از : جاوید آزادی
عنوان : آقای افتخاری! این موضوع چه ربطی به این مقاله دارد؟
هر سخن جایی و هر نکته مقامی دارد. یورویزیون چه ربطی به دیدار شاه از طالبیه دارد؟ لطفا سبک نباشید.
۲۶۵۰۴ - تاریخ انتشار : ۹ خرداد ۱٣٨۹
|
از : مسعود افتخاری
عنوان : دو گانگی دوستان ترک زبان
همه ساله مسابقه ی موسیقی بین کشورهای اروپائی برگزار میشود که بنام Eurivision Song Contest معروف ست.
دیشب فینال این مسابقه در اسلو - نروژ برگزارشد و میگویند این مراسم بزرگترین پخش زنده ی تلویزیونی در جهان ست. تصنیف یک دختر ۱۹ ساله ی آلمانی به نام لنا این جایزه را به او اختصاص داد.
- نکته ی مهم دراین قبیل مراسم اینست، که اسرائیل همیشه شرکت می کند و پرچم این کشور در تمام طول مراسم در تمام سالن در حال چرخیدن ست اصل برنامه و موسیقی کشک ست ! در هر جا که ممکن ست باید تبلیغ کرد معلوم نیست این کشور اروپائی ست یا آسیائی مثل اینکه تمام بشریت به آنها «بدهکار» هستند.
- نکته ی دیگر کشور همسایه ترکیه می باشد که با چه حرارتی تلاش می کنند که خود را از «اروپائی » ها هم «اروپائی تر» نشان دهند و برای توفیق در مسابقه و رقابت تصنیف های خود را بزبان انلیسی میخوانند تا بلکه دل شنوندگان را بدست آورند.
- ناگفته نماند که هم اسرائیل و هم ترکیه در سال های گذشته به مقام برتری «اروپا» هم رسیدند.
- مهم تر از همه شرکت کشور آذربایجان، همسایه شمالی ما می باشد. ما با هم پیوند های تاریخی و بیش از بقیه کشورها پوندهای عاطفی و خونی داریم .سال گذشته آرش خواننده ایرانی مقیم سوئد با دختری از آدربایجان نماینه ی این کشور بودند.
- امسال هم دختر دیگری نماینهد آذربایجان بود که بسیار خوب درخشید. نکته ای که بسیار برای من قابل توجه ست خواندن هنرمندان آذربایجان و ترکیه و ارمنستان و نظائر آنها به زبان انگلیسی ست که باعث میشود که تصنیف های این دوستان با با موسیقی ملی آنها بیگانه شود. در حالیکه نمایندگان کشورهائی مانند اسپانیا و هلند با زبان ملی خود برنامه خویش را ارئه دادند.
سئوال این جاست که با این همه دعوا و مرافعه برای زبان مادری علیه «فارس» ها چگونه یک دفعه برای «اروپائی» نشان دادن از زبان و موسیقی ملی صرفنظر میشود ؟ آیا توده های ترکیه و آذربایجان این رفتار الیت و حکومت های ترکیه و آذربایجان را قبول دارند ؟
آیا چنین تصنیف هائی نماینده ی مردم ترکیه و اذربایجان ست ؟
مراسم را می توانید در آدرس زیر تماشا کنید
http://www.eurovision.tv/page/home
۲۶۵۰۱ - تاریخ انتشار : ۹ خرداد ۱٣٨۹
|
از : نیاز
عنوان : گزارش طالقانی
جناب داور عجب لینک با حالی بود. مرسی. من احترامم به طالقانی بیشتر شد. با همه مخالفتش با رژیم وقت و با همه نشانه های خرافات و ساده لوحی که در گزارشش موج میزند، تا حدود زیادی مستند نوشته. آیا اگر زنده مانده بود براستی او نیز مانند بسیاری دیگر از آخوندها به قعر تباهی سقوط میکرد؟ یادش گرامی!
در ضمن گزارش طالقانی قابل توجه جناب مددی: شما چنان از همکاری شاه با آخوندها حرف میزنید که انگار که نه تنها از سرباز تا افسر ارتش بلکه خود مردم آذربایجان، آری همان مردمی که مورد تهاجم ارتش شاه قرار گرفتند کاری به مذهب نداشتند!!! آقای عزیز همان رمال و آخوند که به استقبال شاه رفت چه شما بخواهید یا نخواهید مورد علاقه و توجه مردم نیز بودند. جامعه آنروز آذربایجان مگر چه حدی از سواد و دموکراسی را تجربه کرده بود که به آخوندها پشت کند؟؟؟ بهتر است تاریخ را نه با ملاحضات ایدولوژیک بلکه با صداقت و بیطرفی ببینیم. با بالارفتن سواد و آگاهی مردم خرافات کمتر میشود، اما مذهب را از مردم نمیتوان گرفت. از دیدگاه و تجربه امروزی بخوبی میتوان گفت که همان شریعتمداری که دست شاه را بوسید هزار بار به خمینی که به شاه تف کرد شرف دارد. او که آخوندی باسواد و معتدل بود و نمیخواست سیاست با مذهب قاطی بشود، هزار بار نه تنها به خمینی و سایر آخوندهای فرصت طلب امروزی که به سایر ذوب شدگان در لنینیسم و کمونیزم شرف داشت. چون تجزیه کشورش و به دامان استالین افتادن را به صلاح آذربایجان نمیدانست. مگر ندیدید در شوروی سابق چه به مردم میگذشت؟ مگر داستانهای دایی جان یوسف را نشنیده یا نخوانده اید؟ حال که تاریخ دست این ایدولوژی های ورشکسته را رو کرده دیگر این تاریخ خود خواسته و یکجانبه و تا حدود زیادی من درآوردی را برای که تعریف میکنید؟ برای فراافکنی خود؟ آخر تا به کی؟
۲۶۴۶۶ - تاریخ انتشار : ٨ خرداد ۱٣٨۹
|
از : داور -
عنوان : شاهد با واسطه!
ضمن قدر دانی از این کار تحقیقی ارزنده:
پدر مرحومم از نزدیک در جریان حضور فرقه دموکرات در زنجان و روستاهای اطرافش بود. دو گواهی از او به یادم مانده است.
۱- مردم در کل از برخوردهای انسانی اعضای فرقه راضی بوده اند. از جمله در روستاها هیچ مورد غیر اخلاقی (که مردم مسلمان منطقه به آن حساس بودند)، از آن ها مشاهده نشده بود.
۲- محمود خان ذوالفقاری در مجموع جزو خان های نسبتاخوب محسوب می شد که تا حدودی مراعات حال رعیت را می کرد. فراموش نکنیم که این بحث مربوط به دوره ای است که حکومت محلی خان ها و فئودالیته بخشی از ساختار کشور بود.
نظر خودم: من به حکومت فرقه در آذربایجان (به فرض پاکدامنی و صداقت نسبی شادروان پیشه وری) خوشبین نبودم و در بدترین شق ، و در گذر حوادث غیرقابل پیش بینی بعدی، آذربایجان عزیزم را از دست رفته میدیدم! به نظرم به همین دلیل هم بود که روشنفکران غیر حزبی سایر نقاط بویژه تهران، به حمایت جدی از آن برنخاستند.
مرحوم طالقانی آن موقع (۱۳۲۵) ۳۵ ساله بود که برای تهه گزارش برای نشریه " آیین اسلام" به زنجان رفت. به نظر من گزارش او (با این که یک روحانی ضد کمونیسم است) به میزان قابل توجهی منصفانه است. اصل گزارش او در لینک زیر است. به مسئولان محترم اخبار روز پیشنهاد می کنم اگر ممکن است آن را به طور مستقل چاپ کنند. چون علاوه بر سندیت تاریخی، حاوی صحنه های جالبی است.
http://www.azargoshnasp.net/recent_history/atoor/moshahedaatzanjan.htm
۲۶٣٨۷ - تاریخ انتشار : ۷ خرداد ۱٣٨۹
|
از : کریم کریم
عنوان : یک شهادت
ممنون از اطلاعات تاریخی این نوشته.
متاسفانه اخبار واطلاعات ناگفته وباارزشی درمورد نقش خانواده ذوالفقاری ها در مقطع معینی از تاریخ آذزبایجان درگذشته قابل ثبت بوده که تقریبا از بین رفته اند. محمود خان ذوالفقاری در بین مردم منطقه زنجان به سلطان محمود شهرت داشت. یاد مانده های من از دوران کودکی ونوجوانی ام حاکی است که به باور مردم عادی او شخصی بسیار زیرک، با هوش و مدیر وبخشنده بوده است. این تصور بر اساس تجربه واطلاعات شخصی من چیزی بود که از سوی مطبوعات آن دوره از یک سو وتوسط روحانیون منطقه زنجان در منابر ومساجد و مناسبتهای مختلف در ماه محرم و...طی چندین دهه اشاعه یافته وبه باور عمومی تبدیل شده بود. آما آنچه که نمیتوان در آن تردید داشت جذبه شخصی او بوده است. من با یکی از کسانی که از فرماندهان مورداعتماد نیروهای مسلح او در منطقه طارم بوده آشنایی نزدیک داشته ام. یکی از مسئولیت های این شخص نفوذ به درون مناطق تحت تسلط فرقه دموکرات د رمنطقه زنجان وتروررهبران وطرفداران پی گیر فرقه در میان روستائیان بوده است. او در خاطره گوئیهای خود در نزد من کلا به ۲۵ فقره ترور که در میان آنها از دهقان ساده تا کدخدا وفرمانده محلی فرقه دموکرات یافت میشدند اشاراتی داشت. او حتی جزئیات کامل چند مورد از این ترورها که محمود خان ذوالفقاری دستور از بین بردن آنها را مسقیما به او داده بود برای من تعریف کرده بود که متاسفانه از خاطرم محو شده اند. من در ایامی که برای مدتی در منطقه طارم با او همسفرشدم، علیرغم گذشت سالیانی طولانی از زمان یکه تازی او در آن منطقه شاهد آن بودم که هنوز هم مردم منطقه طارم آشکارا از او می ترسیدند. گذشت ایام بالاخره او را متوجه ساخت که چه عناصر مردمی خوشنام و بیگناهی را با چه خونسردی بیرحمانه ای از بین برده است. او البته برای جبران آن اقدامات خیرخواهانه ای را در حق روستاییان فقیر منطقه وارد زندگی روزانه خویش کرده بود تا قدری خود را سبک کند. اما بحرانهای روحی ناشی از چنین دریافتی مجال یک زندگی ارام را از او سلب و بالاخره به مرضی دچارش ساخت که باعث مرگش گردید.
۲۶٣۷۴ - تاریخ انتشار : ۷ خرداد ۱٣٨۹
|