از : موافق با نظر دهنده قبلی
عنوان : منشور جنبش سبز را بر پایه های استوار منشور جهانی حقوق بشر تدوین کنیم.
با نظر دهنده قبلی کاملا موافقم چون جای هیچ شک و شبهه ای برای کسی باقی نخواهد ماند که حق همه شهروندان ایران حفظ خواهد شد و افکار عمومی جهان را مصمم تر با ما همراه خواهد کرد.
منشور جنبش سبز را بر پایه های استوار منشور جهانی حقوق بشر تدوین کنیم.
۲٨٣٣۰ - تاریخ انتشار : ٣ تير ۱٣٨۹
|
از : آزادی استقلال دمکراسی حقوق بشری
عنوان : منشور مشترک سبز را بر پایه منشور جهانی حقوق بشر تدوین کنیم.
ارکان منشور مشترک جنبش سبز باید منشور جهانی حقوق بشر باشد تا زمینه را برای قانون اساسی جدید ایران فراهم کند. آزادی و استقلال و دمکراسی واقعی در یک کشور فقط با منشور جهانی حقوق بشر شدنی است. موضع فداییان خلق در مورد این منشور چیست؟
منشور مشترک سبز را بر پایه منشور جهانی حقوق بشر تدوین کنیم.
۲٨٣۱۱ - تاریخ انتشار : ٣ تير ۱٣٨۹
|
از : هویت سبز
عنوان : جنبش سبز متعلق به همه ایرانیان است و نه متعلق به قشر بخصوصی. مردم جانشان را فدا کردند برای همه ایران و نه فقط برای یک قشر بغایت نازک موسوی.
من هویت خود را بعنوان یک سبز تعیین می کنم و نه کسی دیگر چون این جنبش متعلق به همه ایرانیان است و همه ایرانیان بجز ایرانی بودنشان دارای هویت های گوناگون هستند. موسوی هم بعنوان یک سبز هویت خود را تعیین می کند. هر دو مجازیم که در خانواده سبز بمانیم ولی اجازه تحمیل هویت خود را به دیگری نداریم. او به قانون اساسی ج.ا خود می نازد و من برای قانون اساسی نوینی که در آینده بر مبنای منشور جهانی حقوق بشر در ایران نوشته خواهد شد مبارزه می کنم. او در ایران تحت شرایطی دشوار
مبارزه می کند و من بدور از دست دژخیمان رژیم بر علیه این رژیم مبارزه می کنم، پس دست من بازتر است و نیازی به خود سانسوری ندارم. او برای شکاف انداختن هر چه بیشتر بین ملی مذهبی ها و جناح خامنه ای مبارزه می کند ولی من برای کوتاه کردن دست هر دو جناح از قدرت برای همیشه مبارزه می کنم. در این رابطه هم مبارزه او برای جنبش سبز لازم است و هم مبارزه من. تا زمانیکه او به نفع من به جناح خامنه ای لطمه بزند و شکافها را در درون نظام عمیق تر کند من با او خواهم بود. تا زمانیکه او در ادامه فرسایش رژیم خواسته و ناخواسته بکوشد به مبارزات من کمک کرده است.
جنبش سبز متعلق به همه ایرانیان است و نه متعلق به قشر بخصوصی. مردم جانشان را فدا کردند برای همه ایران و نه فقط برای یک قشر بغایت نازک موسوی.
۲٨٣۰۰ - تاریخ انتشار : ٣ تير ۱٣٨۹
|
از : مار خورده ی افعی شده
عنوان : "جنبش سبز، جنبش ایرانی ـ اسلامی است" = جنبش سبز، جنبش ملی مذهبی است!!!!
ایرانی - اسلامی دیگر چه صیغه است، بگو همان ملی مذهبی که همه با کارنامه سیاهش آشنا هستیم. تغییر نام ماهیت هیچ چیزی را عوض نمی کند. من ایرانی، سبز و لیبرال دمکرات هستم، این هویت منست. تره هم برای هیچ دین و مذهب و ایدئولوژی هم خرد نمی کنم چون همه اینها استبداد در ذاتشان است که باعث اینهمه بدبختی در ایران شده است.
"جنبش سبز، جنبش ایرانی ـ اسلامی است" = جنبش سبز، جنبش ملی مذهبی است!!!!
ایرانی-اسلامی دیگر چه صیغه ایست؟ ملی -مذهبی بدنام را ایرانی - اسلامی می خواهند تطهیر کنند و خیال می کنند با اینگونه بازی با واژه ها ما گول می خوریم و کارنامه سیاه ملی مذهبی های کثیف را فراموش می کنیم. ضمنا ایران دیگر آن ایران ۵۷ نیست که تب و تاب اسلام داشته باشد. جامعه بطور کل عوض شده و ایران دیگر آن جامعه ۹۲ درصد شیعه مسلمان و خرافه زده که عکس امام را در ماه دید نیست. ملت برخلاف سال ۵۷ خواستار جدایی از حکومت است و بجز قشری که یک درصد جنبش سبز هم نمی شود هویتی سکولار و ضد هر گونه استبدادی را دارد و تکثرگرای واقعی اینها هستند و نه ملی مذهبی ها/ایرانی-اسلامی.
۲٨۲۹٨ - تاریخ انتشار : ٣ تير ۱٣٨۹
|
از : پ پیمان
عنوان : برای اطلاع آقای میرحسین موسوی
جهت اطلاع آقای میرحسین موسوی که با صدور منشوری خود را پیرو امام راحل می داند و خواستار برگشت به آن زمان است بخشی از نوشته آقای فرید راستگو را در اینجا می آورم. به ویژه برای آن گروه از جوانانی که ناخواسته به دنبال آقای میر حسین موسوی هستند
با این عنوان که خمینی را بهتر بشناسیم :
۱) به انحراف کشاندن انقلاب( خواست های دمکراتیک و عدالت خواهانه آنان ) آزادیخواهانه مردم ایران بعد از سرنگونی استبداد محمد رضا شاه پهلوی و استقرار استبداد روح الله موسوی خمینی با توسل به زور و روشهای زیر:
۲) ایجاد دادگاهها و دادسراهای در بسته و محاکمه و صدور احکام اعدام ایرانیان در دادگاه های دربسته و بدون وکیل و طی چند دقیقه.
۳) ایجاد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و کمیته های انقلاب و دادگاه انقلاب و جهاد سازندگی در ظاهر ولی در اصل برای سرکوب و به قتل رساندن ایرانیان مخالف از هر گروه وطبقه ای که خطر و مزاحمت در راه استقرار استبداد سیاهشان می توانست بوجود آورد.
۴) نابودی ارتش ایران.( به جای تغییر و دمکراتیک کردن آن )
۵) ایجاد باند حزب الله بفرمان شخص خمینی، برای اسید پاشیدن به صورت دختران و زنان ایرانی که خواستار آزادی در پوشش بودند و به آتش کشیدن دفاتر روزنامه ها و نشریات و کتاب فروشیهایی که به نظرشان غیراسلامی و یا منتقد رژیم جلوه میکرد، برای ایجاد رعب و وحشت میان ملت.
۶) توقیف فله ای روزنامه ها.
۷) روسری کردن اجباری برسر زنان و بی اعتبار کردن مقام زن در جامعه با تصویب قوانین نابرابر جنسیتی.
۸) بستن دانشگاههای ایران و اخراج بسیاری از اساتید بنام ایرانی، با راه اندازی کمیته ای بنام انقلاب فرهنگی. ( اخراج فرهنگیان و آموزگاران مترقی از مدارس )
۹) تاسیس بنیاد مستضعفان جهت به غارت بردن اموال مردم.
۱۰) اشغال سفارت آمریکا و بستن قرارداد الجزایر که بقول امضا کننده آن بهزاد نبوی و رجائی که نبوی گفت: من بدستور امام قرارداد وثوق الدوله دیگری را امضاء کردم.
۱۱) اخلال در کار دولت موقت و در تنگنا قرار دادن مرحوم بازرگان و زمینه سازی و مستمسک تراشی برای مجبور کردن او به استعفا.
۱۲) دستورغیر قانونی در نصب رئیس قوه قضائیه و دیوان عالی کشور.
۱۳) عزل و نصب های مکررغیر قانونی و فراتر از آنچه که حتا در قانون اساسی خود ساخته برای وی در نظر گرفته شده بود.
۱۴) کودتا بر علیه ابوالحسن بنی صدر، اولین رئیس جمهور منتخب مردم ایران و ادامه جنگ ایران و عراق، برای استحکام سپاه پاسداران و بی محل کردن ارتش و نابودی نسلی از ایرانیان و ایجاد ۱۰۰۰ میلیارد دلار خسارت به مردم ایران و به نفع اسرائیل، آمریکا و انگلیس و سرمایه داری جهانی.
۱۵) قتل عام اقلاً ۴۰۰۰ جوان و نوجوان ایرانی طی سال ۶۰ تا ۶۲
۱۶) حاکم کردن سانسور بر مطبوعات و کتب و شکستن قلم ها.
۱۷) دزدی ۱۰۰ میلیارد دلار از خزانه دولتی در زمان رئیس جمهوری سید علی خامنه ای
۱۸) کشتار ۴۸۰۰ نفر در زندانهای کشور در تابستان ۶۷ ( به دستور مستقیم خمینی مستبد و سکوت اصلاح طلبان امروزین )
۱۹) آتش زدن کتابها، کتابفروشی ها و سینماها و تئاترها.
۲۰) حمله و به خون کشیدن تجمعات اعتراضی معلمان، کارگران، اقوام ایرانی، زنان، دانشجویان و هر قشر و دسته ای که حق صنفی و اجتماعی خود را مطالبه می کرد.
۲۱) اقدام به قتل هایی بنام قتل های زنجیره ای به رهبری خامنه ای، رفسنجانی، فلاحیان و...
۲۲) حمله های مکرر و پی در پی به دانشگاهها و خوابگاه دانشجویان وبه قتل رساندن آنان در خواب و بیداری.
۲۳) فروش دختران وزنان ایرانی به شیخ های خلیج فارس. ( از جانب باند های سپاه پاسداران انقلاب اسلامی )
۲۴) قتل مخالفان و دگراندیشان در خارج کشور توسط سپاه قدس.
۲۵) فرار بیش از سه میلیون ایرانی به خارج از کشور بعلت ظلم و خفقان حاکم بر ایران
۲۶) ایجاد بحرانهای مکرر جهانی به ضرر حقوق ملی مردم ایران.
۲۷) به خطر انداختن تمامیت ارضی ایران جهت ادامه بقای حاکمیت نظام ولایت مطلقه فقیه و مافیاهای نظامی – مالی از جمله سپاه پاسداران.
۲۸) باج دهی فراوان به چین و روسیه و در واقع همه کشورها.... جهت تحکیم نظام ولایت فقیه و از جمله:
۲۹) باج دهی به حزب الله لبنان، حماس، سوریه، ونزوئلا و برزیل و ترکیه و .... به امید اینکه این کشورها مدافع آنان در جامعه جهانی باشند.
۳۰) تاراج و چپاول ثروت ملی ایران و ایرانیان. ( توسط آیت اله ها و آقازاده ها )
۳۱) از همه بدتر، استقرار نظام ولایت مطلقه فقیه بنام جمهوری فاشیستی اسلامی به رهبری خمینی و جانشین خلفش سیدعلی خامنه ای.
و سرکوب و شکنجه زنان و مردان آزادیخواهی که در جنبش خرداد ماه شرکت داشته و امروز هم بمثابه جنبش دمکراسی خواهی و مردم سالاری ادامه دارد.
حال آقای میر حسین موسوی پاسخ گوید . مراجعت به اسلام محودی، علوی و خمینی همان کارنامه سیاهی است که آقای راستگو زحمت کشیده و فهرست وار بیان کرده است می باشد.
دکتر پ. پیمان
نوشته میان پرانتز ها با اجازه آقای فرید راستگو از سوی اینجانب است
۲٨۲۶۱ - تاریخ انتشار : ۲ تير ۱٣٨۹
|
از : پ پیمان
عنوان : چند یاد اوری کوچک به احزاب و افرادی که میخواهند نهضت سبز آقای میرحسین موسوی را جنبش دیگری جز جنبش اسلامی به دانند
شورای مرکزی فدائیان اکثریت طی بیانیه ای نظر خود را تحت عنوان "نخستین گام برای تدوین منشور مشترک جنبش سبز " انتشار داده است.
بیانیه می نویسد:
"جنبش سبز، جنبش ایرانی ـ اسلامی است" و "هر فرد ایرانی که توسل به خرد جمعی توحیدی را به عنوان مبنای تلاش برای ایجاد فردای بهتر برای میهن خویش بپذیرد در زمره فعالان جنبش سبز به شمار می آید." این تعریف بخش قابل توجهی از نیروهای جنبش سبز را که در طیف نیروهای سکولار و دمکرات قرار دارند، شامل نمیشود.
دوستان اکثریت و برخی از سیاستمداران تلاش می کنند که به نهضت سبز آقای میر حسین موسوی ماهیت دیگری جز جنبش " ایرانی - اسلامی " بدهند. که البته واژه ایرانی را مانند واژه جمهوری به واژه اسلامی چسب زده اند. دوستان عزیز تلاش کنید شما خودنان با همکاری دیگر دمکرات ها که خواهان مردم سالاری بر اساس موازین حقوق بشر هستند منشور مشترکی را تدوین کنید و از این آقایان اصلاح طلب اسلامی بخواهید که با شما در باره منشور تدوین شده از جانب شما به گفتمان به پردازد. چرا شما و امثال شما نشسته اید تا این آقایان منشوری بدهند و شما موضع خود را در باره منشور دلبخواه و اسلامی آنان ابراز دارید.
شاید شما بلافاصله بخواهید که چرا من نویسنده این خطوط دست به چنین اقدامی نمی زنم. روشن است . من نه ادعای سازمان سیاسی را دارم و نه یک تحلیل گر سیاسی هستم و نه یک مبارز فعال سیاسی . فردی هستم که در گوشه ای در سر زمین ایران به دنیا آمده ام و آرزو می کنک که مردمان این سرزمین روزی از استبداد اسلامی رهائی یابند و اگر مطلبی هم به نظرم رسید به شکل یاد داشت های کوتاه در اختیار دیگران قرار دهم.
اما شما و ظایف دیگری بعهده گرفته اید. بر اساس وظائفی که بعهده گرفته اید لازم است که تا آنجا که مقدور است عمل کنید و دست گدائی بسوی آقای میرحسین موسوس و همفکران اصلاح طلب بیرون رانده شده از حکومت اسلامی دراز نکنید.
در ضمن نکات بسیار جدی در بیانیه آقای میرحسین موسوی وجود دارد که موجب فریب مبارزان سیاسی جوان می شود که شما سیاستمداران با سابقه باید با آن آشنا باشید و به این اشکالات اساسی بپردازید و آگاهانه و یا ناآگاهانه از کنار آنها رد نشوید!!!
در این نوشته اینجا و آنجا آشکار و پنهان دوباره نسیم حکومت اسلامی لمس می شود چرا نباید تجربه گذشته را به آقای میر حسین موسوی یاد آوری کرد؟ منشور آقای میر حسین موسوی پیام آور حکومت استبداد اسلامی دیگری است. تاکید آقای میر حسین موسوی به آیات شریفه قرآن از چه حکایت می کند؟ خرد جمعی توحیدی یعنی چه؟ نیروهای غیر ملی چه معنی میدهد؟ فراموش کردن و نادیده گرفتن کشتارهای بی امان آزادیخواهان دوران خمینی و آغاز استبداد را فقط از یکسال اخیر به بعد دیدن به چه معنی است؟ این منشور از اخلاق اسلامی صحبت می کند!! اخلاق اسلامی چسیت؟ گشت های مبارزه با بدحجابی و اذیت و آزار زنان و جوانان در خیابان ها برای حفظ و جریان یافتن اخلاق اسلامی نیست؟
دوستان عزیز اکثریت به جای تعریف و تمجید و دریوزگی از این آقایان افکار عقب مانده اینان را از نوشته هایشان و از عملکرد گذشته شان بیرون کشیده و در مقابلشان قبرار دهید تا اگر آنها حسن نیتی دارند و می خواهند تغییر کنند آموزش ببینند.
لطفا" چند سازمان با هم جمع شود و منشوری را برای استقرار دمکراسی در ایران تدوین کنید و در اختیار ایشان و جنبش دمکراسی خواهی ایران قرار دهید و بعد ببینید که ایشان چه نظری نسبت به منشور شما خواهند داشت.
دنباله روی کافی است. انتظار را به طرفداران امام زمان بگذارید . یکبار هم که شده از این آقایان بخواهید که نظرشان را نسبت به خواسته های شما بیان کنند!!!
پشتیبانی یکطرفه به نفع جنبش دمکراتیک نیست . همکاری میبایستی دوطرفه باشد. چرا بایستی همیشه شما بسوی آنان دست دراز کنید؟ چرا از آنان نمی خواهید که دستی بسوی شما دراز کنند/ چون آنها شمارا قبول ندارند؟
توده ای ها و اکثریتی ها و برخی از نیروهای ملی مذهبی در سال های اولیه استقرار حکومت استبدادی - اسلامی به امامت خمینی تلاش کردند تا به استناد به برخی از جملات خمینی حکومت اسلامی را شکوفا کنند!!! چه نتایجی برای مردم و طرفداران مردم سالاری داشت؟ که امروز با آوردن جملاتی از میر حسین موسوی و یا امثال ایشان که همین امروز هم خود را وارث و شاگردان آن مرحوم می دانند؟ انتظار می توان داشت؟
بنظر می رسد دوستان اکثریت همکاری مشترک را با چشمان بسته نسبت به کاستی های فکری و اساسی این آقایان اشتباه می گیرند. هرگونه نادیده گرفتن افکار و عقاید نادرست این آقایان به ضرر کل جنبش آزادیخواهی است و باید هرجا که این آقایان زبان می گشایند و از اسلام و توحید و یا حکومت اسلامی رحمانی سخن می گویند ، مچ شان را گرفت و از آنها خواست که نظرشان را در مورد این خواست های دینی و الهی توضیح دهند.
آیا صلاح جنبش است که کوس رسوائی خمینی و افکار واپسگرائی اش برای بسیاری روشن است ولی هنوز آقای موسوی از دوران انقلاب اسلامی در زنان امام راحل حرف می زند؟ ما خاموش باشیم و به لحاظ باصطلاح مسولیت های سیاسی و سازمانی از کنارش بگذریم؟
آیا صلاح جنبش دمکراتیک مردم ایران است که هنوز پس از این همه جنایات حکومت اسلامی آقای میر حسین موسوی خاموش است و ما دست همکاری بسوی ایشان دراز می کنیم؟
برخی از آقایان اصلاح طلب تا دیروز خاموش امروز به سخن آمده و از خمینی به عنوان مسول اصلی جنایت ها و کشتار ها صحبت می کنند ، آقای موسوی راهنما و قطب نمایش خمینی مستبد است ؟ نظر شما نسبت به خمینی چیست؟
دوستان عزیز انسان های صادق و شجاع ( که در بیرون از ایران نشسته اند و شمشیر اسلامی بالای سر آنان نیست ) چرا نسبت به جنایات خمینی سکوت می کنند و کمتر می نویسند تا آقای میر حسین موسوی روشن شود که این امام یک جلاد بیش نبود و ایشان فریب این شیاد و جلاد را خورده اند؟
دوستان عزیز گفتنی بسیار است و هشیاری بالائی می طلبد که به دام فریبکاری اصلاح طلبان حکومتی نیفتاد.
دکتر پ. پیمان
۲٨۲۵۴ - تاریخ انتشار : ۲ تير ۱٣٨۹
|