یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

از ۲۲ بهمن ۸۸ باید بسیار بیاموزیم! - ف. تابان

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : آرش

عنوان : بیایید از حرف مفت زدن بپرهیزیم
همین
۲۱۹۶۰ - تاریخ انتشار : ٣۰ بهمن ۱٣٨٨       

    از : اتحاد داشته باشیم

عنوان : اما بعضی از فرمان ها را از داخل ایران نمی شود صادر کرد
اصلا به جایگاه مردمی اقایان موسوی و کروبی شکی نیست و نخواهد بود این چهره ها در قلب ملت ایران تا همیشه جای خواهند داشت و جمهوری اسلامی از این چهره ها به شدت واهمه داشته و دارند و ملت ایران گوش به فرمان این بزرگ مردان خواهند بود .

اما بعضی از فرمان ها را از داخل ایران نمی شود صادر کرد و کروبی و موسوی معذورات خاص خودشان را دارند مثلا فرمان مصادره صدا و سیما گرفتن مناطق نظامی و دفاعی جمهوری اسلامی فرمان اعتصاب عمومی و دیگر فرمان ها را .

اگر کتبا تمام گروه ها و سازمان ها و شهصیت ها از شاهزاده رضا پهلوی به عنوان رهبریت اصلی حمایت کنند و مکتوب خود را به سازمان ملل بدهند و به دفاتر ریاست جمهوری و نخست وزیری کشورهای اروپایی و امریکایی ارسال کنند رضا پهلوی به عنوان منتخب و صدای مردم ایران رسما شناخته خواهند شد و کشورهای خارجی می دانند با چه شخصی باید گفتگو کنند و چه باید بکنند .

و مردم ایران هم از یک شخص و یک منبع فرمانبرداری می کنند مثل شخص خمینی که یک نفر بود و به جای یک ملت تصمیم گیری می کردو چون حمایت تمام گروه ها سازمان ها و اقشار ملت را در دست داشت رهبران خارجی هم به تصمیمان خمینی ناچار بودند احترام بگذرند.

به هرحال به غیر از اقایان کروبی و موسوی و یا خاتمی و هاشمی باید شخص دیگری در خارج از ایران در مملکتی امن و امان فرمان چه باید کرد را صادر کند .

البته بنده نمی دانم شخص رضا پهلوی چنین رسالتی را قبول می کنند یا نه ؟

این موضوع باید روشن بشود اما وظیفه ما ایجاد هماهنگی است میان جناحین مخالف و دست یافتن به یک هدف مشخص بدون ایجاد تفرقه و کارشکنی .

باید زودتر ستاد ازادی ایران را با موافقت ریش سغیدان خارج از ایران به راه انداخت و آن بیانیه حمایت از رهبری اصلی رضا پهلوی را صادر و امضا نمود و به دفتر رضا پهلوی فرستاد و اگر موافت حاصل شد و قبول رهبریت کردند رونوشتی از آن را برای سران اروپایی و امریکایی و چین و روسیه و...می فرستیم .

از اینجا به بعد را باید با روشن بینی و اینده نگری و ازاد اندیشی هر یک از ما انجام بدهیم و تنها به فکر مردم ایران عزیزمان باشیم تا به ازادی و رهایی برسند .

به نظر می رسد سایت اخبار روز می تواند پل اتحادی برای گرو های روشن اندیش ایجاد کند و باشد و در این زمینه هرچه فعال تر اقدام کند و بیانیه حمایت از رهبریت رضا پهلوی را اماده امضا برای تمام سازمان ها و گروه ها و شخصیت های روشن گرا نماید.

به امید ازادی ایران اشغال شده
۲۱۹۵۵ - تاریخ انتشار : ٣۰ بهمن ۱٣٨٨       

    از : آرش

عنوان : سازمادهی و رهبری: تشکیل کنگره ملی موقت بر مبنای وزن تقریبی احزاب برای برگزاری انتخابات آزاد در ایران
بیاییم از حرف مفت زدن... فلسفی درکردن... کینه شتری های گروهی... رجاله بازی... گندگوزی های ژنتیکی ایرانی... خودخواهی ها و حسادت ها... در کون آخوندها را لیس زدن.... دست برداریم.

در این سی و یک سال این همه متفکر و گروه و حزب و دار و دسته و اعلامیه و پلتفرم و بحث و دعوا چیزی بیشتر از اعلامیه جهانی حقوق بشر نگفته ایم. الان وقت عمل است برای رسیدن به بدیهی ترین و ابتدایی ترین و تنها میزان داوری بین همه:

انتخابات آزاد.

جنبش فراگیر ملت ایران جنبش سبز، شامل سه لایه است:

۱. رهبری (موسوی-کروبی-خاتمی)،
۲. احزاب و نهادهای مدنی، و
۳. هسته ها و شبکه های خودگردان مدرن.

احزاب، گروه ها، سازمان ها، انجمن ها، و سایر نهادهای مدنی هر تعداد بخواهند می توانند در چارچوب های توافق شده جبهه یا اتحادهای لازم را تشکیل دهند. اما تشکیل یک کنگره ملی "فراگیر" که حتی الامکان بتواند تنوع و تکثر و نبوغ فرزندان وطن را نمایندگی کند در این مرحله تا رسیدن به هدف برگزاری انتخابات آزاد ضروری است.

متناسب با شرایط خفقان فعلی حاکم بر کشور و عدم امکان برگزاری جلسات حضوری با شرکت همه اعضا و لزوم تصمیم گیری های سریع تر، اعضای اصلی به هفتاد نفر (هر یک میلیون یک نفر) محدود شده است. برای مدیریت ریسک دستگیری بعضی از اعضا، دو لایه عضو علی البدل، هر لایه هفتاد نفر، در نظر گرفته شده است.

کنگره ملی ۴ نفر را انتخاب می کند که همراه با آقایان موسوی و کروبی و خاتمی شورای رهبری را تشکیل و کنگره ملی بر آن ها نظارت خواهد کرد.
۲۱۹۵٣ - تاریخ انتشار : ٣۰ بهمن ۱٣٨٨       

    از : اتحاد داشته باشیم

عنوان : رضا پهلوی را به عنوان رهبر انتخاب کنیم
دست از راه کج رفتن بردارید اگر می خواهید مردم ایران و اروپا و امریکا و مردم جهان به وحدت شما ایمان داشته باشند باید جمله گی دست در دست هم بگذارید و رضا پهلوی را به عنوان رهبریت انتخاب کنید .
چون رضا پهلوی فردی شناخته شده و ارزشمند در میان کل ملت ایران است هنوز در شهرو روستا و استان و هر کوی و. برزنی نام رضا پهلوی به عنوان شاهزاده رضا پهلوی بر زبان های پیرو جوان جاری است.
اگر می خواهید به نتیجه برسید و هدقتان ازادی مردم ایران است هیچ پناهی جز رضا پهلوی نمی تواند شما را به این هدف بزدیک تر کند وقت کشی و دو دلی و تردید را از خودتان دورکنید و لقمه را وارونه در دهانتان بگذارید و بیراهه نروید.
اگر هدفتان بیرون کردن جمهوری اسلامی از ایران است باید رهبریت رضا پهلوی را قبول کنیم و قبول کنید چه مجاهد باشید چه فدایی باشید و چه توده ای و چه اصلاح طلب و دیگر گرو های ازادیبخش ایرانی باید رضا پهلوی را رهبر مبارزات خود بدانیم تا با اتکا به جایگاه ملی و جهانی که ایشان دارند برنامه ریزی و رهبریت را زیر نظر ایشان و با کمک همه گی انجام بدهیم
۲۱۹۵۰ - تاریخ انتشار : ٣۰ بهمن ۱٣٨٨       

    از : نیاز

عنوان : اتحاد با همه نیروهایی که از منشور حقوق بشر "دم میزنند"
اتحاد با مجاهدین یا سلطنت طلبان برای رسیدن به دموکراسی هیچ اشکالی ندارد. فقط باید دید معیار چیست. بنظر من تنها هر کسی که از بیانیه جهانی حقوق بشر "دم میزند" باید کوشید با او به این اتحاد رسید. اینکه فرد یا گروهی که امروز خود را متعهد به حقوق بشر میداند الزاما به این معنی نیست که قبلا هم اینگونه بوده. ولی بسیاری ازما خود در سالهای اخیر متحول شده ایم و بیجاست که دیگران را در همان گذشته شان ارزیابی کنیم. انتقاد از گذشته گروههای سیاسی اصلا کار بدی نیست بلکه خیلی هم مهم و لازم است. اما سایه گذشته نباید آنقدر دراز باشد که بر حال و آینده ما سایه بیفکند. گذشته نباید تنها و برجسته ترین عامل و معیار قضاوت باشد. ما باید بر این فرهنگ عقب افتاده کینه توزی و قبیله ستیزی غلبه کنیم. خوشبختانه یا بدبختانه هیچیک، آری هیچیک از گروههای سیاسی ما دارای پیشینه بی خطا و درخشانی نیست. منتهی بیشتر چپ ها و روشنفکران ما امروز با اصلاح طلبانی که خواسته یا ناخواسته سالهای زیادی در جنایات رژیم شریک بوده اند حاضرند کنار بیایند اما نه با مجاهدین. فراموش نکنیم که اغلب قربانیان مجاهدین بر خلاف اصلاح طلبان افراد و هواداران سازمان خودشان بوده اند . معیار های ما باید پایه حقوقی و منطقی نه احساسی داشته باشد، معیارهای انسان مدرن و متمدن باشد نه قرون وسطا. مجاهدین خلق و مشروطه خواهان از آنجا که خود را در مقابل منشور جهانی حقوق بشر متعهد میدانند باید از جانب سایر گروههای دموکرات در همین زمینه به چالش کشیده شوند. من در مورد مشروطه خواهان بسیار خوشبین هستم. آنها حتی در سالهای اخیر تلاشهای زیادی برای اثبات دموکرات بودن خود کرده اند و برای مثال از همکاری با دگر اندیشان خود کمتر از گروههای دیگر ابا دارند. برای مثال کافی است به سایت آنها سر بزنید تا ببینید که از لحاظ تشکیلاتی و ساختاری تمام اطلاعات را در مورد مسئولینشان به صورت واضح و با اسم و عکس در سایتشان گذاشته اند. تمام پروتکل بحث ها ی نشست ها بصورت علنی در این سایت موجود است. در حالی که ما در مورد احزاب دیگر یا مثلا اتحاد جمهوری خواهان تقریبا هیچ اطلاعی از مسئو لیتها و بحث های داخلی آن نمیدانیم و این اطلاعات در سایت آنها نیز موجود نیست، اینها بسته اند و مانند احزاب غربی شفاف و دموکرات نیستند. مجاهدین خلق تابحال از مخفی ترین گروهها بوده اند. سالهاست هیچکس حتی محل اقامت رجوی را نمیدانست و نمیداند. در حالی که مشروطه خواهان بصراحت تصمیم در مورد سیستم سیاسی آینده ایران را به نظر مردم ایران در آینده محول کرده اند، مجاهدین خلق از پیش نه تنها شکل سیاسی که حتی مسئولین دولتی مانند رئیس جمهور را هم از پیش تعیین کرده اند. باید از آنها پرسید چگونه این سیاستها را به حقوق بشر منطبق کنیم؟ ووو... بنظر من بجای قهر کردن و نادیده گرفتن مجاهدین و مشروطه خواهان باید بر اساس همان بیانیه حقوق بشر آنها را به چالش کشید. باید توپ را به زمین آنها پرتاب کرد و موقعیتی ایجاد کرد که آنها خود را ایزوله و مطرود حس نکنند. چون در اینصورت به سکتاریزم کشیده میشوند یا در آن میمانند و بخاطر داشت هواداران که دارند این برای هم حال و هم اینده ایران نیز خطرناک است. به اینترتیب شاه الهی ها و جناح اقتدارگرای مجاهدین تقویت میشود یا پابرجا میماند که این به نفع هیچکس نیست. باید خواست که بدنه مجاهدین هم صدا داشته باشد و فقط مسعود و مریم رجوی برای همه امتشان تصیم نگیرند. بنظر من باید یکبار هم شده نه صرفا باسلاح گذشته که باسلاح پایبندی به دموکراسی و حقوق بشر به با مجاهدین برخورد کرد. از آنطرف کادرهای رده پایین تر و بدنه مجاهدین باید برای برکناری این رهبری طولانی مدت فشار بیاورد و خواهان دموکراسی درون سازمانی بیشتری شود. چرا که اگر تاکتیکی هم که شده رجوی ها باید از صحنه گردانی و شخص اول مملکت بودن دست برداشته و روشهایی برای جلب سایر نیروهای اپوزیسیون بکار ببرند.
۲۱۹٣٨ - تاریخ انتشار : ٣۰ بهمن ۱٣٨٨       

    از : روزنامه هنر و مبارزه حمید محوی

عنوان : پاسخ به آرش، کامنت «کلیشه ها را کنار بگذاریم»
در این جا تنها می خواهم برای جمله‍ی زیر که از کامنت آقای آرش برگرفته شده، مختصرا و بی آن که پر حرفی کرده باشم پاسخ بگویم، پس چنین گفت آرش :
«اما کسانی که اینجا می آیند عقده دری می کنند و بی نام و نشان حرف های کیهان را علیه مجاهدین تکرار می کنند، بفرمایند خود چه گلی به سر این ملک و ملت زده اند؟؟»

من فکر می کنم که تحلیل روانکاوانه شما در رابطه با نقد افراد، نه تنها خیلی عجولانه و نا متناسب به نظر می رسد بلکه کاملا انحرافی ست.
زیرا چنین تحلیلی به جای تمرکز روی محتوای نقد، آن را به عارضه روانی (عقده دری) نسبت داده و در پی آن است که نقد اجتماعی را به عارضه‍ی روانشناختی فردی تعبیر کند. و این موردی نیز دورادور به تعبیر روانکاوانی شباهت دارد که می خواهند علت بیکاری و فقر افراد را در عقده اودیپ نزد فاعل ناخودآگاه آنها جستجو کنند. چنین آمد و رفتی بین نقد اجتماعی و عارضه‍ی روانی و نتیجه عالمانه گرفتن از آن و موضع گیری پشت چهره حق به جانب، عملی کاملا انحرافی ست.
با این وجود برای آن که آب به آسیاب شما ریخته باشم، باید بگویم که اساسا تمام نوشته جات در سرتا سر تاریخ بشریت، ادبی و علمی جملگی به نحو خاصی «عقده دری» ست و بطور مشخص با عقده نارسیس مرتب می باشد و تمام فاعلین نوشتار (نویسنده ها) در فن آوری های نوشتاری خود در پی ترمیم جراحتی هستند که در عالم نقد ادبی به آن می گویند «جراحت نارسیس». این موضوع شامل حال کامنت های من و شما و ایشان هم می شود(این بحث را در این جا نا تمام رها می کنم).

و امّا در مورد قضاوت شما وقتی از کسانی حرف می زنید که به این جا می آیند و مطالبی را به عنوان نقد اجتماعی مطرح می کنند، و می پرسید چه گلی به سر این ملک و ملت زده اند؟

به سهم خودم پیش از همه از تمامی آنهایی که در افشای سازمان مجاهدین خلق کوشیده اند سپاس گذاری می کنم.

چنین افرادی که به این جا می آیند و به قول شما «عقده دری» می کنند، اگر گلی به سر این کلک و ملت نزده باشند، تصور نمی کنم به نام جهانی بهتر دستهایشان به خون فرزندان ایران آغشته باشد و آدم کشته باشند و آدم سوزانده باشند.

ببینید آقای آرش آدم سوزان در خیابان های پاریس مسئله کمی نیست. مطمئنا آقای تابان در تحلیل هایشان دچار اشتباه هستند. دموکراسی مفهومش این نیست که ما با هر نظریه و راه و روش جنایت کارانه ای که از راه رسید روز به خیر بگوییم.

متأسفانه بخش گسترده ای از اپوزیسیون ایران به خاطر پیوندهایشان با سیاست جهانی «امپریالیسم جهانی» که متحد بشوند و یا نشوند، بین خودشان دموکراتیک عمل کنند یا نکنند راهی به توده های عظیم ایران جستجو نخواهند کرد.
متأسفانه فقدان کار فرهنگی و سیاسی و اجتماعی اصیل در جوامع ایرانی موجب شده است که به عنوان مثال موضوع «آدم سوزان» که در پرونده سازمان مجاهدین خلق دیده می شود، به دقت مورد بررسی قرار نگیرد. و افرادی هم که در بخش بهداشت روانی در سطح اروپا فعال هستند و بعضا از شخصیت های رسانه ای نیز می باشند، به دلیل محافظه کاری که در مرام و مسلکشان می باشد، تا این جا سکوت کرده اند.

متأسفانه ایرانیانی که چشم به آینده دوخته اند، هرگز نمی توانند روی چنین اپوزیسیون هایی حساب کنند که به این سادگی و در کمال بی تفاوتی نه تنها از کنار آدم سوزی در خیابان های پاریس عبور می کنند بلکه می خواهند با آن اتحاد دموکراتیک داشته باشند.

و به تمام دوستانی که از دموکراسی حرف می زنند، یادآوری می کنم که بین تمام نظریات نظریه ای هست که می گوید شاخص اصلی دموکراسی روی نقطه ای واقع شده است که مرتبط به تعیین کننده های مناسبات تولیدی است. و با این یادآوری که طرفداران چنین نظریه ای نمی توانند با جریاناتی که راه و روش و نظریاتشان خشونت طبقاتی را مجاز می داند و قانونی می سازد، اتحاد و اتفاق داشته باشند. مثل سلطنت طلبان و مشتقاتش، که آرمانشان ایجاد جامعه بورژوازی باشد، و جالب اینجاست که نظریه پردازان این طیف نیز صراحتا اعلام می کنند که «دموکراسی فورا امکان پذیر نیست».
خب آقای تابان شما چگونه می خواهید با این طیف سلطنت طلب که خودش هم به غیر دموکراتیک بودن خودش اعتراف دارد، اتحاد دموکراتیک داشته باشید؟
۲۱۹۲٨ - تاریخ انتشار : ۲۹ بهمن ۱٣٨٨       

    از : آرش

عنوان : به جای گندگاله دهانی اصول «رقابت دمکراتیک» را بپذیریم و بقیه را به صندوق های رای بسپاریم
ما ایرانی ها شاید خالی بندترین ملت جهان باشیم. در روده درازی و آه و ناله کردن و به زمان و زمین فحش دادن و خیالپردازی و اوهام شاید رقیب استخوان داری در دنیا نداشته باشیم.

اما در عرصه آفرینش و ساختن درمانده ترین ملتیم.

اعلامیه جهانی حقوق بشر موجود است.
معیارها و استانداردهای جهانی انتخابات آزاد هم موجود است.

حال اگر نبوغی هست و هنری هست، صرف راه های موثرتر و کم هزینه تر برای رسیدن به نقطه ای بکنیم که بتوانیم انتخابات آزاد برگزار کنیم.

خود و سازمان و گروه خود را حق دانستن و دیگران را باطل، راهی است که ملای بدنامی به نام خامنه ای می رود و دارد کشور را به گا می دهد.

اعضای سایبری خامنه ای اجرشان با این آخوندک بدنام. جای پایش را ببوسید تا به بهشت مشرف شوید. فراموش نکنید قبل از رفتن به بهشت چفیه تان را هم تف احمدی نژاد متبرک کنید.
۲۱۹۲۲ - تاریخ انتشار : ۲۹ بهمن ۱٣٨٨       

    از : خشایار رخسانی

عنوان : «سکولاریسم ایرانی»؟
آرش گرامی،
من پرسش هایی از شما دارم. اگر «سکولاریسم ایرانی» پدیده ای افسانه ای از نمونه «دمکراسی دینی» یا از پنداشته هایِ (تخیلات) مجاهدین نیست، بفرمایید آن را روشن و فرانمود کُنید (توضیح دهید).
پرسش دیگر این است. اگر مجاهدین به دمکراسی باور دارند، آیا آنها آماده هَستند که بدون دست بردن به جنگ ابزار، و تنها از راه گُزیدمان و رای آزادِ مردم برسر کار بیایند؟ و آیا پس از چهار سال اگر مردم آنها را نخواستند، آنها سررشته داری کشور را به دولت برگزیده-ی مردم واگذار خواهند کرد، بدون اینکه بخواهند گامی برای برچیدن دمکراسی بردارند؟
۲۱۹۱۱ - تاریخ انتشار : ۲۹ بهمن ۱٣٨٨       

    از : آرش

عنوان : کلیشه ها را کنار بگذاریم
دوستان گرامی

ما جهانی می اندیشیم اما محلی عمل می کنیم. به مسائل اجتماعی و فرهنگی نمی توان کلیشه ای و با استفاده از فرهنگ لغات یا تعاریف نگاه کرد. جامعه ای که ما در آن زندگی می کینم و می خواهیم آن را تغییر دهیم دارای فرهنگ و تاریخ و مذهبی است که ویژه خود این جامعه است. الگوی سکولاریسمی که مجاهدین ارائه می دهند شاید شانس موفقیت آن در کشور ما بیشتر از سکولارسیم تعریفی باشد.

همه گروه ها اشتباهاتی داشته اند. همه گروهها هم تغییر می کنند. فقط دیکته نوشته نشده غلط ندارد. هیچ چیز هم ثابت نمی ماند تا چه رسد به انسان. فرق است بین انتقاد و بی مرامی-لودگی از نوع کیهانی آن. آیت الله خمینی ۱۵ سال در همین عراق و در سایه همین صدام حسین نغس می کشید.

فرق است بین اشتباه و خیانت. من خود به مجاهدین انتقاداتی دارم. اما کسانی که اینجا می آیند عقده دری می کنند و بی نام و نشان حرف های کیهان را علیه مجاهدین تکرار می کنند، بفرمایند خود چه گلی به سر این ملک و ملت زده اند؟؟

من یک بار ۵ سال پیش به برخی از اصلاح طلبان پیشنهاد کردم برای مدتی سیاست را رها کنند و به کارهای خیریه بپردازند. حالا اینجا هم به آن هایی که عضو ارتش سایبری ولایت فقیه نیستند ولی عادت دارند همه جا سر و کله شان برای بد و بیراه گفتن به مجاهدین پیدا شود، می گویم برای مدتی دست از این نوع نبوغ سیاست ورزی دست بردارند و به کار مفیدتری که به درد زندگیشان بخورد بپردازند.

آن هایی هم که عضو ارتش سایبری هستند برای خراب کردن همه- از مجاهدین تا موسوی و کروبی و دیگران، اجرشان با سیدعلی خامنه ای. چفیه شان هم بدهند آقای احمدی نژاد با تفش متبرک کند.
۲۱۹۰٨ - تاریخ انتشار : ۲۹ بهمن ۱٣٨٨       

    از : گمره قدیمی

عنوان : این کجا و آن کجا
آرش جان
یادت رفت که همین خانمها و آقایون مجاهدین ملیجک دربار دشمن مادر وطن شدن و توی کاسه ی صدام حسین آبگوشت می خوردن؟ ، یادت رفت که همین آقای رجوی که میگی همیشه دشمن جمهوری اسلامی بود کاندیدای انتخابات توی همین رژیم بود.
اینا خیلی کشته دادند. شاید هیچ سازمانی به اندازه ی اینا شهید نداشته باشه، خوب غیر از خونخواری رژیم باید به اشنباهات رجوی هم که هی فاز تعیین کرد و جوونا را فرستاد دم گلوله توجه کنی.
تازه اینا که آبشون با هیچکس توی یک جو نمیره.
اشتباهات توده ای ها و اکثریتی ها جای خود،ا ولی این کجا و اون کجا.

رفقا تبریک. سه سال دیگه تین ایجر می شین!
۲۱۹۰۷ - تاریخ انتشار : ۲۹ بهمن ۱٣٨٨       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۲۷)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست