از : کارگر سندیکالیست
عنوان : پاسخ به گاهنامه هنر آخوندی و مبارزه علیه فرهنگ مردمی
نویسنده این گاهنامه به شیوه کیهان شریعتمداری ادعا میکند که «موضوع مرکزی ما در این جا قضاوت درباره اثر هنری است که این طور که به نظر می رسد جناب خویی آن را مشروط به جوایز دریافتی می داند. و از این هم فراتر می رود و هستی هنرمند به طور عام و خودش را نیز مشروط به همین جوایز می داند. و همین خود به تنهایی اهانت بزرگی به خوانشگران خود اوست. و علاوه براین سیستم جایزه بگیری، حداقل تحت شرایط حاضر، تنها به فرهنگ اقتدارگرا یعنی همان روش های دست راستی میدان می دهد.»
منظور آقای محوی از این جملات چیست؟ به معنی عبارات توجه کنیم:
۱- میخواهد بگوید شاعر باور دارد که ارزش هنر به جایزه است.
۲- شاعر با این کارش به خوانندگان خود اهانت میکند.
۳- خویی معتقد است و چنین رفتار میکند که همه شاعران به طور عام و شخص وی به طور خاص بدون جایزه هستی هنری ندارند.
نتیجه: آقای محوی با چسباندن این ایده های ارتجاعی به هنرمند به شیوه اتهام زنی به خیال خود هنر آقای خویی را " میکوبد" . و غیر مستقیم میخواهد به خواننده القاء کند که « هنر و اندیشه های » او ارزشی ندارند. غافل از اینکه این تفکرات و تبلیغات منحط نه تنها به هنر خویی نمی چسبد بلکه در مورد هیچیک از نامداران هنر مردمی و نوین معاصر ایران مصداق ندارد. و این را غیر از ایشان و امثالشان همه میدانند. اما آقای محوی چرا این کار را میکند؟ به باقی عبارات ایشان توجه کنیم:
۴- « سیستم جایزه بگیری» منظورشان پذیرش و دریافت جوایز فرهنگ حقوق بشری و ضد استبدای جهانی ست.
۵- «شرایط حاضر » . منظور شرایطی ست که شریعتمداری و احمدی نژاد به اصطلاح علیه امپریالیسم و پیروزی اسلام ایده لوژیک و دولتی ناب محمدی در سراسر گیتی مبارزه میکنند.
۶- «فرهنگ اقتدارگرا » . منظورش فرهنگ آخوندی نیست بلکه منظور فرهنگ مترقی جهانی ست که هنر مندان و نویسندگان نامدار پرچمدار آنند.
۷-« روش های دست راستی». منظور روشهای دست راستی جناح حاکم در ایران در عرصه هنر نیست بلکه منظور روشهای حمایت فرهنگ انسانی جهانی از هنرمندان زیر تیغ استبدا است.
نتیجه: آقای محوی فرهنگ انسانی جهانی را اقتدارگرا و دست راستی قلمداد میکند(مثل احمدی نژاد) و در شرایطی که (به قول نهفته خودش) شریعتمداری و احمدی نژاد به اصطلاح علیه امپریالیسم و پیروزی اسلام ایده لوژیک و دولتی ناب محمدی در سراسر گیتی مبارزه میکنند ، به شیوه خود (گاهی به نعل و گاهی به میخ ) مثلاً مبارزه میکند. ریشه هنر ستیزی ایشان بر این پایه قرار دارد. چون به قول خویی« فرمانفرمایی ی پیشا قرون وسطایی ی آخوندی ، ... همچنان که در هر زمینه ی دیگری ، به راستی نمی تواند همانندان ام و مرا از تاریخ ِ شعرِ امروزینِ ایران بیرون بیاندازد.کوششِ خودرا ، البته ، می کند. »
در دورانیکه مردم جهان با تمام قدرت خواهان استفاده از انرژی آب و باد و خورشیدی هستند ایشان با فراموشی فاجعه چرنوبل در پی تکرار آن در ایرن هستند. خلع سلاح اتمی در جهان راهش ماجراجوییهای حکومت ایران نیست بلکه همان است که در عرصه جهانی بشریت مترقی گام به گام در این مسیر حرکت میکند.
در مورد خمینیزم سکوت کردید و احمدی نژاد را تأیید نمودید. متشکر از شما. قبول یا رد ایده های شخصیت های گذشته و حاضر ایرانی چه منفی باشند چه مثبت ، حق هرکسی ست و نیازی به پنهان کردن آنها نیست. در ِ گفتمان باید به روی همگان باز باشد.
۲۶۰۰٣ - تاریخ انتشار : ۲ خرداد ۱٣٨۹
|
از : گاهنامهی هنر و مبارزه حمید محوی
عنوان : پاسخ به کارگر سندیکالیست
ببینید دوست نادیده، من واقعا نمی دانم انتقاد شما به نوشته های من چیست؟ ولی متأسفانه مشاهده می کنم که نوشته های مرا به ادبیات احمدی نژادی تعبیر می کنید و قطعه هایی از نوشته های مرا به نقل آورده اید و آن را نیز خیلی راحت و آسوده به جناح راست حاکم نسبت می دهید، همین و بس. یعنی هیچ توضیحی نداده اید که به چه علتی این قطعه را ذکر کرده اید، و بر اساس کدام شاخص ها نظریات مرا دست راستی و خمینییست ارزیابی می کنید. به عبارت دیگر ما هنوز از انتقاد شما بی اطلاع هستیم.
در جای دیگری هم نوشته هایم را به سوسیال فاشیست تعبیر کرده بودند. خب روشن است که تمام این بر چسب ها به چه دلایلی صورت می گیرد.
ولی من مطمئن هستم که یکی از دلایل عمدهی آن نا آشنایی با مباحث هنری است.
ولی اگر اجازه دهید به یک دلیل دیگر هم اشاره خواهم کرد. دلیل دیگر، باز می گردد به همان دلیلی که متأسفانه شما در این بحث به جای تمرکز روی موضوع مرکزی، سعی می کنید با موضوع دیگری و پرسش دیگری، موضوع اصلی بحث را به حاشیه کشیده و آن را اساسا حذف کنید و به فراموشی بسپارید.
در این جا نیز مثل خیلی جاهای دیگر یادآوری می کنم که این گونه استراتژی در بحث را شوپن هاور خیلی خوب در کتاب «هنر همیشه حق به جانب بودن» توضیح داده است. توصیه می کنم این کتاب بسیار ارزنده را حتما بخوانید.
ولی از این جهت که در مورد ادبیات احمدی نژادی آب به آسیاب شما ریخته باشم، باید عرض کنم که اتفاقا من آخرین گفتمان احمدی نژاد دربارهی انرژی و سلاح هسته ای را که در سازمان ملل متحد ایراد کرد خیلی می پسندم. و تنها ایرادی که می توانم به او بگیرم این است که چرا موضوع استفاده از سلاح های اورانیوم رقیق شده توسط برخی کشورها در جنگ های معاصر را مطرح نکرد و پیشنهاد نکرد که این کشورها کاملا خلع و در دادگاه بین المللی به جرم جنایت علیه بشریت محاکمه شوند؟
«انرژی هسته برای همه، سلاح هسته ای برای هیچکس» نظر شما در این باره چیست؟
البته من توصیه نمی کنم که در این جا به این موضوع بپردازید. چون که موضوع بحث ما در این جا چیز دیگری است.
موضوع مرکزی ما در این جا قضاوت دربارهی اثر هنری است که این طور که به نظر می رسد جناب خویی آن را مشروط به جوایز دریافتی می داند. و از این هم فراتر می رود و هستی هنرمند به طور عام و خودش را نیز مشروط به همین جوایز می داند. و همین خود به تنهایی اهانت بزرگی به خوانشگران خود اوست. و علاوه براین سیستم جایزه بگیری، حداقل تحت شرایط حاضر، تنها به فرهنگ اقتدارگرا یعنی همان روش های دست راستی میدان می دهد.
من این مسائل را تا حدودی مورد بررسی قرار داده ام و می توانید به وبلاگ من تحت عنوان مابین فرهنگی ایران و جهان مراجعه کنید.
۲۵۹۵٨ - تاریخ انتشار : ۱ خرداد ۱٣٨۹
|
از : کارکر سندیکالیست
عنوان : متد گاهی به نعل گاهی به میخ
برای اینکه خوانندگان عزیز این صفحه را با ادبیات احمدی نژادی آقای حمید محوی و گاهنامه نامبرده بی نصیب نگذارم ، و تز های ارائه شده آن جناب در مورد جایزه شاعر گرامی آقای خویی روشنتر شود، بخشی از نوشته ایشان را در مورد زنده یاد منصور خاکسار ، اینجا نقل میکنم:
«
اطلاعیهی گاهنامهی هنر و مبارزه
به مناسبت خود کشی و مرگ نسیم خاکسار
در ساعت ۶ عصر روز پنجشنبه ۲۷/۱۲/۸۸
...
اپوزیسیون های ایرانی دلار دوست و دست پروردهی آمریکا و اروپا باید بدانند و من شخصا تمام تضمین های لازم را به همگی شان می دهم که چنین خشونتی را که در برخی موارد افراد به سوی خودشان بر می گردانند، در برخی موارد دیگر به سوی جهان بیرون متوجه می شود و خواهد شد. اپوزیسیون های دست پروردهی امپریالیسم جهانی باید بدانند و خواهند دانست.
اپوزیسیون های مزدور نظام سرمایه داری جهانی با تمام ابزارهایی که در اختیارشان می گذارند، هرگز و هرگز نمی توانید برای فرهنگ و جامعه ایرانی تعیین کننده باشند زیرا کاملا طبیعی ست که انسان از فضای زباله دانی مسموم دوری کند.
در غیر این صورت مثل بومیانی که در اکوادور به خاطر پراکندن مواد آلاینده در محیط زیسیتشان، از جانب همین شرکت ها و قدرت هایی که به اپوزیسیون های ایرانی نیز پول و امکانات می دهد که به اصطلاح با قرون وسطی در بیافتید، به بیماری های علاج ناپذیر مبتلا شده و به این شکل خودشان و فرهنگشان از بین خواهند رفت.
حمید محوی
۲۴ مارس ۲۰۱۰»
در مورد سینماگر زندانی آقای جعفر پناهی مینویسد: « کوتاه سخن این است که سینما و سپس تآتر از جمله هنرهایی هستند که در حال حاضر خیلی به سختی می توانند به عنوان هنر برای ما طرفداران پرولتاریا مطرح باشند زیرا به هیچ عنوان دموکراتیک نیستند، خاصه این که در جبهه سرمایه و سیاست نیز قویا ثبت نام می کنند.»
آیا این اندیشه ها خط فکری جناح راست حاکم در ایران نیست؟ اگر پاسخ آقای محوی منفی ست لطفاً بگویند که نظرشان در مورد خمینیزم چیست؟ و بدانند که الکی سنگ پرولتاریا را به سینه زدن و علیه هنر در عرصه های گوناگون قلمفرسایی کردن روش شناخته شده ایست که همه از آن آگاهند. متد گاهی به نعل گاهی به میخ دیگر کارایی ندارد.
۲۵۹۴٨ - تاریخ انتشار : ۱ خرداد ۱٣٨۹
|
از : خوا ننده
عنوان : پاکمی کنند
اینجا نظرها را پاک می کنند و دور از عدل است فقط نظرهای خوب را نگاه می دارند. در حالی که اگر نظری شامل بی تربیتی و اهانت است باید پاک بشود . من هیچ اهانتی نکردم نظرمرا پاک کردند یا باید بخش نظر نگذارند یا باید اگر می گذارند پاک نکنند نظر من در جواب خواننده دیگز بود اما مال او را نگاه داشتند مال من را پاک کردند این عادلانه است؟
۲۵٨۲۷ - تاریخ انتشار : ٣۱ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : گاهنامهی هنر و مبارزه حمید محوی
عنوان : بر چشم حسود لعنت
تا کور شود هر آنکه نتواند دید.
نتیجهی مبارزه با چادر و آخوند سرانجام به نتیجه رسید
متأسفانه اسمائیل خویی با الهام از دکارت دچار اشتباه بزرگی می شود و باز هم متأسفانه به شاخصی تکیه می کند که هر فردی را هر چند که هنرمند و اصیل و پیشگام باشد به یک عامل و بازیچهی قدرت و سیاست تنزل می دهد.
و هنر را در حد فتیش تنزل داده و تمام آثار خود را با مخاطره ای جدی روبرو می سازد.
البته هنرمند به تشویق و باز شناسی نیازمند است. و انتقاد بی جا برای تخریب یک هنر مند هیچ تفاوتی با جنایت علیه بشریت ندارد. ولی سکوت در برابر ترویج فرهنگ و هنر اقتدار گرا نیز جنایتی دیگر است.
۲۵٨۲۵ - تاریخ انتشار : ٣۱ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : اسعد رشیدی
عنوان : شادباش
شاعر ارجمند آقای دکتر اسماعیل خوئی
درودبرشما
صمیمانه به شمابرای دریافت جایزه فردریش روکرت شادباش می گویم ؛باشد که هماره آفریده های باارزش شماازمنظرگاه هنری موردارزیانی قرارگیرند،آنچه که ازروح وجان شماسرچشمه ودربیان و گفتارتان جاری می شود.
اسعد رشیدی
۲۵۷۵۷ - تاریخ انتشار : ۲۹ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : خواننده ای دِگر
عنوان : تبریک ما را نیز بپذیرید
به خواننده ی اول:
نه، نمی شد.
زیرا زمان زمان جنبش ایران سبز است. سبزی که سهراب ها بر گردن انداختند و ندا ها برایش جان باختند. سبزی که آبروی رفته به جویبار جان ها باز آورد؛ سبزی که یکپارچگی ایرانیان آزاده را نه با خشونت ۵۷، بل به ناز آورد.
سبزی که بعد از حضور مبارک آن، ما در چشم اروپا و آمریکا و کل جهان آبرو یافتیم؛ و دریافیتم که در زیر خاکستر گرم سی و یک ساله ی ایران زمین، آتش عشق، هنوز، چون لاله زاران است. سبزی که باداش خاکستر پراکند، شقایق زار ها نمایان نمود، و دری نو، به روی تاریخ امروز و فردا گشود.
مگر می توان چنین زیبا سبزی را نپوشید!؟ مگر می توان برای جاودانگی آن زیبای غیر متمرکز دلپذیر نکوشید.
گویی شور عروسی فیگارا را در خود دارد
رقص باله را می ماند
گرچه به روز خون در خیابان
رنگ سرخ فریاد
و هم اندوه ناله را می ماند
...........
نه، نمی شد!
تبریک ما را نیز بپذیرید.
در ضمن چاپخش زیبا بود.
۲۵۷۵۰ - تاریخ انتشار : ۲۹ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : خوا ننده
عنوان : .....
حالا نمی شد آقای خویی لباس سبز نپوشند؟
۲۵۷۴۰ - تاریخ انتشار : ۲۹ ارديبهشت ۱٣٨۹
|