از : ناصر اطمینان
عنوان : دست مریزاد!
اطلاعات زیادی در دنیا یافت می شود که گاه چون کوهی بر گرده ات می نشینند و تو کمر خم می کنی در زیر بار. دست یافت به گزیده ها – از آن دست که پیرایه در اختیارت می گذارد- آسان نیست و چه زیباست که به رایگان نیز در پیش چشمان مشتاق ماست. درود بر تو و پیشکش بی دریغ ات. دست مریزاد!
۲۱۵۷۷ - تاریخ انتشار : ۲۱ بهمن ۱٣٨٨
|
از : پیرایه یغمایی
عنوان : رفتن از مرز محدود ممکن ...
جناب کیومرث نویدی عزیز: با درود و سپاس.
گفته های شما را می پذیرم. شعر، شعر است. فوران می کند و بیرون می ریزد و هیچ نیرویی نمی تواند جوش و خروش آن را مانع شود و برایش دلیل بتراشد. اما گاه پیرامون بعضی از اشعار هاله ای است که آدم می خواهد به درون آن نفوذ کند. شعرهای «هیوز» با آن زندگی نامه ی متفاوت و اینکه خودش را در سایه ی سیلویا پلات قرار می دهد اما زمان و صرّافی های شاعرانه نمی گذارد که در سایه قرار بگیرد، از آن دسته است. (ضمن اینکه من بخاطر علاقه ای که به شعرهایش دارم، به او نزدیک شدم.)
و در مورد بخش دوم هم (ورود دیوانه ای که من باشم به جمع عاقلان)، باز هم کاملا ً حق به جانب شماست. به قول عرفی شیرازی:
من از قبیله ی عشقم، وظیفه ام غزل است ...
۲۱۵۲۵ - تاریخ انتشار : ۲۰ بهمن ۱٣٨٨
|
از : کیومرث نویدی
عنوان : رفتن از مرز محدود ممکن موجود زی لایتناهی ناممکن موجود
خانم یغمائی! من همه کوششهای شما را ارج مینهم. در هر زمینهای با وجدان کاری کار میکنید. اما، راستی کدام مرز میان خرد شهودی و جنون میتوان ترسیم کرد؟ سرودن بیرون رفتن از کرانههای محدود ممکن موجود و زدن به دل بیکرانه ناممکن موجود است. هنر به گمان من بال این پرواز است. آنجاست که پای استدلالیون چوبین میشود و شعر که مادر همه هنرهاست یا همه هنرها ترجمهی اویند، به زبان بیزبانی انسان بدل میشود؛ ولی هنر محتوائیست که در فورم متبلور میشود. اما ای خدای من! از کجا میآید این فورم؟ چگونه میشود یادش گرفت؟ من هیچ نمیدانم. بدبختی این است که تا میآئی عاقل شوی، الههی شعر از تو قهر میکند. این هیوز دیوانه اما نمیتواند من یکی را قانع کند که چنان باشم که او بود. نه! شعر بی هدف است اما نمیتواند بدهدف باشد. زندگی مهم تراز شعر است و شعر نمیتواند خدای خویش (زندگی) را انکار کند.
کارهای شما اما ستایشبرانگیزند. کاش استعداد شاعرانهتان را اما هدر ندهید. حیف است یک دیوانه به جمع عاقلان بپیوندد.
۲۱۵۱۵ - تاریخ انتشار : ۲۰ بهمن ۱٣٨٨
|
از : کاظم
عنوان : پژوهشی شاعرانه
با تشکر از زحمات بی دریغ شما خانم یغمایی باید اعتراف کنم فقط یک شاعر هنر مند و هنر پرور چون شما می تواند دستانی توانا داشته باشد تا بتواند چنین پژوهشی را انجام داده و به این صورت و بطور رایگان در اختیار علاقه مندان قرار دهد درود بر شما و دانش بی پایانتان
۲۱۴۶۲ - تاریخ انتشار : ۱۹ بهمن ۱٣٨٨
|
از : یاشار احدصارمی
عنوان : نشستن جلو دوربین با شرح و دوباره
خانوم یغمایی نوشته ی باحالی ست . سیلویا و تدهیوز در شعر معاصر جای عمیق و با معنایی دارند. با نوشته ی شما دوباره رفته شدیم آنجا و عکس یک دفعه همان لحظه ی آسمان و نرگس ها و خورشید شد.با سپاس از شما.
۲۱۴٣۵ - تاریخ انتشار : ۱٨ بهمن ۱٣٨٨
|