یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

"دخترم!... خمینی کمرم را شکسته." - بانو صابری

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : موتا رام

عنوان : تشکر از بانو خانم
خانم صابری دردنامه شما را که خوندم باز تمام آن سالها سیاه در نظرم مجسم شد و زنده شد انگار همین دیروز بود که از این خانه به آون خانه میرفتی و شاهد غم و رنج خانواده‌هایی بودی که هیچ کاری برایشان نمی توانستی بکنی و از زنده بودنت شرم داشتی . دیگر سعی کردم کمتر در مورد آن سال ها حرف بزنم و یا چیزی بخوانم . من از نزدیک شاهد درد و رنج بسیاری از خانواده های که عزیزانشان اعدام شدند بودم . حالا درد در آنجا است که آدم هایی را می بینی که هر چند وقت تنها برای مطرح کردن خودشان حاضرند هر کاری بکنند افرادی که همیشه رهبرند . و حق به جانب ، سمینار حمید اشرف برگذار می کنند که دوباره خودشان را مطرح کنند . در صورتی که جدا از فداییان که در دوره شاه از بین رفتند و یادشان همیشه گرامی باشد بیشترین سختی ها و زحمات را فداییان بعد انقلاب کشیدند . نسلی که بر خلاف رهبران ش صادقانه میخواست برای مردمش باشد شما کافی است نگاهی به زندگی اکثر افراد رهبری سابق و فکری همیشه رهبر بیاندازید که غم شان تنها زندگی کردن بهتر و فرار از مسولیت عواقب کارهایشان بوده و هست. شاید هنوز وقت آن نرسیده اما خواهد رسید زمانی که این دلهای پر درد مان شکافته شود . قاتلان گناه شان هیچ وقت پاک نمی شود . اما درد آورتر آن است که کسانی که این جنایت ها را همچنان توجیه میکنند توانستند مافیای سیاسی / مالی خود را ایجاد کنند. اینها همانانی هستند که جنبش فداییان را در خدمت توجیه سیاست های فرصت طلبآنه خودشان به انحراف کشاندن. ..... این مثنوی همچنان باقی ست
۷۵۵۲۰ - تاریخ انتشار : ۱۴ مرداد ۱٣۹۵       

    از : مرسده محسنی

عنوان : ما نه‌ میبخشیم و نه‌ فراموش می‌کنیم
بانو جان، من از خیلی‌ها میشنوم که دیگر بس است اینهمه راجع به سالهای ۶۰ و ۶۷ صحبت کردن ،الان باید به جنبش سبز و به مسائل فعلی‌ ایران بپردازیم. این همان توصیه اصلاح طلبان و طرفداران آنها به فراموشی است . آیا فراموش کردن جنایت اجرای عدالت است؟ ؟

نه!نه! و هزار بار نه‌، ما نه‌ میبخشیم و نه‌ فراموش می‌کنیم

اسب سفید سرکش به اصفهانم ببر

جلاد تیشه بدست بر هر جاست

اسب سفید سرکش کجایی‌

سفری بر تو میخواهم

به خاوران

تا بوسه یی زنم به روشنایی عشق

نه بر گور کسی‌

به گوری که ده‌ها شقایق درون خود دارد

کجایی‌ اسب سفید سرکش

سفری بر تو می‌خواهم

به اصفهانم ببر........................................
٣۱۵۷٣ - تاریخ انتشار : ۲۵ مهر ۱٣٨۹       

    از : علی فیاض

عنوان : چه می توان گفت؟
خانم صابری، نوشته تان تکان دهنده بود و یاد آور رنجی که بر نسل ما و مردم سرزمین مان رفته است و می رود. ای کاش بسیاری دیگر از خانواده های شهدای آزادی و برابری، همچون شما - برای ثبت در تاریخ - از آنچه بر آنها رفته است، بیش از این سخن بگویند! آنهایی نیز که از بخشش سخن می گویند، می خواهند "مهربان" بودن و مخالفت با خشونت را نشان دهند. اما همانطور که شما هم اشاره کرده اید، بخشش امری خصوصی است. عدالت، و اجرای آن، چه ربطی به خشونت طلبی دارد؟ و یا بخشیدن و فراموش کردن؟ دادگستری ها در سراسر جهان وجود دارند و در آنها برای مجرمین حکم صادر می کنند. آیا قرار است دادگاه ها فقط برای جرایم کوچک بر پا باشند و فقط محاکمه شهروندان عادی؟ و جنایتکاران سیاسی و جنگی پای شان هم به این دادگاه ها کشیده نشود؟ با امید به ببار نشستن رنج ها، شکنجه ها، کشتارهای و مبارزات مردم ایران و فرزندان مبارز و آزادی خواه شان.
۱٨۲۲٨ - تاریخ انتشار : ٣۰ آبان ۱٣٨٨       

    از : احسان زارعی

عنوان : پز های روشنفکری
دیریست که رسم چنین شده است که کسانی که دستی از دور بر آتش سیاست در ایران داشته اند، و یا چند ماه یا سالی را در زندان های جمهوری اسلامی سپری کرده اند، به خود حق می دهند که در کافه ها بنشینند و ضمن خوردن یک فنجان کاپوچینو، ژست روشنفکری بگیرند و تحت این داعیه که ما ضد خوشونت هستیم، با هر اعتراض خانواده های قربانیان به کشتار های ۳۰ سال اخیر ، به اندرزگویی بپردازند و با تکرار اینکه خشونت و اعدام خیلی چیز بدی است، صدای این ستمدیدگان را خاموش کنند و البته همیشه هم با استناد به گاندی و نلسون مندلا و شعارهایی نظیر ببخش و فراموش کن یا ببخش و فراموش نکن و ... سر میدهند.
این حرف ها البته تا زمانی که امکانی برای محاکمه جنایتکاران وجود ندارد، گفتن و نگفتنش علی السویه است و نفعی و ضرری هم به کسی نم یرساند و نباید آن ها را زیاد جدی گرفت چون به واقع جدی هم نیست. گپی است، قهوه ای است و پزی!
ولی اگر روزی قضیه جدی شد و امکانی برای محاکمه جنایتکاران فراهم آمد، آن زمان باید جامعه نوین ایران، یعنی همه آن هشتاد میلیون ایرانی که در ساختن آن جامعه از طریق نماینده گان واقعی خود تصمیم بگیرند که با جنایتکارانی که البته همه شان هم یکسان نیستند(بیماران سادیسمی، منفعت طلبان، نادانان و...چه رفتاری بکند تا احتمال بروز چنین فجایعی را در آینده به حد اقل برساند. این هم فقط مسئله خانواده های قربانیان نیست، هر چند که زخم درد ناک بر تن آن هاست. آین یک مسئله ملی است زیرا که آعدام شده گان بهترین فرزندان و گل سرسبد این جامعه بودند و با کشتن آنها، کشور از اندیشه و عمل بهترین فرزندانش محروم شد و سالهای سال بدست مشتی بی لیاقت حریص دزد دغلکار افتاد.
۱٨۱۶۵ - تاریخ انتشار : ۲۷ آبان ۱٣٨٨       

    از : نام بی

عنوان : خاوران لکه ننگ بر پیشانی جمهوری اسلامی
خانم صابری صبرت زیاد باد. می دانید خیلی از ما کوله باری از خاطره و دلی پر خون از جنایاتی که کردند و چشمانی منتظر به راه دارند حتی پس از سی سال. اگرچه ما نمی توانیم پدر فرزندان شما را برگردانیم اما مطمئن باشید انتقام خون آنها را می گیریم. به خون سعید قسم خوردم همان روز که همراه مادرش برمزارش بودم و تخته سنگ نوشته های شکسته شده را در کنار هم می گذاشتیم. درست می گویید اولین گور خاوران متعلق به سعید سلطانپور است. خاوران مکان غریبی نبود خیلی از آشناها در آنجا آرمیدند.
۱٨۱۴۷ - تاریخ انتشار : ۲۷ آبان ۱٣٨٨       

    از : عفت ماهباز

عنوان : عدالت راه پایانی برای خشونت ؟!
بانو جان
دوست، همراه و یاور نادیده ام .دریچه باغ دلم را در تو گشوده می بینم هر گاه می نویسی ،هر گاه با تو سخن می گویم.داستان ما از داستان نسل ویران دوره ایی حکایت دارد که مادران کمر زدند و خمیده به زندگی چنگ انداختند و ما شانه های افراشته مان خمید از رنج فراوان. اما نه مادران با داغ فرزند و نه ما با داغ همسر خم نگشتیم و زانو نزدیم در مقابل ظالمان. من و تو و ما امروز بر علیه خشونت می جنگیم برای دست یابی به عدالت. ما ضد اعدام و خشونتیم. ما دنبال اندکی آرامش به آسمان و زمین چنگ می زنیم اما آنها هر روز می کشند. یک روز بهنود شجاعی را روز دیگر سهیلا قدیری، احسان فتاحیان از کردستان را فرقی نمی کند چه کسی و یا چه جریانی است. به همانگونه که در دهه شصت می کشتند. کشتن انسان ها برایشان اصل است تا مردم را در محاصره گیرند و به دور انها حصار بندند
اما ما تلاش می کنیم برای انکه روزی اعدام از این سرزمین درد و رنج، از زمین برکنده شود.
دیروز در مراسم مادر محسنی بر سر میزی با سه همراه دیگر تو با سرنوشتی مشابه، نشسته بودیم می شناسی شان، یاد تو و دردهای پر شمارت را کردیم.
تحسینت کردیم و ارزوهای خوش برایت نمودیم. بمانی و بنویسی و داد بستانی و خشونت را مهار گردانی با پنجه های عدالت
با مهر فراوان به تو عزیز
عفت ماهباز
۱٨۱۲۲ - تاریخ انتشار : ۲۶ آبان ۱٣٨٨       

  

 
چاپ کن

نظرات (۶)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست