از : اسکلت
عنوان : مقصودی و خرم دین، برای دریافت یک جواب شفاف وغیر شفاف از سازمان، مثل بقیه ما توی صف بایسید.
مقصودی و خرم دین،
منتظر جواب از سازمان هستین؟ زرنگی نکنین، شما هم بیایید توی صف بایستید مثل بقیه ما، البته جای شما ته صف است.
ما که انقدر ایستادیم که علف زیر پای مان در کویر سبز شد و بلاخره شدیم اسکلت.
جواب از سازمان در سایت نصیب کسی نمی شود ولی در گوشی در محفل ها مثل روزگار قدیم می شود، خوشا آنروزها!!!
مقصودی و خرم دین، برای دریافت یک جواب شفاف وغیر شفاف از سازمان، مثل بقیه ما توی صف بایسید.
- خیلی واضح گفتم؟ ای داد و بیداد! دوباره حذف میشیم. نه؟
- حذف شدیم، کجایه کاری رفیق؟
۲٣۱۲۱ - تاریخ انتشار : ۶ فروردين ۱٣٨۹
|
از : بابک خرم دین
عنوان : آقای مقصودی به نکات بسیار مهمی اشاره کرده اند که امیدوارم مورد توجه سران سازمان قرار گیرد.
در یک دمکراسی قوی وجود حداقل دو حزب با هویت های متفاوت لازم است که هم جلوی استبداد را بگیرد و هم انتخابات معنی و مفهوم داشته باشند. وجود احزاب سیاسی با گرایش های چپ لازمه همه جوامع است تا نیرویی باشند در برابر زیاده روی های احزاب سیاسی راست گرا. در دمکراسی ها، احزاب در هر دوره از انتخابات یک برنامه منسجم به مردم ارائه می کنند، برنامه ای که از سوی مردم از جذابیت کافی برخوردار باشد. برای تهیه یک برنامه موفق، احزاب باید با روحیات و نیازمندی های جامعه خود آشنا باشند و در جلب اعتماد آنها کوشا باشند. آیا احزاب چپ ما از اعتماد به نفس کافی برخوردار هستند که برنامه ای جذاب به جامعه ایران ارائه کنند؟ امیدوارم.
آقای مقصودی به نکات بسیار مهمی اشاره کرده اند که امیدوارم مورد توجه سران سازمان قرار گیرد. امیدوارم ما را در جریان بگذارند و مشارکت مردمی را همیشه به یاد داشته باشند.
۲٣۰۹۰ - تاریخ انتشار : ۴ فروردين ۱٣٨۹
|
از : محسن مقصودی
عنوان : چند نکته !
بنظرم شرکت در بحث دوست عزیزم آقای بهزاد کریمی موجب خشنودی وی شود و کمی هم شکافتن مطلب. از این رو چند نکته را کوتاه ذکر می کنم.
۱) اول ضروری است یادآور بشوم ، فناتیک های ذوب شده در "افکار" آقای داریوش همایون که نشریه تلاش را منتشر می کنند و از حقوق شهروندی دم می زنند در هنگامه حمله نیروهای نظامی آمریکا به افغانستان ، بیان می کردند که باکی نیست اگر ۵۰۰ هزار افغانی هم در این حمله و اشغال نظامی کشته شوند. امروز گویا بارون آمده و ترک ها را پوشانده است !
۲) این خواست بهزاد که (ما آزادی را برای کسانی"هم"می خواهیم که در کار سلب آزادی از شهروندان هستند) همانطور که در جای جای دیگر ، در هم آمیختگی بی ثمری را دنبال می کند. با کسانی که آزادی دیگران را سلب می کند باید مبارزه کرد نه انکه آزادشان گذاشت تا با بدست آودن تکیه گاهی در قدرت نظامی و یا قدرت های خارجی آزادی را از مردم سلب نمایند. از در هم ریختگی فرمول های سیاسی چیزی جز آشفتگی نظری حاصل نمی شود.
۳) دادن هویتی اضافی به جنبش سبز از جمله ( مدافع حقوق زنان, حقوق ملیت ها ، حقوق زحمتکشان و...) جز بال و پر دادن به آرزو های خود و توهم زائی چه مسئله ای را حل می کند؟ واقعا می خواهیم خط مشی و برنامه برای آقای موسوی و امثال جبهه مشارکت بنویسیم ؟ بهتر آنست که نیرو های جمهوری خواه، دمکرات، چپ و مدافع جدائی دین از حکومت برنامه سیاسی خود را با صدای رسا اعلام کنند که هم موجب تقویت خود شوند و هم بی شک سازمان های رقیب و حتی مخالفان و دشمنان را مجبور به تاثیر پذیری کنند .
۴)نادیده انگاشتن نقش سیاسی طبقه کارگر و محدود کردن آن به مبارزه صنفی از دیگر نکاتی است که نشان می دهد بهزاد عزیز خیلی نسبت به کارگران و زحمت کشان بی باور شده است . این موضع یعنی حکومت را در بست در اختیار طبقه سرمایه دار قرار دادن چنانچه هم اکنون شاهد آن هستیم. پس این صندوق درآمد نفت را که بهزاد پیشنهاد تشکیل آن را می دهد ، چه ارگان و نهادی باید نظارت کند و آنرا خرج نماید؟ باور نمی کنم که بهزاد نداند که هم اکنون این درآمد های نفتی در اختیار بخش خصوصی قرار دارد؟ آیا پول نفت باید صرف فربه شدن بخش خصوصی و سرمایه داری شود و یا صرف تقویت نیروی کار و ایجاد اشتغال و زیر بناهای لازم و اساسی برای پیشرفت و توسعه ؟
۵) امروز دخالت واتیکان و سرمایه داری غرب و رسانه هایشان در لهستان برای کسی پوشیده نیست . آیا بهزاد گرامی چنین راهی را در پیش اپوزیسیون دمکرات ایران قرار می دهد؟ آقای لخ والسا در لهستان یک میلیونر است که مردم اعتمادی به وی ندارند کارخانه کشتی سازی بندر گدانسک هم تعطیل شد . آیا بهزاد مبارزان آزادی را تشویق می کند تا راه لخ والسا را در پیش بگیرند و بوسه بر دست پاپ و غرب بزنند و جیب خودشان را بنام آزادی پر کنند؟ کجای شرایط سیاسی لهستان دیروز با ایران امروز شباهت دارد؟
۶) شعار انتخابات آزاد ، شعاری است منطقی و کاملا دمکراتیک و می تواند مورد پشتیبانی مردم قرار گیرد. این شعار اما، بیش از ۲۵ سال است که از سوی اپوزیسیون دمکرات ایران مطرح شده است و بسیاری مقالات پیرامون آن نوشته شده است. همین ۲ سال پیش بود که کمیته ای در این باره تشکیل گردید و شرایط انتخابات آزاد را بیان داشت. مشکل پذیرش شرایط انتخابات آزاد از سوی اپوزیسیون لاییک و دمکرات نیست ، مشکل پذیرش آن از سوی رهبران جنبش سبز است . کجا آقای موسوی و یا حتی آقای کروبی پذیرفته اندکه نیرو های سکولار و لائیک حق شرکت برابر حقوق در انتخابات آزاد را دارند؟
بحث را می توان ادامه داد و یا از نوع آن را سازماندهی کرد که یکطرفه نشود.
تا بهزاد عزیز چه بخواهد !!
۲٣۰٨۶ - تاریخ انتشار : ۴ فروردين ۱٣٨۹
|
از : بابک خرم دین
عنوان : آقای صدری، آخرین نظرتان در رابطه با هیچیک از نکاتی که در نظر من بود نیست، چرا؟ حتی به پرسش های منهم پاسخ ندادید، چرا؟ راه حل شما دقیقا چیست و اگر دیگران مخالفت کردند واکنش شما چه خواهد بود؟
آقای صدری گرامی، آخرین نظرتان مبهم و بی ارتباط با پاسخی است که من در نظر قبلی برایتان گذاشتم. شما حتی سئوالاتی که از شما کرده ام را بی پاسخ گذاشته اید.
آقای صدری، در اولین نظرتان نوشته اید:-
«آقای قندچی و دیگر شیفتگان نظام های مبتنی بر زر و زور، هرگاه راه حلی برای این معظلات سرمایه داری سراغ داشتند ، آنگاه مجاز خواهند بود که قبای "فیلسوفان" به تن کنند و "احکام" آنچنانی صادر نمایند»
۱. در تاریخ بشریت چه دوره ای را سراغ دارید که راه حلی موثری معضلات سرمایه داری و غیر سرمایه داری را محدود کرده باشد، چه برسد به اینکه کلا از میان برداشته باشد؟ حداقل پاسخ این سئوال را بدهید.
*******
۲. رژیم هم ضد امریکا و اسراییل است و فلسطینیان را حمایت می کند، آیا این سیاست رژیم تاکنون ظلمی که بر فلسطینیان می رود را کاهش داده است؟
ما نمی توانیم مشکلات جهانی را حل کنیم، ما حتی نتوانسته ایم مردم کشور خود را از بختک حکومت ملایان رها کنیم. اول باید خانه خود را روبراه کنیم و بعد به مسائل برون مرزی بپردازیم.
با داد و فریاد زدن بر سر امریکا و اسراییل کار ما درست نشده و نمی شود، رژیم ۳۱ سال است که اینکار را می کند و بجایی نرسیده است. محو سرمایه داری در جهان توهمی بیش نیست، واقع گرا باشیم. قبول کنیم که انسان ها متفاوت هستند، برخی سرمایه داری را می پسندند و برخی نمی پسندند. ما فقط می توانیم با قانع کردن مردم در آمریکا و اسراییل اخلاق را در روابط بین الملل داخل کنیم. اینهم بجایی نخواهد رسید چون حکومت توتالیتر چین و حکومت استبدادی روسیه که با هم در برگیرنده ۴/۱ جمعیت کل جهان هستند موافقت نخواهند کرد چون به مردم خود پاسخگو نیستند. این مسایل را ما به تنهایی نمی توانیم حل کنیم، پس انرژی خود را فعلا صرف حل مسائل کشور خودمان بکنیم.
۳. آقای صدری، آخرین نظرتان در رابطه با هیچیک از نکاتی که در نظر من بود نیست، چرا؟ حتی به پرسش های منهم پاسخ ندادید، چرا؟ راه حل شما دقیقا چیست و اگر دیگران مخالفت کردند واکنش شما چه خواهد بود؟
۲٣۰٨۲ - تاریخ انتشار : ۴ فروردين ۱٣٨۹
|
از : بابک خرم دین
عنوان : آقای صدری عزیز، اولا نوروز را به شما شادباش می گویم
منهم مثل شما در جوانی معتقد بودم که می شود ظلم در جهان را برانداخت و در بهشت برین زیست، این آرزوی دیرین آن بخشی از بشریت آزاده بوده است که مدینه فاضله را در تخیل خود پروراندند و برخی مانند افلاطون آنرا به ثبت رساندند. متاسفانه چنین آرمانشهر هایی در سطحی فردی امکان پذیر هستند ولی حتی در سطح خانواده هم با مشکل برخورد می کنند. اگر شما توانستید خانواده خود را هم فکر خود کنید و سپس دامنه آنرا به اقوام و همسایگی خود گسترش دهید، انوقت می توانید امیدی به گسترش وسیعتر ان داشته باشید.
در بلوک شرق سعی کردند که ارزشهای کمونیستی را تحمیل کنند و به زور، شکنجه و کشتار هم متوسل شدند ولی شکست خورد و باید هم شکست می خورد. شوروی با زر و زور نمی بایستی به حقوق فردی انسان ها تجاوز می کرد و ارزش های قلیلی را بر همگان تحمیل می کرد. هر چقدر هم ارزشها والا باشند، هیچکس این حق را ندارد که آنها را به فرد دیگری تحمیل کند چه برسد که بخواهد به ملتی آنها را تحمیل کند. مگر عصاره دیکتاتوری و توتالیتریسم غیر از تحمیل یک سری ارزشهاست که حق مخالف خود را له و لورده می کند؟
آقای صدری گرامی، ما از زورگویان چه از نوع کمونیست آن و چه از نوع کاپیتالیست آن نمی توانیم انتظار جنگهای برابر و جوانمردانه را داشته باشیم. واقعیت اینست که زورگویان اخلاق سرشان نمی شود. ما اگر بتوانیم در کشورمان جان سالم از زورگویان داخلی و خارجی تن سالم بدر بریم شاهکار کرده ایم. ظلم از سوی هر نوع حکومتی که تجربه شده است دیده شده است، همه ظالم هستند فقط شدت و حدت این ظلم متفاوت است. ما یک ملت ضعیف هستیم و عاقلانه نیست که هستی و نیستی کشورمان را فدای مبارزاتی کنیم که در آنها قطعا شکست می خوریم. بقای ما ۷۳ میلیون مهم است، سعی کنیم آرزوهایمان را هم قد امکانات خود کنیم. مبارزات ما نباید یکبار دیگر اسیر احساسات ما شود و نباید فکر کنیم که جوان های امروز ایران که ۶۰ یا ۷۰ درصد جامعه را تشکیل می دهند مثل شما و مثل آنزمانی که من جوان بودم، آرمان گرا باشند.
در ایران آزاد ۷۳ میلیون ایرانی باید بگونه دوره ای انتخاب کنند که چه می خواهند و بلیط های یک طرفه دیگر قابل قبول این مردم نیست. نگاهی به جنبش سبز بیاندازید، آیا این جنبش ایدئولوژیک است یا فرا ایدئولوژیک ؟ آیا شما از حمایت این جنبش سر باز می زنید چون فرا ایدئولوژیک است و یا از آن حمایت می کنید چون ماهیت این جنبش آنقدر پلورالیست هست که شمای کمونیست را هم در ظرف خود جای دهد.
۲٣۰۷٨ - تاریخ انتشار : ۴ فروردين ۱٣٨۹
|
از : صدری .
عنوان : در جواب بابک خرمدین
"عدالت خواهی" و مشتاق جهانی به دور از ظلم و ستم و تجاوز و استثمار بودن ، شرط بندی به روی اسب نیست که با شکست این و آن نمونه از بنای سوسیالیسم، آن هم در نبردی نابرابر، بتوان به بی اعتبار بودن آن ها حکم داد.
آقای قندچی و دیگر شیفتگان نظام های مبتنی بر زر و زور، هرگاه راه حلی برای این معظلات سرمایه داری سراغ داشتند ، آنگاه مجاز خواهند بود که قبای "فیلسوفان" به تن کنند و "احکام" آنچنانی صادر نمایند.
۲٣۰۶٨ - تاریخ انتشار : ۴ فروردين ۱٣٨۹
|
از : بابک خرم دین
عنوان : آیا آقای سام قندچی، نویسنده مقاله «کمونیسم افیون روشنفکران ایران» درست می گوید یا اینکه یاوه می گوید؟
مطالعه رساله های دانشگاهی، خواندن کتاب و مقالات و مصاحبه ها همه بسیار خوب هستند، ولی نقد و بررسی آنهاست که جایگاه والاتری دارد، انجام فقط یکی بدون انجام دیگری یعنی نرسیدن به بلوغ کافی، که یکی از نتایجش برای چپ ما سرنوشتی بود که پس از انقلاب ۵۷ پیدا کرد. هم مقاله آقای کریمی را خواندم و هم مقاله نقدی سام قندچی را از بسیاری از گروه های چپ ایرانی.
من یکی از دانشجویان هوادار چپ زمان انقلاب هستم که در اوائل دهه ۶۰ دور سیاست را خط بطور کل خط کشیدم و تا شکل گیری جنبش سبز، امید چندانی به تغییر وضعیت در ایران را در آینده نزدیک نداشتم. در عرض چند ماه اخیر هر از چند گاهی سری به اخبار روز می زنم با این امید که آن تحولی که در ملت ایران پس از گذشت ۳۱ سال می بینم را در سازمان فداییان هم ببینم. گرایشات چپ در من هنوز هست ولی این گرایش را بیشتر همگون با بخش سکولار جنبش سبز حس می کنم تا با سازمان.
خواندن مصاحبه آقای کریمی خیلی خوبست ولی نقد و بررسی آن نیمه دیگر اینکار مهم است. به بخشی از مقاله سام قندچی در نقد چپ ایرانی توجه کنید. مابقی را هم حتما بخوانید، جالب است.
«برای آن گروهی از روشنفکران سابق چپ که هنوز امیدوارند که روزی اتحادی از چپ، حزب مورد انتظارشان را بوجود آورد، بهتر است این افیون را به دور بریزند و بویژه با نگاه به بنیادگرایان کمونیستی که دنبال ساختن حزب کمونیست در ایران هستند، ببنینند که چگونه میشود ۳۰ سال درجا زد و هنوز هم با هویت بدلی حرف زد چون میدانند که برنامه شان که در ویتنام و شوروی و چین و کوبا و نیمی از جهان شکست خورده است، برای کسی جذابیت ندارد و نه آنکه خود را از رژیم مخفی میکنند، بلکه از مردم خود را پنهان میکنند، از نام های بدلی استفاده میکنند و تشکیلات های فرونتِ به اصطلاح دموکراتیک میسازند، حتی در خارج که خطری متوجه شان نیست، چون میدانند اگر بگویند کمونیست هستند کسی جلب آنها نمیشود. فریادهای بنیادگرایان کمونیست نظیر فریادهای بنیادگرایان اسلامی حکایت از وضعیت پریشان خودشان دارد و نه آنچه مورد حمله شان است.
زمان آن است که با پلاتفرمی آینده نگر تشکیلات ساخت و قدم اول میتواند همکاری با یک تشکیلات سیاسی موجود نظیر جبهه دموکراتیک مهندس حشمت طبرزدی آغاز شود که در این راه گام نخست را برداشته است».
۲٣۰۶۵ - تاریخ انتشار : ۴ فروردين ۱٣٨۹
|