از : محرکی راد
عنوان : اید پوستی کلفت، خردی نازک، و روحی بیمار داشت
باید پوستی کلفت، خردی نازک، و روحی بیمار داشت تا از محضرِ این اعدام شدگانِ بیگناه شرم نکرد و آنان را کنارِ امام جمعهی تهران نشاند. افسوس.
محرکی راد
۲۵۰۷۵ - تاریخ انتشار : ۱۹ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : گ شکری
عنوان : سهم ما زنان
باید اضافه کرد که خود زنها و آگاهی آنها از برابری نقش مهمی دارد، در میان زنان می بینیم که گاه ادغای فمنیست بودن نوعی سو استفاده از موقعیت و مخدوش کردن تلاشهای دیگر زنان در گذشته و حال است. اکنون نگاه باید روشنتر و نقش زنان شهری لااقل باید روشن شود. از دخترانمان شروع کنیم و به آنها بیاموزیم که برابری عبارت از نشستن و در انتظار لطف قانون و مرد بودن نیست، باید سهم خود را در این کارزار بپردازند و برای آن آماده باشند.
۲۵۰٣۷ - تاریخ انتشار : ۱۹ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : منوچهر جمالی
عنوان : مردها باید دریابند که چرا زن هستند و درتحقیر زنان ، خودرا بی ارج میسازند- رستاخیز فرهنگ ایران
منوچهرجمالی
زن وسکولاریته
چــرا
۱- « زن »
۲- « تن = جسم= ماده »
۳- « دنیا »
۴- « زمان گذرا = جهان فانی »
۵- « بینش حسی » ، بینش حواس= خرد آزماینده
هرپنج باهم ، ارج خود را درگذشته ، از دست دادند ؟
وچرا آنها فقط با همدیگر ، میتوانند ، به « ارج واعتبارحقیقی خود » خود بازگردند .
عالم جسمانی ( تنی = تنکردی ) و دنیا ( گیتی ) و « زمان گذرایا فانی » و « اندیشیدن برپایه حواس » ، وخرد ، همه « زن » هستند . هنوزهم درفارسی ، « گیتی خانم » ، نام زن هست . درعربی نیزبه دنیا : ام حباب، ام حاجب، ام ختور، ام سلمه ، ام القا، ام وافر گفته میشود . دراوستا وپهلوی به جهان جسمانی « تنکردی = تن کرتی » گفته میشود ، که درواقع به معنای « زاده شدن اززهدان » است . هرچه از زهدان زاده میشود ، دنیای جسمانیست . ضدیت با دنیای جسمانی ، ضدیت مستقیم با زن است .خود واژه « تن » ، به معنای « زهدان ومجرای زایش » است ، این چه تن مرد باشد وچه تن زن . همه تن ها ، زن هستند . درفرهنگ ایران ، تن وجان ( = جی+ یان) باهم جفت وهمزاد وانبازو یوغ هستند و با هم دربرابری میآفرینند . جان که « جی » باشد، و آتش جان میباشد ، گوهر ِخود ِخداهست .
به عبارت دیگر، درکانون ِ تن ( جسم ) که ز ن است ، خدا میباشد. خود ِ « جی » ، نام خدای زمان وزندگی وموسیقی وشناخت است که تحول به گیتی ( دنیا وزمان ) می یابد . خدا درگیتی درتن ها ودرزمان میزید .
بینش حواس ، که ازآن ، « خرد » پیدایش می یابد ، ازهمان آتش جانی ، یعنی گوهر خود خدا ست که از روزنه های تن ( سوراخ = سوخر= سوفر= نای = مجرای زایش ) زاده میشوند . بینش های همه حواس ، همه زایش خود گوهرخدا ، ازروزنه های ( کانالهای زایش ) گوناگون تن ( = زن ) هستند . زرتشت برضد این اصل جفتی وهمزادی برخاست .این بدان معنا هست که تن وخدا ، دیگرباهم جفت نیستند . خدای زرتشت ، دیگر، خوشه ( کانون آتش ) نیست . خودِ واژه « زن » دراوستا ، هم به معنای «زادن » و هم به معنای « شناختن » است . بدینسان ، بینش، یک پدیده زایشی ازتن انسانست . این را زرتشت نپذیرفت . اهورامزدایش ، در « روشنی بیکران » ، جای دارد . این روشنی بیکران دراصل « روشنی ِ اَن+ ا َگرا » است ، یعنی روشنی بی زهدان و روشنی بی آتش ( تخم ) . بدینسان دیده میشود که دنیا وحواس و زن و تن و زمان گذرا ( فانی ) و تحول ، همه انسان را درادیان نوری ، ازخدا ، دورمیدارند . به قول مولوی :
چیست دنیا ، ازخدا ، غافل شدن
نی قماش ونقره وفرزند وزن
برشالوده این بینش مستقیم زایشی ازخود تن انسان که زن هست ، همه این گستره ها ، باهم ارج واعتبارخود را از دست میدهند، ودرست سکولاریته ، با زیافتن ارج ِ همه آنها باهـمست . زندگی درزمان گذرا و بینش مستقیم حسی و زندگی درگیتی ودرتن ، ارزش خود را ، بدون باز گردانیدن حقوق وارج زن به زن ، میسرنمیگردد .
سکولاریته در ژرفایش ، مسئله زن هست . ارج دادن به هریک ازاینها ، ایجاب دادن ارزش به دیگری را میکند . ارزش دادن به تن ، ارزش دادن به زن است . ارزش دادن زمان فانی ، ارزش دادن به زن است .ارزش دادن به تفکرعلمی برپایه آزمایشهای حسی ، باز ارزش دادن به زن است .
۲۴۹٣۰ - تاریخ انتشار : ۱۷ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : سهند نسیمی
عنوان : درد این فمینیست ها مشکلات و تبعیض ها بر علیه زنان نیست. خواست ها و مشکلات این فمینیست های بالای شهر تهران در جاهای دیگر است
اقای محمد محفوظ: چنان با صحت و درستی و دقت گفته هایتان موافقم که انگار خودم هم در همان جلسه بوده و فیلم گرفته و مکرارا تماشایش کرده ام. بخش جالبش هم همان ماست مالی کردن برخوردهای خانم مغیثی توسط آن خانم اشنای تان بوده که با آن عذر خواهی شان این " متفکر" را به مهره ای بی اراده که از خود درکی نداشته و رفتارش نتیجه القای دیگران بوده است می باشد. فرض کنید که مثلا خانم مغیثی قاضی پرونده ای باشند که متهم را نه با تکیه به شواهد و مدارک و منطق و استدالال و قانون بلکه بنا به گفته های همشیره هایش به حبس ابد محکوم کنند. -- از آنجائیکه انگار فقط این مرد ها ی سنگدل هستند که اعدام می کنند و می کشند و زنان در قدرت با مخالفان شان فقط بحث های اقناعی می کنند که نمونه اش خانم گلدامایر بود که فقط شکلات و کیک و پتو و لباس خواب ابریشمی سر مردم فلسطین می انداختند و این عموی من بود و نه خانم مارگارات تاچر که لقب خانم آهنین گرفنه بودند من به این قاضی خردمند و عادل و بی طرف و مستقل و منصف تخفیف داده و اعدام را از منیوی ایشان حذف کردم.
از فمینست های رادیکالی که مغز متفکر شان خانم لوس ایری گری Luce Irigaray که معتقد اند که تئوری نسبیت انیشتن از آنجائیکه سرعت نور را مطلق و حد اکثر فرض می کند و سرعت های پائین تر را نادیده می گیرد تئوری مردسالاری است بیش ار اینهم نمی توان انتظار داشت.
یکی دیگر از این نوابغ شان هم خانم سندرا هاردینگ Sandra Harding هستند که کتاب فیریک نیوتن را کتاب راهنمای تجاوز rape manual می نامند بخاطر اینکه با فیزیک نیوتن می توان نور" زیبا" را به اجزای " زشت اش" تجزیه کرد.
گروهی از این طالبان های مونث که مدیریت بخشی از دبستان های انگلستان را بدست گرفته بودند چنان دست به سانسور کتاب های کتابخانه زده بودند که حتی فیلم Snow White و کتاب های مارک تواین هم از زیر سلاخی شان جان سالم بدر نبرده بود. به کتاب هایUnweaving the Rainbow: Science, Delusion and the Appetite for Wonder نوشته زیست شناس انگلیسی Richard Dawkins و کتاب Sexual Animosity betwen Men and Women نوشته پروفسور Gerald Schoenewolf و نوشته های فمینست های لیبرال مانند آدری لرد Audre Lo Lorde و Nadine Strossen رئیس ACLU و تئورییست هایی مانند Joan Copjec و Colette Soler و دیگران
که با فمینیست های رادیکال تضاد اشتی ناپذیر دارند مراجعه کنید.
در آخر من در تائید حرف های آقای محفوط برای صرفه جویی در وقت پیامی که در سایت " اقا اجازه؟ درج کرده بودم را همین جا درج می کنم. این اتفاق که همین دو روز پیش رخ داد خود نشانه بد ترین مردسالاری در بین خود فمینیست های رادیکال است. من فعلا مشکلی با فمینست های مارکسیست و یا لیبرال که فلسفه شان خیلی پیچیده تر وز جامع تر از فلسفه این فمینیست های رادیکال-- به بعضا به فمه- نازی-- هم معروف اند ندارم.
امروز من کلاس جامعه شناسی داشتم. استاد مان یه خانم لزبین ولی از طبقه پائین و اهل جزایر کارائیب است. لزبین های آمریکا سالی یه بار در میشیگان در اراضی به وسعت ۴۵ هکتار که مال یه لزبین به نام Lisa Vogel است جمع شده و فستیوال به راه می اندازند. این استاد ما سال پیش در این فستیوال شرکت کرده بوده است.امروز در باره این فستیوال حرف می زد و فیلم و اسلاید شوهایش را نشان می داد. ایشان عدم رضایت شان از زفتار های دوستان لزبین اش را اینگونه بیان کردند.” من همیشه فکر می کردم که لزبین ها از آنجائیکه در جامعه پدر سالاری بزرگ شده اند درز روابط شان نباید معیار های پدر سالاری را رواج دهند اما متاسفانه من در این فستیوال شاهد بودم که چگونه خود این لزبین ها بین خودشان تقسیم قدرت کرده و پولدار ها و آنهائیکه دوستان و روابط خوبی با بالایی ها داشتند دیگران را استثمار می کردند. من خود شاهد بودم که با زور با همدیگر سک…س انجام میدادند و آنهائیکه با بعضی از دستورات مخالفت می کردند کتک می خوردند. من شاهد بودم که علنا آنهائیکه از طبقات بالا بودند و به خانم صاحب مزرعه نزدیک بودند از دیگران می خواستند که کار کنندو به پزند و به شویند اما خودشان هیچ کاری انجام نمی دادند.” این این فستیوال Michigan Womyn’s Music Festival—MWMF است . توجه کنید که اینها women را womyn می نویسند.
۲۴۹۰۵ - تاریخ انتشار : ۱۷ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : محمد محفوظ
عنوان : یک خاطره
چند سال پیش خانم مغیثی برای سخنرانی به شهر ما آمده بودند کفش و کلاه کردم و با همسرم به محل سخنرانی رفتم. دعوت از سوی انجمن زنان شهر انجام گرفته بود. رضا، سعید و من سه تن از مردانی بودم که به غلط یا درست بعنوان مدافعان حقوق زنان در آن شهر شهرتی داشتیم. پس از سخنرانی خانم مغیثی سعید برای بیان نقطه نظرات خود که بطور کلی درتایید سخنهای خانم مغیثی بود نوبت گرفت و شروع به صحبت کرد. خانم مغیثی برخوردی چنان پرخاشگرانه به سعید کردند. سعید متحیر و غمگین بجای خود نشست. نوبت رضا که شد، پیش از صحبتهای خود برای جدا کردن حساب سعید از مردان زن ستیز و شوونیست و توضیح مواضع فمنیستی خود و سعید چند کلمه یا بیشتر توضیح داد. صدای رضا هم با همان شیوه برخورد، خاموش شد. منهم همسرم بعنان شاهد کنارم نشسته بود برخاستم و خاستم بگویم سرکار خانم مغیثی همه ی مردان را نمی توان به یک چوب راند، ایشان نپذیرفتند و منهم با همان چوب رانده شدم. بعد از آن از معدود مردانی که درجلسه بود کسی جرات اظهار نظر پیدا نکرد.
پس از پایان جلسه یکی از خانمهای انجمن زنان که با من وهمسرم سابقه دوستی دارد از من پوزش خواست وگفت بعضی ار خانمهای انجمن زنان ذهنیتی متفاوت از مردان شهر به جانم مغیثی داده اند که در باره شما صدق نمی کند.
من این خاطره را هرگز فراموش نمی کنم
۲۴٨۹۹ - تاریخ انتشار : ۱۷ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : آ. ائلیار
عنوان : ضمیمه پرسشهای پیشین
با احترام به نویسنده مقاله و خوانندگان عزیز،
میخواهم این سئوالات را هم به پرسشهای پیشینم اضافه کنم: آیا میتوان به جای اصطلاح « برابری حقوق زن و مرد» یا فمینیسم، « برابری حقوق انسانها» را به کار برد؟ آیا این اندیشه از جامعیت و صحت و گستردگی بیشتری برخوردار نیست؟ و بهتر از اصطلاح دیگر پاسخگوی دشواریهای جامعه ما نمیباشد؟ آیا « جنسگرایی» را به « انسانگرایی» ، به معنای« برابری حقوق انسانها» و نه هیچ چیز دیگر، ارتقا دادن درست نیست ؟ « حقوق بشر » چه تفاوتی با « برابری حقوق انسانها» دارد ؟
۲۴٨۷۹ - تاریخ انتشار : ۱۶ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : علی صیامی
عنوان : استبداد پنهان در واژه ی فمینیسم
با ارجاع به نظر آ- ائلیار و تایید ایدئولوژی شدنِ فمینیسم، به آن کامنت اضافه می کنم : به نطر من هسته ی معنایی واژه ی فمینیسم است که ایدئولوژیک و مستبد است، چون سمت و سوی نگاهش به دفاع از حقوق اجتماعی نیمی از بشریت(زنان) نشانه رفته است و نه تنها اشرافی همتراز بر حقوق آن نیمه ی دیگر(مردان) ندارد، بل در اکثر موارد در از بین رفتن حقوق مردان به نفع زنان تلویحی و تصریحی سکوت و یا از آن دفاع می کند. برای حس کردنِ آن هسته ی معناییِ واژه فمینیسم، یعنی استبداد مستتر در آن، واژه ی ماسکولبنیسم را می سازیم. چون در واژه ی ماسکولینیسم نرینگی حضور آشکار دارد، و چون نرینگی سال ها به غلط در اثر تبلیغات گسترده به عنوان آگرسیویته، زورگویی و مردسالاری یا پدرسالاری جاانداخته شده و تبدیل به یک باورعمومی بسیاری از به اصطلاح روشنفکران شده، و چون بستر اجتماعی و تاریخی هم برای این سوء تعبیر، بدون درنظرگرفتن دوران تاریخی و سطح رشد فرهنگی جامعه، آماده یا ساخته شده است، می توان به سرعت برتری جویی و استبداد و یکسویه نگری با نرینه سالاری را با شنیدن آن در ذهن تداعی کرد. به نظر من فمینیسم هم در هسته ی معنایی اش چیزی جز مادینه سالاری نیست. به دسگرسخن فمینیسم در ذاتِ معنایی اش به دنبال جابجایی قدرت از پدرسالاری به مادرسالاری است. فمینیسم پشتِ باور و حس عمومیِ مردم به زن به مثابه مادر مهربان، خواهر مظلوم، جنس لطیف و غیره توانسته است خود را نه تنها بی خطر بلکه حتا محبوب در اذهان جابیندارد و چشم ها را از دیدنِ استبداد نهفته در آن کورکند. به مثل شوهرکشی ها رو به تزاید در سال های اخیر نشان داد که آگرسیویته جزو ذات بشری است و مادینه و نرینه نمی شناسد. شاید بتوان دلفریبی واژه ی فمینیسم را در مقابسه با واژه ی دلفریب دیکتاتوری پرولتاریا مقایسه اش کرد. ده ها سال بسیاری از دلسوزان بشری نه تنهاچشم بر واژه ی دیکتاتوری بستند، بلکه در آن برابری خواهی هم دیدند. اما دیدیم که قدرت معنایی واژه ی دیکتاتوری چنان قوی بودکه سوسیالیسم مستتر در آن را پس زد و به توتالیتاریسم استالینی رسید.
این یادداشت به هیچوجه قصد ندارد تلاش های انسان ها برای برابری حقوق اجتما عی مرد و زن را که زیر نام فمینیسم انجام گرفته و می گیرد بی ارزش تلقی کند، بل نوعی آسیب شناسی واژگانی است.
ترجیح می دهم از این واژه استفاده نکنم و حس برابری خواهی ام را زیر پوشش حقوق بشر معنا کنم.
علی صیامی/هامبورگ/ ۶. مه ۲۰۱۰
۲۴٨۵۵ - تاریخ انتشار : ۱۶ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : عفت ماهباز
عنوان : درک نادرست از فمینیسم
هایده جان، از تو سپاس فراوان دارم با توجه به وقت کمت، نشستی و چنین زیبا نوشتی و نکات بسیار دقیقی را گفتی .انعکاس سخنان تو ، برای ساختن دنیای بهتر ی برای زیستن، به همه ما کمک می کند .ارزش های دقیقی را در انسان ها باز شمردی و باز گفتی فمنیست ها چه می خواهند و چرا حق دارند .
از اینکه در دورانی زندگی می کنم که آموزگارانی چون شما دارم خوشحالم .با سپاس از دانشی که ما را بدان مهمان کردی
با مهر و سپاس عفت
۲۴٨٣۵ - تاریخ انتشار : ۱۵ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : آ. ائلیار
عنوان : چند سئوال از خانم مغیثی عزیز
خانم هایده مغیثی گرامی، با سلام و احترام به شما،
اجازه میخواهم که نظرتان را به این نکات جلب کنم: مقاله شما بر خلاف نوشته خانم صدر عزیز مسایل درست زیادی را مطرح میکند. دستتان درد نکند. اما من پرسشهایی دار م که دوست دارم آنها را با شما در میان بگذارم: ۱- برابری زن و مرد ، در همه زمینه ها، که در کّل، روشنفکران مدافع آن هستند، و کار درستی هم هست ، آیا در فمینیسم ، صرفاً به یک « ایده لوژی» تبدیل شده است یا نه ؟ «جهت»ِ آن ، سئوال من نیست بلکه از دیدگاه فلسفی و عام، « ایده لوژی بودن یا نبودنش » برایم مطرح است. ۲- آیا فمینیسم یک « ایده لوژیست یا نه؟
۳- آیا شما می پذیرید که دوران ایده لوژیها به سر آمده یا نه؟ به این معنی که ایده لوژیها در تجربه بشر نا کارایی خود را در حل درست مسایل جامعه نشان داده اند یا نه؟ تا چه میزان به تاریخ ایده لوژیها واقف هستید ؟
سلامت و پیروز باشید. با احترام.
۲۴٨۲۴ - تاریخ انتشار : ۱۵ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : پ پیمان
عنوان : تشکر از خانم مغیثی
خانم مغیثی
ضمن تشکر از مقاله کوتاه شما آرزو می کردم که زنان و مردان ایران و جهان تمامی پدیده های اجتماعی را علمی و عینی مورد مطالعه قرار می دادند و دور از هرگونه احساس و پیشداوری راه حل های ممکن برای علل ناهنجاری های جامعه پیشنهاد می کردند . مقالاتی چون مقاله شما می تواند کمک موثری به همه انسان های طرفدار حقوق مساوی برای انسان ها چه زن و چه مرد بنماید. تقسیم کردن جامعه به زن و مرد و تقصیر را به گردن این و آن انداختن و ریشه ها وعلل را ندیدن و صرفا" بر اثر نمود ها حرکت کردن نه تنها کمکی به حل بی حقوق زنان نمی کند که بطور تصنعی میان انسان ها به عنوان زن و مرد فاصله و دشمنی ایجاد می کند . مردان و زنان باید تلاش کنند آنچه که هزاران سال پیش به ما ارث رسیده و در برخی از ما نهادینه شده یک بار مورد سوال قرار داده و هر آنچه که کهنه است و موجب تبعیض بین انسان ها ازجمله زنان و مردان شده است شناخته و راه حل مناسب پیدا کرده و با کلمات عمومی و احساسی دشمن تراشی نکنیم.
با احترام و سرفرازی و تندرستی برای شما
دکتر پ. پیمان
۲۴٨۲۰ - تاریخ انتشار : ۱۵ ارديبهشت ۱٣٨۹
|