سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

خطاب به این ۵ نفر - شاهین نجفی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : جوادی

عنوان : به ان که ما را دوست دارد
اقای شریعتبوطاریانمداری محترم

به ان کسی که خود را "جوادی" نامیده تاخته اید که چرا چون در ایران زندگی می کند و ۲۵ سال نیست که گریخته باشد و در اب و هوای دلخواه بیگانه از حداقل این ازادی برخوردار باشد که اسم ظاهرا واقعی خود را (اگر) بنویسد، لابد به شهامت شما نیست.

الان شهر لندن پر است از کسانی که سال هاست در تبعید!! به سر می برند و دارند از این حکومت ِ به قول شما فاشیست و جلاد حقوق می گیرند و در ان جا ادم فروشی می کنند ،‌لو می دهند، و عکس می گیرند و می کـُشند و چاقو می زنند و یکی از اسم های واقعی شان را هم شاید بنویسند .
تروریست های ایران امروز در خارج اکثرا به ظاهر درد هموطنان امثال بنده را دارند و فراری خود را معرفی می کنند. .

اگر از شرم حرف می زنید، شرم برکسانی باد که در خارج نشسته اند و هم از توبره و هم از کاهدان می خورند و ادعا می کنند که برای درد هموطنان شان در انجا زجر دارند می کِشند و برا ی اینده ما دارند می جنگند. .

شما ادعا می کنید که مرا دوست دارید؟ چه چیز دوست داشتنی در من هست که شما دوست دارید؟ اصلا مردم این کشور را می شناسید، هیچ یک را به تازگی در پوست خودشان در خاک خودشان دیده اید؟ بقیه مردم کشور اگر صد مرتبه بدتر و پلید تر از من نباشند ، بدون کمترین شبهه ای بهتر نیستند. در ایران تشریف ندارید که ببینید همه مردم می خواهند همدیگر را، حتی کسانی را که نمی شناسند،تکه تکه کنند ، بچاپند و تجاوز کنند و بدرند.مردم عادی شریف را عرض می کنم، به همکاران لباس شخصی شما و اطلاعاتی ها و بسیج و کیهانی ها کار ندارم. از زنده بودن سایر هموطنانشان در زجرند. .. همه از هم متنفرند. .و انوقت شما از ان جا م گویید که ما رادوست دارید و از ناراحتی ما در عذابید ؟ این جا ما همه می خواهیم گلوی بچه های همدیگر را پاره کنیم و شما ادعا می کنید که برا ی نجات بچه های ما دارید در ان جای گرم و نرم تان بشدت برا ی ما مبارزه می کنید؟ از شرم و بی شرمی حرف می زدید، مگر نه؟

جز شتر قربانی پول نفت این کشور که امید دارید برگردید و بچاپید، چه چیز ی شما را به این کشور وابسته می کند. شما که در روز دو بار حمام می گیرید و دئودورانت و اودکلن می زنید ، ایا در یک روز بارانی زمستان در فضای بسته ای مثل بانک توانایی تحمل بوی تن کثیف وحشتناک این مردم را دارید که ده سال یک بار لباس خود را نمی شورند و ایا اصلا وقتی کفششان را در می اورند تا بیست متری بوی تعفن فضا را پر می کند؟؟ یا تا بحال مسجد تشریف برد هید. یک لوله کش یا برقکار (که حالا بسیار ثروتمند تر از ما هم هست) به خانه تان در تهران امده است که نزدیکش بشوید؟ این ها مردم ایران هستند. دایناسور های قدیمی و پا به مرگ امثال بنده را ول کنید. ان ها در (‌ملت ایران را) دوست داشته باشید.

می دانم مطلقا ظرافت ای جور حرف ها را نمی فهمید ، چون جایی که "جوادی " معروف نوشت "شر مطبوعات آزاد کنده شد" نفهمیدید، که ظنز بسیار تلخی است، در خور این کشور و مردمانش، و شریعتبوطاریانمداری محترم که تا این حد را نفهمد، ۲۵ سال گذشته در خارج را نمی دانم در چه جور جامعه و فرهنگی زندگی کرده است .
۱۹٨٨۱ - تاریخ انتشار : ۱۹ دی ۱٣٨٨       

    از : حمید بوطاریان

عنوان : در پاسخ به آدمی تحت نام جوادی طرفدار سانسور و ممیزی بازمانده ی سیستم شاهی که میداند اعمال سانسور در آن دوره باعث شد که آخوندهای مفتخور سر کار بیایند و ننه من غریبه در آوردنش .
در انتهای نوشته ی شما آنجا که میفرمائید ؛ - شر آزادی بیان کنده شد - آیا این گفته شما به فرهنگ لمپنیزیم حاکم چون دست اندر کاران کیهان و بازجوی کثیف شریعتمداری بیشتر شبیه نیست تا به فرهنگ من که بیش از ۲۵ سال است در تبعیدم و غم آزادی و آزادی بیان دارم ؟ گفته اید ارباب ! شرم کنید . ارباب من مردم من هستند و از اینکه در خدمتشان هستم مفتخرم . شما عوامل سانسور که تجربه این عمل را از ممیزی شاهی دارید و میراث دار آن هستید باید از دفاع خود از سانسور تحت هر نامی شرم کنید . چرا به شهریور ۲۰ مراجعه میکنید و به فروردین ۳۰ مردم را رجوع نمیدهید !؟ چرا به دوره ی آزادی قلم در زمان دکتر محمد مصدق اشاره نمی کنید !؟ چون شما خود برعلیه حکومت ملی ایشان کودتا کردید !؟ شرم واژه ای است که در نزد همه وجود ندارد و برخی ها اساسا با آن بیگانه اند و از سانسور دفاع میکنند .
۱۹٨۷۷ - تاریخ انتشار : ۱۹ دی ۱٣٨٨       

    از : حمید بوطاریان

عنوان : شاملو برای خروسبازانی چون ، شکراله پاک نژاد . بیژن جزنی ، حسن ضیاء ظریفی . محمد هادی فاضلی . حمید اشرف . هبت معینی و ... می نویسد و واداده گان از اینکه مرا سانسور میکنند ابراز شادمانی می فرمایند .
زاده شدن
بر نیزه ی تاریک
همچون میلاد گشاده زخمی
سفر یگانه ی فرصت را
سراسر
در سلسله پیمودن .
بر شعله ی خویش
سوختن
تا جرقه ی واپسین .
بر شغله های حرمتی
که در خاک راه اش
یافته اند
برده کان
این چنین
این چنین سرخ لوند
بر خار بوته ی خون
شکفتن
وین چنین گردن فراز
بر تازیانه زار تحقیر
گذشتن
و راه را تا غایت نفرت
بریدن -
آه از که سخن می گویم ؟
ما بی چرا زنده گان ایم
آنان به چرا مرگ خود آگاهان اند .
۱۹٨۵۷ - تاریخ انتشار : ۱۹ دی ۱٣٨٨       

    از : حمید بوطاریان

عنوان : وقتی شاملو برای پدران ما مینویسد !!!!!!
غافلان
هم سازند
تنها توفان
کودکان ناهم گون می زاید .
هم ساز
سایه سانان اند
محتاط
در مرزهای آفتاب
در هیاءت زنده گان
مردگان اند.
وینان
دل به دریا افگنان اند .
به پای دارنده ی آتش ها
زنده گانی
دوشادوش مرگ
پیشاپیش مرگ
هماره زنده از آن سپس که با مرگ
و همواره بدان نام
که زیسته بودند .
که تباهی
تز درگاه بلند خاطره شان
شرمسار و سر افکنده می گذرد .
کاشفان چشمه
کتشفان فروتن شوکران
جویندگان شادی
در مجری آتش نشان ها
شعبدبازان لبخند
در شب کلاه درد
با جا پائی ژرف تر از شادی
در گذرگاه پرنده گان .
در برابر تندر می ایستند
خانه را روشن می کنند
و می میرند .
۱۹٨۵۲ - تاریخ انتشار : ۱٨ دی ۱٣٨٨       

    از : روزنامه هنر و مبارزه حمید محوی

عنوان : پاسخ به majid
داداش مجید اصلا تو خیلی باحالی، هیچ انتظارشو نداشتم ولی تو، به شکل بنیادی با حالی. معلومه که یه چیزایی می دونی و یه خورده از این چیزارو هم این جا چیز کردی.
اگه همه مثل تو اینطوری با حال بودن دنیا اصلا یه چیز دیگه می شد.
ببین حالا من می خوام یه چیزی به تو بگم که تو هم یه خورده چیز بشی چون که این چیزایی رو که تعریف کردی یه خوردی چیزه.
ببین داداش اگه تو نبودیا ...من اصلا این چیزارو نمی گرفتم.

ولی اگر فحش دادن در رپ عادیه پس چرا سلطان شما به فرمایش شما (البته) می خواهد علیه ناسزا گویی بخواند و عمل کند؟ و چرا شما سعی می کنید بگویید که فحش دادن بد است؟ اگر در رپ خوبه؟ البته توضیحات شما درباره‍ی «خصوصی» بودن فحشکاریها روشن نیست. حداقل برای من روشن نیست و فکر می کنم که باید کمی لطف کنید و در این باره بیشتر توضیح بدهید.
پس به این ترتیب در مورد «اگه چیز بده از این چیز بده به ما یه ذره» هم می خواهی بگویی که ضد چیز بده است؟

ولی ببین داداش، ممکنه که من یه چیزایی رو به فرمایش شما در رپ شاهین نگرفته باشم، ولی شما خیلی چیزارو در رابطه با چیزایی که من گفتم اصلا انگار نه انگار که اتوبوس شماره‍ی سی صد و هشتادو هشتی هم وجود داره که در ایستگاه برادران لومی یر توقف می کنه. حالا بی خیال

عشق است دمت گرم
۱۹٨٣۶ - تاریخ انتشار : ۱٨ دی ۱٣٨٨       

    از : majid

عنوان : سلطان رپ فارس. پرچم بالاس
داداش اول تحقیق کن بعد کامنت بده. سلطان شاهینو تو وبلاگ و سایتش در باره این اهنگ توضیح داده و گفته بوده که این یک اهنگه خصوصی بوده که توسط یکی از دوستاش برای خراب کردن اون پخش شدهو. تازه این کار مربوط به ۶ سال پیشه. یعنی اون موق دادا ۲۳و۲۴ داشتهجدای از این این اصلا در رپ کاملا عادیه و اصلا بد نیست .اون کاریم که اسمش یه کم فحش بده است دقیقا بر ضد فحش دادنه و شما نگرفتی قصه رو . خوب گوش کن اول پسر. شاهین نجفی رو عشق است...............
۱۹٨٣۰ - تاریخ انتشار : ۱٨ دی ۱٣٨٨       

    از : روزنامه هنر و مبارزه حمید محوی

عنوان : پاسخ به یک دوست
با تشکر از توضیاتی که نوشتید. قابل درک است که تنها حمیدی که پیش از کامنت شما در صفحه دیده می شد این جانب بودم، اگر چه در متن شما علامات و نشانه های قابل تردیدی احساس می کردم ولی من هم از زمانی که مدیر این سایت مقاله‍ی من را که نقدی بود درباره‍ی صمد بهرنگی نپذیرفت، از آن تاریخ من هم اعتصاب کردم و فقط به نوشتن کامنت بسنده کردم. البته من فقط کامنت نمی نویسم.

ببینید دوست عزیز اجازه دهید که در هر صورت کامنت من همچنان به کامنتی باشد در پاسخ به کامنت شما.
به نظر من شما با درایت و آگاهی بیشتری بجای منصرف کردن دوستتان از نوشتن کامنت باید ببینید که مشکلش چیست. این تمایلات را برای فحاشی یعنی ارتکاب به عمل خشونت بار که در حیطه‍ی تکلم باقی می ماند، من بخوبی با این پدیده آشنا هستم، ولی من با موفقیت از این مرحله عبور کردم، تنها گاهی گداری به علت نفرت عظیمی که نسبت به طرفداران حقوق بشر دارم، خصوصا رئیس و روسایشان، بد و بیراه می گویم ولی خودم فورا آن را پاک می کنم، ولی می نویسم و بعد که خیالم راحت شد که حسابی قتل عامشان کرده ام می پردازم به اصل مطلب. البته الان دیگر کاملا معالجه شده ام.
ولی باید دانست که چنین تمایلاتی در واقع رانشی هستند و مسئله با نصیحت و اندرز هم حل نمی شود. مسئله کاملا روانی ست.و باز هم باید دانست که تنها با امتناع از عمل خشونت آمیز است که افراد می توانند به والاگرایی در نوشته ها و آثارشان دست پیدا کنند. و این کار هم یکی دو روزه تحقق پذیر نیست.

این موضوعی ست که اتفاقا به شاهین نجفی نیز مربوط می شود. به همین علت بود که من بخودم اجازه دادم که وقت شما عزیزان را دوباره بگیرم. شناخت و آگاهی اطرافیان به امور روانشناسی خیلی می تواند مهم باشد. اینهایی که فحش و بد و بیراه می گویند اگر از این تنش ها عبور کنند ممکن است که به خلق آثار بزرگی نائل شوند ولی متأسفانه ما در جامعه ای زندگی می کنیم که همیشه قربانیان باید دو بار قربانی شوند، در فضای سالمی قرار نداریم. فضا و محیط و اطرافیان در چنین شرایطی می توانند خیلی مهم باشند.
حالا بحش فحش کشی ست اجازه دهید مطلب آخرم را عرض کنم. ببینید
البته من هیچ نسبت خاص و عامی با خوانندگان لوس آنجلسی ندارم، در هر صورت این گونه آهنگ ها در برنامه‍ی من نیست. نمی دانم شما ترانه‍ی «لوس آنجلسی های» شاهین نجفی را شنیده اید یا نه؟

چگونه است که حمید دوست شما حق ندارد فحش بدهد، ولی برای شاهین نجفی فحش دادن مجاز است (هنر است)؟
وقتی شاهین نجفی می خواند «فحش، فحش، فحش کشم کن!» خب وقتی این اپوزیسیون فرهنگ فحش کشی را ترویج می کند، نباید انتظارداشته باشید که دوست شما در نوشتن و با نوشتن فکر کند.

با تشکر از خوانش شما
۱۹٨۱۱ - تاریخ انتشار : ۱٨ دی ۱٣٨٨       

    از : یک دوست

عنوان : رفیق اشتباه گرفتید.خطاب به حمید محوی
آقای حمید محوی کامنت پیشین من به هیچ عنوان مربوط به شما نبود و خطاب به دوست من که اتفاقا اسم اش حمید بود و در کامنت اش فحاشی و توهین کرده بود و البته با تدبیر مدیر سایت حذف شد، بود. شرمنده که مجبور شدید کامنتی با این اندازه بنویسید و مزاحمت ایجاد شد.
۱۹٨۰۶ - تاریخ انتشار : ۱٨ دی ۱٣٨٨       

    از : روزنامه هنر و مبارزه حمید محوی

عنوان : پاسخ به «یک دوست»
در زبان فارسی یعنی نزد اهل زبان فارسی این هوش و درایت وجود داشته و برای ترمیم قلب جراحت دیده شان از ندانم کاری ها (و شاید خیانت کاری های) دوست ضرب المثلی را اختراع کنند که بسیار مناسب حال است...می گویند :
«دشمن دانا به از دوست نادان است»

حال نوبت شما و شمایان است که کلاهتان را قاضی کنید. من ترجیح دادم برای کامنت یا بهتر بگویم «نظر شما» پاسخی بنویسم فی البداهه مثل همیشه، زیرا که به یکی از معضلات عام اشاره دارد و در عین به یکی از موضوعات مرکزی من خصوصا در نقد اپوزیسیون های ایرانی در خارج از کشور مربوط می شود. متأسفانه کمی باید پر حرفی کنم تا موضوع کاملا روشن شود. زیرا باید به یکی از اختلالات روانی بپردازم که در جهان فلسفه نیز شناخته شده است و به آن می گویند «نفی اثباتی». نفی اثباتی یکی از فراآورده های ناخودآگاه است و فرد در این حالت آن چه را که در خود دارد و برای خودش قابل تحمل و قابل قبول نیست به دیگری نسبت می دهد. داستان گربه‍ی همسایه است که همیشه تقصیر کار از آب در می اید.

شما با پند و اندرز دوستانه تان چند تا کار (در واقع اشتباه) را با هم انجام داده اید، یکی این که اساسا علت وجودی بخش «نظر شما» یعنی نظریات و عکس العمل های خوانشگران را در رابطه با خوانش مطالب نفی کرده اید. یعنی نقد را نفی کرده اید و باز هم یعنی عامل محرک تحول را بیهوده می دانید، و علاوه بر این، و با وجود این، خودتان هم «کامنت» نوشته اید.
خب می توانیم بگوییم که اگر این کامنت را نمی نوشتید ما نمی توانستیم بدانیم که شما با کامنت نوشتن مخالف هستید. و دیگران را نیز در این مورد منع می کنید و اساسا چنین کاری را تلف کردن وقت می دانید.
در این صورت حالا که تا این جا آمده اید برای مدیر این سایت هم خیلی جدی و رسمی بنویسید که اساسا این صفحه‍ی «نظر شما» را حذف کند. و با چنین منطقی اگر خود صاحب نظر را هم حذف کنند، در این صورت دیگر خیلی انقلابی و نور علی نور خواهد شد. به طور خلاصه هدف این است که ما به تناقضات خودمان پی ببریم.

اشتباه دوّم شما این است که نه تنها «کامنت» نویسی را نفی می کنید، و توضیحات من را نیز تلف کردن وقت می دانید، با پند و اندرز دوستانه در حال تعیین تکلیف برای دیگران هستید و با بیهوده انگاشتن نقد دوستتان، راه درست را هم در ضمن جلوی پای او می گذارید. به عبارت دیگر برای او حق انتخاب قائل نیستید. خب اینها در کادر اجتماعی به هیچ عنوان رفتار سالمی نیست. در این زمینه واقعا خیلی حرف حساب هست که ما را وارد عرصه های حساس جهان روانشناسی می سازد.

البته از شما سپاسگذارم که توضیحاتم را می خوانید. ولی با توجه به نتیجه گیری ای که از آن به عمل آورده اید، برای من روشن است که به موضوع بحث من پی نبرده اید و شاید هم این خود من بوده ام که مطالبم به اندازه‍ی کافی و بروشنی بیان نکرده ام.
برای اطلاع شما باید بگویم که من اساسا در توضیحاتم به گفتمان شاهین نجفی در این جا توجه خاصی نداشتم بلکه مطالب من به طریق اولی به گفتمان عمومی او و حضورش به عنوان خواننده و هنرمند در فضای مابین فرهنگی ایران اشاره داشته است. خوب دقت بفرمایید تا هنگام قاضی کردن کلاهتان و با علاقه‍ی خاصی که به دلیل برهان دارید، دچار اشتباهات دیگری نشوید.

محصولات فرهنگی و هنری مابین فرهنگی ایران در وجه اپوزیسیون یکی از بهترین ابزارهای درک ماهیت تناقض آمیز آن و توهمی ست که چنان که ما به آن آگاهی نداشته باشیم مبارزات انسان ایرانی را برای آزادی و رهایی از خود بیگانگی در عصر حاضر قویا منحرف خواهد ساخت و در این مفهوم است که من همیشه مطالبی را مطرح کرده ام که برخی به من لقب «نعل وارونه» را اتلاق کرده اند. زیرا من قویا معتقد هستم که هدف جمهوری اسلامی نیست بلکه اپوزیسیون های ایرانی ست. این اپوزیسیون است که باید کاملا نابود شود، منظورم نابودی سمبلیک است. و از منظر این خاکستر چنین تناقض عظیمی ست که ما می توانیم حداقل به آینده ای بهتر امید وار باشیم. تناقضی که بروشنی می توانیم در توضیحات خود شما مشاهده کنیم.

در هر صورت از این که به فکر مطالعات من هستید خیلی متشکرم. یک عده در خیابان های پاریس پشت سر این و آن راه می روند و شعار می دهند. من ترجیح می دهم این جا راه پیمایی کنم. از رنگ سبز هم اصلا خوشم نمی آید مگر در طبیعت. و البته من وقتم را تلف نمی کنم، کار من تأمل در گام هایی ست که در عرصه‍ی مبارزه‍ی طبقاتی بر می دارم. چرا که همیشه بر این عقیده بوده و هستم که هیچ جنایتی عظیم تر از پدیده‍ی طبقات در جوامع بشری نیست.
من به نسلی تعلق دارم که فروپاشی نظام پهلوی را با چهارمین ارتش کلاسیک جهان دیده است و این هیا هوها نمی تواند آدمی مثل من را ذوق زده کند. من این هیاهو را بخاطر تمام قربانیانش محکوم می دانم و از هم اکنون آنانی را که می خواهند با تکیه به چنین جنایاتی برای ما بهشت برین بسازند محکوم می دانم.
۱۹٨۰۴ - تاریخ انتشار : ۱٨ دی ۱٣٨٨       

    از : خروس باز

عنوان : این ویدیو را ببینید
آی شیقته گان نظام اسلامی که ترس از سقوط رژیم تان شما را به فحاشی اسلامی کشانده، ویدیو موجود در آدرس زیر را که "چاله میدانی های خروس باز" را نشان میدهد خوب نگاه کنید و جواب بدهید که با اینمه خروس باز چه میکنید؟ همه را بعنوان مفسد فی الارض اعدام میکنید؟ یا مانند رهبراتان میخواهید که آنها همگی بره شوند و بروند خانه اشان و از جیثیت انسانی خود دفاع نکنند؟ راستی شرم یعنی چه؟

http://www.youtube.com/watch?v=SSKVA۳NVNVU
۱۹۷٨۴ - تاریخ انتشار : ۱۷ دی ۱٣٨٨       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۲۱)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست