از : معتزض به سانسور نظرات
عنوان : این مقاله در اساس ضعیف است. نظراتی که به ضعف های آن اشاره کرده بودند همه حذف شدند. خود بخوانید و قضاوت کنید.
این مقاله در اساس ضعیف است. نظراتی که به ضعف های آن اشاره کرده بودند همه حذف شدند. خود بخوانید و قضاوت کنید.
مردم را دست کم نگیرید و مقالاتی بنویسید که حرفه ای باشند.
اخبار روز در جمع باید مقالاتی با کیفیت های بالا منتشر کند که در ردیف واشنگتن پست و گاردین باشند. بسیاری از خوانندگان شما از نسل نو هستند و فرا ایدئولوژی می اندیشند. آرمانشهر شما همانقدر بدرد می خورد که آرمانشهر شوروی دیروز و کوبا و کره شمالی امروز بدرد می خورد.
۲۲٨۲۴ - تاریخ انتشار : ۲۵ اسفند ۱٣٨٨
|
از : ب. بی نیاز داریوش
عنوان : آقای سالاری عزیز
واقعاً در چند خط توانستی یک فرهنگ را به گونه ای زیبا، و هر چند دردآور، توصیف کنید.
شاد و تندرست باشید
۲۲۵۵۲ - تاریخ انتشار : ۱۷ اسفند ۱٣٨٨
|
از : رضا سالاری
عنوان : مغشو ش و غیرقابل اعتماد بار آمده ایم
آقای بی نیاز محترم
بیشتر ما ایرانیها بدلیل گم کردن و یا نداشتن یک هویت متعادل تاریخی و پایدار، خیلی ناخالص و مغشو ش و غیرقابل اعتماد بار آمده ایم. نمیدانیم کجا چه کار باید کرد؟ جایی که دیگران جدی هستند ما به شوخی میگیریم. جائیکه همه شو خی میکنند، ما جدی و متعصب و حتی دست به یقه میشویم. وقتی همسایه ای برای از دست دادن گربه اش ناراحت است و گریه میکند، ما رودرروی او میخندیم و اورا مسخره میکنیم. حتی وسط حرفهای جدی او، از بابت نفهمیدن فرهنگ و زبانش، باز مثل خروسهای بی محل میخندیم. جائیکه همه کار میکنند، ما از زیر کار در میرویم. جائیکه همه برای کوچکترین کار خطایشان عذر و پوزش میخواهند، ما برای بزرگترین خطاهایمان طلبکار یم و مرتب طلبکارانه دست پیش میگیریم که پس نیافتیم.
بجای هر متخصصی یکه و تنها جواب هر سوالی را میدانیم. در زمان سکوت حرف میزنیم و در زمان حرف زدن زبانمان بند میاید. اگر طرف مقابلمان از در بزرگی و حرمت نرمتر شود، ما تازه برعکس خشمگین تر میشویم. از علم هیچ نمیدانیم ولی ادعای علمی بودن کرده و همه اکتشافاتمان نهایتاً سر از دین و قرآن هم در میآورند که باز راجع به آنها هم هیچ نمیدانیم. از وارد شدن به کنه و اعماق قضایا و یا هر علم و حقیقت و واقعیتی می هراسیم و همواره به امور پوستی و جلدی و سطحی و مجازی و خرافی و عرفانی قانعیم ودل میبندیم. هیچ چیز را حاضر نیستیم از دست بدهیم، از ماشین قراضه اسقاط گرفته تا شریک و همسری که عمری با او تجربه ناسازگاری و دعوا داریم.
جاییکه همه کار داوطلبانه میکنند و مسئولیت میپذیرند، ما با زرنگی نه تنها خودمان از زیر بار مسئولیت در میرویم، بلکه مانند مجالس رقص دیگران را هل میدهیم وسط صحنه تا بجای ما داوطلب شوند و کار ما را انجام دهند. تقلب در خون ما نهادینه شده و فکر میکنیم نشان باهوشی و تیزهوشی و آی کیو ی ماست.
در حالیکه وزیران و کارمندان کشورهای مترقی با کوچکترین اشتباه و خطایی استفعا میدهند و کنار میروند، وزیران بدون مدرک و بی سواد ما نه تنها خودرا دکتر خطاب کرده، بلکه در دانشگاههای کشور کرسی استادی میگیرند و شاگردان بی سوادتر ازخود تربیت میکنند که متوجه چرخه و دایره بی سوادی خود و انحطاط علمی مملکت هم نمیشوند.
تمام تکنولوزی عاریه ای و وارداتیمان، از رانندگی و تعمیر و نگهداری اتوبوس و اتوموبیل و موتور و دوچرخه گرفته، تا نیروگاه هسته ای و ماشین آلات کارخانجات همه و همه بر اساس قوانین انشاءالله، قل هول الله، و توکلت علی الله، کار میکنند، و هر جا مشکلی پیش آید، امام دوازده مان، که سالها پیش خودمان اختراع کردیم تا متمایز ازعربها باشیم، از چاه جمکران بیرون میاوریم تا مشگل گشای همه کارهایمان شود.
شکوفه مشروطه مان را با آتش مذهب و استبداد خشک می سوزانیم و میوه تازه رسیده دولت ملی و لیبرالمان را با آمیزه ای از اندیشه های نشأت گرفته از مذهب و ایدئولوژی چپ، یعنی کمونیزم استالینی و فئودالیزم و سرمایداری وابسته و بازاری آخوندی بنام کاشانی، له و لورده میکنیم. اپوزیسیون و یا چپ هایمان، یا همکار تمام عیار رژیم میشوند، تا حدی که چشم دیدن دیگر چپها را هم ندارند و در لو دادن آنها گوی سبقت از راست های رژیم می برند، و یا چپ خشمگین مسلح به سلاح آتشین شده که با رژیم جز جنگ و نبرد و تخریب کاری دیگر ندارد.
و این قصه سر دراز دارد....... تا زمانیکه بخش عمدهای از مردم ما عمیقاً و عملاً مسئولیت پذیر، عملاً و فکراً ناباور هر دین و مذهبی، یعنی همان انسان »لائیک، سکولار، دموکرات، لیبرالی « که متأسفانه در حال حاضر به غلط همچون کفر و انحطاط اخلاقی و مفسد فی الارض و محارب با خدا تعریف و تلقی میگردد، نشوند، این دربر همین پاشنه خواهد چرخید.
به همین دلیل تشکیلات اولیه دموکراسی ما باید به دست کم آلوده ترین، صادقترین، مسئولترین، پرانرژی ترین، جوانترین، باهوش ترین و مستعدترین بخش مردم ما، یعنی دانشجویان و و دانش اموزان ما پی ریزی شود، تا شاید سی سال دیگر مردمی دموکرات، لیبرال، بشردوست و متفاوت با آنچه تا بحال بوده ریشه و قوام ابدی بگیرد. پیروز باشید.
۲۲۵۴۹ - تاریخ انتشار : ۱۷ اسفند ۱٣٨٨
|
از : ب. بی نیاز داریوش
عنوان : آقای سالاری عزیز
شما کاملاً درست می فرمائید که ما حتا اگر چهار نفر هستیم باید بتوانیم شرایط کار مشترک و دسته جمعی را فراهم کنیم و همین «چهار نفر» هم کار منسجم روشنگری و آگاه گرانه انجام دهد. متأسفانه در حال حاضر به دلایل کاملاً متفاوت، هم در ایران و هم در خارخ از ایران، ما از کار منسجم و سازمانیافته می گریزیم. در ایران از زمان دولت نهم (احمدی نژاد) مجوز فعالیت بسیاری از سازمانهای غیردولتی که غیرخودی بودند، تمدید نشد و دولت عملاً آنها را منحل کرد. ایرانیان در خارج از کشور ولی به دلایل روانی که ناشی از شکست های سازمانی شان است از کار منسجم و سازمانیافته می گریزند.
تجربه شخصی من متأسفانه تأئیدی است به گفته ی بالا. من برای جمع کردن ایرانیان مقیم کلن در یک انجمن (انجمن پویا- برای حمایت از جامعه مدنی ایران و مشارکت مردمی) که یک انجمن ثبت شده است، بایستی ساعتها با هموطنان عزیزم به گفتگو بنشینم که چنین حرکتهایی ضروری هستند و غیره. ولی همین هموطنان عزیز حاضرند بدون برنامه در همه آکسیونها شرکت کنند.
آری، بدون کار منسجم و سازمانیافته در قالب سازمانهای غیردولتی و احزاب سیاسی، حرکتها و آکسیونهای ما مانند قطرات آبی خواهند بود در کویر سوزان.
آدرس سایت انجمن پویا
www.pooyamove.net
شاد و تندرست باشید
۲۲۵۰٣ - تاریخ انتشار : ۱۶ اسفند ۱٣٨٨
|
از : رضا سالاری
عنوان : چه باید کرد؟
برای تغییر مردم ناآگاه وبی سواد ایران، که در استبداد دینی و فقر فرهنگی ناشی از عدم دموکراسی ذوب شده اند و بدبختانه جمعیتشان هم رشدی تصاعدی و یا بقول شما ملخ وار پیداکرده اند، چه باید کرد؟
آنها که اگاه بودند و ناامیدانه ترک مردم و دیار خود کردند و در ممالک خارج سکنی گزیدند، اکنون غیر واقع بینانه فقط در انتظار معجزه ای هستند که مردم داخل کشور یک شبه لائیک و سکولار و دموکرات شوند!
مردمی که هنوز از دیدن و تماشای اعدام و سگنسار محکومان توسط دزخیمان رژیم لذت میبرند. مردم ناآگاهی که دروغ و دوروئی و غیبت و سخن چینی و توبه و دزدی و رشوه و صلب عدالت و تجاوز به حقوق یکدیگر را مجاز و امری عادی می پندارد، ولی بی حجابی، آزادمنشی، دموکراسی، لیبرالیزم، سکولاریزم، ناباوری و طرفداری از عرف بین المللی و بخصوص حقوق بشر را جزء گناهان کبیره، محاربه با خدا، توطئه اجانب و مستحق اشد مجازات می دانند.
مردم باید خود دست بکار تغییر خود شوند. باید آگاهان به میان مردم ناآگاه بروند و وارد زندگی انها شوند و با انان زندگی کنند تا از طریق روندی طبیعی تأثیر طبیعی خود را روی آنها پابرجاکنند.
فقط از طریق این نهادها و سازمانها و تشکیلات است که مردم قادر به انجام، کنترل و پیروزی در کارهای سیاسی اعتراضی خود هستند.
همانطور که شما اشاره فرمودید، در حالیکه مردمش در خفقان استبداد تاریک و سیاه بسر میبرند، و از ابتدائی ترین حقوق انسانی و دموکراتیک زیبنده شأن انسان مدرن محرومند، سیاست خارجی آینده ایران را میتوان عمدتاً بر تحریک، بحران، عصیان و جنگ و جنجال بازی در کشورهای غیرمسلمان، و حمایت بدون قید و شرط سیاسی و مالی از گروهای حزب اللهی، مذهبی، یعنی همپیالگان تندرو خودشان در کشورهای افغانستان، پاکستان، یمن، عراق، لبنان و فلسطین، خلاصه نمود. در حالیکه در داخل روزبروز پایگاه ها و تکیه گاهه های مردمی اش را از دست داده و میدهد، ایران در سیاست خارجی وحشی تر از گذشته بدنبال جنگ است تا راهی بر ادامه حیاتی طولانی بیابد . رژیم سخت کار میکند تا آینده ملت را، همچون گذشته و حالش، مصادره و از آن خود کند.
باید به مردم اگاه فهماند که آزادی از بالا به کسی هدیه نمیشود.
مردم باید یاران و همراهان آزادمنش و دموکرات خود را در تشکیلات، سازمان ها و نهادهای سری، و یا اگر مقدور است علنی، که بایستی از قبل بنیاد کرده باشند، پیدا کنند. باید هر چه زودتر این تشکیلات دموکراتیک را بر پا ساخت.
فقط از طریق این نهادها و سازمانها و تشکیلات است که مردم قادر به انجام، کنترل و پیروزی در کارهای سیاسی اعتراضی خود هستند. ای کاش ما موافقان مردم سالاری و دموکراسی مطلق برای همه مردم، بجای فقط سی سال نشستن انفعالی و نقد و بحث و تحلیل گذشته، روی تشکیلات دموکراسی−آزادی شدیداً مورد نیاز خود کاری عملی کرده بودیم. ولی خوب، امروز هم دیر نیست و باید از همین حالا دست بکار شد.
هر ملتی تنها همان آینده ای را بدست میآورد که سزاوارش بوده و برایش کار و تلاش کرده است.
همانطور که اجداد و پدران ما مسئول گذشته ما بودند، ما هم مسئول آینده ایران و نسل بعدی هستیم. چرا ما به آینده فکر نمیکنیم؟ تا کی شکایت از این و آن و گسترش فرهنگ انتقاد نامسئولانه و فقط به دنبال مقصرکردن دیگران؟
اگر امروز دست به کارهای تشکیلاتی و بنیادی مردمی نزنیم، آینده ای بسیار وخیم تر و بدتر در سی سال آینده منتظر و چشم به راه ما خواهد بود.
کار تشکیلاتی فقط محتاج به کار و انرزی و مدیریت فردی زیاد، آنهم به شکل رایگان است، که متأسفانه با فرهنگ استبداد زده تاریخی ما منافات زیادی دارد که باید بر آن غلبه شود.
ما بایستی سی سال پیش، بلافاصله پس از درک مکر رهبران انقلاب و باختن به ملاهای غاصب و سردمدار انقلاب، این کارهای بنیادی را راه می انداختیم. هنوز هم دیر نیست. باعث تأسف است که هنوز بعد از صدوپنجاه سال، هیچ نهاد دموکراسی بشرح زیر را نداریم:
۱. سازمان دانشجویان دموکرات − این راحت ترین تشکیلات است، و به خاطر آمادگی دانشجویان، ایجاد آن کمترین انرژی و زمان را میبرد.
۲. ایجاد سازمان دانش آموزان دموکرات − با کمک ویاری سازمان دانشجویان. دانشجویان سراسر ایران باید به دبیرستان ها و دبستان ها بروند و تشکیلات دموکراسی آنها را راه بیاندازند.
۳. ایجاد سازمان مادران دموکرات − توسط دانشجویان و دانش آموزان دموکرات
۴. ایجاد سازمان پدران دموکرات − توسط دانشجویان، دانش آموزان و مادران دموکرات
۵. سازمان معلمان و استادان دموکرات
۶. سازمان کارمندان دمکرات − در هر اداره
۷. سازمان کارگران دموکرات − در هر کارخانه
۸. سازمان هنرمندان دموکرات
۹. سازمان نویسندگان و شاعران دموکرات
۱۰. سازمان کسبه، پیشه وران و بازاریان دموکرات
۱۱. و بالاخره تمامی بقیه سازمانهای ممکن و عملی
۲۲۴۹۶ - تاریخ انتشار : ۱۶ اسفند ۱٣٨٨
|