از : unknown
عنوان : روغ پاترکیستانه: زبان فارسی را رضاشاه رسمی کرد و آن را بر ایران تحمیل کرد!
دروغ پاترکیستانه: زبان فارسی را رضاشاه رسمی کرد و آن را بر ایران تحمیل کرد!
این سخن پوچ نیز دنباله ادعای پوچ پیشینه است. زبان فارسی همیشه زبان اول و رسمی دربار سامانیان و صفاریان و غزنویان و شدادیان و اتابکان مراغه و آذربایجان و خوارزمشاهیان و سلجوقیان و ایلخانیان و قاجار و ده ها سلسله ایرانیتبار و ترکتبار حاکم بر ایران بود. تنها در زمان صفویه با اینکه زبان دربار ترکی بود باز زبان فارسی زبان کتبی و رسمی کشور بود و سکهها و کتابها و مدارک تاریخی به این زبان هستند. حتی این زبان همانطور که همه میدانند زبان رسمی آنوتولی در دوران سلجوقیان و حتی دوران آغازی عثمانیان نیز بود. و سلسلههای تیموریان و مغولان هند هم این زبان را زبان رسمی سرزمین خود داشتند. با وجود اینکه در دوران تیموریان ترکی جغتای قوت گرفت ولی هرگز نتوانست همپای زبان پارسی به رسمیت شناخته شود و کم کم آن زبان به فراموشی سپرده شد چنانکه امروز ترکی جغتایی یک زبان مرده حساب میشود. همانطور که ترکی عثمانی (تنها زبان رسمی مهم دیگر ترکی) نیز امروز یک زبان مرده حساب میشود و البته مرده شدن آن زبان تقصیر سیاستهای اتاترک است .
اما در رابطه با زبان فارسی و به قانون رسمی شدن آن در کشور ایران باید به قانون مشروطه اشاره کرد. متن مشروطه و تمامی اسناد مشروطه به زبان پارسی است.
دکتر ماشاءالله آجودانی در کتاب ارزشمندش "یا مرگ با تجدد" با آوردن فهرستی از این روزنامه ها چون "کاغذ اخبار"، "وقایع اتفاقیه"، "روزنامه دولت علیه ایران"، "روزنامه ملتی"، "روزنامه دولت ایران"، "وقایع عدلیه"، "نظامی"، "مریخ"، شرف"، "تربیت"، "تبریز" بزیبائی و شیوائی ویژه خود نشان داده است که زبان فراگیر و "ملی" در آن سالها چیزی جز پارسی نمی بوده است. او همچنین نمونه ارزشمندی نیز به این بررسی می افزاید که قبیله گرایان را چندان خوش نخواهد آمد، سخن از گزارش محمد امین رسولزاده، نخستین رئیس جمهوری آذربایجان است که می نویسد: « در اینجا [ارومیه]نمی توانید غیر از چند مشترک حبل المتین روزنامه خوان دیگری پیدا بکنید. روزنامه های ترکی قفقاز نیز در اینجا خریدار و خواننده ندارند. اصلا در اینجا ترکی خواندن متداول نیست. اگرچه همه ترک هستند ولی ترکی نمی خوانند. همه جای آذربایجان چنین است. حتی چنان تیپهائی وجود دارند که این حال را برای قفقاز نیز پیشنهاد می کنند و خیال می بافند که باید همه عالم اسلام زبان فارسی یاد بگیرند و به فارسی بخوانند. ... در عرض پانزده روزی که در ارومیه بودم هرچه جستجو کردم بلکه یک نفر خریدار روزنامه ترکی پیدا کنم ممکن نگردید» یا مرگ با تجدد، م. آجودانی، ص. ۲۲۲ تا ۲۲۵
.
همچنین دو سند ضدایرانی به وضوح نشان میدهند که زبان رسمی در ایران در دوران قاجار و انقلاب مشروطه تصویب شد و نه در دوران رضاشاه:
In the book “The Kurds: Culture and Language Rights” we read:
“The first constitution of Iran, adopted in ۱۹۰۶, by the Qajar dynasty (۱۷۷۹-۱۹۲۵), proclaimed that Persian was the official language of the multilingual country, although it was not until the Pahlavi dynasty came to power in ۱۹۲۵ that the central government was able to implement this stipulation effectively.
In ۱۹۲۳, Government offices were instructed to use Persian in all written and oral communications. A Circular sent by the Central Office of Education of Azerbaijan province to the education offices of the region, including that of the Kurdish city of Mahabad, provided that:”On orders of the Prime Minister it has been prescribed to introduce the Persian language in all provinces especially in schools. You may therefore notify all the schools under your jurisdiction to fully abide by this and conduct all their affairs in Persian language..and the members of your office must follow the same while talking’’(Kerim Yildiz, Georgina Fryer, Kurdish Human Rights Project, ‘’The Kurds: Culture and Language Rights’’, Kurdish Human Rights Project, ۲۰۰۴, pg ۷۲)
چنانکه دیده میشود در این کتاب به طور واضح میگوید که در انقلاب مشروطه زبان فارسی زبان رسمی کشور تصویب میشود. همچنین همانطور که یادآوری شد تمامی اسناد مشروطه به زبان فارسی میباشند. خود منشور انقلاب مشروطه باز به زبان فارسی نوشته شده است و نه هیچ زبانی دیگر و در آن دوران به هیچ زبان دیگری نیز ترجمه نشده است. یک سند بیگانه دیگر در این مورد:
Professor Tasduez Swietchowski, a relative pro-Azerbaijan republic writes:
“The crisis in Iran came to a head in December ۱۹۰۵, when the Russian Revolution had already crested. A long series of disturbances, including the bast, an act of taking sanctuary, in this case on the grounds of the British legation, forced the Shah, Muzaffar al-Din (۱۸۹۶-۱۹۰۷), to yield to popular demands, much as Nicholas II had to do in Russia: on August ۵, ۱۹۰۶, he signed a law proclaiming a constitution under which the Majlis (parliament) was to be elected on the basis of a restricted franchise that benefited primarily the interests of the clergy and the bazaar merchants. The constitution included the provision that made Persian the official language, an acknowledgement of the historical rivalry of Persian and Turkic elements and a departure from the long tradition of their symbiosis in Iran.” ( Tadeusz Swietochowski. Russia and Azerbaijan: A Borderland in Transition. p ۲۹. ISBN: ۰۲۳۱۰۷۰۶۸۳)
نابراین رسمی بودن زبان فارسی هم در دوران مشروطه و هم در دوران انقلاب اسلامی یک امر مردمی است و از طریق مجلس مردمی این زبان به طور قانونی نیز رسمی میشود. منشور انقلاب مشروطه نیز تنها به زبان فارسی است و در انقلاب مشروطه هیچ جا به زبان دیگری اشاره نشده است و همه جا از ملت ایران سخن رفته است.
بنابراین دروغی که رضاشاه زبان فارسی را زبان رسمی کشور کردهاست! یک دروغ است. زبان فارسی همیشه جایگاه ویژهای در ایران داشته است. همین نکته بس که در مقبره الشعراء تبریز بجز شهریار تمامی شاعران دیگر پارسیگو هستند و اغلب البته پیش از دوران ترکزبان شدن آذربایجان در آن مکان بودند (کسانی مانند اسدی طوسی و قطران تبریزی و همام تبریزی و خاقانی و غیره که ترکزبان نیز نبودند).
۲۹٣۰٣ - تاریخ انتشار : ۱۹ تير ۱٣٨۹
|