یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

تزهایی در باره ی جنبش اعتراضی در ایران - شیدان وثیق

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : Secular

عنوان : V
پروژه ی جمهوری دموکراتیک و لائیک?????? به طور عمده در چالش با پروژه ی اصلاح طلبی قرار دارد?????

-----------------------------------------------------------------------------
چرا در ایران، همه حکومتها ، چه اسلامی باشند،چه سلطنتی باشد ,چه سوسیالیستی باشد... همه غاصبتند?????

چون درفرهنگ ایران، حاکمیت از آن سیمرغست!!!!
سیمرغ هما ن خرد جمعی جامعه مدنیست
درفرهنگ ایران ،برترین مرجعیت درحکومت
خرد ِبنیادی خود ِانسانهاست
ین ملتست که فقط خـدا, شاه , رهبر, پیشوا است
همه قدرت رُبایان درتاریخ، این مقام را غصب کرده اند
همه شاهان ایران و ایدئولوژیها (مذهبی، کمونیست، سوسیالیسم, پانیسم، ناسیونالیسم, سلطنت طلبان و ...) غاصب حق مسلم ملت بوده اند

جنبش سبز جنبشیست جمهوری خواه که بر اساس خواسته های انسان مدرن در عصر شکوفایی عقلانیت پی ریز گشته است

jonbeshe tahvol khahe secular

******

سروران گرامی,

قدرت یعنی فلسفه زور از اینروست که اپوزیسیونها و احزاب برای صعود به قله آن با چهره های چند وجهی ظاهر میگردنند.
وظیفه ای آنان نه عروج جنبشهای مدنی و سندیکایی برای کسب قدرتست بلکه افول جامعه مدنیست, زیرا عروج جامعه مدنی یعنی افول ایدئولوژیها که قطعا و قهرا با اصول و تعاریف اولیه ایدئولوژیها در تضاد است.

ایدئولوژیها در یک تئوری با یکدیگر همسویند و آن حذف رقیب و کوتاه کردن دست جامعه مدنی از قدرت و تصمیم گیری های سیاسی و تحمیل ایدئولوژی خود بعنوان آرمان نجاتبخش بشریت و ورود به جهنم مدینه فاضله آنان.

لائیسیته = جدایی سیاست از ایدئولوژی مذهبی, بعبارت دیگر خارج نمودن یک رقیب و جانشینی ایدئولوژهای دیگر برای کوتاه کردن دست جامعه مدنی از قدرت سیاسی .
هدف از همکاری ایدئولوریها بخشی از پلان محسوب میگردد و مقطعیست زیرا استراتژی هر کدام در تضاد بایکدیگر است در حقیقت آن روی سکه قبضه کردن کامل قدرت و کمرنگ کردن جمهوریتست .

سکولاریته در عصر مدرنیته = جدایی ایدئولوژیها از سیاست, بعبارت دیگر پلورالیسم اندیشه ها از متن جامعه مدنی در غالب جنبشها و سندیکاهای مدنی (فراایدئولوژی) بر میخیزد و سیاست را بتصویر میکشد. در حقیقت جنبشها و سندیکاها نقش احزاب را ایفا مینماید بدون آنکه نمایندگی ایدئولوژیها را داشته باشند و یا قیومیت خویش را به ایدئولوژیهای دیگر واگزار نمایند. حاصل چنین پرسه ای, آنچه را که اجتماعیست سیاسی و آنچه را که سیاسیست اجتماعی میداند.

سکولاریته در عصر مدرنیته بر سه رکن اساسی استوار گشته است که آن سه اصل در غالب منشور حقوق بشر تفسیر میگردد:
- اتکا به خرد و دانش مدرن برای پاسخگویی به نیازهای زمینی
- حذف ایدئولوژیها و قیومیتها از سیاست
- نگرش عقلانی نسبت به اخلاق و احترام به آزادیهای فردی و شهروندی

سالروز ملی شدن نفت برهمگان مبارک باد
یاد دکتر مصدق سکولار, دکتر فاطمی و یارانش گرامی باد
زنده باد فرزندان ایرانزمین
زنده باد سکولاریسم (مکتب عقلانیت)
arezu
۲۲/۱۲/۸۷


سروران گرامی,

در فرهنگ سکولاریسم هویت آدمی از خردگرایی منشا میگیرد. زندگی آدمی بقامت خرد و معرفت اوست که آدمی را دعوت برهایی طلبی میکند.

عقل خودبنیاد در عصر مدرنیته بدنبال پلورالیسم اندیشه ها در جامعه مدنیست و نه بدنبال پلورالیسم ایدئولوژیها زیرا ایدئولوژیها حاجب ادراکند که عادت به استبداد را نهادینه میکنند, حال آنکه جامعه مدنی جامعه ایست تکثرگرا که در همزیستی و برای همزیستی ساختار یافته است.

میراث درک قدرت برخواسته از کنترل و تسلط بر ثروت و دارایهای ملیست که خطوط اصلی آرمانهای سیاسی را ترسیم میکنند, بدین سبب ایدئولوژیها بدنبال کسب قدرت سیاسی متمرکز برای کنترل شریانهای اقتصادی جامعه اند زیرا سرمایه شریان توسعه است و هر آنکه تسلط و کنترل بر سرمایه دارد , قدرت تعیین مقصد مصرف را نیز دارد. از اینرو کوتاه کردن دست جامعه مدنی از قدرت سیاسی و سرمایه که متضمن ببار نشستن دمکراسی و آرمانهای خرد جمعی جامعه مدنیست برایشان الزامیست.

اپوزیسیونها و احزاب با حربه موازی سازی, ساختارهای خود را در موازات ساختارهای جنبشهای مدنی و سندیکایی قرار میدهند تا ساختارهای جامعه مدنی را جذب ساختارهای حزبی و ایدئولوژیک نمایند و در پی آن با تهی نمودن ساختارهای جنبشها و سندیکاها عنان کار در دست گیرند و آرمانهای خویش را به پیش برند. آنان در حقیقت رقبای تشکلات جامعه مدنی در ربودن قدرت و سرمایه از وارثان واقعی حاکمیتند.

در شرایط کنونی درون نگری (اصلاح و گسترش مدرن ساختار) و برون نگری (ارتباط میان جنبشی, جذب و حمایت از گروههای تحت ستم و افراد همسو) از وظایف مهم جنبشها و سندیکاهاست زیرا اتحاد ملی نتیجه این دو پروسه است که هر حاکمیتی را که منافع ملی و انسانی را تهدید کند به زیر خواهد کشید.

حاکمیت ولایت قرون وسطایی اشغالگر فقیه در سال ۸۸ نتیجه ۳۰ سال بیدادگری را ازفرزندان دادگر ایرانزمین خواهد گرفت.

زنده باد فرزندان ایرانزمین
زنده باد سکولاریسم (مکتب عقلانیت)
۱۰/۱/۸۸
arezu
۱۹۱۴۴ - تاریخ انتشار : ۲ دی ۱٣٨٨       

  

 
چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست