از : پرویز مرادی
عنوان : در جواب زنجانی
متشکرم که گوش زد کردید...صبر پیشه کنیم و ببینیم کی راست گفت و کی اشتباه کرد...من خودم از تمام ایرانیان ایرانیترم و به خاطر همین نمی خواهم کارد دست یک عده بدهیم که ما از هم حدا کنند...این عده کم نیستند و خیلی زیاد هستند و زیادتر می شوند و علت زیاد شدنشان نیز همین است که عرض کردم...بیاییم حقوق پایمال شدهء ملل ساکن در ایران را به رسمیت بشناسیم تا دیر نشده است....ای کاش دیر نشده باشد...ولی اگر راهتان به آخرهای خیابان شهناز در شهر "تبریز" معروف به "دره گرگها" افتاد، خواهید دید ترس من بی مورد نیست و حقیقت است...
۲۴۷۹٣ - تاریخ انتشار : ۱۵ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : زنجانی
عنوان : به آقای پرویز مرادی، شما منشور حقوق بشر را اشتباه درک کرده اید.
آقای مرادی گرامی،
سازمان ملل تاکید می کند که این منشور نباید بگونه ای تعبیر شود که تمامیت ارضی کشورها را به خطر بیاندازد. این منشور نیامده که ابزاری برای بازگشت به دوران قبیله ای و ملوک طوایفی قرون گذشته شود. جوامعی که از این مراحل قرنهاست گذشته اند و تمدن های شهری دارند با اجرای منشور جهانی به حقوق شهروندی خود که حقشان است دست می یابند. منشور جهانی حقوق بشر حق هیچ شهروندی را صرف نظر از اینکه دین و مذهب و نژاد و زبانش چه باشد پایمال نمی کند. کسانی که غیر از این می گویند باید نشان دهند که کدام یک از حقوق ما با اجرای این منشور پایمال می شود، البته حساب تجزیه طلبان جداست و خود را ایرانی نمی دانند و مهم نیست چه فکر می کنند.
آقای پرویز مرادی، شما منشور حقوق بشر را اشتباه درک کرده اید.
۲۴۷۶٨ - تاریخ انتشار : ۱۴ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : زنجانی
عنوان : ملت ایران گرامی، به حرفهای کلیشه ای این و آن توجه نکنید و کار خودتان را انجام دهید. زنده باد ایران و ملت بزرگ ایران.
ملت ایران گرامی،
من سبزم ولی موسوی را اصلا قبول ندارم چون از قانون اساسی ای دفاع می کند که بر اساس تبعیض بنا شده است تا چند صد نفر ضد ایران و ایرانی کشورمان را چپاول کنند. من موسوی را قبول اصلا قبول ندارم چون از خمینی گجستکی دفاع می کند که از اسم ایران متنفر بود و قبل از ورودش به خاک ایران اعتراف کرد که احساسش به ایران هیچ است. او دشمن ایران و ملت ایران بود و چه دلیلی دارد که موسوی از چنین دشمنی حمایت کند و دلتنگ روزگاری شود این گجستک بجان ملت ایران افتاد و یک جنگ خونین را ۸ سال بما تحمیل کرد؟
به آلمان هیتلری نگاه کنیم که چگونه هیتلر اول بجان هموطنان خود افتاد و بعد جنگی خونین ۶ ساله را به ملت خود تحمیل کرد و در پایان شکست فاحشی متحمل شد. وقتی دریافت شکست خورده است خودکشی کرد که بدست دشمن نیافتد. دشمنی که او از آن وحشت داشت نیروهای متفقین نبودند بلکه ملت خودش بود. دور از ذهن نیست که حدس بزنیم چه در خاطرش شکل گرفت وقتی بجای تسلیم تصمیم به خودکشی گرفت. الهام دهنده او در آغاز کارش موسولینی فاشیست در ایتالیا بود. در طول جنگ جهانی دوم، ملت بجان آمده ی ایتالیا موسولینی را که قهرمان هیتلر بود را دستگیر و به وضع فجیعی کشتند. هیتلر هم بیشتر از چنین سرنوشت خفت باری می ترسید. او می ترسید ملت آلمان هم مثل ملت ایتالیا نه تنها فرد مسئول را بکشد بلکه همزمان ملت ایدئولوژی فاشیستی را هم بدست خود به قتل برساند و به زباله دان تاریخ بیافکنند، ایدئولوژی ای که ملت خود زمانی آنرا برگزیده بود. هیتلر طاقت چنین حکمی را از طرف ملت خود نداشت و صلاح خود را در کشتن خود بدست خود دید. از آنزمان تاکنون بجز تعداد معدودی آلمانی، ملت آلمان همواره انزجار و شرمساری خود را نسبت به عنصری بنام هیتلر ابراز کرده است و دوره هیتلری را تاریک ترین و ننگ بارترین دوره تاریخ خود خود می داند. معدود آلمانی ای که از آنزمان تاکنون به این دوره افتخار می کنند و آرزوی بازگشت آنرا دارند هیچ فرقی با عناصری مثل موسوی ندارند. تنها تفاوت در اینست که این معدود آلمانی در قدرت نیستند ولی موسوی و معدود همفکرانش در قدرت هستند. اگر آن معدود آلمانی هم امروز در قدرت بودند همانقدر از هیتلر و ایدئولوژی او ستایش می کردند که امروز موسوی و یارانش از خمینی و ایدئولوژی اسلامی او ستایش می کنند.
اینست که وجدان من اجازه نمی دهد که از موسوی حمایت کنم ولی مخالف وسیله قرار دادن او برای رسیدن به آزادی کشور و ملت عزیزم ایران نیستم. ایران همانطور که شما هموطن عزیزم می گویی متعلق به همه زاده شدگان در آنست و کل ایرانزمین ملک خصوصی و حقوقی همه آنها بطور مساویست صرف نظر از اینکه در کجای ایران بدنیا آمده باشند. نه موسوی و نه هیچ گروه و حزبی اجازه ندارد ملک ما را بذل و بخشش کند و دیوار بدور آنها بکشد. توجه داشته باشید که ملت ایران از اینگونه بحث ها بی اطلاعند و اگر بدانند سخت در مقابل آنها خواهند ایستاد. توافق هایی که بدون اطلاع مالکین اصلی ایرانزمین و پشت پرده انجام گیرند از دیدگاه ما کاغذ پاره هایی بیش نیستند و بنابراین آنها را ما به رسمیت نمی شناسی.
ملت ایران گرامی، به حرفهای کلیشه ای این و آن توجه نکنید و کار خودتان را انجام دهید. زنده باد ایران و ملت بزرگ ۷۵ میلیونی ایران.
۲۴۷۶۷ - تاریخ انتشار : ۱۴ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : پرویز مرادی
عنوان : در جواب "ملت ایران"
ملت ایران! همین یک کلمه که در ایران یک ملت وجود دارد با اقوام مختلف ملل ایران زمین را از هم گسست می کند. مگر بودن ملل به جای یک ملت ایرادی دارد که این قدر به این مساله اصرار دارید؟ مگر غیر از این است که طبق منشور حقوق بشر، هر کس حق تعیین سرنوشت دارد. اگر همین را که خودتان اصرار بر اجرای آن دارید را قبول کنید که اصلا شما نمی توانید بگویید که در ایران یک ملت وجود دارد! ببینبد حتی گفته خودتان با عمل و اعتقادتان سازگار نیست! این حقوق بشری که شما صحبتش را می کنید را چه کسی نوشته است که این قدر محدود و ناقص است؟ این است نقطه گسست من و تو. یا اصلا حقوق بشر را نمی دانید و یا حقوق بشر خود نوشته را می خواهید. شما با این حرفتان در واقع طلاق را حق قانونی هر زوجی قبول ندارید! اگر می خواهیم در کنار یکدیگر باشیم باید و باید بر اساس قوانین حقوق بشر نوشته شده با سازمان ملل را اصل قرار دهیم نه قانون خود نوشته را. الان قرن، قرن علم است و هر کسی را با این حرفهای به ظاهر زیبا نمی شود فریب داد. و حرکت ملی آذربایجان در بعد از انتخابات این گفته را ثابت کرد که دیگر عصر شعار و فریب به سر آمده. دیگر نمی شود ملل ساکن در ایران را فریب داد و به خواسته خود رسید...۳۰ سال پیش عملی بود نه الان. پس بیاییم حرف حال حاضر را در میان بگذاریم نه حرف ۳۰ سال پیش را.
ایران یک ملت نیست بلکه ملل ساکن در ایران هستند. به امید روز آزادی ملل ایران و شکوفایی همه آنها نه یکی از آنها.
۲۴۷۶۰ - تاریخ انتشار : ۱۴ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : یوسف آذربایجان
عنوان : صبخ بخیر
اولا این نمایندگان به اصطلاح سبز آذربایجان کی ها بودند که اسمی از آنها در میان نیست .دوم اینکه این سبز ها چرا تا کنون نتوانستند در آذربایجان خودی نشان دهند و ملت آذربایجان با این حضرات آشنا شود.ولی از همه مهم تر اینست که چطور شده جناب موسوی یکدفعه به فکر تجزیه طلبان
(بخوانید هویت طلبان) ملت ترک آذربایجان افتاده .معمای مساله در این نهفته است که هم موسوی هم احمدی نژاد و هم تمامی شونیست های
رنگارنگ میدانند که آن صبو بشکست و آن باده بریخت. یاشاسین آذربایجان
تورک ملتی. دیدار ما اول خرداد روز قیام ملت آذربایجان بر علیه شونیزم فارس.
۲۴۷۵۷ - تاریخ انتشار : ۱۴ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : ملت ایران
عنوان : در ایران یک ملت با اقوام گوناگون وجود دارد که همگی بدنبال حقوق شهر وندی خود هستند.
پس از فرو پاشی این رژیم ما یک قانون اساسی نوین بر پایه منشور جهانی حقوق بشر خواهیم داشت که بواسطه آن حقوق هیچ شهر وندی صرف نظر از جنسیت، زبان، دین، گرایش جنسی مورد تبعیض قرار نخواهد گرفت. ایران یکی از کهن ترین کشورهای جهان است که ساکنان آن قرنهاست در کنار هم مسالمت آمیز زیسته اند و هم سرنوشت بوده اند. این مردم در هم تنیده هستند و نکات مشترکشان بقدری زیاد است که هیچوقت بر حسب تفاوت های کوچکشان از دوستی، عشق، کار و زندگی در کنار هم مشکلی نداشته اند. فرصت طلبانی که هر از چند گاه سعی در جدا سازی آنها کرده اند باز هم موفق نشده اند این مردم را به دشمنان خونین یکدیگر تبدیل کنند. ما یک کشور تازه و مصنوعی نیستیم که با ما آن کنند که با یوگسلاوی کردند. در ضمن کل مساحت کشور به کل ۷۵ میلیون ایرانی تعلق دارد صرف نظر از اینکه در کدامیک از استانهای کشور زاده شده و یا در آن زندگی می کنیم و یا در برون مرز اقامت داشته باشیم. هیچکس نمی تواند به من رشتی بگوید که آذزبایجان همانقدر بمن تعلق ندارد که به آن زنجانی تعلق دارد و بالعکس.
آذربایجان هم فقط تبریز نیست و همه تبریزی ها هم مثل هم هم فکر نمی کنند. در رضاییه هم کرد کم نیست همانطور که در خراسان هم کم کرد نداریم. بیشتر ترکها هم که در تهران هستند و بخش اعظم اقتصاد هم در دست آنهاست. ایران متعلق به همه ایرانیان است و همه مستحق حقوق شهروندی خود. صدام نتوانست، دیگران هم نخواهند توانست. ما نه برای کسی دعوت نامه می فرستیم که در کنار ما با رژیم مبارزه کند و نه تن به شرط و شروطی در این رابطه می دهیم که با مشارکت فعال همه ۷۵ میلیون مالک این سرزمین نباشد. ما ضد هر گونه تبعیضی در کشور هستیم و تبعیض را در ایران با شما و بی شما بر خواهیم انداخت. سبز و ایرانی و شاد باشید.
در ایران یک ملت با اقوام گوناگون وجود دارد که همگی بدنبال حقوق شهر وندی خود هستند پس با هم همکاری کنیم و این رژیم را با همه تبعیضاتش براندازیم.
۲۴۷۴۹ - تاریخ انتشار : ۱۴ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : پرویز مرادی
عنوان : در جواب امیدوار
جناب امیدوار...از نظر بنده حقیر جنبش سبز پیروز میدان نخواهد بود مگر با همدستی همه مردم ساکن در ایران...و با توجه به خواسته های اخیر ملت های ساکن در ایران، دیگر انقلاب ۵۷ امکان پذیر نیست و اگر چوبمان را به همان طبل بکوبیم صدایی جز صدای خودمان را نخواهیم شنید پس بیاییم با در نظر گرفتن گفتمان امروز ساستهایمان را ارائه کنیم. آقای موسوی هم همان طبل ۳۰ یا به عبارتی ۸۰ سال پیش را می زند. که با این نه می شود به دموکراسی دست یافت و نه به اهداف ملل ساکن در ایران.
۲۴۷۴۴ - تاریخ انتشار : ۱٣ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : آیدین
عنوان : اسامی؟
آیا این جمع اصلاح طلبان اسم ندارند؟ چرا موسوی فقط میخواهد با معدود اعضای دفاتر انتخاباتی خود صحبت نماید؟ حرکت ملی آذربایجان اعضای شاخص و شناخته شده خود را دارد. اگر هدف ایشان احقاق حقوق غیر فارسها و جذب نظر آنها را دارد، باید با فعالین آنها صحبت نماید، نه چند نفر که مقبولیتی در آذربایجان ندارند. این رفتار ایشان مشابه رفتار احمدی نژاد است که میخواهد مسائل هسته ای را با کشورهایی که خود دوست دارد (مثل گینه بورکینوفاسو و سومالی) مذاکره نماید!
۲۴۷٣۰ - تاریخ انتشار : ۱٣ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : امیدوار ...
عنوان : به پ پیمان
شما سیاسی و عمقی نگر تیستید؛ سطحی می نگرید و همیشه هم طلبکار هستید. شما ها نمی توانید گام های بعدی را ببینید، در نتیجه گناه کوتاه بینی خود را به گردن دیگری می اندازید.
موسی بر عکس شما ها می داند دارد چه می گوید و چه می کند. موسوی بخوبی می داند که با اجرای قانون اساسی زورگویان جایی برای ماندن نخواهند داشت. زیرا مردم حقوق زیادی را بدست خواهند آورد که بعد از آن اگر خواستند رژیم را نیز می توانند تغییر بدهند. آیا واقعاً درک این نکات بسیار ساده برای شما مشکل است؟
مردم بعد از رسیدن به یک سری از خواسته های خود دیگر بردگی این و آن را نخواهند پذیرفت. این دوره بهمن سال ۱۳۵۷ نیست.
و در جواب آن دوستی که گفته باید منتظر تجزیه باشید، باید عرض کنم شتر در خواب بیند پنبه دانه، گهی لف لف خورد، گاه دانه دانه.
بجای دامن زدن به اختلافات بیایید مسئولانه بر خورد کنید تا بجای درگیری و خون ریزی و دشمنی راه چاره ای بیابیم. بجای شاخ و شانه کشیدن برای یکدیگر بیایید به خرد انسانی رجوع کنیم که مشکل گشای همه مشکلات است.
۲۴۷۱۰ - تاریخ انتشار : ۱٣ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : پ پیمان
عنوان : تاکید مجدد آقای میرحسین موسوی از قانون اساسی
آقای میرحسین موسوی در سخنان خود در ملاقات با نمایندگان سبز در آذر بایجان می گویند:
" اجرای بدون تنازل قانون اساسی و عدم اجتهاد در مقابل نص صریح قانون اساسی را تنها راه برای وحدت ملی و استیفای حقوق همه اقوام دانست و گفت: تک تک اصول مغفول و یا کنار گذاشته شده قانون اساسی باید اجرا شود و اگر مشکلی در این بین باشد به نظر خواهی عمومی گذاشته شود."
آقای موسوی طبق عادت و شاید عادت سی ساله پاها را توی یک کفش کرده ( البته کفش اسلام امام خمینی ) یا اسلام رحمانی آقای کدیور خواستار اجرای بدون تنزل قانون اساسی ... می شود.
آقای موسوی هیچ کجا دلیلی برای این جملات تکراری و( بنظر اینجانب) بی پایه نمی آورد که چرا و به چه دلیل این قانون اساسی البته به تاکید ایشان قسمت هائیکه تا امروز اجرا نشده باید گرد آمد . طرفداران ایشان چه در درون حاکمیت اسلامی و چه بیرون از حاکمیت آدم کش باید بدانند که چرا؟ به نظر خیلی ها بدلایل متعدد این قانون اساسی ( اصولی را که مربوط به آزادی های سیاسی و صنفی و حقوقی آحااد مردم می شود ، رجوع شود به نقد های متعدد قانون اساسی حکومت اله در نشریات انیترنتی) اجرا شدنی نیست. این یک رویا است. اگر سیاستی در پشت پرده نباشد یک سادگی در سطح ساده لوحی است. وقتی به گفته و اعتقاد خمینی حرف آخر را ولی امر میزند و اگر کسی روی حرف ولی امر مخالفت کرد یعنی مخالفت با رسول خدا و در نهایت مخالفت با اله و جرمش قتل است و اگر مردم اعتراض کنند جایشان در زندان و یا اعدام و دار آویختن است چگونه باید انتظار داشت که سندیکاهای مستقل کارگران، دهقانان، زنان، دانشجویان، دانش آموزان ، دانشگاهیان ، معلمان ، هنرمندان و نویسندگان و ... تشکیل شئد.
آقای میرحسین موسوی نگاهی به روز کار و کارگر بیاندازید و ببینید برخورد سی ساله حکومت اسلامی با آنها چگونه بوده است. در دوره حکومت شما، دردوره حکومت آقای رفسنجانی ، در دوره حکومت آقای خاتمی همیشه حرف اول و آخر را ولی امر و بازوهای مرگ ایشان: شورای فقها، سپاه پاسداران اسلام، سازمان های جاسوسی حکومت اسلامی ، سازمان های گشت رنگارنگ خیابانی زنانه و مردانه حامی و پاسدار قانون اساسی ای هستند که شما در سخنرانی هایتان به آن اشاره می کنید.
نه آقای میرحسین موسوی شما و یاران شما چه آگاهانه و چه ناآگاهانه با چنین تاکیدی بر اجرای قانون اساسی در حفظ و نگهداری حکومت اسلامی گام برمی داریدو عملا" به یکی از نهاد های حفظ نظام انسان کش تبدیل شده و یا بطور کامل تبدیل خواهید شد.
اما چند سخن کوتاه با سبز های آذر بایجانی ، کرد، بلوچ، عرب، فارس و ... و کلا" با دمکرات های خلق ها و اقلیت ها و اکثریت ها در هر زمینه
دوستان عزیز سی سال تجربه کافی نیست؟ نظام حاکم هرگونه خواست به حق مردمی که در این سرزمین می زیند سرکوب کرده و اجازه تشکیل سلزمان های سیاسی و صنفی دمکراتیک مستقل شما را نداده است. حال باز هم باید نشست به حرف های بنیان گذاران و مسولان بیرون ریخته شده حکومت اسلامی گوش فرا داد و منظر اجرای اصول فراموش شده قانون اساسی جمهوری اسلامی شد. یا باید با نیروی لایزال خود تصمیم بگیرد از پائین سازمان های خود را چه در عرصه سیاسی و چه صنفی و چه فرهنگی تشکیل داد و به جای انتظار مهدی موعود دست به کار شد. این حکومت مرکزی استبدادی از نوع دینی اش هیچگاه به نفع مردم کاری نمی کند. هرجا ببیند منافعش حکم می کند با زور شمشیر اسلامی و گلاوله های چینی، روسی، غربی ، شرقی و اسلامی به شما پاسخ می گوید.
ادامه حیات استبداد دینی و حاکمیت ارازل و اوباش با فرهنگ ضد مردمی شان دوعلت اساسی دارد:
۱- عدم آگاهی و عدم شناخت عمیق از ماهیت حکومت های دیکتاتوری و به ویژه از ماهیت ضد مردمی حکومت فقهی و اسلامی که نویسندگان، هنرمندان و روشنگران باید در این راه با روش های گوناگون تلاش کنند و با خرافات و سنن عقب مانده در جامعه به نبرد به پردازند و
۲- تلاش آگاهانه برای تشکیل سازمان های دمکراتیک غیر وابسته به دولت و احزاب حاکم و غیر حاکم و گسترش همکاری بین آنها تا تشکیل اتحادیه ها و سازمان های سراسری.
بدون رفع این دو مشکل مردم ایران شانس دیدن ایرانی دمکرات و فدرال و آزاد را نخواهند دید. انسان ها آن گاه آزاد خواهند شد که از قید وبند سنن عقب مانده و خرافی خود را نجات دهند.
بدون آگاهی به دنبال این فرد و آن فرد راه افتادن و امامان جدیدی درست کردن همان راهی است که مردم ایران بیش از ۱۴۰۰ سال است در آن گام بر میدارند و همیشه برخاسته اند و دوباره درکام دیکتاتور دیگری افتاده اند. هشیاری و آگاهی و خرد چشمانی برای مردمان خواهد بود ک ما را از افتادن به چاه های چمکران حفظ خواهد کرد.
پیروزی زمانی فرا خواهد رسید که بخش بزرگی از مردم ایران آگاه شوند و دارای سازمان های مستقل دمکرات و شخصیت ها ی رها شده از قید و بند سنن به ارث رسیده اجدادشان باشد. تجارب مثبت گذشتگان را با خرافات و سنن عقب مانده یکی نگیریم.
۲۴۷۰۵ - تاریخ انتشار : ۱٣ ارديبهشت ۱٣٨۹
|