از : جنبش شکست نخوردگان
عنوان : انقلاب خشونت نیست، راه خلاصی از خشونت است
یکی از ادعاها و حملات نیروهای ضد انقلابی و غیر انقلابی، به انقلاب و صف انقلاب، همیشه این بوده که انقلاب خشونت است، نباید دست به خشونت برد، باید مسالمت آمیز خواستها را دنبال کرد، باید نافرمانی مدنی کرد و غیره . این را همیشه گفته اند، همه جای دنیا ضد انقلابیون یکی از عرصه های حمله شان به صف انقلاب همین بوده و در ایران هم همیشه این گفته ها وجود داشته و امروز هم مشخصا در دل یک انقلاب جاری باز دوباره می بینیم همین موعظه ها دارد انجام می شود.
به نظر من در دو سطح باید این مسئله را بررسی کرد. یکی اینکه همین صورت ظاهر بحث را گرفت و دید واقعا انقلاب خشونت است؟ وقتی می گویند انقلاب خشونت است معنیش چیست؟ و دوم اینکه برویم و ببینیم آیا از سر انسان دوستی و ضدیت با خشونت است که این حملات میشود و واقعا خشونت گریزی باعث شده اینها در مقابل انقلاب بایستند و یا واقعا مسئله یک چیز دیگری است؟ این را هم بررسی می کنیم.
اول تا آنجا که به مسئله خشونت مربوط می شود، باید یک نکته را که تا حد زیادی توضیح واضحات است ولی بالاخره باید مطرح کرد اینجا روشن کنیم. فرض کنید یک قاتلی، ادمکشی، یک دزد و سارقی به خانه شما حمله کرده و شما و خانواده اتان را تحت انواع حرکات خشونت آمیز قرار داده. می کشد، میزند، شکنجه می کند، اموالتان را سرقت می کند. آیا اگر شما در برابر چنین سارقی دست به اسلحه ای ببرید، با چوبی با تفنگی با مشت به او حمله کنید، آن وقت آیا به کسی حق میدهید که بگوید آی خشونت متقابل شد، خشونت محکوم است و دست به خشونت نزنید؟! موعظه گرانی که در چنین موقعیتی خشونت متقابل را محکوم می کنند در واقع شریک دزدند و نه رفیق قافله. عملا در کنار آن کسی هستند که دارد می زند و می کشد.
در مورد انقلاب و در برابر حکومتی مثل جمهوری اسلامی هم دقیقا همینطور هست. یک حکومتی است که از هیچ جنایتی در حق مردم دریغ نکرده، از اعدامهای دهها و صدها هزار نفره تا شکنجه تا تجاوز در زندانها تا سنگسار و قطع دست و پا، به گلوله بستن مردم در خیابانها، سر به نیست کردن جوانها، تجاوز به دختر و پسر و در گلو خفه کردن هر فریاد آزادی خواهی و انسانی. این حکومت هر جنایت و توحشی را که در تصور می گنجید علیه مردم به کار گرفته است و امروز در برابر مردمی که بلند شده اند برای اینکه دقیقا در برابر این ماشین جنایت بگویند ما این را نمی خواهیم، بلند شده اند تا این ماشین جنایت را در هم بکوبند و کنار بزنند، یک عده موعظه میکنند که خشونت نکنید!
انقلاب خشونت نیست راه خلاصی از خشونت است. و این خشونت حاکم تنها در کشتارها و اعدامها و شکنجه ها خود را نشان نمیدهد. شما خود کشیها را در نظر بگیرید، جوانانی که به اعتیاد کشیده می شوند، دختران جوانی که به فحشا و تن فروشی کشیده می شوند، مواد مخدر، سرقت و دزدی، انواع بیماریهای روانی، افسردگیها، اینها همه گوشه هایی از جنایتهای این حکومت است و هر روزی که از عمر این حکومت منحوس می گذرد، بر دامنه این فجایع افزوده می شود. جامعه بلند شده که به هر طریقی که می تواند خود را از شر این حکومت خلاص کند و دست زدن به تعرض، به زور، علیه چنین حکومتی اجتناب ناپذیر است. این حکومت نه با زبان خوش کنار می رود، نه با موعظه، نه با قانون و قانونیت نه با نافرمانی مدنی و نه با رای و انتخابات پارلمانی. این را سی سال است که دیده ایم. این حکومت را تنها با زور می توان پایین کشید و جامعه حق دارد و محق است و تنها راهش این است که با تمام قدرت علیه این حکومت تعرض کند.
روزی خواهد رسید که ما باید دست به اسلحه ببریم. باید قیام کنیم. باید اینها را به زور پایین بکشیم. این جانیان به هیچ راهی دیگر دست از سر جامعه بر نمی دارند. و هر روز از حکومتشان معادل دها و صدها قربانی است. زن و مرد و پیر و جوان زیر چکمه های خون آلود این حکومت منحوس هستند. باید شر این طاعون را از سر این جامعه کم کرد و تنها راه، دست به تعرض زدن است. تعرض سیاسی و تعرض نظامی هر جا که ممکن و لازم است و ما به سرعت به این طرف می رویم. همین حالا در درگیرهای خیابانی جوانان بسیاری از موتورسواران بسیجی را گیر میاندازند، موتور را ازشان می گیرند و آتش می زنند، این راهی است که انقلاب در پیش می گیرد.
و اما اجازه بدهید در مورد دوم هم که در واقع اصل مساله است نکاتی بگویم. درد واقعی اینها که ژست خشونت گریزی به خود گرفته اند، چیست؟ مسئله بر سر نفس خشونت نیست. می دانید چرا؟ اگر واقعا اینها از خشونت بدشان می آمد، خودشان در این دستگاه خشونت نقشی ایفا نمی کردند. همه اینهایی که موعظه می کنند که دست به اسلحه نبرید یا دست به خشونت نبرید و باید مسالمت آمیز باشید، خودشان در راه انداختن این ماشین آدمکشی دست داشتند. یا امروز یا دیروز یا ده سال قبل یا پانزده سال قبل. از وزارت اطلاعات تا بسیج و زندانها، تا فرمان اعدامها در کردستان در دهه شصت، در همان سالهای اول روی کار آمدن جمهوری اسلامی، حمله به دانشگاهها و هزاران جنایت افشا شده و افشا نشده دیگر.
همه اینها معماران این ماشین خشونت هستند. کسی که از خشونت آنقدر ناراحت است و احساساتش جریحه دار می شود که به مردم می گوید در برابر این قاتلین خشونت نکنید، نمی تواند خودش در این برپا کردن این ماشین آدمکشی نقش داشته باشد و اینها همه نقششان این بوده است و هنوز هم آن دوران گذشته خودشان را محکوم نمیکنند.
ممکن است بگویید خوب امروز سر عقل امده اند، آن دوران را پشت سر گذاشته اند ولی ما از هیچ کدام از اینها از کسی مثل موسوی نشنیدیم که محکوم کند اعدامهایی را که خود ایشان وقتی نخست وزیر بود در زندانها اتفاق افتاد. در واقع قتل عامی که در زندانها شد یا حمله به دانشگاه را ما از کسی مثل سروش که خودش معمار حمله به دانشگاهها بود ندیدیم که محکوم کند و یا حمله به کردستان و اعدامهای کردستان را. اینها خودشان جزئی از ماشین آدمکشی هستند و امروز اگر خشونت از طرف مردم را نهی می کنند و نفی می کنند و می گویند بد است دقیقا برای این است که نمی خواهند این ماشین آدمکشی از بین برود . خط شان اینست که صبر کنید یک تغییراتی تدریجی در حکومت می دهیم، کم کم، قدم به قدم درست می شود. دعوا اینجاست. دعوا میان مردمی است که می خواهند از شر این ماشین آدمکشی یکباره و از پایه خلاص بشوند، کل این سیستم را پایین بکشند با کسانیکه وعده مرمت و تعمیر در همین ماشین ادمکشی را می دهند، می خواهند یک کمی خونها را از سر شمشیرش پاک کنند و با آن طرف لبه شمشیر حمله کنند.
خوب "راه حل" اینها را هم دیدیم. در تمام دوره جناب خاتمی رئیس جمهور دیدیم قتلهای زنجیره ای شد، حمله به دانشگاه شد، هجده تیر پیش آمد، اعدامها و سنگسارها همه سرجای خودش بود. حتی "اصلاحات" مورد ادعای اینها فقط وعده و وعید است و به جایی نمی رسد. حتی همین تعمیرات ظاهری که اینها می خواهند در حکومت بدهند. همین تغییرات ظاهری که در رو نمای این حکومت می خواهند بدهند، این هم ممکن نیست و پوچ است.
بنابراین مسئله بر سر خشونت یا عدم خشونت نیست. مسئله این نیروها، نیروهایی که در واقع مردم را از انقلاب منع می کنند، این هست که این نظام آدمکشی را اتفاقا نگه دارند. این خشونت مستقر شده قانونی شده، حاکم و دولتی در ایران را که هر روز هزاران قربانی دارد یا به صورت اعدامی، کشتار، شکنجه، زندانی کردن یا اعتیاد، تن فروشی، افسردگی، خودکشی، و هزاران مصیبت دیگر. این حکومت جامعه را تبدیل به یک جهنم کرده است و اینها می خواهند این را حفظ کنند. حالا گیرم با ظاهری و نامی دیگر. دعوا اینجاست. دعوا بین انقلاب- یعنی ضد خشونت ترین اقدامی که مردم می توانند بکنند- هست، با یک ماشین آدمکشی و با نیروهای ضد انقلاب که به نحوی، با اسم و رسم دیگری، به شکل دیگری می خواهد همین ماشین آدمکشی را حفظ کند.
۱۹۰۲۱ - تاریخ انتشار : ۲۹ آذر ۱٣٨٨
|
از : جنبش شکست نخوردگان
عنوان : لطفا آدرس عوضی ندهید
کمیته علیه خشونت خوب است ولی نه برای جلوگیری خشونت از دو طرف. بعد هم برای اینکه تنش بین جامعه کم شود. گویا مردم از روی هیچی عصبانی شده اند و پس از اینکه در زندان به انها تجاوز شده و چند صد نفرشان کشته شده اند باید دست از شعار دادن هم بردارند و حتما یک آش بی بی تدارک دیده و از فمینیستهای اسلامی دعوت بعمل اورند که در آن چند قل هو الله بخوانند و فوت بدهند آنوقت آقای ا.ن. و خامنه ای به سر عقل می ایند و به گفتگو می نشینند. تقصیر مردم این بوده که در جواب گلوله و شکنجه شعار خشونت امیز داده اند. بیخود نیست که فقط جمعی از هر کدام از اینها امضا کرده اند و اکثر حتی همان خانواده ها هم نخواستند پای این اعلامیه امضا بگذارند. بهتر است ایشان به همان آش نذری دادن که مشغول بودند مشغول باشند مطمین باشند که نذرشان مورد قبول خواهد افتاد. اما آدرس عوضی ندهند. خشونت از طرف دولت بوده است و حتی در بیانیه هم یک مورد نتوانسته اند خشونت به مردم نسبت دهند که با دست خالی از خود دفاع می کنند. جنبش انقلابی مشغول جلو رفتن است و موش کور انقلاب مشغول نقب زدن. بهتر است بجای آدرس عوضی دادن بیشتر و بیشتر به افشای جنایات رزبم بپردازند. رژیم برای سرکوب حاضر میشود و تا حالا چند بار خیز برداشته و هر بار از ترس عقب نشسته است. فقط افشاگری بیشتر و بالا بردن سطح توقع است که می تواند شکاف جناحها را بیشتر کند و خطر خشونت بیشتر را کمتر کند. هر چه جناحها بتوانند وحدتشان را هر چند موقتی بیشتر کنند خطر خشونت بیشتر می شود. این کمیته هم نمی تواند با آدرس عوضی دادن کمکی کند که سهل است موجب ازدیاد آن هم خواهد شد. چرا که اگر بتوانند نفوذی بدست آورند ( که من فکر نمی کنم کسی به آنها اعتنایی کند) فقط موجب امیدواری یک جناح برای از بین بردن قطعی جناج دیگر و در نتیجه اغاز خشونت خواهد بود. جلو خشونت را فقط در صورتی می توان گرفت که تا موقعیکه اعتصابات شروع نشده است و مردم متشکل تر نشده اند، نه جناح حاکم و نه جناح موسوی هیچکدام از قدرتی برخوردار نشوند که بخواهند طرف دیگر را از بین ببرند( سازش جناحها دیگر امکان ندارد). این بالانس را مردم بطور حساب شده ای حفظ کرده و هرشکاف را چه در مناظره تلویزیونی و چه در جریان آتش زدن عکس خمینی به سکوی پرشی برای تضعیف رژیم استفاده کرده اند. این را باید ادامه داد. شکل گرفتن یک انقلاب وسیع مردمی و سرنگونی رژیم تنها شکل کم خشونت است. لطفا به این پروسه کمک کنید و با ادرس عوضی دادن جنبش انقلابی مردم را تضعیف نکنید. آزادی ، برابری و یک حکومت انسانی دور نیست. فقط بایستی با متانت جلو رفت.
۱۹۰۰۱ - تاریخ انتشار : ۲٨ آذر ۱٣٨٨
|
از : آتوسا بزرگمهر
عنوان : برای کامنت «کاربر»
جنابعالی از یک پاراگراف بیانیه دو سه کلمه را بر داشته و هر چه خواستید نوشنه اید.این نحوه برخورد دیگر از مد افتاده و مورد قیول انسانهای منطقی قرار نمی گیرد.
یا شما قبول دارید «خشونت ، خشونت می آفریند» یا اینکه مخالف آن هستید.
در بیانیه آمده ست:
هم از این روست که زنان امروزه تمام قد در برابر خشونت ایستاده اند و با تمام وجودشان سعی دارند که نگذارند خشونت پیشگان از هر سو که باشد، آن ها و سایر آحاد اجتماع را در دور باطل خشونت و بازتولید چرخه خشونت و نفرت، سرگردان و اسیر کنند. خشونت نهادینه شده ای که در اقصی نقاط کشور و نیز در مقابل فعالان جنبشهای اجتماعی همواره به صورتی خزنده وجود داشته و چه بسا امکان انعکاس موثر نمی یافت، این بار نمودی بارزتر و تجمع یافته تر از پیش بخود گرفت.
۱۹۰۰۰ - تاریخ انتشار : ۲٨ آذر ۱٣٨٨
|
از : کاربر
عنوان : به مردم معترض برچسب خشونت گرا نزنید!!! آنها حق ایستادگی و اعتراض دارند!!!
خانمهای محترم
منظور شما از "خشونت پیشگان از هر سو که باشد" چیست؟ بسیجی که می آید و با چماق و چاقو و گلوله اش حساب معترضان را که زن و مرد و پیر و جوان هستند می رسد، حالا این معترضان چکار کنند؟ بیایند به خیابان یا نه؟ صدایشان را به اعتراض بلند کنند یا نه؟ یا باید بروند "جنبش همگرایی با جنایتکاران" را تشکیل بدهند؟
خانمهای محترم، چرا اینقدر تخطئه و سفسطه می کنید؟ جنایتکاران از هر سو که باشند باید در دادگاههای ذیصلاح محاکمه بشوند، این چه ربطی دارد به قضیه ی "خوب و بد" کردن؟ "سیاه و سفید کردن" چه ربطی به این دارد که گروهی دست به جنایت علیه بشریت زده اند و صلاحیت حضور در دولت هیچ ملتی را ندارند و باید محاکمه بشوند، منطق شما واقعن مضحک است! سرکوب سیاسی و دولتی محکوم است و باید علیه آن مبارزه کرد و ایستاد! حق نافرمانی و دفاع از خود در برابر سرکوب سیاسی و دولتی یک حق انسانی است که در منشور حقوق بشر محترم شمرده شده است.
خانمهای محترم، بیانیه شما علیه بدیهی ترین حقوق انسانی مردم ایران است. شما دارید با این بیانیه توی سر کسانی می زنید که از حق انسانی خود و دیگران دارند دفاع می کنند؟
خانمهای محترم بیانیه شما به سود کیست؟ به سود اربابانی که آن بالا باید بمانند و حق مردم را لگد مال کنند، بسود منافع شخصی و مقطعی یک گروه از ما بهتران که آن بالا مرتب به نام جنبش زنان و یا به نام مردم ایران نسخه می پیچند و به شکلی "مسالمت آمیز" توی دهان هر کسی می زنند که حاضر نیست بیش از این در افکار عمومی دروغ بگستراند و تنها جرمش در دادگاه شما اینست که از حقوق بدیهی انسانی با صراحت دارد دفاع می کند!
شما در ایران گیر کرده اید، در خارج کشور گیر کرده اید، می خواهید در رفت و آمد بی درد سر باشید، بروید جایزه هایتان را بگیرید، چندیست کمپین های یک میلیونی تان که کم کم دارد حالت فسیلی پیدا می کند، خوابیده، فضا نیست برایش، گویی مسئله شما بیشتر خود کمپین راه انداختن است تا اینکه زنان خودشان بیایند و از حق خود بگویند، خوب اینها هم قابل درک است، شما حق دارید فعالیت خود در همین چهارچوبهای غیر مدنی و ضد بشری بروید دنبال کنید، اما دیگر چرا دشمنی با جنبش اعتراضی مردمی می کنید که حاضر نیستند خودشان را با پند و اندرزهای شما بیشتر از این در معرض سرکوب و بی حقوقی قرار دهند و ساکت بمانند؟
یک دم و دستگاهی سی سال است که خون مردم را در شیشه کرده و هر صدایی را در گلو خفه می کند، مردم بروند چکار بکنند؟ چرا زن و مرد را با گل می خواهید بفرستید جلوی اسلحه بدستان که حکم تیر دارند؟ شما با کدام مسئولیتی چنین رهنمودهایی می دهید؟ مردم باید مراقب جان خودشان باشند و به موثرترین شکل به اعتراض و مبارزه ی خودشان ادامه دهند. وقتی که شما می گوئید از قطبی شدن جامعه باید پرهیز کرد، به معنی این است که جامعه پیش از این قطبی نبوده، گوئی این حاکمیت در این سی سال ترور نکرده، دسته دسته اعدام نکرده، شکنجه نکرده علیه مردم؟ چرا در افکار عمومی اینقدر دروغ می گوئید؟ این حرفها مسئولیت دارد!
۱٨۹۹۴ - تاریخ انتشار : ۲٨ آذر ۱٣٨٨
|