سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

نگاه زنده یاد خسرو گلسرخی به شعر فروغ فرخزاد (۲) - خسرو گلسرخی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : گاهنامه هنر و مبارزه حمید محوی

عنوان : ادامه بحث و تجدید نظر درباره گلسرخی
این یادداشت را باید در ادامه نظریاتی که در بخش اول نوشته بودم در نظر بگیرید.
آن چه در مورد کیفیت نقد گلسرخی نوشته بودم، با توجه به مطالب جدید یعنی بخش دوم ( که البته نمی دانیم چرا تمام مقاله او را یک جا منتشر نکرده اند؟) باید اندکی روی قضاوت خودم تجدید نظر کنم. زیرا در اینجا گلسرخی مطالبی را درباره کیفیت زبان شاعرانه فروغ فرخزاد مطرح می کند که مجبور خواهم بود قضاوتم را در مورد کیفیت کار گلسرخی پس بگیرم، نه نقد او در حد صفر نیست و باید امتیازاتی برای نقدش قائل شوم.
البته این تجدید نظر در همین حد و حدود باقی می ماند. با این وجود دوباره باید چیزهایی بگویم که موافق طبع همگان نیست. به قطعه زیر توجه کنید که از متن برگرفته ام :
«لازمه هنرمند بودن ایمان داشتن است , نه ایمان پوسته ای و خود فریب . بل ایمان به خود , ایمان به آن چیزی که خلق می کند و ایمان به موقع خود و تاثیر گذاری بر آن کس که با خلق او در رابط است , ولی در جوامع بورژوازی ایمان به آن کس که با اثر هنری باید در رابط باشد تا حدودی میسر نیست , زیرا در اینگونه جوامع آنچه که هست بی ایمانی است , مسئله رها بودن در باد ست , هیچ چیز بر تر از تسلیم شدن در برابر واقعیت روز مره نیست !»

(البته در این جمله «هیچ چیز برتر از تسلیم شدن....» به طور قطع غلط چاپی ست، و جمله باید به این شکل باشد : هیچ چیز بدتر از تسلیم شدن در برابر واقعیت روزمره نیست)

بر خلاف نظریه گلسرخی، باید دانست که بورژواها نیز به کارشان ایمان دارند، و توده های عظیم در سطح جهانی دائما تحت تأثیر افکار و نظریات و حساسیت های این طبقه قرار دارند، به همین علت است که به آنها می گویند طبقه حاکم.
البته یادآوری گلسرخی در مورد فرد هنرمند بسیار حائز اهمیت است، هنرمند باید به خودش و کار خودش باور داشته باشد. ولی همانطور که خود گلسرخی نیز حدس زده است «خود فریب» و به عبارت دیگر انحراف (پرورسیون) هم وجود دارد و فرد منحرف یا جریان منحرف مثل تمام فعالیت های فرهنگی و هنری و سیاسی و اجتماعی اپوزیسیون های ایرانی در «جوامع بورژوازی... به گفته‍ی گلسرخی...» در جوامع بورژوازی مثل فرانسه و اروپا و آمریکا که به همان اندازه می تواند برای افراد محلی از ایمان و اعتقاد داشته باشد. شما فکر می کنید فرج سرکوهی که روزی سطر اول اخبار را به خود اختصاص می داد، به کارش ایمان ندارد؟ برای رادیو فردا کار می کند.
حال مسئله بر سر ابزارکارهایی است که باید به ما اجازه دهد تا بین هنر اصیل و هنر انحرافی، فعالیت اجتماعی اصیل و انحرافی...تفاوت قائل شویم و قادر به تشخیص آن باشیم. یعنی بتوانیم به شکل صحیح اثر هنری را نقد کنیم. به عبارت دیگر بتوانیم دستگاه آموزشی مناسبی داشته باشیم. ولی تا زمانی که دولت سوسیالیستی ایجاد نگردد، و رویکرد تمام جامعه به سوی جامعه بی طبقه نباشد ما همواره با ایمان کور سروکار داریم. البته در عصر بهیمیت نظام سرمایه داری یک راه برای هنرمند و هنر و منتقد هنری و خوانشگر هنری باقی می ماند، و آن هم : مبارزه طبقاتی ست. در نتیجه نظریه گلسرخی در مورد ایمان صحیح نیست. ایمان ضروری ست ولی کافی نیست. نظریه من بر این اساس است که هنر اصیل همیشه یک پای مبارزه طبقاتی ست.
البته در این زمینه زیاد هم نمی توانیم به خود گلسرخی(احتمالا) ایراد بگیریم چون که نقد او در عصر پهلوی نوشته شده که ما هنوز، مثلا در فرانسه، از شر وجودشان کاملا آزاد نشده ایم. و این نوع میکروب ها هنوز در جنگ میکروبی توسط آمریکا مورد استفاده قرار می گیرد.
حالا باید روی این موضوع مبارزه طبقاتی کار کرد، مطمئنا چنین موضوعاتی مورد توجه نهادها و جماعت های فرهنگی و هنری ایرانی خصوصا در فرانسه نمی باشد. ولی تا روزنامه هنر و مبارزه هست نگرانی وجود ندارد و تمایلات بالنده خلق ایران مطرح خواهد شد و اپوزیسیون های ایرانی و خصوصا طرفداران حقوق بشر هم نمی توانند مانعی برای ما باشند، چون که مبارزه طبقاتی ادامه دارد
۲۲۰۷۶ - تاریخ انتشار : ۴ اسفند ۱٣٨٨       

  

 
چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست