سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

در رزمایشگاه‌ کردستان درخت "دار" میکارند! - طاهر برهون

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : م بهداد

عنوان : دفاع از فرزندان ایران
رنج نامه یا دادنامه ای زیبا که دل هر آزاده ای را بدرد میآورد. ولی درد و دریغ آنچیزی نیست که درمان درد امروز ماست. مبارزات آزادیخواهانه کردستان جای انکار ندارد و بسیاری از "فارسها " هم سند این اقرار را با خونهای خود امضا کرده اند. من " فارس " همیشه طرفدار مبارزات و حقوق کردها و ملیتهای دیگر بوده ام و هستم ولی همیشه این سوال را هم داشته ام که آیا دیکتاتوری اسلامی آزادی و رفاه را برای بقیه یعنی " فارسها " به ارمغان آورده است که بوسیله ان بتوان " فارس " ها را سرزنش کرد؟ و آیا آنکه وآنچه در صدد محو کرد و حقوق کرد بوده است همان کس و همان چیز نیست که در صدد محو ایران و حقوق همه مردم ایران بوده است؟ نیروهای سیاسی کرد براستی پیشتاز بوده اند و تاوانش را هنوز هم که هنوز است سربداران استوارشان دارند میدهند همچنانکه سایر ملیتها و حتی " فارس" ها. ولی آیا این پیشتازی در محدوده کردستان محبوس نمانده؟ و آیا بجز زنده یاد قاسملو کس دیگری تلاش جدی برای پیوند این مبارزات با جنبش دمکراسی خواهی ایران کرده است؟ منظور رد ارزش های مبارزات خلق کرد نیست بلکه منظور این است که چرا بعد از اینهمه مبارزه پیوندی آشکار بین مبارزات خانواده ای به اسم ایران و عضوی بنام کردستان مشاهده نمیشود تا جایی که موجب گلایه از دو سوهم شده؟ فرق نمیکند این گلایه ها از جانب کیست، مهم اینست که این پیوند انچنان که باید باشد نیست. من بعنوان یک آدم معمولی از نسلی غیرجوان که با نگرانی در سایتهایی که میشناسم دنبال اخبار و پیامهای نوید دهنده میگردم، صرفنظر ازتنها یک بیانه بحق هوشمندانه سه حزب کرد، نشانی از این رابطه الزاما دوطرفه ندیده ام . سوال این است که آیا آنکه احقاق حقوق کرد و بلوچ و ... و فارس را در گروی دمکراسی و عدالت برای همه ایران میداند باید یا نباید در کردار و گفتار هم پیشقدم این پیوند باشد؟ اگرکسانی در جنبش فعلی با موسوی و امثالهم همراهی میکنند نه به معنی تایید جنایات زمان حکومت وی در کردستان و تهران و هر نقطه دیگری از ایران بلکه بر حسب اجبار و ضرورت این جنبش است. اگر کسی نظری جز این دارد محترم است و باید مطرح کرد ولی نه در قالب فاصله اندازی بین مردم ایران. بیاد داشته باشیم که تنگ کردن مرزهای جغرافیایی و انسانی هیچ تضمینی برای آزادی و رفاه در این جنگل بیدادگری نخواهد بود. صدها هزار قربانی جنگ و دهها هزار سربدار و زندانی ومیلیونها انسان در بند از کدام ملت و طعمه چه نظامی بوده و هستند؟ زندانی کرد زندانی ایرانیست و زندانی ایرانی زندانی کرد است با این تفاوت که پاره ای ازاعضای این خانواده بزرگ بهمان دلایلی که در دردنامه آمده تاوان بیشتری پرداخته است. آزادی زندانی سیاسی به بدیهی ترین خواست جنبش تبدیل شده و مرزی هم نمیشناسد ولی احساسی که در دردنامه و یا بهتر بگویم دادخواست طاهر برهون نهفته است قابل درک است و باید از طرف جنبش به جد گرفته شود. زندانیان کرد را خطری جدی تر تهدید میکند. نباید اجازه داد رژیم در کردستان دست به کشتار مجدد بزند. هرسکوت و یا حتا تبدیل هر فریاد به نجوا در مقابل هر اعدامی یک قدم خود جنبش را به مرگ نزدیک میکند. امروز اگر نوبت تو باشد فردا نوبت من خواهد رسید.
۲۱۹۰۲ - تاریخ انتشار : ۲۹ بهمن ۱٣٨٨       

    از : قادر وریا

عنوان : نوشته‌ای زیبا و خواندنی بود
نوشته‌ای زیبا و خواندنی بود. با دیدگاه‌ شما دوست عزیز کاملن موافقم. امیدوارم رهبران و فعالان جنبش سبز، نگاه‌ تازه‌ای به‌ جنبش ازادیخواهانه‌ کردستان و رویدادهای ۳۱ سال اخیر کردستان داشته‌ باشند. انچه‌ سران رزیم اکنون بر سر مردم در تهران میاورند، سه‌ دهه‌ است در کردستان بخشی از رفتار روزانه‌ نیروهای سرکوبگر رزیم جمهوری اسلامی بوده‌ است.
۲۱٨۱۷ - تاریخ انتشار : ۲۶ بهمن ۱٣٨٨       

    از : ایران بدون تبعیض

عنوان : اباذر، معنی دمکراسی هرج و مرج نیست که سناریوی شما بوقوع بپیوندد. هیتلر از طریق پروسه دمکراسی به قدرت رسید و همین باعث شد که این ضعف دمکراسی آشکار شود و قوانین تازه ای گذرانده شود تا چنین چیزی دیگر رخ ندهد.
جای بس تاسف است اگر ایرانی ای سالها در دمکراسی های غرب
زندگی کرده باشد و از دمکراسی درک درستی پیدا نکرده باشد. ایرانیانی که از این فرصت طلایی حداکثر بهره را برده اند بخش برون مرزی سرمایه های فردای ایران هستند که با تجارب گنجینه وار خود کمک خواهند کرد که پایه های دمکراسی در ایران ریخته شود. خوشا به حال ایران که بسیاری از ایرانیانی که در برون مرز بدنبال رمز پیروزی غربیها رفتند تا شاه کلید حل مسائل ایران را دریابند. مطالعه تاریخ اروپا از قرون وسطا تا به امروز بوسیله ایرانیان بسیار عبرت انگیز است که من به شما پیشنهاد می کنم.

اباذر، معنی دمکراسی هرج و مرج نیست که سناریوی شما بوقوع بپیوندد. هیتلر از طریق پروسه دمکراسی به قدرت رسید و همین باعث شد که این ضعف دمکراسی آشکار شود و قوانین تازه ای گذرانده شود تا چنین چیزی دیگر رخ ندهد. شتر در خواب بیند پنبه دانه. اینکه می گویید برخی ایرانیان از ورود دمکراسی به ایران هراس دارند و از وقوع آن جلوگیری می کنند چون می دانند با اتحاد نمایندگان اقوام ایرانی سیستم فدرال به اجرا گذاشته می شود، واقعا ابلهانه است. این نشان از آن دارد که شما دمکراسی غربی را هنوز نشناخته اید. سیستم فدرال یکی از سیستم های پیشرفته است و نه پیشرفته ترین آنها. در انگستان و فرانسه سیستم فدرال نیست ولی همان آزادی هایی که در آلمان هست در این کشور هم موجود است. سیستمی که من می خواهم همه آزادیهایی که در غرب است را در خود برای همه شهروندان ایرانی دارد بدون اینکه خدشه ای به تمامیت ارضی ایران وارد کند.

لطفا انقدر فارس و غیر فارس نکنید چون من خود را ایرانی می دانم و نه فارس. از کلمه فارس هم به گونه توهین آمیز استفاده نکنید چون در فرهنگ ما قابل قبول نیست. شما تاریخ ایران را نمی شناسید تا بدانید که ما هیچوقت خود را به فارس و غیر فارس تقسیم نکرده ایم و شما چنین چیزی را در ادبیات ما نمی بینید. ما آمیخته ای از ماد و پارس و یونانی و عرب و ترک و...هستیم و ارزشهای ما هم شالوده ای از این نژادها، زبان ها، فرهنگ ها و حتی غذاهاست. تا آنجا که من می دانم ما هزاران هزار سیاه پوست هم در جنوب ایران داریم. اگر آزمایش DNA روی ما انجام گیرد معلوم می شود که اکثریت ایرانیان مخلوطی از اقوام ایرانی و مهاجمین عرب و ترک هستند و هیچکس نمی تواند ادعا کند که یک شهروند ایرانی در مناطقی که شما آنرا فارس نشین می نامید فارس است. شما اگر از ترکیب ما ایرانیان آگاه بودید ما را چنین ساده انگارانه به فارس و غیر فارس تقسیم نمی کردید. ما نژادپرست و کوردل بی شرف نیستیم که بر حسب نژاد و زبان و فرهنگ با کسی دوست و همسایه و یا عاشق کسی شویم. بسیاری از ما کریسمس و روز عشاق را هم پر شکوه تر از غربیان برگزار می کنیم. در جشن هایمان هم رقص بابا کرم را داریم و هم رقص عربی،خلاصه که ما رودربایستی با چشم و دل و حس چشایی خود نداریم و با خلق و خوی ایرانی خود در غرب سابقه خوبی در این ۳۱ سال از خود بجا گذاشته ایم و موفق ترین مهاجرینی بوده ایم که غرب بخود دیده است.

اباذر، معنی دمکراسی هرج و مرج نیست که سناریوی شما بوقوع بپیوندد. هیتلر از طریق پروسه دمکراسی به قدرت رسید و همین باعث شد که این ضعف دمکراسی آشکار شود و قوانین تازه ای گذرانده شود تا چنین چیزی دیگر رخ ندهد.
۲۱۷۹۱ - تاریخ انتشار : ۲۶ بهمن ۱٣٨٨       

    از : لقمان شمال

عنوان : نه کردستان، نه آذربایجان، نه گیلان و فارس، نه بلوچ و ترکمن و .. بلکه آری ایران آزاد
سوال مرکزی که برای هر آزاداندیش و طرفدار حقوق بشر در جهان فارغ از مرزهای محللی و قومی مطرح میگردد اینست که چه عامل و تغیراتی در ماهیت رژیم جبار و ضد بشری حاکم بر ایران در ماهای اخیر بوجودآمده که شدت سرکوب و فشار فقط بر روی دو قوم (بنا باظهارات نمایندگان این اقوام در خارج از کشور) زیاد شده و نشریات الکترونی با ادرس نا مشخص ولی قابل تصور روزانه دو تا چند مقاله و اثر گرانبها از ظلمی بساکنین مناطق کردستان، آذربایجان،گیلان و.. منعکس و مورد قضاوت عموم میگذارد.ویژگی دامن زدن باین بحث نه در افشای ماهیت استبداد و مبارزه با آنست، بلکه آماده کردن افکار عمومی با تکرار اخبار بدون مآخذ برای رسیدن بهدف مشخصی است.بیان «کردستان همواره‌ "خاکریز" اول بوده‌ است و یا آذربایجان پیشرو امر مبارزاتی معاصر بوده و یا اینکه بدون از خودگذشتگی چریکهای گیلک سر آغاز در سیاهکل و گیلان و مازندران و توسعه بکردستان و...» در جهت پیاده کردن سیاست خاصی است که جوابگویی بدان را مشکل میسازد. مبارزان راه آزادی ایران از چنگال مستبدین محلی و حامیان خارجی بایستی باکمال دقت مواظب دامی که »نمایندگان دلسوز» اقوام ایرانی در چند ساله اخیر گسترده اند و با تمام امکانات بدست داده شده مشغول اشاعه آن میباشند، باشند. تا زمانی که مرزهای جغرافیایی وجوددارند و مردمان و ساکنین درون آن مرزها هر کدام نوع زندگی خود را تعین میکنند، من اول ایرانی هستم و بعد مسلمان «شیعه یا سنی»، زرتشتی، مسحیی و یا کلیمی و بهایی و.. من اول ایرانی هستم تا ترک، کرد، گیلک، بلوچ و ترکمن وووو. اقلیتهای دینی و یا قومی ابران براساس سرشماری و نه بر حسب مناطق تاریخی محل سکونت ( چندی پیش امکانی دست داد تا چند صباحی در منطقه گیلان به بررسی وضع روستاییان بپردازم. گیلکهای اصیل راهی شهرهای بزرگتر از جمله تهران شدند، ساکنین گیلان را امروزه بخش وسیعی از ترک و کرد و ساکنین مناطق جنوبی ایران تشکیل میدهند) بایستی در ایران یکپارچه حقوق مساوی داشته باشند. در امر مبارزه ضد فاشیستی و ضددیکتاتوری و ملی گرایی ایران، مردم ایران مدال پیروزی را میگیرند ونه بخشی از مردم بعنوان «قوم».اگر ریگی در کفش ندارید، درمبارزات ضد استبدادی اقوام ساکن ایران با امکاناتی در خارج« محیط نرم وگرم» دارید همراه باشید.  
۲۱۷۶٣ - تاریخ انتشار : ۲۵ بهمن ۱٣٨٨       

    از : اباذر

عنوان : صادق باشیم
همین جا را داشتیم تا حرفهای همدیگر را بشنویم و دلایل خود را برای نظراتمان بیان کنیم. که به نظر می رسد طاقت آن را نیز نداریم.
خیلی ساده عرض کنم اگر می خواهیم در ایران دموکراسی داشته باشیم یعنی این که نباید زندانی سیاسی داشته باشیم. یعنی آزادی بیان. آن وقت مردم آذربایجان نه در استادیم تبریز بلکه در هر جا به راحتی خواسته های خود را مطرح خواهند کرد و خواهند گفت ما می خواهیم زبان خودمان در مدارس تدریس شود. و به قول ایرانی بدون تبعیض همه ایرانیهای غیر فارس (نه ملل دیگر ایرانی!) خواهند گفت ما حکومت فدرال می خواهیم. و یا در مجلس در صورت وجود دموکراسی هر کسی نماینده واقعی خود را خواهد داشت. و نمایندگان غیر فارسها متحد شده و حکومت فدرال را برای ایران خواهند خواست. و این همان پاشنه اشیل فارسهای عزیز است که نمیخواهند اتفاق بافتد. و این دلیل نبودن دموکراسی چه در زمان شاه و چه در زمان حال می باشد.
به عبارت دیگر تا زمان اتمام اسیمیلاسیون فرهنگی باید صبر کنیم تا این دوستان اجازه حق بیان را به ما بدهند. والا این همه جناحبدی صحبت از دموکراسی جز دور زدن اصل مسله و دور کردن ذهن مردم از آن چیز دیگری نیست.
۲۱۷۶۰ - تاریخ انتشار : ۲۵ بهمن ۱٣٨٨       

  

 
چاپ کن

نظرات (۵)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست