فلانجا بمب بگذاریم و فلان مستشار آمریکایی را ترور کنیم. امروز باید این نگاه عوض شود. باید گفت امکان همه پرسی از جانب مردم نیست اما معنایش هم این نیست که ما نظر ندهیم که چه امری به صلاح جامعه است. نظر که میتوان داد؟ حال اگر آقای فیاض نظر به با تصمیم گیری از بالای سر مردم تفسیر میکنند بسیار خوب چنین باشد. مردم اگر مخالف باشند خودشان صدای شان در خواهد آمد!
و اما چرا من میگویم که باید ببخشیم اما فراموش نکنیم؟ انگیزه اصلی اش را بحث شده همه میدانند اما آنچه میخواهم به آن اضافه کنم دو موضوع است. اول اینکه که چنین رویکردی آنچنانکه در آفریقای جنوبی شاهد بوده ایم، نتایج بهتری برای نیکبختی جامعه بهمراه داشته است. و دوم اینکه زور مان نمیرسد که مجازات کنیم. و ماهی نگرفته را چه اشکالی دارد.. بگذار به دریا ببخشیم! ما زورمان به رژیم نمیرسد، زورمان به سرنگون کردن آن نمیرسد و حتا تضمینی نیز در دست نیست که این رژیم فردا سقوط میکند و یا سی سال دیگر. لذا شرط عقل نیست که دل مان را برای مجازات اینان صابون بزنیم. هدف من یکی از مبارزه مجازات اینها نیست. از طرف دیگر بهترین سیاست مبارزاتی نیز ارائه این شعار از جانب اپوزیسیون است چرا که بهتر میتواند هواداران بجان آمده رژیم را به رها کردن آن قانع کند. اگر مهاجرانی نوعی در درون رژیم چشمش به این مقاله آقای فیاض و دیگر دوستان بیافتد که از حالا مخالفان رژیم برایشان خواب دادگاه و داغ و درفش دیده اند تصور نمی کنم برای غل و زنجیر کردن خودش عجله ای داشته باشد.
غیر از آنکه صلاح جامعه ما در طرح شعار ببخش اما فراموش نکن خوابیده است، چسبیدن به دادگاهی کردن و این حرفها باعث میشود که کسانی از رژیمیان سابق که امروز در زندان رژیم هستند دوباره خود را به آن وصل کنند.
از نگاه یک ارتشی سابق برایتان میگویم تا خوب درک کنید. ما ارتشیان با شنیدن شعار «آقای ژنرال نمیخوای آقا باشی» نرم شدیم. خوب اگر میگفت آقای ژنرال اگر کوتاه بیایی تو را تیرباران خواهیم کرد که مغز خر نخورده بودیم که در مقابل انقلابیون کوتاه بیاییم. رژیم اسلامی خوب نشان داد که میشود میلونها مردم را چطور سرکوب کرد. من یکی بعنوان یک ارتشی سابق که که بر علیه رژیم سابق سلاح خود را برگرداندم به شما اطمیان میدهم که اگر در گوشه فکرم کسی به من هشدار میداد که قرار است ژنرالهای ارتش را با همه جنایاتی که کرده اند اعدام کنند و یا قرار است برای ما شاخی بنام سپاه پاسداران بتراشند آنچنان ترس برم میداشت که خیال میکردم که فردا سراغ من افسر جزء هم خواهند آمد و مطمئن باشید که هم من و هم تک تک ارتشیان به گونه ای دیگر رفتار میکردیم. لذا بهتر است که سخنان و کردار مان را آنچنان طرح بریزیم که در مجموع صلاح جامعه را در بر داشته باشد. من در وبلاگم حتا پیشنهاد یک تریبونال را دادم که در آن تنها به جنایات رژیم رسیدگی نشود بلکه به شرایطی که رژیم را به این جنایات سوق داد نیز اشاره شود. اینکه جو انقلابی و تقدیس اعدام مقامات رژیم پیشین باعث شد که کشتن را یاد آخوند دوزاری که دل این کار ها را نداشت بدهند، اینکه با افراط گری و اعلام جنگ مسلحانه بر علیه رژیم به هر بهانه ای هرچند «مشروع» به رژیم بهانه برای کشتار و سرکوب بدهند نیز باید در کنار جنایات رژیم نشانده شود. سپس از دل چنین تریبونالی شاید بتوان به یک جمع بندی رسید که «چرا ما باید ببخشیم، حتا یکدیگر را ببخشیم که نیاز به بخشش یکدیگر داریم، ونیز چرا چنین رویکردی به نفع ایران ماست». تا دوستان افراطی حمله نکرده اند بگویم که قصد تطهیر جنایات رژیم در میان نیست. آنها باید بازگفته شود. اما مخالفان رژیم نیز خالی از اشتباه نبوده اند. این را نیز باید وارسید و منتظر تحلیلگران و محققان سی چهل سال بعد نماند.
۱۷٣٨۶ - تاریخ انتشار : ۲۷ مهر ۱٣٨٨
|
از : نوشین شاهرخی
عنوان : عدالت، یعنی بررسی این جنایت ها
با سلامی گرم
سپاس از باز کردن این مقوله. به نظر من هم برای برقراری عدالت، باید جنایت کاران دادگاهی شوند و نه اینکه هر کسی هر جنایتی مرتکب شود و با تجدید نظر در سیاستش از دادگاه عدالت برکنار گردد. اتفاقا همین دادگاه ها باید بستری باشد برای شناخت مردم از تاریخ خود و شناخت خود.
البته باید میان انتقام و عدالت تفاوت گذاشت، با دور کشتارها مرزبندی کرد، علیه اعدام (حتی جنایت کاران) کوشید، اما عدالت را نیز برقرار کرد تا هر کسی در هر قدرتی بداند که روزی برای کارهایش جوابگو خواهد بود.
با احترام
نوشین شاهرخی
۱۷٣۷۴ - تاریخ انتشار : ۲۷ مهر ۱٣٨٨
|
از : شافعه وتری
عنوان : افراط و تفریط
آقای فیاض، به نظرمن موضوع رامنصفانه با درنظرگرفتن عوامل اخلاقی وحقوق وجامع ارزیابی کرده اید. ضمن قدردانی نظر خود را ذیلاً اضافه مینمایم.
همانطور که چپ افراطی در خدمت راست افراطی قرار میگیرد، به عقیدهی من افراط وتفریط در مورد احکام مجازات نیز خطاست.
به قول شاعر"ترّحم بر پلنگ تیز دندان ستمکاری بود بر گوسفندان".
امروزه در جوامعی که حکم اعدام برچیده شده است نگرانی هائی ازسوی مسئولین و شهروندان مطرح است ازجمله تبدیل شدن جامعهی شان به عنوان پایگاهی برای فعّالیّتهای تروریستی ویا احساس نا امنی دررابطه با قاتلینی که به کرّات مرتکب قتل عمد شده اند و پس از حدود دودهه آزاد میشوند.
در کتب آسمانی مانند تورات و قرآن درکنار بحث اخلاقی "بخشش" مانند تمجید از اشخاصی که حتّی بدی را هم با خوبی پاسخ میدهند "یدرون بالحسنه السیّئه( سورهی قصص/۵۴)" ، به مجازات جنایت پیشگان نیزجهت تضمین امنیت اجتماعی اشاره شده است. به نظراینجانب لازم است ضمن حمایت از اصل "جدائی دین از سیاست" که جلوی تکّه تکّه کردن آیات یعنی "سوء استفاده ازآیاتی مانند "لکم فی القصاص حیاه (مائده:۴۵)" ودرکنارش عدم ذکرآیات مکمّل"؛ را میگیرد از راهنمائی کتب آسمانی که بی شک مشوّق خرد ورزی هستند، بی بهره نماند.
مرد خردمند جهان دیده را عمر دو بایست دراین روزگار
تا به یکی تجربه اندوختن با دگری تجربه بردن به کار
۱۷٣۷٣ - تاریخ انتشار : ۲۷ مهر ۱٣٨٨
|
از : علی فیاض
عنوان : پاسخی کوتاه به کاوه ن
کاوه عزیز؛ اصطلاح خواهران و برادران را با گونه ای طنز به کار برده ام و نه به معنی حقیقی کلمه! به علاوه امروز وقتی سخن از رژیم به میان می آید، همه ی دست اندرکاران و هواداران خود را خواهران و برادران می نامند؛ من هم با استفاده از کاربرد این کلمات در ادبیات رژیمی ها به گونه ای طعنه آمیز و طنز آلود آن را به کار گرفته ام. شاید اگر آنها را در گیومه قرار می دادم، پرسش شما نیز منتفی می شد.
اما شادی از ریزش نیروهای رژیم و شکاف هر چه بیشتر بین ارگان ها و جناح های رژیم، شما فکر نمی کنید یکی از فعالیت های اپوزیسیون برای تضعیف هر چه بیشتر رژیم، هنر دامن زدن به آنها باشد؟ و گرنه من از همان آغاز تکلیف خود را با نیروهای ریزشی رژیم نیز مشخص کرده ام. با سپاس از توجه به مقاله و حساسیت نشان دادنتان.
۱۷٣۲۲ - تاریخ انتشار : ۲۵ مهر ۱٣٨٨
|
از : تقی گیلانی
عنوان : جابجائی فراموشی و ببخشش!
گاهی فکر میکنم، بهتر آن است که فراموش کنم آن رفتاری رو که با هر کدام از ما نه تنها در روزهای پیش و پس از کنار رفتن حکومت محمدرضا پهلوی، بلکه در ساعات دستگیری، زندانی شدن و حتی لحظاتی که میخواستیم از زندان بیرون بیاییم - من آنرا به هیچ وجه آزادی قلمداد نمی کنم - داشته اند. مسئله بخشیدن، بیش از اینکه به من و تو و ما برگردد، به آنانی بر میگردد که مرتکب اعمالی علیه دیگران شده اند. آنها، در بازنگری و درک و ابراز مشخص آن و تشریح وضعیتی که در آن مرتکب چنان کارهایی شده اند و وضعیت کنونی خود، شرائطی رو باید فراهم کرده باشند که بتوانی خود را با آنان راحت و همراه ببینی و آن گذشته را و آن اعمال را تجربه ای قرار دهی برای جلوگیری از بروز مجدد چنان فضا و شرائطی.
بعنوان مثال تا موسوی خود اجزاء نقش خود و امثال خود در فراهم آوردن جو اختناق و مرگبار سالهای نخست وزیری خود، چگونه گی سازماندهی اوباشی که تحت نام مردم، مسئولیت جزائی و جنایی رفتارهای خود را به دوش مردم می انداختند، تا مسئولیتی که وی در قبال تک تک زندانیان آن سالها چه در زمینه علل دستگیری، روند محاکمه و چگونه گی گذران زندگی در زندان و آخرالامر نابودی روح و جسم شان که بدلیل اسارت کامل تمامی ثانیه های زندگی زندانی در دستان، نگهبان زندان تا شخص خمینی و تا همه آنانی که در ساختارهای قدرت پخش و پلا بوده اند... تا او خود همه اینها را آشکار نکند، طبعاً نمیتواند در ذهن ما بعنوان انسانهایی که بطور مشخص آن دوره را تجربه و زندگی کرده ایم، بخشوده شود. بخشش، پیش و بیش از هر چیز به تقاضای بخشودگی هر کدام از آنها و پشیمانی از اعمالی که انجام داده اند و تشریح اعمال خود، بکار برده میشود؛ نه اینکه بخواهیم و بگوییم: لطفاً از اینها هیچ سوالی نکنید، حالا قهر میکنند و دوباره میرن در صف دشمنان! - انگار دشمنان، فقط آنانی هستند که انگشت اشاره اینان به سویشان نشانه رفته!
برای جامعه ما شاید اصرار در نابخردی و رفتارهای عوامفریبانه، مهمترین دشمن و دشمنی به حساب آید.
فراموش کردن، شاید زمانی در اختیارمان بگذارد که بتوانیم روزمره خود را بگذرانیم؛ بخشش، اما عملی مسخره هست که نمیتوان بدان دست زد. بخشش را ضمناً نباید بعنوان متضاد خواست مجازات قرار داد. من نمی بخشم، ضمناً مخالف با روندی هستم که مجازات دنبال می کند. فکر میکنم نه تنها جامعه ما، بلکه گستره بسیار وسیعی از جامعه بشری از دسیسه گری، نابخردی و پنهان کاری رنج میبرد. بخواهیم هر کدام از این افراد که پای به میدان چنین آرزویی یعنی آزادی جامعه بشری می گذارند، نسبت به چنین اموری و کارهای خود و فضایی که در آن قرار داشته اند توضیح دهند. همین آقای گنجی میباید این مکانیسم را برایمان روشن کند که چطور در حالیکه یک گرم یک گرم، با اعتصاب غذای خشک بطرف مرگ میرفت، مانیفست و آنهم از زندان انتشار میداد!؟
متأسفانه باید بگویم که ما با آدمهای بسیار مزوری روبرو هستیم که امکان اعتماد از خود را در روح و روانمان نابود کرده و از بین می برند.
۱۷٣۱٣ - تاریخ انتشار : ۲۵ مهر ۱٣٨٨
|
از : کاوه ن
عنوان : آقای فیاض چرا این چنین چند پهلو
آقای فباض موضوع مهمی را باز کرده اید در زمانی که رژیم و دستگاه تبلیغاتی اش همراه با همفکران، هم پیاله ها و همدستانش شب و روز در حال جا انداختن این مطلب هست که ببخشیم و فراموشش زیاد مهم نیست. اما شما چرا چند پهلو مینویسید؟ شما که درد را میشناشید و منبع درد را؟ چرا این چنایتکاران را "خواهران و برادران" معرفی میکنید؟ آیا موسوی حال میر حسین اش باشد یا تبریزی اش یا لاری اش یا اردبیلی اش برادزان شما هستند؟ آیا حقیقت جو و یا دختران رفسنجانی، خواهران شما هستند؟ چرا از ریزش نیروهای رژیم شاد میشوید؟ آیا براستی همانند متوهمین سبز اسلامی در این فکرید که اگر مجتبی خامنه ای یا پسران رفسنجانی، رضایی و قبیله اش، سازگارا و گنجی و مخملباف یا هر جانی بالفطره اسلامی از ترس مجازات و از دست ندادن ثروت باد آورده به "جنبش سبز" پیوست باید آنها را بعنوان یک انسان پذیرفت یا همانند تمامی جوامعی که قانون قضایی انسانی دارند، آنها را بعنوان جانیان و عارتگران سرمایه مردم به دادگاه تحویل داد؟ مگر در حکومت احتمالی دمکرات آینده باز عربده کش و چمافدار و تیر خلاص زن احتیاج داریم که از ریزش رژیمیان شاد شد؟ مگر ما هم مانند موسوی و خاتمی برای ادامه حکومت ددان اسلامی سینه میزنیم که به اوباش احتیاج داشته باشیم.
آخر چرا باید دختر آن دهقان یا کارگر از فرط بی پولی تن فروشی کند و آن کودک ۸ ساله کارگری کند تنها بجرم دنیا آمدن در آن خانواده و فرزندان این وحوش اسلامی بعد از جنایت و چپاول بسیار مورد بخشش و پذیرش ما قرار گیرند. آیا تا بحال هیچ جانی و یا چپاولگر را دیده اید که از اعمال خود پشیمان شود؟ بهزاد نبوی اگر این سبز های اسلامی به حکومت برسد همان وحشی گری را خواهد کرد که احمدی نژاد الان دارد میکند و خودش هم دست در دست اینان ۳۰ سال کرد. پیروز و شاد باشید
۱۷٣۱۰ - تاریخ انتشار : ۲۵ مهر ۱٣٨٨
|
از : کریم ن
عنوان : نادمان اگر راست میگویند اقلا بیایند مقداری از وقایع آن روزهای دهشت ناک را باز کنند.
مطلب مهمی در این مقاله آمده و من هم یک نکته به آنها اضافه میکنم و آن اینکه این حضراتی که به خارج آمده و بحث بخشش و تطهیر جانیان خمینی را جا می اندازند آنقدر پر رو تشریف دارند که حتی حاضر نیستند از جنایات گذشته خودشان و رژیمشان ابراز پشیمانی کنند و اقلا بیایند مقداری از وقایع آن روزهای دهشت ناک را باز کنند. خیلی راحت میگویند چون اوپوزیسیون خشونت میکرده پس رژیم هم مجبور بود این رفتار را داشته باشد.
ن
۱۷۲۹۹ - تاریخ انتشار : ۲۴ مهر ۱٣٨٨
|