از : سلام بر رهایی عزیز
عنوان : شرم هم خوب چیزی است اگر انسان کمی داشته باشد. من از رهایی ممنونم که حد اقل به فکر افتاد و شرم کرد که یه چیزی الکی اینجا بنویسد، اما شما ...
دوست عزیز تو که راستین هستی! و می گویی البته آنها هم باید از خود انتقاد بکنند. در کجا از خود انتقاد کرده اند؟ نکرده اند؟ چرا نمی کنند؟ صداقت ندارند؟ شهامت ندارند؟ تو که راستین هستی و وکیل آنهایی شده ای که با اشتباهات خود ان همه جوان را به جوخه های آتش دژخیمان سپردند پس بگو چرا از خود انتقاد نمی کنند.
می خواهی یادت بیاورم؟ هر کسی که می گفت: این نیروی نابرابر جز قتل عام شدن هیچ کاری نمی تواند بکند، فوراً می گفتند ما نماینده خلقیم و شما خائن به خلق و حالا معلوم نیست کجا مخفی شده اند!
خلق به آنها گفته بود که جگر گوشه های ما را به ری شهری ها و خلخالی ها بسپارید تا گلوله باران شوند؟
تا کی می خواهیم خودمان و دیگران را گول بزنیم؟
حالا هم کسی از ترس شما وکلا جرأت ندارد بپرسد که آقا به کدامین دلیل بچه های دلیر و شریف و نخبه ما را به جوخه های آتش ملا های بیرحم و بیدادگر سپردید؟
نکند شما از آنهایی هستید که باید جواب بدهند که داغ کرده اید؟
۲۵۵۹۶ - تاریخ انتشار : ۲۷ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : عبدالحسن اهتمامی
عنوان : موضوع را نباید سادگرایانه ماسمالی کرد
کاربر محترمی با امضای « برای رهائی عزیز » به بهانه ی پاسخگوئی به کاربر دیگری با امضای «رهائی» هر چه خواسته سفید و سیاه کرده و مانند «انسان راستین» تمام تباهی های رژیم را ول کرده و به حساب مخالفان آن رسیده ست. که در پائین این نوشته به آن پاسخ خواهم داد .
کامنت «رهائی » زیاد عجیب نیست و نوشته : «تنها با شعار و اعتقاد به "مرگ بر جمهوری اسلامی" می توانند احزاب و سازمانهای سیاسی که خواهان پایان کابوس وحشت هستند به اتحاد رسید. نمی توان با قاتلان سابق همین رژیم همراه شد و یا از آنها دنباله روی کرد. نمی توان امید و هدف اصلاح منجلابی به نام جمهوری اسلامی را داشت و اتحاد بوجود آورد. تنها راه پایان کابوس جنایت و خون ملایان شیاد نابودی آن است. از همین امروز باید گفت مرگ بر جمهوری اسلامی و نباید ذره ای در این خواست برحق تردید کرد. نابود باد رژیم جنایکار اسلامی.»
خب ! «رهائی» تنها نیست و از اول انقلاب جریاناتی بودند که می گفتند:«انقلاب مرد ، انقلاب دگری باید کرد !» کاری به درست بودن و غلط بودن این شعار هم ندارم. مجاهدین حداقل از ۳۰خرداد ۶۰ تا بحال با بعضی جریانات دیگر هم از سرنگونی جمهوری اسلامی کمتر را قبول نداشته و ندارند.شاهدوستان هم تلاش های زیادی کردند تا دوباره برگردند و بروی خود هم نیاوردند که هویزر و سولیوان با خمینی و بهشتی و بازرگان و ارتش و ساواک کنار آمدند . هم در زمان جنگ و هم بعداز جنگ تلاش هائی کردند و بخشی از آنها در ۱۵ سال پیش «حزب مشروطه » تشکیل دادند و «سیاسی» شدندو از کودتا و لشگرکشی فاصله گرفتند. حالا هم «سبز» شدند.
بنظر من تمام نیروهای رادیکال راست سرنگونی خواه باید در یک نمایش قدرت نشان دهند که نیروی آنها قابل انکار نیست.
همینطور نیروهای رادیکال چپ و مجاهدین باید در برابر بقیه نیروها خودی نشان دهند تا مردم ببینند که اینها بی بدیل هستند.
اما منقد محترم با امضای « برای رهائی عزیز » نوشته .« حالا که داریم خیلی رفیقانه صحبت می کتیم بیا صادقانه تر حرف بزنیم. در کشتار جوانان و به قتل گاه فرستادنشان تو هم نقش داشتی. تو دوپایت را توی یک لنگه کرده بودی و تمام جهان را از لوله تفنگ نگاه می کردی..»
این نوع برخورد کردن بوی خیلی بدی میدهد که آدم بعداز ۳۰ سال تمام فجایع را با یک معادله ی ساده سر هم بندی کند که چون عده ای مسلحانه برخورد کردند مانند حکومت و به قتلگاه فرستادن حکومت نقش داشته اند..
وای خلایق ! به این کاربر محترم بگوئید مگر میشود به خاطر مسعود رجوی رهبر سازمان مجاهدین خلق، کشتار هزاران دانش آموز هوادار این سازمان توسط لاجوردی و شرکای او را توجیه کرد.
دیگر بس ست ! بخود بیائیم و نگذاریم حکومت جنایتکار هر ایرانی را با «انگ» تروریست ، منافق ، جاسوس ، مرتد به تصفیه حساب های خود و نسل کشی ادامه دهد.
وقتی خانم شیرین عبادی میگوید ما دادگستری نداریم منظورش این هم هست که آدمخواران حکومت برای حذف مکانیکی غیرخودی ها دست به هر تهمت و پرونده سازی میزنند.
ارقام قتل عام ها ، کشتار، اعدام ، ترور ، قتل های زنجیری آنقدر بالا ست که اصلا با تعداد نیروهای هوادار مشی مسلحانه مناسبتی ندارد . حتی هر نیروی مسلح مخالف جمهوری اسلامی باید در دادگاهی معتبر این حق را داشته باشد که نسبت به آنچه انجام داده مورد محاکمه قرار گیرد . چنین دادگاهی هرگز تا بحال در جمهوری اسلامی وجود نداشته و این نامردمان به بهانه ی چند مورد درگیری های مسلحانه ده ها هزار نفر را قتل عام کرده اند.
لطفا مسئولیت نظام جنایتکار خمینی را از فردا ۲۲ بهمن با سوءاستفاده از مقام مرجعیت که حمام خون را در پشت بام مدرسه ی رفاه بپا کرد و تا امروز خونین ترین حکومت دوران معاصر را بر مردم تحمیل کرده را دست کم نگیرید و بحساب نیروهائی که حکومت را دست کم گرفتند و قصد بر اندازی آنرا داشتند نگذارید حساب و کتابی هست و ایران نیاز به دادگستری مدرن دارد. هزاران ایرانی که اصلا با مبارزه ی مسلحانه الفتی نداشتند فقط بخاطر ماهیت سفاک حکومت از بین رفته اند که باید روزی پاسخ دهد.
موضوع گذار به ایران آزادرا با کلمات نمی توان تحقق داد باید دید مردم کدام راه را ترجیح میدهد : مسالمت آمیز ؟ انتخابات آزاد ؟ جایگزینی ؟ استحاله؟ برکناری ؟ کودتای نظامی ؟ قیام مردمی ؟ انقلاب ؟ کناری گیری ولی فقیه؟ تشکیل مجلس موسسان؟ آشتی ملی ؟ دولت در سایه؟ دولت در تبعید؟ محاصره ی اقتصادی؟ حمله نظامی ؟
فراموش نکنیم که که این حکومت ست که باید نسبت به خلاف های خود پاسخ گو باشد که تمام امکانات مادی و معنوی ملی و مردمی را به نابودی کشانده ست
در باره ی نیروهای مخالف تردید نیست که باید برخورد انتقادی صورت گیرد ولی این دو تا دارای مسئولیت های متفاوت بوده و هستند و موضوع را نباید سادگرایانه ماسمالی کرد
۲۵۵۵٣ - تاریخ انتشار : ۲۶ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : مسافر خسته
عنوان : من یک ایرانی کرد هستم
رژیم دد منش اسلامی در ایران، احکام «اعدام» شش نفر دیگر از زندانیان سیاسی ایران را اعلام کرد. جلوی اعدامها را مشترکآ با هر امکان قانونی که در اختیار داریم، بگیریم. اعتراض به کشتار هفته اخیر فراموش نکنیم که شعار « من یک ایرانی کرد هستم» از فرزاد کمانگیر را در جمع شعار های دیگر قرار بدهیم.
۲۵۵۴۰ - تاریخ انتشار : ۲۶ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : سلام بر رهایی عزیز
عنوان : نغ زنی تو را به بن بست می برد.
رهایی جان عزیزم سلام
تو هیچ می دانی که در بندی؟ برادر من، رفیق گرامی مبارزه فقط این نیست که ما همیشه بگوییم مرغ ما یک پا دارد. مبارزه در تحول اندیشه و عمل ما است که شکل عینی می یابد. یعنی در پروسه ای به آن چیزی فرا می روید که تو می خواهی. و این احتیاج به روان شدن به راه افتادن دارد. تو اما می گویی، سی سال است که می گویی به راه نمی افتم مگر اینکه همه با من هم نظر باشند. سی سال است که داری در جا می زنی. تازه یک سال را هم بهت بخشیدم. پدر جان، عزیز دلم راه بیفت و در این مسیر فکر خودت را از آن پایین بکشان بالا و تو بشو اکثریت. در میدان باش و مبارزه کن و در دو جهت مبارزه کن تا آنچه می خواهی به آن برسی. هم در جهت ضد دیکتاتوری برزم و هم برای پیشبرد اهداف بلند مدت خود تلاش کن. تو وقتی در میدان مبارزه نیستی به یک نغ زن بدل می شوی. باور کن اگر زمان لنین بود ولادیمیر ایلیچ اولیانف از دستت سخت عصبی می شد و به احتمال قوی تو را از حزب اخراج می کرد. ما اما حالا خیلی دمکرات شده ایم و خواستار اخراج تو نیستیم نو هم خواستار اخراج ما مباش، بیا در کنار هم در یک جبهه بزرگ با حفظ نظرات برای اهداف مشترک مبارزه کنیم. دنیا را چه دیده ای یک دفعه شاید نظر تو سر آمد نظرات شد. این هم امکان پذیر است. اما شرط دارد. شرط اش این است که تو در میان باشی نه در پستویی بنشینی و هی نغ بزنی. حالا که این شانس را آوردی که ولادیمیر زنده نیست که تو را از حزب اخراج کند پس بیا از این شرایط استفاده کن و با مردم بجوش، نظرت را نیز حفظ کن ولی روی مشترکات مبارزه خط نکش.
حالا که داریم خیلی رفیقانه صحبت می کتیم بیا صادقانه تر حرف بزنیم. در کشتار جوانان و به قتل گاه فرستادنشان تو هم نقش داشتی. تو دوپایت را توی یک لنگه کرده بودی و تمام جهان را از لوله تفنگ نگاه می کردی. در نتیجه خیلی از جوانان شریف که فکر می کردند تو راست می گویی رفتند و جان عزیز خود را در یک جنگ عمیقاً نابرابر از دست دادند. همان قدر که چپ راست گرا مقصر است توی چپ گرا نیز مقصری اما فرق تو و او این است که او قابل تحول بوده و اما همیشه حق با تو بوده!
رهایی جان عزیزم این عمل تو فرار به جلو نام دارد.
یک لحظه بچه هایی را به یاد بیاور که به فرمان یا خواسته تو دست به تفنگ بردند و بسیار راحت جان عزیز را در جنگی کاملاً نابرابر از دست دادند. یک لحظه چهره غمناک پدر و مادران عزادارشان را به یاد بیاور شاید وجدانت به تو نهیبی زد. تا کی می خواهی بگویی فقط حق با من است.
پس می بینی که نه فقط راست گرا ها و نه فقط حکومت اسلامی بلکه تو هم این میان مسولیت داری. تو می توانی از پذیرش مسئولیت خود با فرار به جلو در بری، اما این را بدان که از دست بانوی سمج تاریخ تو را گریزی نیست. یک لحظه به یاد بیاور اگر عشق زشت تو به ماشه چکانی و تفنگ بازی نبود حالا خیلی ها را که تو کشتن دادی زنده بودند و ستون این جنبش عظیم مردمی می شدند. آنها شریف ترین فرزندان خلق بودند که بخاطر "عشق" تو بزرگترین سرمایه یعنی جان را فدا کردند.
با همه اینها من نمی گویم که با من هم نظر شو، اما می گویم از نغ زنی دست بردار و به میدان مبارزه در همراهی با توده انبوه به جریان بیفت تا زنده بمانی. شاید این فسیل گونگی در تو آب شد و دگر شدی. اگر تو می گویی که حق با تو است بیا برای این حق تلاش کن. در گوشه ای خزیدن و نغ زدن و پژمردن مقدمه و خواهر مردن است. من دشمن تو نیستم می خواهم به تو کمک کنم؛ به همین خاطر می گویم کاری کن که زنده بمانی و زندگی تو با همراه مردم بودن ارتباط مستقیم دارد. با انبوه مردم باش حتی اگر ارتجاعی هستند. بیا در بینشان ترقی خواهی را تبلیغ کن. بلاخره دراین تلاش ها عده ای به تو گرایش پیدا خواهند کرد. پس می بینی که اول شرط در میدان مبارزه بودن است. و برای این کار سر می خواهد سری پُر که می تواند جهان را به سود زحمتکشان تغییر دهد. می گویی که آن سر را من ندارم؟ تو که داری بیا و بکارش ببند.
دیدی حالا که نه فقط راست گراها و رژیم آدم کش بلکه تو هم مقصری و تا زمانی که شهامت انتقاد از خود را نیابی همین خواهد بود. با پانزده بیست نفر آدم هم نظری و بعد هم پیر شده پیر تر شده می ری پی کار خود و یک سنگ قبر زیبا هم آن پانزده بیست نفر و یا بیشتر برایت درست می کنند و تو می شوی امام زاده سرخ و همین. آیا تو می خواهی این بشوی؟
شاید بگویی طرفداران من چند هزار نفرند. فرض کنیم حق با تو است. تو آن هزاران را نیز می توانی به بن بست ببری. به راستی تو می خواهی این باشی؟
اگر جواب تو نه است، پس بیا همراه شو و در حالی که از دیگران انتقاد می کنی از خودت هم با شهامت یک انسان با وجدان انتقاد کن. این است راه نجات تو، وگرنه مرگ تاریخی را در پیش داری. باور کن من این را برای تو آرزو نمی کنم. می خواهم دستت را بگیرم تا بتوانیم با هم کاری کنیم. پس این همه به دیگران کینه نورز، گاهی یقه خودت را هم بگیر شاید متوجه شدی که تو هم مثل دیگران مسئولی و بی خطا نیستی. و این سلام تو به زندگی حتماً پاسخی در خور خواهد داشت.
پیروز باشی دوست عزیز من
۲۵۵٣۷ - تاریخ انتشار : ۲۶ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : پروانه صبوری
عنوان : معما
آقای هومن،
درباره ی اعادی خود کمی توضیح بدهید. این جوری که شما نوشته اید انگار یک معما یا یک ادعای بی سرو ته را مطرح می کنید.
اگر حرفی دارید برای روشن کردن ذهن خوانندگان حرفتان را بزنید. اصلا این آقایانی که شما آنها را به دزدی فیلم متهم می کنید کیستند و ارتباطشان با فراخوان مشترک چیست؟
چرا کارآگاه بازی در میاورید!
۲۵۵۲٨ - تاریخ انتشار : ۲۵ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : رهایی
عنوان : مرگ بر جمهوری اسلامی
تنها با شعار و اعتقاد به "مرگ بر جمهوری اسلامی" می توانند احزاب و سازمانهای سیاسی که خواهان پایان کابوس وحشت هستند به اتحاد رسید. نمی توان با قاتلان سابق همین رژیم همراه شد و یا از آنها دنباله روی کرد. نمی توان امید و هدف اصلاح منجلابی به نام جمهوری اسلامی را داشت و اتحاد بوجود آورد. تنها راه پایان کابوس جنایت و خون ملایان شیاد نابودی آن است. از همین امروز باید گفت مرگ بر جمهوری اسلامی و نباید ذره ای در این خواست برحق تردید کرد. نابود باد رژیم جنایکار اسلامی.
۲۵۵۲۵ - تاریخ انتشار : ۲۵ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : اتحاد تنها راه پیروزی است
عنوان : متحد شوید
آقای هومن یغمایی؟ چیز به چیز چه ربطی دارد.
عجیب است خیلی دارن تلاش می کنند........... سازمان های سیاسی ایران متحد شوید. اتحاد تنها راه پیروزی است.
۲۵۵۰۱ - تاریخ انتشار : ۲۵ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : hooman yaghmai
عنوان : نامه ی سرگشاده به "سامان مقدم" و "مرتضی شایسته" در ارتباط با سرقت هنری فیلم "صد سال به این سالها"
سامان مقدم باز هم متهم به سرقت هنری شد
http://www.shahr.ir/ViewNews.aspx?IDNews=۹۵۹۲
شاکی فیلم سامان مقدم دست بردار نیست
سخنان مرتضی شایسته پاسخ گرفت
نامه ی سرگشاده به "سامان مقدم" و "مرتضی شایسته" در ارتباط با سرقت هنری فیلم "صد سال به این سالها"
ماجرای اعتراض به فیلم "صد سال به این سالها" منتفی نشده است
http://ilna.ir/newstext.aspx?ID=۱۰۹۱۰۹
اعتراض به سامان مقدم به خاطر سرقت طرح فیلمنامه «صد سال به این سال ها»
http://www.cinscreen.com/?id=۳۲۶
۲۵۴۹۷ - تاریخ انتشار : ۲۵ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : سیما سین
عنوان : شگفتا
دوستان مخالف،
من هیچ وابستگی خاصی باین احزاب و سارمانها ندارم. با نام تعدادی از آنها آشنا هستم. اینها سالها در روند مبارزه بوده اند و بعضی از آنها مانند حزب دموکرات و کوموله در مناسبات سیاسی کردستان امروز نقش اساسی دارند و مورد احترام هم میهنان کرد ماهستند. تا آنجا که من میدانم اتحادیه ی جمهموری خواهان سازمانی نو بنیاد است و هنوز زود است که در برابر آن قضاوت نهایی کرد و ارتکاب اشتباهات عدیده ای را که بعضی از سازمانها قبلا به آن دچار شده اند در باره آنها هم محتوم الاجرا بدانیم. رژیم خونخوار ج.ا. پنج تن از جانان میهن مارا کشته است، موقعیتی برای برنامه ی مشترک پیش آمده است، شما آنرا نفی می کنید؟
برنامه ای که برای تسخیر قدرت سیاسی طرح نشده، یک اطلاعیه مشترک برای محکوم کردن رژیم و دعوت به تظاهرات. آیا شما با انجام تظاهرات برای بزرگداشت هین جوانان رشید و میهن پرست و ابراز انزجار نسبت به رژیم اسلامی مخالفید.
شگفتا....!
.
۲۵۴٨۲ - تاریخ انتشار : ۲۴ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : تغ زن ها خودشان هم نمی دانند چه می خواهند. گویی از اتحاد مردم وحشت کرده اند.
عنوان : از شما امیدی نیست شر مرسانید
همیشه نغ زن ها و "روشنفکران" وامانده بوده اند و از اتحاد مردم جلوگیری کرده اند، گول این مردم متزلزل را نباید خورد باید با نمام قوا به خیابان ها ریخت. بر قرار باد اتحاد همه مردم ایران! پایدار باد این آغاز نو و زیبا! پاینده باد اتحاد ضد دیگتاتوری! احتیاجی به برنامه خاصی نیست، برنامه اعتراض است بر علیه دیکتاتوری مطلق و ضد مردمی. برنامه اعتراض است بر علیه اعدام. آیا فهمیدن این کار مشکلی است؟! آیه نا امیدی خواندن هیچ هنری نیست. هتر این است که عملی مفید انجام گیرد.
در ضمن فراموش نکنیم که این روز ها رژیم تمامی قدرت خود را بکار گرفته که این اتحاد سرتاسری ضد دیکتاتوری و ضد اعدام صورت نگیرد. این دوستان نغ زن بی آنکه خود بدانند در آن صف قرار گرفته اند!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! کروبی و موسوی این اعدام ها را محکوم کرده اند. در داخل حکومت اسلامی به آنها می گویند مرتد، در خارج از کشور نیز متحدین رژیم به آنها ناسزا می گویند. بلاخره باید کاری کرد، نغ زدن بس است. شما ها تا به حال به اندازه کافی با "برنامه های" خود مردم را نا امید کرده اید، بگذارید مردم کار خود را بکنند. از شما امیدی نیست شر مرسانید.
۲۵۴٨۱ - تاریخ انتشار : ۲۴ ارديبهشت ۱٣٨۹
|