از : MEHREGAN OSKOUI OSKOUI
عنوان : وقتی که به خانه برگشتم
JAN E HAGHEAT RA MIGYAD. EN DOST...
ZIBA O TAVANA..
MEHREGAN
YEK SOUROUDEH JADID AZ MEHREGAN OSKOUI..
تقدیم به کمال رفعت صفایی
که یادش چون چشمه ای زلال در من میجوشد
وقتی که به خانه برگشتم
وقتی که به خانه برگشتم
این شعر را می نویسم
واژه ها در من بمانید
اگر چه ....نمی مانید
ولی در معنا ی خود
همینطور بجوشید
چونان چشمه پنهان در دل کوه ساری دور
مرا از یاد مبرید
واژه ها
***
وقتی به خانه برگشتم
ظرفها را میشویم
کتابش را میخوانم
این شعر را به او تقدیم میکنم
حق اوست
حیف که رفت
چند سالش بود؟
کمال رفعت صفایی
پنجاه ...دو , سه بیشتر نداشت
نامی هم از او برده نشد
پیاده رفت
و
پیاده رفتن را یادم داد
درست نمی گویم کمال جان
درست نمیگویم؟
اگر تنها زمین بود "
و هیچ کشوری نبود
من اکنون ناگذیر نبودم
تا درختهای کودکیم را
از پشت مرزها بشنوم
*
"..
***
وقتی که به خانه برگشتم
سروده , طولانی ات را
منظومه ات را
در کهکشانها
در می نوردم
وقتی که به خانه برگشتم
.......
* Az akhareen ketab e kamal e Rafat e sSafaie Be name Piyadeh.
۲۶۴٨۰ - تاریخ انتشار : ۹ خرداد ۱٣٨۹
|