تلخای خوب چشم به راهی
-
اسماعیل خویی
نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از
سیستم نظردهی سایت میباشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... میدانید
لطفا این مسئله را از طریق ایمیل
abuse@akhbar-rooz.com
و با ذکر شمارهای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده
به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
از : آ. ائلیار
عنوان : تبریک و پرسش
استاد گرامی آقای خویی
با تبریک به شما ، برای دریافت جایزه فریدریش روکرت ، دوست دارم سئوالی را که هر بار با خواندن یکی از اشعارتان برایم پیش میآید با شما در میان بگذارم: آیا با زبان آذربایجانی آشنایی دارید و به این زبان هم شعر سروده اید؟ اگر پاسخ مثبت است در صورت تمایل و امکان لطفاً آنهارا منتشر کنید که حتماً از خواندنشان خوشحال خواهیم شد. با این بایاتی آذربایجانی از فرهنگ شفاهی مردم سخنم را به پایان میبرم:
گَل گِداخ داش بولاغا
سویو سرخوش بولاغا
بیرین سن ده بیرین من
توکَخ قان-یاش بولاغا
برگردان فارسی
بیا برویم سر چشمه سنگی
که آبش گواراست
یکی تو بگو یکی من
اشک خونین بریزیم بر چشمه.
با احترام و آرزوی سلامتی برای شما
آ. ائلیار
۲۵۹۵۶ - تاریخ انتشار : ۱ خرداد ۱٣٨۹
|
از : ساناز زارع ثانی
عنوان : تبریک
جناب خویی عزیز
دریافت جایزهی " فریدریش روکرت" رو بهتون تبریک میگم .
با آرزوی بهترینها برای شما
با احترام - ساناز
۲۵۷۱٨ - تاریخ انتشار : ۲۹ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : یگانه خویی
عنوان : سبک/تلخ/ناگزیر
چه تلخ بود و این تلخی چه چگال بود عمو جون و البته که خیلی خیلی زیباست. مانند خود مرگ که در مطلق بودنش زیباست و ستایش انگیز. به ستایش انگیزی همه ی کامل بودن ها و به ترسانندگی هر چیز دیگری که گریزناپذیر است.
چه درخشان است این سطور:
«...دستان استخوانی ی خود را پیش آرد
و انگشت های مطلق بی گوشت اش
از من مرا سبک کند و
بردارد ...»
و در عین تلخیش چه سبک است و همین که سبک است و سبک می کند، یعنی که پس زیباست، نه؟ نمی دانم. می دانم که غریب است و دوست داشتنی، کمی می ترسانَدَم و دلتنگم می کند...
۲۵۶۵٣ - تاریخ انتشار : ۲٨ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
|
|
چاپ کن
نظرات (٣)
نظر شما
اصل مطلب
|