سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

ملاحظاتی درباره نکات مشترک اسلام سیاسی با رنسانس و نوگرائی اسلامی و سکولاریسم ضد چپ ایران - یونس پارسابناب

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : ‫رضا سالاری

عنوان : ‫اتفاقاً بدجوری لولوخورخوره واقعی است!‫
برای آمریکا ترس از اسلام همانند ترس آنها از کمونیست و تفکر چپ در ده ها ی قبل از ۹۰ میلادیست. با شما که میفرمائید

« شایان ذکر است که ترس از اسلام تنها مترسک و لولوخورخوره ائی نیست که در تاریخ معاصر حاکمین مسلط سرمایه در کاخ سفید ودیگر کاخ ها به آن در جهت تحمیق و فریب مردم در سراسر جهان بویژه در کشورهای شمال متوسل شده اند. آیا توسل حاکمین نظام جهانی به ترفند ها و لولوخورخورهائی چون "خطر سرخ" ، "خطر زرد"، ترس از کرملین و خطر "فساد بیطرفی" رهبران کنفرانس باندونگ و سازمان کشورهای غیر متعهد در دوره ۶۲ ساله جنگ سرد فراموش شده اند؟ امروزه شعار و مترسک "چاینو فوبیا" (ترس از چین) و لاجرم حمایت بی قید و شرط از لامائیسم بنیادگرائی بودائی که نوعی تئوکراسی برده داری (تحت رهبری دالائی لاما) است را چگونه باید مورد ارزیابی قرار داد؟ »

موافق نیستم. ما خودمان در داخل مملکتمان از اسلام می ترسیم، آنوقت شما انرا لولو خوره و مترسک دروغین در بیرون خانه تصور و معرفی میکنید. این همین تصور نادرست و غلطی است که روشنفکران ایرانی از خمینی و شاگردان آخوند او ارائه دادند − که خوشبینانه گفتند مگر آخوند قادر به اداره مملکت هست؟
هیچکس نگفت اگر قادر به اداره نیست، لاکن خیلی خوب قادر به تخریب و استبداد است!

ناچیز شمردن خطر همان بلا را بر قامت و کمر مردم آزاده ایران آورد که هنوز هیچ کمری نتوانسته راست شود. شما هم متأسفانه به مردم تئوری خلاف واقعیت تاریخی می دهید.

متأسفانه درفرهنگ روشنفکران نیمه دموکراتیک و نیمه سکولار ده ۵۰ و ۶۰ ایران که در کار انقلاب هم بنحوی درگیر و مشغول شدند، فرهنگ احترام به دین و دیندار و آخوند بر تمامی افکار و نظرات و باورهای شخصی و خصوصی آنان غلبه داشت و معمولاً در زمانهای کلیدی و بحرانی، بخاطر احترام به دین و دیندار، عاجز از ابراز عقیده شخصی نیمه دموکرات و نیمه سکولار خود می شدند و فکر میکردند که برای احترام این کار را میکنند، در حالیکه بخاطر ترس از اسلام و اعدام شدن و محاربه با خدا و مفسد فی الارض شدن توسط مردم متعصب وفالانژ و چماقدار حامی خمینی بود که آنانرا اینچنین عاجز و ناتوان و محافظه کار کرده بود. متأسفانه درفرهنگ ما ترس بار منفی بزدلی دارد، در حالیکه در مواقع بروز خطر ترس نشانه ای از کاربرد عقل و خرد در جهت مقدم داشتن حفظ جان بر باورها و اصول و اهداف شخص تا یافتن یک راه حل مطمئن برای فرار از مهلکه میباشد.

ولی بدتر ازاین وقتی است که ما صادق نباشیم و بگوئیم نه این ترس نبود، احترام بود. احترام به چی؟ احترام به سنگسار یک انسان دیگر؟ احترام به اعدام یک کمونیست یا مجاهد، بدون دادگاه و اثبات جرمش. احترام به اعدام زندانی و اسیر سیاسی؟ احترام به قوانین بیابانی و بدوی شلاق زدن به یک انسان دیگر در ملأ عام و حتک حرمت و عزت اشخاص؟ احترام به بی احترامی به تمام دستاوردها، دانشگاهها ، مراکز فرهنگی، هنری و آموزش عالی، فنون، و علوم و تکنولوزی بشریت از بدو تاریخ مکتوبش؟

آیا واقعاً احترام گذاشتیم و یا اینکه ترسیدیم؟ اگر ترسیدیم، پس چرا شجاعت این را نداریم که بگوئیم ترسیدیم.

اگر واقعاً سکولار و دموکراتیک هستیم، ‫هیچوقت خطر رشد یک ایدئولوژی و مذهب و دین را نباید دست کم بگیرم و نااگاهانه خطر را نبینیم و نترسیم. هیچوقت به یک مذهبی نباید بگوئیم که من به تو و ایمان و دینت احترام میگذارم، چون این قابل احترام نیست و کاملاً متضاد با تفکرها و باورهای ماست. باید در عوض بگوئیم اگر من بتو پاسخی نمی دهم، دلیل قبول نظریات تو نیست، برعکس چون فقط میترسم پاسخ دهم، چون از تو و متعصبین مذهبی و رژیم قدرتمند حامی تو میترسم. من ترجیح میدهم هیچ نگویم، چون از تو بخاطر حفظ جان خود و نزدیکانم در حال و آینده وحشت و خشیت دارم، میترسم از تو ‫و از خدای تو، از محمد تو و از علی تو و از حسین تو و از روح الله تو و از سید علی و از اکبر تو....... از ملاعمر، از بن لادن.......

.
‫ این شاید چیزی بود که روشنفکران، حقوق دانان، گروه ها، سازمان ها، احزاب غیر مذهبی و سیاستمداران مدعی دموکراسی و آزادی و آزادگی ما باید سی و یک سال پیش می گفتند. بدترین کارها توجیهات اشتباهات، نادرستی ها و دروغ های پراشتباه گذشته ماست. اینهاست که جلو رشد انسان مدرن را میگیرد.
‫ من میترسم، پس من زندگی را دوست دارم!‫
‫ من خودرا دوست دارم، پس ترا هم دوست دارم!
من اشتباه میکنم، پس من بشرم!
‫ من پوزش میخواهم، پس من انسانی صادقم!
‫ من به انتقادات خوب گوش میدهم و خود را برهمان اساس متحول میکنم، پس من رشد میکنم!
‫ من اشتباهاتم را با مردمی که قبلاً گمراه کردم پوزش خواهانه درمیان میگذارم، پس من با شعور و با عقل و وجدانم.‫
من میخواهم همه درکنار هم در صلح و تفاهم و مسئولیت و حقوق یکسان زندگی کنند، پس من سکولارم.
من نمیخواهم به فرزندانم در مدارسو با شستشوی مغزی تدریس وتعلیم یک دین خاص جهت دین باوری آنها تحمیل شود، پس من سکولارم.
‫‫من اجازه نمیدهم در مدارس علوم مدرن را با دین و شرعیات مخلوط و قاطی کنند و ومغلطه سازی کنند، پس من سکولارم.

من خود را جزء قوم برگزیده خدا نمیدانم، پس من یهودی نیستم.‫
‫من عیسی را فرزند خدا و مریم باکره نمیدانم، پس مسیحی نیستم.
من ترا کافر نمیشمارم، پس من مسلمان نیستم.
‫من ترا دینداری ‫‫ویا بیدینی دیگر مخالف خود نمی بینم، پس من مسلمان نیستم.
‫من دین خرافی آسمانی ترا خطری در راه پیشرفت علم و دموکراسی این کره زمین میبینم ، پس من مسلمان نیستم.
‫ ‫من هیچوقت حاضر به کشتن تو نیستم، پس من مسلمان نیستم.
‫‫من دروغ قابل پاک شدن با توبه نمیگویم، پس من مسلمان نیستم.
من به مصلحت وقت دروغ نمیگویم، پس من مسلمان نیستم.
من اسیر و زندانی را مورد شکنجه، تجاوز و لوات قرار نمیدهم، پس مسلمان نیستم.
من خدایی ناظر و جاسوس تمام جزئیات امور مردم نمی بینم، پس مسلمان نیستم. ‫
من به فقه، خرافات، حقوق و شرایع دینی بیعقیده ام، پس مسلمان نیستم.
‫ من خودرا از سوسک و موش و میمون و درخت و طبیعت، بالاتر نمی بینم، پس مسلمان نیستم.
‫‫من آزادی همه دینداران و دگراندیشان را میخواهم، پس من مسلمان نیستم.
‫من همواره در برابر همنسلهای خود و نسلهای بعدی مسئولم، پس من یک خدمتگذارم.
۲٣٣۹۰ - تاریخ انتشار : ۱٣ فروردين ۱٣٨۹       

    از : فرد معمولی و غیر روشنفکر

عنوان : به حافظه ما که نمرده، مرحبا به حافظه شما.
عنوان مقاله مورد نظر شما «همچنان سرگردان میان «نظام» و «جنبش»! - مهرداد مشایخی» است
۲٣٣٨۴ - تاریخ انتشار : ۱٣ فروردين ۱٣٨۹       

    از : حافظه ما که نمرده بابا

عنوان : مهرداد مشایخی چند ماه پیش بدنه اصلی جنبش سبز را سکولار دمکرات نامید و شما همان بدنه را حالا سکولار ضد چپ می نامید!!! حرف کدامتان را قبول کنیم، جناب؟
فکر کنم رجوع به آخرین مقاله ای (یا یکی از آخرین هایی) که از مهرداد مشایخی در همین سایت منتشر شد برای خوانندگان مفید باشد. در آن مقاله مهرداد مشایخی جنبش سبز را به سه بخش تقسیم کرده بود. قشر نازکی را اختصاص داده بود به ملی مذهبی ها، قشر کمی فربه تر را به مجاهدین خلق و سلطنت طلبان و بدنه چاق و فربه جنبش سبز را با کمال خوشوقتی سکولار دمکرات معرفی کرد و ماهها سعی می کرد موسوی را راضی کند که این بدنه را به رسمیت بشناسد.

حال نویسنده این مقاله همه جنبش سبز را توطئه غربیها به سرکردگی آمریکا، بورژوازی، لیبرال دمکرات، سلطنت طلب و سکولار ضد چپ می نامد!!! برای او همین باید برای همه ما چپ ها کافی باشد که همگی دست از این جنبش سبز بکشیم و بر علیه آن داس و چکش هایمان را بلند کنیم (امیدوارم حذف نشوم چون داس و چکش گفته ام، من یک سوسیالیست فعال هستم و نه مجاهد و سلطنت طلب و ملی مذهبی و اصولگرای اسلامی)!!! از اینهم فراتر می رود و رژیم ملایان را فرزند ناخلف امپریالیسم جهانی می نامد!!!

آقای نویسنده محترم و هواداران دو آتشه شما عرض می کنم که حافظه ما که هنوز نمرده بابا، عقل مان را هم که دزد نبرده. آخر چطور می شود در عرض چند ماه میلیون ها سبز تغییر ماهیت داده و بیکباره از سکولار دمکرات به لیبرال دمکرات تبدیل شده باشند؟

مهرداد مشایخی چند ماه پیش بدنه اصلی جنبش سبز را سکولار دمکرات نامید و شما همان بدنه را حالا سکولار ضد چپ می نامید!!! حرف کدامتان را قبول کنیم، جناب؟
۲٣٣۷۷ - تاریخ انتشار : ۱۲ فروردين ۱٣٨۹       

    از : فرد معمولی و غیر روشنفکر

عنوان : آقای نویسنده، کجای کارید؟
۱. تسخیر قدرت بوسیله گروهی قلیل برای پیاده کردن هر نوع ایدئولوژی انحصار طلبی که فکرش را بکنید را جهان بخود دیده است و هرکدام به نوبه خود دمار از روزگار انسان ها در آورده است، فاشیسم، کمونیسم و اسلامیسم. همه این ایدئولوژی ها ارکان دینی دارند، یعنی اصولی انعطاف ناپذیر دارند که در آنها مردم چیزی بیشتر از گله های گوسفند نیستند. هر سه ایدئولوژی منشور جهانی حقوق بشر را مزاحم خود می دانند و از اجرای آن سر می زنند، در حقیقت اینها بزرگترین ناقضین حقوق بشر در ممالک خود هستند. هیچکدام نقد و بررسی و شک را برنمی تابند و ادعا دارند که حقیقت مطلق در مشت آهنین آنهاست. هر سه قول بهشت برین و مدینه فاضله به مردم می دهند و وقتی به قدرت می رسند جهنمی به وسعت کشوری که تسخیر کرده اند برای میلیون ها انسان به گروگان گرفته شده ایجاد می کنند. هر سه قوه های قهریه کشور را بر علیه مردم خود بسیج می کنند و بودجه عظیمی را به این امر اختصاص می دهند، در این کشورها تعداد مجرمین به مراتب کمتر از تعداد زندانیان سیاسی است. در حقیقت یکی از شاخصه های این ایدئولوژی های به قدرت رسیده زندان، شکنجه، تجاوز و کشتارهای دست جمعی است. هر سه باید اقتصاد را در دست خود نگه دارند که ضامن بقای خود و رژیم های منحوس خود باشند. اقتصاد آزاد دشمن بقای اینهاست چون پر و بال این رژیم های توتالیتر منابع مالی و کنترل آنهاست. هیچکدام مردم را کبیر نمی دانند و خود را بعنوان قیم به مردم تحمیل می کنند. هیچکدام واژه نه سرشان نمی شود، یعنی وقتی مردم می گویند شما را نمی خواهیم مردم را به سیبری و کهریزک می فرستند.........

آقای نویسنده، رژیم های ایدئولوژیکی همه سیاسی هستند، چه مذهبی اش و چه سکولارش. در حقیقت کمونیسم خود یک دین است و اصول و فروع خود را دارد، مثلا اقتصاد دولتی، حال چه مردم بخواهند و چه نخواهند. مگر کسی جرئت می کند در یک کشور کمونیستی بگوید اقتصاد آزاد خوبست و یا این مبحث را به رفراندم بگذاریم. آقای نویسنده، حکومت آخوندی در ایران اقتصاد را دولتی کرده و اقتصاد ما آزاد نیست. چرا می خواهید اقا کنید که اقتصاد در ایران آزاد است؟ شما می گویید چرا معتقدین و مبلغین اقتصاد آزاد از خود ایراد نمی گیرند و جهان را به سرکردگی آمریکا دارند می خورند. شما که معتقد به اقتصاد دولتی هستید چرا از اینگونه اقتصاد ایراد نمی گیرید؟ آیا ادعا می کنید اقتصاد شوروی، چین، کره شمالی، کوبا و......بی عیب و ایراد بوده و هستند؟ آیا تا بحال دیده شده است که مردم یک کشور آزاد جان و مال خود را بخطر انداخته و بخاطر اندیشه خود از کشورش گریخته و به ایران و کره شمالی و چین پناهنده شده باشد؟ چرا مردم از آلمان هیتلری و شوروی می گریختند و به کشورهای اروپای غربی پناه می بردند؟ اگر کمونیسم انقدر خوبست پس چرا پس از فرو ریختن دیوار برلین مردمان بلوک شرق خواستار بازگشت کمونیسم نشده اند؟

دنیای ما خر تو خر است، شکی در این نیست ولی میان دو بد باز بهتر همان کشورهای آزادی هستند که من و شما به آنها پناهنده شده ایم. ما چاره ای نداریم جز اینکه با واقعیت های موجود خود را تطبیق بدهیم. ما نمی توانیم ایران را سنگر مبارزه با آمریکای جهانخوار بکنیم. هیتلر و شوروی با آنهمه تکنولوژی نتوانستند حال ما که حتی گاز فلفل و باتوم را از خارج وارد می کنیم تا مردم خود را با آنها مورد حمله قرار بدهیم قادریم آمریکا را از پا در بیاوریم؟ کشور ما محاصره شده است و خطر جنگ و تحریم های بیشتر هم ما را تهدید می کند، آقای نویسنده مقاله کجای کارید؟
۲٣٣۴۵ - تاریخ انتشار : ۱۲ فروردين ۱٣٨۹       

    از : secular

عنوان : !
کامران , متن نوشته شده ات را یکبار دیگر مرور کن تا شاید تضادها و بی عمقی مطلبت را دریابی! اندیشه آب روان و زلال است نه کدر و محبوس شده
۲٣٣٣۶ - تاریخ انتشار : ۱۱ فروردين ۱٣٨۹       

    از : کامران ج

عنوان : ای داد از این بی سوادی
آقای SECULAR آیا براستی شما معنای لغاتی که بکار میبرید نمیدانید و همینطور الله بختکی پشت سر هم میاورید یا بفولی ریگی در کفش دارید؟ ممکن است لطف کنید و توضیح دهید که "ایدیولوژی" یعنی چه؟ آیا "ایدیولوژی" مجموعه نطرات و روش های های گروهی از آدم ها برای تسخیر قدرت نیست؟ آیا بغییر از این هست که چون انسان ها بر خلاف نظرات دیکتاتور ها و فاشیست ها، از درک و بینش های متفاوتی برخوردارند، به خواست ها، ایده ها، روش های متفاوتی در زندگی فردی و جمعی خود، میرسند و برای بدست گیری قدرت و برقراری حکومت مورد دلخواه خود فعالیت میکنند؟ آیا به نظر شما "سندیکالیسم یک ایدیولوژی نیست که شما از آن حمایت میکنید؟ ایا بغیر از این هست که شما به یک "ایدیولوژی" (بر قراری حکومت "جنبش ها و سندیکاها") مجهز هستید و همانند تمامی دیکتاتور ها "ایدیولوژی" دیگران محکوم کرده و خواهان نابودی آنها هستید چرا که جملگی بجز ایدیولوژی شما باعث شکست و نابسامانی سرزمین ها شده اند؟ آخر تسلیم کور شدن به تبلیغات رسانه های استثمار گر جهانی و ایدیولوک ها فاشیست اسلامی دال بر محکومیت "ایدیولوژی "تا چه حد؟ آیا این تبلیغات میباید عقل و هوش و خرد را از شما و شما نوعی ببرد؟ آیا نتیجه این "ایدیولوزی" زدایی این بلند گو ها استثمار جهانی را بعیان در سرزمینمان نمیبینید که چگونه دنبال رو یک جنایتکار کامل شناخته شده رهسپار شده و خواهان بقدرت رسیدن باند او و از قدرت انداختن باند رقیب که از یک ایدیولوژی و نوع جکومت دفاع میکنند، و با تمامی جانفشانی ها و از خود گذشتگی ها همان خواست "جنبشی" شما به خاموشی افتاد؟ آیا اشکال دارد که از خرد و دانش خودمان استفاده کرده و شیفته کور تبلیغات دشمنان مردم نشویم؟ به امید آن روز
۲٣٣۲٣ - تاریخ انتشار : ۱۱ فروردين ۱٣٨۹       

    از : عزیز عزیزی

عنوان : دستم بگرفت و یه پا دو پا برد
فکر میکنم عبدالکریم سروش و بنی صدر و همفکرانش در جنبش سبز روح مذهبی حاکم بر جامعه کثیر شیعی ایران را بهتر از آنهایی می دانند که حقایق عریان سیاسی و فرهنگی را برای مردمی سنتی قرائت میکنند؛ جامعه همواره زیر سیطره استبداد دینی و سلطتنی ایران که هنوز ظرفیت پذیرش عقاید علمی را ندارد. لا اقل این شیوه ایشان را اگر نقد میکنیم نفی مطلق نکنیم که برد این شیوه یه پا دو پا از قطارهای سریع سیر فرهنگی برای مردم بیشتر نباشد، کمتر هم نیست.
۲٣٣۱۷ - تاریخ انتشار : ۱۱ فروردين ۱٣٨۹       

    از : secular

عنوان : !
شـاه ، درفرهنگ اصیل ایران، فقط نام سیمرغ بوده است!!!
این ملتست که فقط خـدا, شاه, رهبر, پیشوا است!!! همه قدرت رُبایان درتاریخ، این مقام را غصب کرده اند.
همه شاهان ایران و ایدئولوژیها (مذهبی، کمونیست، سوسیالیسم, پانیسم، ناسیونالیسم, سلطنت طلبان و ...) غاصب حق مسلم ملت بوده اند


قرن ۲۱ قرن جامعه مدنی ، آزادیهای فردی و حقوق شهروندیست! قرن ۲۱ قرن احزاب چپ و راست به نمایندگی از ایدئولوژیها نیست (مذهب ، سوسیالیسم ، کمونیسم ، ناسیونالسم, پانیسم و مشروطه...)!!!
ایدئولوژیها در تقلا برای بدست گرفتن قیومیت جنبشها و سندیکاها در جهت تثبیت آینده حیات سیاسی خود بعنوان مرکزیت قدرت تصمیم گیری بدست و پا افتاده اند. غافل از آنکه جامعه مدنی در قرن ۲۱ برای دستیابی به حقوق حقه اش, اینبار نه از طریق سپردن سرنوشت خویش بدست احزاب تزدیک به تفکر جنبشها و سندیکاها , بلکه اینبار خود تفکر جنبشها و سندیکاها, حاکمیت را بدست خواهد گرفت.

جنبشهای مدنی و سندیکایی فراایدئولوژی , احزاب مدرن سیاسی-مدنی آینده ایرانزمینند !!!


---------------------------------------------------
...

میراث درک قدرت برخواسته از کنترل و تسلط بر ثروت و دارایهای ملیست که خطوط اصلی آرمانهای سیاسی را ترسیم میکنند, بدین سبب ایدئولوژیها بدنبال کسب قدرت سیاسی متمرکز برای کنترل شریانهای اقتصادی جامعه اند زیرا سرمایه شریان توسعه است و هر آنکه تسلط و کنترل بر سرمایه دارد , قدرت تعیین مقصد مصرف را نیز دارد. از اینرو کوتاه کردن دست جامعه مدنی از قدرت سیاسی و سرمایه که متضمن ببار نشستن دمکراسی و آرمانهای خرد جمعی جامعه مدنیست برایشان الزامیست.
ایدئولوژیها در حقیقت رقبای تشکلات جامعه مدنی در ربودن قدرت و سرمایه از وارثان واقعی حاکمیتند.
...
arezu
۲٣٣۱۲ - تاریخ انتشار : ۱۱ فروردين ۱٣٨۹       

  

 
چاپ کن

نظرات (٨)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست