یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

شهبانو و من - جهانگیر سعیدی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : حق

عنوان : از دید یک ایدئولوژی به قضایا نگاه کردن نتیجه ای بهتر از این برداشت های شما نمی دهد. حقیقت با ایدئولوژی میانه ای ندارد. کار ما را در ساختن یک پایه چپ مردمی سخت نکنید.
این مقاله با معیارهای نقد جور نیست و دیدی ایدئولوژیک به یک فیلم است. این دیدی است که بمدت ۷۰ سال در بلوک شرق قبل از فروپاشی اش در ۱۹۸۹ میلادی دستبرد به همه حقایق میزد. بجز سیاست و اقتصاد که در انحصار یک اقلیت ایدئولوژی زده بود که خود در رفاه کامل می زیست و فاسد و بیرحم بود، مثل رژیم حاکمه در ایران امروز، همه رشته های علوم انسانی را هم در انحصار خود و ایدئولوژی توتالیتر خود داشت. کار و زندگی و آزادی بیان فقط در محدوده ایدئولوژی کمونیستی مجاز بود و کسی که تعهد خود را به کمونیسم نمی توانست ثابت کند و عضو حزب کمونیسم نبود امیدی به شکوفایی نمی توانست داشته باشد، آنهم در چارچوب کمونیسم و تبلیغ آن. اینگونه میلیون ها نخبه مستعد فدای متعهدین چاپلوس و جاه طلبانی شدند که کثیری از آنها استعداد کافی در عرصه کاری خود نداشتند. این یکی از بزرگترین دلایل فروپاشی بلوک شرق بود چون نخبه کش بود، میلیون ها انسان در زندانها زندانی بودند و کثیری از اینها شکنجه و کشته شدند و یا به تبعیدگاه هایی همچون سیبری فرستاده شدند و یا به غرب پناهنده شدند.

تاریخ، ادبیات، نقاشی، موسیقی، رقص، ورزش، فیلم، هنر و موسیقی، مطبوعات و رسانه ها، ورزش،... همه در انحصار دولت بود و باید در چارچوب ایدئولوژی کمونیستی و تبلیغ آن کار می کردند وگرنه باید تقاس سنگینی می پرداختند. برجسته ترین تبلیغات باید بر ضد بورژوازی و «محسنات» دیکتاتوری پرولتاریا می بود و در دادگاه ها کسانیکه به بورژوازی متهم و محکوم می شدند با همان برخوردی روبرو می شدند که در ایران ما با مخالفان رژیم می شود، ضد انقلاب و عامل بیگانه و....حقایق ارزشی نداشتند و تنها مقوله ای که برایشان مهم بود و برایش ارزش قایل بودند ایدئولوژی بود. ایدئولوژی هدف بود و هدف هر وسیله ای را توجیح می کرد، درست مثل رژیم فعلی در ایران.

آقای سعیدی هم برده ایدئولوژی خود است و هر مقوله ای را با این دید بررسی می کند همانطوری که رژیم هم می کند. چنین دیدی فاقد ارزش و نگاهی ارتجاعی به قضایا است، و در عین حالی که کمکی که به مبارزات ما نمی کند که به آن لطمه هم می زند. آیا ما به این چنین افراد و افکاری برای نجات ایران نیازی داریم؟ آیا ملت ایران به اندازه کافی بلند و رسا به تمامیت خواهی این رژیم همان نه ای را نگفته است که مردمان اتحاد جماهیر شوروی به حکومت تمامیت خواه خود گفتند؟

آقای سعیدی من این فیلمی را که شما وسیله قرار دادید تا هدف خودتان را دنبال کرده باشید و از طریق این مقاله درازتان دید ایدئولوژیکی خود را به خوانندگان خود منتقل کرده و مخالفتان را تکذیب و تخریب کنید را نه دیده ام و نه علاقه ای به دیدن آن دارم. نقد و بررسی یک ایدئولوژی در برابر یک ایدئولوژی دیگر نیاز به تحقیق در فلسفه هر دو ایدئولوژی و تجربه های عملی بدست آمده از هر دو آنهاست، بحثی مهم، جدی و کارشناسانه است. در این رابطه اسناد فراوانی هم موجود هستند که اعتبار بین المللی دارند و شما می توانستید مورد استفاده قرار دهید. متاسفانه بجای اینکار، شما یک فیلمی که از دیدگاه شما از هر لحاظ ضعیف است و فیلمی است که بازیگرانش را به لحاظ ایدئولوژیکی مخالف و دشمن خود و ایدئولوژی تان می پندارید سند قرار داده اید و با استفاده از تخیل خود، که بخش عظیمی از مقاله شما را پر کرده است، به جنگ ایدئولوژی لیبرال دمکراسی می رفته اید. واقع مایه تاسف است که ۳۱ سال تجربه در کشورهای آزاد غربی ما باید هنوز دچار فقر فکری و فقدان یک قشر روشنفکر پخته باشیم.

متاسفانه منظور شما نقد و بر رسی فیلم نبود که با معیارهای معتبر انتقاد حرفه ای همراه باشد، اگر بود شاید شایستگی آنرا پیدا می کرد که در مطبوعات و رسانه های سوئدی منعکس شود و مایه افتخار هر ایرانی گردد. این امکان را هم فراهم می کرد که این دو بانو واکنشی از خود نشان دهند تا خوانندگان بدون حب و بغض و کینه و بدون رجوع به ایدئولوژی خاصی خود قضاوت کنند بدون اینکه اعتبار شما خدشه دار شود. مقاله شما در این رابطه فرقی با گلایه یک تماشاگر ناراضی یک فیلمی که از قبل می دانست خواسته هایش در این فیلم برآورده نمی شود را ندارد. شما انتظارات بسیار وسیع و غریبی از این فیلم داشتید که از وقت و حوصله و مخارج اختصاص داده به آن حتما خارج بوده است و اگر همه خواسته های شما را بر نمی آورد همواره ناراضی باقی می ماندید. با خواندن مقاله شما من به این نتیجه رسیدم که شما به هیچ توافقی با مخالف خود رضایت نمی دهید مگر اینکه مخالف شما صد در صد در مقابل ایدئولوژی شما سر تعظیم فرود بیاورد. چنین چیزی غیر ممکن و غیر وقع گرایانه است، همانطور که شما متعصبانه پایبند ایدئولوژی کمونیستی خودتان هستید و حاضر نیستید بگویید ماست من تُرش است نمی توانید ایراد به مخالف خود بگیرید و به او حکم کنید که بگوید ماست او ترش است.

همه ایدئولوژی ها ایراد دارند چون منشا آنها انسان است و انسان جایزالخطاست. ما همه اگر ایدئولوژی بخصوصی نداشته باشیم اقلا به اصولی پایبند هستیم که اگر صداقت و حقیقت جویی بخش اصلی پرنسیپ های ما باشند ما را به اندازه کافی انعطاف پذیر می کنند که در مقاطعی عقاید خود را صد در صد در مواردی تغییر دهیم. چنین تحولاتی در انسان ها پدید می آید و یکی از سیاستمداران انگلیسی به نام دنیس هیلی که در اواخر دهه ۷۰ میلادی یکی از وزرای متشخص حزب کارگر انگلستان بود گفت که اگر کسی تا ۳۰ سالگی خود کمونیست نباشد انسان نیست و اگر تا ۴۰ سالگی همچنان کمونیست باقی بماند نادان است. بسیاری از اعضاء این حزب در آغاز کار کمونیست بودند و با مرور زمان متحول شدند. بسیاری از کاپیتالیست های دو آتشه هم با مرور زمان متحول شدند و برخی از اصول چپ را پذیرفتند. آقای سعیدی، هر کسی این حق طبیعی را دارد که متحول شود و این حق را کسی مجاز نیست که از دیگری بگیرد بخصوص که زیانی به کسی نمی رساند و با منشور جهانی حقوق بشر تطابق داشته باشد. خانم پرشون هم از این حق برخوردار است و شما نمی توانید در این مورد به او ایراد وارد کنید. شما با یاری از تخیلات خود ایشان را چون گفته است زمانی کمونیست بوده را دروغگو معرفی می کنید و از او انتظار دارید که افشا کند که به کدام حزب و گروه وابسته بوده است!! این دخالت در عرصه خصوصی افراد است و نقض حقوق بشر است، نباید کسی را تحت فشار قرار داد تا عقاید و افکار شخصی و سیاسی خود و دیگران را فاش سازد. آقای سعیدی، حقیقت در انحصار هیچیک از ایدئولوژی ها نیست و اگر شما واقعا در پی حقیقت هستید باید تاکنون دریافته باشید که حقیقت ایدئولوژی و احساس سرش نمی شود و راه خود را بی توجه به انسان طی کرده و می کند. انسان است که باید بدنبال حقیقت باشد و انسانی که براستی بدنبال حقیقت است نمی تواند انعطاف ناپذیر باشد. این انعطاف پذیری در انسان حقیقت جو تحول ایجاد می کند و گاهی این تحول می تواند عقاید و افکار او را بقدری تغییر دهد که انسان را شگفت زده می کند. هر کسی حق دارد در عقاید خود متحول بشود و یا نشود ولی حق ندارد به دیگران دیکته کند که متحول بشوند یا نشوند و یا به آنها خرده بگیرند که چرا شده و یا نشده اند، یادمان باشد که اندیشه آزاد و بخش مهمی از منشور جهانی حقوق بشر است. بنابراین اگر ادعا می کند که متحول شده است، ما چاره ای جز قبول و احترام به آنرا نداریم چون ما نه او را می شناسیم و نه علم غیب داریم که از افکار او آگاهی داشته باشیم.

ایدئولوژی شما مخالف زندگی تجملی است و امیدوارم شما بر اساس این اصلی که به آن اعتقاد دارید زندگی بسیار ساده ای داشته باشید اما این اصل را نمی توانید به دیگران تحمیل کنید. همانطور که شما دوست ندارید زندگی تجملی به شما تحمیل شود، دیگران هم دوست ندارند ساده زیستی ای که شما تجویز می کنید بر آنها تحمیل شود. طریق زندگی اشخاص بخودشان مربوط است و هیچکس از این امر مستثنی نیست. هنر دوستی و بزک کردن در آرایشگاه ها و ورزش های و .... افراد هم و اینکه با چه کسی به این مکان ها بروند و نروند هم بخودشان مربوط می شود. همانطور که شما مرگ را با آغوش باز دعوت نمی کنید و از زندگی در محله های نا امن خود داری می کنید، این حق را هم برای دیگران قایل باششما بخوبی می دانید که بدون اجازه مصاحبه شونده نمی توان مقاله یا فیلمی را پخش کرد که مورد تایید مصاحبه شونده نباشد. مصاحبه شونده این حق را دارد که تعیین کند چه مطالب و مکان هایی می تواند و نمی تواند مطرح شود و یا در نیمه کار به علل گوناگون از ادامه کار خودداری کند. چرا طوری جلوه می دهید که اینگونه اعمال در غرب از استثنائات است، شما برای که می نویسید؟ به شعور ما توهین نکنید. شما با اینکارتان باعث می شوید، بدون آنکه بخواهید، دیگران ما چپ ها را کوتاه فکر و حسود و دروغگو قلمداد کنند. دوستی شما در طیف چپ برای من مثل دوستی خاله خرسه است. ما در طیف چپ نیاز به قلم زنانی داریم که قبل از نگارش همه زوایای قضیه را بسنجند تا باعث ربشخند ما نشوند و موانع بیشتر جلوی پای ما در ساختن یک پایه مردمی قوی نگذارند.

از دید یک ایدئولوژی به قضایا نگاه کردن نتیجه ای بهتر از این برداشت های شما نمی دهد. حقیقت با ایدئولوژی میانه ای ندارد. کار ما را در ساختن یک پایه چپ مردمی سخت نکنید.
۲۲۵۵۴ - تاریخ انتشار : ۱۷ اسفند ۱٣٨٨       

    از : نادر احمدزاده

عنوان : شنیدن کی بود مانند دیدن
من خود شاهد تمام سالهای حکومت شاهنشاهی بودم ،از فساد اداری تا رشوه خواری و قدرت رانت خوارن و نبود هیچ امکانی جهت انتشار آن. اینکه جلادان دین مدار بلایی بر سر این مردم آوردند که روی دیکتاتوری شاهنشاهی را سفید کردند هیچ از ظلم آن حکومت نکاسته و توجیه گر آن نخواهد بود.
۲۲۴۵۵ - تاریخ انتشار : ۱۴ اسفند ۱٣٨٨       

    از : لیلی صداقت

عنوان : هنرمند مردمی !
با تشکر از نوشته ی روشنگر شما ،در ضمن خواستم اشاره ای به نقش تلویزیون دولتی سوئد بنمایم که در اصل «بانی» و تولید کننده این سری فیلمها می باشد.

متاسفانه سیاست های ضد فرهنگی و ضدمردمی حکومت مذهبی درایران باعث شد که هم در داخل ایران و هم در خارج ایران، عده ای جای خالی هنرمندان را در تمام قلمروهابدون ضابطه و بسیار فرصت طلبانه پر کنند.

شما بهتر می دانید در همین سوئد هنرمندان ایرانی ارجمندی در صنعت سینما مانند سوسن تسلیمی داریم که با پشتکار شخصی خود توانسته در جامعه ی هنری سوئد جایگاه ویژه ای کسب نماید و به دور از جنجال و هوچی گری، هنرمندی مطرح در سینما و تلویزیون سوئد می باشد ولی استقلال هنری خودر ا حفظ نموده ست.

بدیهی ست که تلویزیون سوئد در اصل پشت فیلمهای ناهید پرسون قرار دارد و مخاطبان آن هم سوئدی ها می باشند که هنوز در حسرت جشن های تاج گذاری و ۲۵۰۰ ساله آه می کشند نه مردم ایران !


از این زاویه ناهید پرشون مورد نظر تلویزیون دولتی سوئد ست که با سرمایه ی مردم سوئد از طریق پرداخت حق لیسانس تماشای تلویزیون سرمایه ی چنین فیلمها را را تامین میکند و اصلا میزان استقبال از جمله ایرانی ها مهم نیست.

البته نه تلویزیون سوئد و نه ناهید پرشون و نه خانم فرح پهلوی و هوادارانش انتظار مبارزات مردم در سال ۱۳۸۸ را نداشتند که این فیلم را کمی در سایه قرار داد.
۲۲۴۴٣ - تاریخ انتشار : ۱۴ اسفند ۱٣٨٨       

  

 
چاپ کن

نظرات (٣)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست