ولایت فقیه و پرسش اصلاح پذیری جمهوری اسلامی
-
رضا سیاوشی - امیرحسین گنج بخش
نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از
سیستم نظردهی سایت میباشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... میدانید
لطفا این مسئله را از طریق ایمیل
abuse@akhbar-rooz.com
و با ذکر شمارهای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده
به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
از : منوچهر جمالی
عنوان : با نیش عقربهای رژیم ، نمیتوان،خار رژیم اسلامی را از پای ملت درآورد
با نیش عقربهای رژیم ، نمیتوان،خار رژیم اسلامی را از پای ملت درآورد
صائب در باره وضع کنونی ورهبران جنبش سبز میگوید :
زبی دردان ، علاح دردخود جُستن ، بدان ماند
که خار ، از پا برون آرد کسی با نیش عقرب ها
۲۷۵۱۲ - تاریخ انتشار : ۲٣ خرداد ۱٣٨۹
|
از : رک و صریح بنویسید
عنوان : هراس از امکان و احتمال برقراری دوباره نظام پادشاهی در ایران است.
بقول الاهه بقراط
«... نمی توان خشونت را در برابر مثلا رژیم گذشته توجیه کرد، به این بهانه که راه دیگری نبود، ولی خشونت گروه هایی مانند گروه ریگی را در بلوچستان محکوم کرد، در حالی که این گروه نیز حتما معتقد است راه دیگری برایش باقی نمانده است! تفاوت در کجاست؟ چون «من » می گویم، درست است و چون «دیگری» می گوید غلط است؟! این تنها نمونه ای از برخورد دوگانه با مبارزه بدون خشونت و اساسا مفهوم خشونت است. همین یک بام و دو هواست که درباره درستی این ادعا از سوی برخی تردید به وجود می آورد تا جایی که می توان به روشنی نشان داد که «عدم خشونت» برای بعضی تبدیل می شود به نام مستعار و پوشش یک تلاش! تلاش برای حفظ همین رژیم، حتی اگر با سرکوب هایش به طور مرتب و جدی مخالفت شود.
ولی چرا؟ زیرا بر اساس همان باوری که ساده لوحانه انقلاب اسلامی را بر شانه های خود به پیروزی رساند و نظام جمهوری اسلامی و حکومت ولایت فقیه را در ایران مستقر ساخت، این «امید» وجود دارد که سرانجام، روزی روزگاری، این زائده «اسلامی» از جمهوری بیفتد و گذشت زمان نیز برخی «مشکلات» را حل کند. گذشت زمان همواره عامل مهمی در محاسبات و ارزیابی های جمهوری اسلامی بوده و تجربه نشان می دهد در بسیاری موارد حق داشته است. این نوع نگاه که منتظر است تا زمان برخی مشکلات را حل کرده و برخی امکانات و احتمالات را از بین ببرد، به گروهی از مخالفان رژیم نیز سرایت کرده است. رک و صریح بگویم: هراس این گروه از امکان و احتمال برقراری دوباره نظام پادشاهی در ایران است. آنها منتظرند تا زمان بگذرد. با همین جمهوری اسلامی بگذرد. آنقدر بگذرد تا این امکان و احتمال برای همیشه از بین برود. حال اگر در این زمان انتظار، فاجعه پشت فاجعه روی می دهد، چه اهمیتی دارد؟! هدف آنها حفظ «جمهوری» است، و نمی دانند برای حفظ «جمهوری» نیز اتفاقا چاره ای جز پذیرفتن «مرگ جمهوری اسلامی» ندارند. آنها برای نجات «جمهوری» خود، چاره ای جز به خاک سپردن جمهوری اسلامی ندارند. اشاره من به «امکان» و «احتمال» پادشاهی، تأکید بر این نکته است که هر آنچه محتمل است، الزاما ممکن نیست! احتمال دارد «ممکن» شود. ولی آیا می ارزد از اتحاد عمل جهت هدف والا و خطیری چون نجات یک سرزمین و یک ملت سر باز زد، از وحشت اینکه احتمال پادشاهی ممکن است به یک واقعیت تبدیل شود؟ آیا حفظ «جمهوری» به بهای ادامه سرکوب و نابودی ایران، در برابر یک نظام پادشاهی پارلمانی مبتنی بر دمکراسی وحقوق بشر ترجیح دارد؟ آیا برخی «جمهوری خواهان» سرنوشت ایران را بر سر یک احتمال که معلوم نیست ممکن باشد یا نه، قمار می کنند؟ این چه سیاستی است؟ این کدام منطق دمکراتیک و حقوق بشرانه ای است؟! این کدام مسئولیت اخلاقی در برابر مردمی است که ادعای طرفداری از حقوق آنها می شود؟ چه جمهوری آنها و چه پادشاهی آن دیگران، اگر مبتنی بر دمکراسی و حقوق بشر باشد که هرگونه افراطی گری را در چهارچوب قانون مهار سازد، به سود ملت ایران است. آنچه هر روز زیانبارتر می شود، نظام جمهوری اسلامی است...»
http://alefbe.com/article_Kayhanlondon_۲۷May۱۰.htm
۲۷۲۷۹ - تاریخ انتشار : ۲۰ خرداد ۱٣٨۹
|
|
|
چاپ کن
نظرات (۲)
نظر شما
اصل مطلب
|