سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

واژه ای چند درباره جنبش روشنفکری و انقلاب بهمن - مسعود نقره کار

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : شیوا

عنوان : بحثی سازنده
سلام : به نظر من این مطلب طرح بحث خوبی می تواند باشدمطلب کوتاه است و می تواند و طبیعی است کمبود ها یی داشته باشد ولی بعنوان یک طرح بحث عالی است. واکنش دوستان سلطنت طلب هم به مطلب قابل فهم است !
۲۱۷۰۲ - تاریخ انتشار : ۲۴ بهمن ۱٣٨٨       

    از : بابک سرمدی

عنوان : ‫با آقای نیاز موافقم
آقای نقره کار محترم،
‫با آقای نیاز موافقم. شما حتی از ادبیات اصلاح طلبان حکومت اسلامی برای قضاوت های خود نظیر غیرخودی ‫در جمله
‫« پس از کودتای ۲۸ مرداد سرکوب روشنفکران و جنبش روشنفکری شدت یافت. شاه دست به قلع و قع حزب توده ایران, ملی گراها و مخالفان مذهبی زد, و بتدریج این سرکوب را به همه ی گروه های غیرخودی تسری داد. »

‫استفاده سرسری و طوطی دار کرده اید بدون اینکه به پیامد و عمق آسیب این تحلیل های کلی گرایانه و آبکی فکر کرده باشید! شما از یک جنبش ۲۰۰ ساله روشنفکری خیالی و ایده آلی خودتان آنچنان سخن میرانید که گویی دویست سال است که مردم ما با آگاهی کامل آماده رسیدن فرشته دموکراسی شان در اشتیاق کامل نشسته بودند ولی فقط حکومت های پهلوی، از رضا شاه تجدد گرای مستبد گرفته تا محمد رضا شاه نیمچه دموکرات−دیکتاتور−حیران، جلوی آنها را میگرفتند و آزادی خواهی مردم را سرکوب میکردند؟
‫ آیا واقعاً مردم ما خود آماده پذیرفتن پدیده دموکراسی غربی بودند؟ مردمی که همه دنیا و آخرت و جهان بینیشان در یک کتاب مقدس لب طاقچه بود، آنهم کتابی کهنه به زبانی بیگانه که هیچوقت نه میخواندنش و نه میفهمیدنش. تمام ارکان و تارپود جان و روح شان، تمام زندگی و فرهنگ و آموزه های دین ارتجاعیشان، در تضاد کامل با این دموکراسی وارداتی بود که در نوعی زندگی عریان شده و ناپنهان در غرب ریشه دوانیده و تجلی پیدا کرده بود و برای آنها خودشان مرسوم و هنجار شده بود.
نه مردم ما و نه دولتها هیچکام و هیچوقت برای پذیرش و رشد بلند مدت دموکراسی آماده نبوده اند. الان هم پس از همان عدد دویست سال شما، ما با این پدیده کاملاً آشنای دنیای مدرن آیا تا حدی بیگانه نیستیم؟ همین الان شما ببین درهمین جنبش سبز چند بار شعار مشمئز کننده حسین حسین میر حسین در مقابل شعاردموکراسی ، که درد اصلی روشنفکران مردم است، سرداده میشود؟ آیا هنوز هم مقصران را باید شاه و رضا شاه و خمینی و خامنه ای وامپریالیسم جهانی بدانیم؟ پیروز باشید!
۲۱۶۹۴ - تاریخ انتشار : ۲۴ بهمن ۱٣٨٨       

    از : نیاز

عنوان : تاریخ یا تحریف
من اصلا معیار های این تحلیل را نمیفهمم. هم سرکوب دموکراسی بد بوده و هم خواباندن شورش سال چهل ودو. عجیبه. از دید شما این شورش هم باید سرکوب میشد؟ پس سرکوب طالبان هم غلط است؟ ما بعضی اوقات از شکستن کاسه کوزه ها سر شاه دیگه هیچ حد و مرزی نمیشناسیم. خوب انشالله که خالی شده باشید.
جناب نقره کار مقایسه رژیم فعلی با شاه کاملا بی لطفی نیست؟ نه اینکه رژیم شاه کم عیب و ایراد داشت. نه اینکه شاه در مقطعی از حکومتش به خود غره نشده بود. اما شاه اتفاقا بعد از بیست و هشت مرداد هم حاضر به همکاری مشروط با اپوزیسیون خود بود اما اپوزیسیون سر آشتی نداشت و از این فرصت استفاده نکرد که هیچ، خود نیز هیچ روش سازنده ای نداشت که برعکس همش کینه و تخریب و فرصت سوزی بود. همه چیز را یکجانبه و کینه توزانه و سوبیکتیو قضاوت کردن که کاری ندارد بابا. اپوزیسیون مشروعیت شاه را زیز سوال میبرد و این برایش در راس همه چیز حتی منافع ملی قرار داشت. بخشی از همان اپوزیسیون هنوز هم دچار همین بیماری مظلوم نمایی و خود را به آن راه زدن است. آیا واقعا اپوزیسیون همه تلاشها را برای آشتی ملی برداشت؟ لطفا یک فاکت بیاورید و کلی گویی نکنید. چند تا خلیل ملکی که فرا حزبی و بر اساس منافع ملی فکر میکردند داشتیم؟ تلاش های امثال خلیل ملکی به کجا رسید؟ تلاش او در آشتی دادن شاه با جبهه ملی و رد آن از جانب جبهه ملی را چه میگویید؟ بخشی از اپوزیسیون شاه هنوز هم که هنوزه میگوید تمام راهها برای او بجز دست بردن به اسلحه و انقلاب بسته بود. این یک تحریف تاریخی اپوزیسیون رفوزه ماست. این اپوزیسیون دست آشتی به شاه نداد چرا که هیچ فرهنگ دموکراتیکی نداشت و میخواست خودش شاه باشد، خودش در راس قدرت باشد. این حدس و گمان نیست. عین واقعیت است. اثبات میخواهید: کارنامه سی ساله این اپوزیسیون در خارج از کشور بدون هیچ آقا بالا سر و شاه و شیخی. این تفاوت از زمین تا آسمان ملاها با رژیم شاه است که به اپوزیسیون که هیچ ، به خودیهایش هم رحم نمیکند. و رژیم شاه اینطور نبود. اینهمه کادر متخصص داشت آنزمان با هر ایدولوژی که داشت کارش را میکرد و مملکت را جلو میبرد. نه که مشکل نبود، اما شاه و خمینی و جنابعالی و بنده همه بقول هادی خرسندی زاییده همین ملتیم. همه گناهها را سر شاه میشکنیم تا حد ملاها میاریمش پایین که گناه خودمان را کم کنیم. بابا اینقدر تاریخ را تحریف نکنیم. چگونه میتوان بر علیه اپوزیسیونی که به هیچ روش دموکراتیکی مقید نیست و بعضا دلش هم برای منافع ملی نسوخته مقابله کرد. شما با شورشیان سال چهل و دو یا همان آتش زنان سینما رکس آبادان به چه زبانی صحبت میکردید؟ مثال از خود شماست از من نیست. شاه با همه بدی هایی که داشت متاسفانه اپوزیسیون قابلی هم نداشت. اگر داشت آن که بود؟ کمی احساس و کینه های تاریخی را کنار بگذارید و ابژکتیو قضاوت کنید. ما یک رژیمی که ضررهای خیلی کمی برای جامعه ایران داشت با یکی که سر تا پاش ضرر برای ماست عوض کردیم. ساده کردن و یک کاسه کردن این دو رژیم تا حد ابتذال هم حدی دارد...
۲۱۶۲۵ - تاریخ انتشار : ۲۲ بهمن ۱٣٨٨       

  

 
چاپ کن

نظرات (٣)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست