از : درود بر موسوی .
عنوان : آزادی و بی عدالت نمی شود
درود بر موسوی. آزادی بی عدالت مفهوم ندارد. مثل این است که یکی را ببری توی یه دشت زیبای پر از گل و بگویی هرچه می خواهی اینجا هوای پاک تنفس کن، اما از آب و غذا خبری نیست.
۲۴۲٨۰ - تاریخ انتشار : ۶ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : شافعه وتری
عنوان : دغدغه شما فقط نباید مظلومین و محبوسین جنبش سبز باشد
رهبران اصلاح طلبی که خود ازعوامل تسلّط یافتن تمامیّت طلبان ظالم بر سرنوشت این ملّت مظلوم بوده اند حقّش است که مانند آیت الله منتظری از ریشه ی ظلم و افراد ظالم اعلام برائت کنند.
این درست نیست که از استیصال مردمی که امروز حاضرند به هر دری بزنند تا از شرّ دیکتاتور فعلی خلاصی یابند به نفع بنیانگزار ظلم و مخرّب دین ودنیای مردم بهره برداری و مصلحت یابی شود.
اتمام حجّت آنکه، درمورد حقّ النّاس (حقّ مردم ) خداوند پیش شرط بخشش خود را حلالیّت طلبیدن از مردم قرارداده است. این مردم شامل همهی عدالت طلبان است جه کمونیست جه غیر . امروز است که روز عذر خواهی کردن از مردم است فردا خیلی دیر است زیرا:
در آن روز معذرت خواهی ظالمین هیچ سودی به حالشان ندارد. ( قرآن مبین/سوره ی مومن/۵۲)
۲٣۹۶۶ - تاریخ انتشار : ٣۱ فروردين ۱٣٨۹
|
از : پ پیمان
عنوان : چند پرسش از آقای میرحسین موسوی
آقای میر حسین موسوی
شما در سخنرانی های متعدد خود برای گروه هائی از مردم از حاکمیت می خواهید که به راه درست بیفتد ، آزادی بدهد، قرائت انسانی از اسلام داشته باشد، و ...
به نظر شما چرا این برادران هم کیش شما قرائت غیر انسانی از اسلام دارند؟ آیا آنها بخصوص آیت اله های پر آوازه از رهبری انقلاب گرفته تا اساتیدحوزه های علمیه آدم های بیسوادی حد اقل در اسلم هستند و اسلام را نمی فهمند؟ چرا شما اسلام شناسید و اسلام را به عقیده خودتان انسانی می فهمید ولی آنها از اسلام قاتلو فی سبیل اله می فهمند؟
آقای میر حسین موسوی اگر شما چشم انداز آینده را اینطور می بینید که آزادی مطبوعات و رسانه های ارتباط جمعی امکان پذیر نیست ؟! پس از چه کسانی می خواهید که تلوزیون را در اختیار همگان قرار دهند که حرفهایشان را بزنند؟ از آیت اله و یا از رهبران حوزه دیده حکومت اسلامی می خواهید که از اعدام جوانان به ذوق آمده و به امام و رهبر تبریک می گویند و آرزوی قضات دوران روزهای اول انقلاب اسلامی را می کنند؟
آقای میر حسین موسوی این قانون اساسی همان قانون اساسی است که شما نخست وزیر برای اجرای این قانون اساسی بودید. آیا در دوره نخست وزیری شما مطبوعات غیر خودی که شما آنها را دوست دارید ( البته منظور شما از آنها اصولگرایان و یا برادران هم کیش حکومتی است ) آزاد بودند؟ در دوران تصدی شما که اسلام را انسانی می فهمید چند هزار زندانی در زندان های حکومت اسلامی وجود داشت و چند هزار نفر از آنان در همام زمان با رگبار مسلسل و یا ... برادران اصولگرای شما برای همیشه خاموش شدند و جان عزیزشان را بای آزادیخواهی از دست دادند؟
آقای میرحسین موسوی شما چه تحلیلی از ماهیت حکومت فعلی و حکومت اسلامی دارید؟ چرا شما یک روی سکه احکام اسلامی را می بینید و چشمان خود را به پشت سکه اسلامی که آیت اله خمینی و دیگر آیت اله ها خوب می بینند و حتی حاضرند فرزندان دگر اندیش خود را در راه خدا و اسلام وقران و حکومت اسلام قربانی و سر ببرند می بندید؟
آقای میرحسین موسوی شما دائما" به حاکمان وقت نصیحت می کنید که این کار را بکنید و آن کار را نکنید؟ اما حاکمان مسلمان وقعی به حرف های شما نمی دهند و راه خودشان را می روند. تا چه وقت می خواهید نظاره گر این روند باشید؟ مطمئن باشید که حکومت قدم کوچکی در راه آزادی و آزاد اندیشی نمی دهد. زیرا آزاد اندیشی و آزاد منشی و اعتقاد به حقوق انسانی را غرب زدگی می دانند و غیر اسلامی؟ آیا آزادی بیان و آزادی اندیشه در احکام اسلامی به رسمیت شناخته شده است؟
آقای میر حسین موسوی من به عنوان یک ایرانی که همه رنگ ها برایم زیبا است از شما سوال می کنم :
۱- آیا بر اساس احکام اسلامی آدم هائی که اعتقاد دارند ما نیازی به اله نداریم ، اله نام بتی در مکه بوده که محمد و بنیان گذاران حکومت عربی - اسلامی بر گزیدند و گفتند که اله این بت نیست و اله در آسمان ها است. جایشان در کجا است؟ می توانند بعنوان یک شهروند ایرانی در ایران بدون آزار و شکنجه ( در زندان های حکومت اسلامی از جمله کهریزک و ... ) زندگی کند؟
۲- آیا دگر اندیشان اجازه تشکل های سیاسی در حکومت اسلامی را دارند؟ اگر ندارند بر اساس کدام احکام و قانون الهی و غیر الهی؟
۳- چرا زنان & کارمندان& اساتید، معلمان ، دانشجویان، دانش آموزان اقوام مختلف و ... اجازه تشمیل و یا ایجاد سازمان های دمکراتیک و مستقل و غیر دینی را ندارند ( غیر دینی به معنی ضد دینی نیست و به معنی فعالیت های سیاسی جدا از اعتقادات دینی است ).
۴- چرا کشتن مشرک، و کافر و نماز نخوان و حتی مخالفان سیاسی و اعتقادی حکومت اسلامی جایز است؟
آقای میر حسین موسوی از این گونه پرسش ها بسیار زیاد است . فقط می خواستم کمی با خود اندیشه کنید و از خود به پرسید که آیا می توان جهان امروز را با هزار سال پیش، دوهزار سال پیش و سه هزال سال پیش یکسان گرفت و احکام و قوانینی که برای سازمان دهی قبایل و بیابان نشین ( چادر نشینان گوسفند دار و شتر دار )تدوین شده بود امروز هم با این احکام و قوانین جامعه را ساخت و اداره کرد؟ اگر نه پس چرا شما از قانون اساسی جمهوری اسلامی و نظام اسلامی حاکم در ایران ( که موجب عقب ماندگی ایران در جهان شده است ) دفاع می کنید؟ آیا برای شما روشن نیست و یا از حاکمان می ترسید و یا به این احکام قرون گذشته اعتقاد دارید؟ اگر اعتقاد دارید که مطمئن باشید شما و این احکام روزی به بایگانی تاریخ بایگانی خواهید شد. اگر می ترسید آشکارا با مردم در میان بگذارید که با چه انسان های نابکاری روبرو هستید که مردم چاره خودرا بدانند. و اگر نا آگاه هستید لطفا" تاریخ سی سال گذشته را مروری کنید که خکومت اسلامی چه فاجعه ای برای مردم ایران بوده است.
آقای موسوی کافی نیست بگوئیم که مردم خود رسانه باشند. خود آگاه گری کنند. باید به مردم گفت سازمان های دمکراتیک خود را تشکیل دهند . با حقوق بشر و آزادی های بدست آمده آشنا شوند. خواست های دمکراتیک خود از جمله انتخابات آزاد را دائما" بخواهند؟ مجریان و مسببین اعدام های سی سال گذشته را بخواهند. خواستار ممنوعیت اعدام و شکنجه شوند؟ خواستار جدائی دین از سیاست شوند. از این طریق آگاهی به میان مردم می رود و آگاه می شوند. چرا فقط در خانه ها با هم صحبت کنند ( که مردم این کار را همیشه انجام داده و می دهند ) چرا جلسات متعدد سخنرانی در دانشگاه ها و مدارس و دیگر موسسات بر گزار نشود ؟ و...
آقای میر حسین موسوی جهان با سرعت سرسام آوری حرکت می کنید و شما با حرکت لاک پشتی هنوز در حال نصیحت کردن هستید؟
۲٣۹۰۵ - تاریخ انتشار : ٣۰ فروردين ۱٣٨۹
|
از : رضا سالاری
عنوان : منصف، واقع بین، ممکن گرا و عمل گرا باشیم!
استراتژی آرمانی نیل به دموکراسی مطلق است ولی تاکتیک ها باید بسیار قابل انعطاف باشند، البته بدون آنکه اصل هدف و استراتژی را خدشه دار کنند. فرصت های پیشرفت در راه و هدف دموکراسی در هر دوره گذرا و انتقالی ممکن و بالقوه را نباید از دست داد.
باید پابه پای مردم معترض ترقی خواه خودمان حرکت کنیم، نه تندتر و نه کند تر، همانگونه که معمولاً این سیاستمدارانند که به دنبال مردم حرکت میکنند نه بالعکس! مثلاً اگر خمینی بجای منبر رفتن و اعتراض در جهت نصیحت و اصلاح رژیم، تندتر از مردم، در سال ۴۲ فتوا داده بود که مردم به پادگانها بریزند و بجنگند تا حکومت سرنگون شود، باز هم نتیجه اش همان که دیدیم یعنی سرگونی و انقراض کل رژیم شاهنشاهی، همانند اتفاق سال ۵۷ بود؟ مسلماً خیر! جز شکست کامل و سربه نیست شدن او پیامد دیگری را نمیتوان فرض نمود. ولی خوب نمیتوان اکنون این افسوس خیالی و بیهوده را هم خورد که ایکاش تندروی کرده بود تا انقلاب ۵۷ اتفاق نمیافتاد!
شکی نیست موسوی بدلایل محافظه کارانه دینی و اعتقادی اش کند تر از مردم ما حرکت میکند. ولی خوشبختانه نه تنها هنوز نایستاده بلکه در حال حرکت است و مانند رفسنجانی تصمیم به دور زدن و برگشتن و دور شدن از مردم نگرفت.
درست است که دین و نظام اسلامی و قانون اساسی فعلی سد راه «اندیشه » دموکراسی، یعنی همان استراتژی نهایی ماست، ولی ابتدا باید دید چه تاکتیک هایی پیش روی ما قرار دارد؟
۱. جنبش سبز، یعنی همان جنبشی که فرضاً اگر مثلاً تا انتخابات بعدی و یا بهر دلیلی پیروز شود، موسوی طرفدار نظام را سر کار میآورد. حال سوال مهم تاکتیکی اینست که کدامیک، احمدی نژاد خرافاتی و نظامیان فاشیستی پشت سرش، یا موسوی اصلاح طلب دینی و وفاداربه نظام برای هدف و استرتژی نهایی ما کم ضررترند؟
۲. اکنون تاکتیک و سیاست اکثر مردم مترقی و معترض ما کدام است؟ همراهی با جنبش صلح جو سبز به رهبری موسوی؟ اگر نه پس چه جنبش های دیگری در داخل و خارج در همان بعد و اندازه و سنگینی و ثقل وجود دارند که نه دنیای داخل و نه دنیای خارج از آن باخبرند؟ بفرض مترقی تر و دموکرات تر بودن، واقعیت اینست که مخالفین و معترضین غیر سبز خارج از کشور هم ناتوانتر و هم پخش و پراکنده تر و محدودتر و هم بسیار بسیار کم تر نسبت به جنبش سبز طرفدار دارند، بخصوص در داخل کشور، بطوریکه عملاً در شرایط و افق فعلی، جز امتزاج با سبز، قادر به رهبری و سازمان دهی هیچ نوع جنبش ممکنی بخصوص در مقیاس جنبش خودجوش سبز فعلی نیستند.
۳. فقط از میان همین رهبران اصلاح طلب دینی نظیر موسوی میتوان در حال حاضر با رژیم سفاک ولایی، طالبانی، کهریزکی، جمکرانی، گفتگو و تعامل کرد. پس تاکتیک خردورزانه امروز چه باید باشد؟ سکوت و تحریم رژیم و انتخابات آینده آن؟ اقدام به جنگ و نبرد مسلحانه؟ درگیر شدن در انتخابات و اداره و امور کشور با حمایت از جنبش سبز و رهبری مقطعی و تاکتیکی از موسوی؟
۴. مردم روشن و مترقی ما، که در پوشش جنبش سبز جان برکف و بی سلاح از خانه بیرون زدند و تظاهرات کردند، از ما چه میخواهند؟ آیا ما پا به پای آنها باید از آنها حمایت کنیم و یا آنها را تنها بگذاریم و جنبش سبز را تحریم کنیم؟ کدامیک ما را به هدف غائی دموکراسی نزدیکتر میکند؟
منصف، واقع بین، ممکن گرا و عمل گرا باشیم!
۲٣۹۰۲ - تاریخ انتشار : ٣۰ فروردين ۱٣٨۹
|
از : قانون اساسی حقوق بشری
عنوان : من هم مثل شما سبزم آقای موسوی ولی قانون اساسی ای که من بدنبالش هستم زمین تا آسمان با هم فرق می کنند.
آقای موسوی، تعاریف من از آزادی و عدالت با تعاریف شما از این دو مقوله زمین تا آسمان متفاوت هستند. من هم مثل شما سبزم ولی قانون اساسی ای که من بدنبالش هستم با قانون اساسی ای که شما بدنبال حفظش هستید زمین تا آسمان با هم فرق می کنند. منهم مثل شما ایرانیم ولی هیچوقت دین را بر ملت و کشورم ترجیح نمی دهم. منهم مثل شما انسانم و برخلاف شما الهام از آسمان نمی گیرم، الهام از انسانهای فرهیخته ای می گیرم که به بشریت خدمت کرده اند. دین شما اسلام است و دین من ملت و کشور ایران.
آقای موسوی، فکر می کنید در یک انتخابات براستی آزاد کدام تفکر پیروز می شود، طرز تفکر آسمانی شما متبلور در قانون اساسی ج.ا و یا طرز تفکر زمینی من که خواهان یک قانون اساسی حقوق بشری است؟
آقای موسوی، من آزادی و عدالت را فقط بصورتی که در منشور جهانی حقوق بشر تعریف شده اند و در اروپای غربی تجربه کرده ام قبول دارم و نه آنگونه که در ایدئولوژی ها تعریف شده اند.
۲٣٨٨۶ - تاریخ انتشار : ٣۰ فروردين ۱٣٨۹
|
از : ن. عصاره
عنوان : موضع در مورد غنی سازی و سیاست های اعتماد بر باد ده رژیم صریح نیست
میر حسین موسوی در دیدار با کمیته دانشجوئی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی طی سخنانی نکات درستی را مطرح کرده است. ولی در آن سخنان، نکاتی نیز هست که سئوال بر انگیز هستند، بویژه چهار موضوع زیر نظر را جلب می کنند:
۱- او گفته است «راه سرافرازی کشور گسترش امواج سبز آگاهی و مسئولیت در میان توده های ملیونی مردم است. دانشجویان فرزندان مردم هستند و به خوبی آگاهی بخشی و اطلاع رسانی را تاکنون انجام داده اند.»
از این گفته ابهام و ناروشنی در چشم انداز به نظر می رسد. چیزی که حاصل از «امواج سبز آگاهی و مسئولیت در میان توده های ملیونی مردم است»، مطلوب موسوی است. ولی آیا آن، می تواند وفاق ملی برای آزادی افراد و احاد و حاکمیت ملت ایران با برگذاری انتخابات آزاد باشد؟ اگر چنین است چرا موسوی با صراحت مطالبه ای که بایست به خواست ملی تبدیل شود مطرح نمی کند؟
۲- او گفته است «ما می خواهیم مفهوم ملت ایران مساوی یک پادگان و یا یک گروه اندک تلقی نشود. ایران یعنی بیش از هفتاد ملیون شهروند آزاد و با فرهنگ و اعتقادات رنگارنگ. ما از این کثرت و تنوع نمی ترسیم. ما اصولگراها را دوست داریم همانطور که همه ی اقشار ملتمان را. و همه ی فرهنگ های موجود را. و همه ی قومیت ها و همه ی زبان ها را دوست داریم.»
پذیرش «کثرت و تنوع» در ملت هفتاد میلیونی ایران، مثبت است، اما«ما دوست داریم»، ابهام انگیز است. هر کس حق دارد منافع بر حق خود را دوست داشته باشد و بایست حق دیگر را که او نیز منافع بر حق خود را دوست دارد، برسمیت بشناسد و رعایت کند. برای رعایت حق خود و حق دیگر بایست شرایط دموکراتیکی ایجاد شود که ظرف بی طرفی است که امکان می دهد تا همه با هم زندگی، مذاکره، مبارزه، و بر اساس نظر اکثریت توافق کنند. بر این ظرف بی طرف دموکراتیک، هیچ مذهب، مکتب، فرهنگ، طبقه، جنسیت و ... نمی تواند مقدم باشد. این همه را نمی توان به «ما دوست داریم»، خلاصه کرد.
۳- او گفته است «رسیدگی به خانواده های شهدا و باز کردن در زندان ها و آزاد کردن رسانه ها و انتخابات آزاد رقابتی غیر گزینشی است. اگر می گویید حکومت نوکر مردم است، نوکر ولی نعمت خود را نمی کشد، آزار نمی دهد، او را به زندان نمی اندازد، او را محدود نمی کند و خواسته های خود را به نام خواسته ی مردم مطرح نمی کند. شما بگذارید برای آنکه صدا و سیما رسانه ی ملی باشد، ملت بیاید در آن رسانه صحبت کند. نه آنکه حتی یک مناظره ی ساده و کنترل شده را طاقت نیاورید.»
رسیدگی به خانواده های شهدا
باز کردن در زندان ها
آزاد کردن رسانه ها
انتخابات آزاد رقابتی غیر گزینشی
این ها شعارهای مطالباتی مهمی هستند که در سخنان موسوی مطرح شده اند. اگر برای «آزاد و رقابتی»بودن انتخابات، آزادی احزاب تمامی گرایشات ایرانی بعنوان حق پذیرفته و طرح گردد، اگر برای غیر گزینشی انتخابات، نظارت استصوابی شورای نگهبان حذف شود در این صورت می توان گفت که این شعارها با خواست های واقعی ملت ایران منطبق هستند. این ها مطالباتی بوده اند که تا کنون برایشان مبارزه شده است. باید با احتراز از ایجاد ابهام در این شعارها، در باره تکمیل و تدقیق آن ها صحبت شود.
۴- او گفته است «به جای آنکه شعار ناممکن جابجایی پنج ملیون نفر از تهران را بدهیم، ضمن اقدامات درست و سنجیده، برای مواجهه با هر خطر ناشی از بلایای طبیعی تلاش کنیم که خطر بلایای خارجی خودساخته را از سر ملت دور کنیم.»
خواست دور کردن «خطر بلایای خارجی خود ساخته»، مثبت است ولی هنوز موضع در مورد غنی سازی و دیگر سیاست های اعتماد بر باد ده رژیم اسلامی صراحت ندارد. موضعی که برای مردم ایران و مردم جهان بایست روشن شود و آنان خواستارند که بدانند این موضع چیست.
۲٣٨٨٣ - تاریخ انتشار : ۲۹ فروردين ۱٣٨۹
|