یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

به یک دختر جوان تجاوز کردند و سپس او را کشتند

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : یک خواننده

عنوان : قتل یک دختر جوان در تبریز
https://www.sabzlink.com/story.php?id=۱۶۶۸۸
روز گذشته خبری منتشر شد در وب‌سایت «هرانا» با عنوان «قتل یک دختر جوان در تبریز پس از تجاوز نیروهای بسیج به وی»،‌ نحوه تنظیم خبر و استفاده از مسائلی که مردم روی آن حساس هستند (مثل این‌که یک بسیجی گفته حکم خدا را اجرا می‌کنم و مساله تجاوز)، از ویژگی‌های اخباری است که به کرات در این وب‌سایت و وب‌سایت‌هایی مشابه مثل «آژانس ایران خبر» (وابسته به مجاهدین) و … استفاده می‌شود. از همان لحظه درج خبر به آن مشکوک بودم. تنها شاهد آن بودم که منتشر کنندگان خبر خودشان به سرعت در بالاترین پشت سر هم لینک این خبر را با استفاده از دامین‌های مختلف‌شان می‌گذارند و اصرار هم در مورد پخش خبر دارند.

با این حال زمزمه مشکوک بودن این خبر و غیر واقعی بودن آن کم کم در فیسبوک و برخی منابع پیچید. در همین حال خبر «تکمیلی» این خبر هم که در واقع همان خبر اول بود باز هم در روی این وب‌سایت قرار گرفت.

با جدی‌تر شدن مسأله با دوستان پیگیر خبر شدیم که اول فیسبوکی وابسته به خانم بابازاده به دست آمد. از طریق دوستان بالاخره به شماره منزل خانه بابازاده دست پیدا کردیم. صبح امروز در ابتدا، دوستی با خانه تماس گرفت که خانمی با بغض چنین اتفاقی را تکذیب کردند و گفتند که خانم الناز بابازاده توسط یک سارق مسلح کشته شده است و این خبرها که منتشر شده کذب است.

بعد از آن خودم تماس گرفتم، تا ببینم می‌توانم خبر بهتری به دست بیاورم یا نه. با شماره‌ تماس گرفتم. خانمی گوشی تلفن را برداشت. صدای‌اش غمگین بود. خودش را سرایدار خانه معرفی کرد. گفت خانواده بابازاده در منزل نیستند و جای دیگری رفته‌اند. دلیل‌اش را این‌که دخترشان را از دست داده‌اند و داغ‌دار هستند عنوان کرد. چرا که نمی‌توانستند فضای خانه را تحمل کنند.

باز هم در مورد قتل این خانم پرسیدم که گفتند یک سارق مسلح بوده و این‌که «بسیجی» بوده است و به بهانه «برخورد با بدحجابی» بوده است و «پسر یک پاسدار» بوده و از این مسائل را تکذیب کردند.

متاسفانه در میان صحبت تلفن قطع شد و تلاش‌ام برای برقراری دوباره تماس امکان‌پذیر نشد. هر چند که باز به این تلاش ادامه خواهم داد.

این ماجرا به شدت شبیه ماجرای ترانه موسوی است. بدون این‌که خبر منبع موثقی داشته باشد، به سرعت در حال رشد است. منتشر کنندگان خبر هم بنا بر عادت مرسوم و مسبوق هیچ توضیحی نمی‌دهند و در مورد چگونگی دریافت خبر هم حرفی نمی‌زنند. از این دست شایعات و از این دست خبرها در این ماه‌ها کم نداشته‌ایم. جامعه ما هم به سرعت هیجان زده از این خبرها می‌شود. کافی است بگویید که یک بسیجی چنان کرد، کار دیگر تمام است. دست کم پنجاه سایت می‌توان الان معرفی کرد که این خبر را کپی ـ پیست کرده‌اند، بدون این‌که از صحت و سقم آن خبری داشته باشند یا تلاشی برای دریافت صحت خبر کرده باشند. فقط کپی اند پیست! همین

قضیه وقتی جالب‌تر شد که که این فیسبوک را دوستان نشان دادند که به قول دوستی از بهشت دارد به روز می‌شود. مطالبی به نقل از الناز بابازاده منتشر شده که می‌گوید خبر مرا پخش نکنید!

باز هم جالب‌تر قضیه این است که در این فیسبوک می‌گوید خانواده الناز گفته‌اند هیچ خبری منتشر نکنید! ولی در تماسی که گرفتم کسی که در خانه بود وخانمی که خودش را سرایدار معرفی می‌کرد گفت این خانواده از این‌جا رفته‌اند. حتا حاضر نشد شماره تماس آنان را بدهد! چرا که نمی‌خواهند که در این مورد صحبتی کنند.

با این حال ما با چنین فیسبوک و چنین اخباری روبه‌رو هستیم. تا این‌جای کار و تا این لحظه این خبر با توجه به تماسی که با منزل‌شان داشتم و غلو زیادی در خبر کذب است. مگر این‌که مسأله‌یی دیگری باشد. خبر جدیدی گرفتم و دوباره موفق به تماس شدم همین‌جا می‌نویسم.

ممنون از علی عبدی به خاطر پیگری‌های مداوم‌اش
بعد نوشت ۱:

کامنت اولی که در بالاترین زیر لینک این پست هم گذاشته شده جالب توجه است و داده‌ها را برای شایعه بودن این خبر بیش‌تر می‌کند. جالب این‌که اولین منفی به این مطلب در بالاترین را یکی از اعضای هرانا داده است!
برچسب ها: آنتی-ضدخبر الناز بابازاده ایران خبر بسیج تبریز
۲۹٣٨٣ - تاریخ انتشار : ۲۱ تير ۱٣٨۹       

    از : کریمی

عنوان : مرگ بر جهالت وزنده باد آزادی
درد ما جهالت است.اعتقادات در حد خروج از اخلاقیات است.درد ما این گروه نادان نیست .درد ما آنانی هستند که این دیدگاه وایده را به این عوام تلقین میکنند.گو اینکه برای دین باید حتی اخلاقیات را کنار زد.دین پس به چه درد انسان میخورد وقتی در بد ترین شرایط برخورد اعتقادی باید حد اخلاق را رعایت نکرد که هیچ ،خود بر هر نوع جنایت هم صحه گذاشت وعین اطاعت از فرمان خدا دانست .من این باور را قبول نمیکنم که برای دین باید همه چیز را کنار گذاشت .درد ما عوام فریبی ،بازی با تعصبات وحساسیت های مردم است.چیزی که این گروه را تغذیه میکند بسیار خطرناک است.ایجاد توهم ارتباط با ماورالطبیعه ان هم در این قالب وشکل عوام فریبانه ترین است.ارتباط با ماورالطبیعه دلیل حقانیت نیست.شاید همان روح اهریمنی این الهامات را در قالب باورها ارائه میدهد.نظر من این است هر روشی که انسان را از اخلاقیات وانسانیت دور کند به هر دلیل وتوجیه دینی یا غیر دینی ،اهریمنی است.
۲۹٣۷٣ - تاریخ انتشار : ۲۱ تير ۱٣٨۹       

    از : فرهادی از تبریز

عنوان : من این نامه ی محمد رضا عبدالهی را تایید می کنم و به اخبار روز پیش نهاد می کنم که آنرا در صفحه اس اصلی خود بگنجاند. در ضمن یادآور می شوم که تجاوز به این دختر توسط بسیج را من چهار روز پیش اطلاهع دادم ولی کسی آنرا انتشار نداد! مرگ بر اسلام را فراموش نکنید!
شنبه ۱۹ تیر ۱۳۸۹
نامه سرگشاده به میرحسین موسوی، محمدرضا نسب عبداللهی
سایت‌های سبز، نقدهای درون جنبش سبز را اصلا منتشر نمی‌کنند. اساسا نقدنکردن رهبران جنبش در سایت های سبز به "قاعده" تبدیل شده‌است. هر منتقدی هم که در جای دیگری موفق شود تا جنبش سبز و رهبران آن را مورد نقد قرار دهد با انواع اتهام‌ها و انگ‌ها از سوی برخی از هواداران جنبش روبرو می‌شود. این رفتارها بر خلاف دیده‌بانی جنبش سبز است جناب آقای میرحسین موسوی
با سلام

با یادآوری بند یک راهکارهای بنیادین «منشور سبز» که می‌گوید «جنبش سبز بر گسترش فضای نقد و گفت‌وگو تاکید دارد»، پرسش‌ها و نقدهایی را خطاب به جناب‌عالی مطرح می‌کنم.

۱- در منشور سبز از حفظ «استقلال نهادهای دینی و روحانی از حکومت» به عنوان تنها راه حفظ «جایگاه دین و تداوم نقش آن در ایران» سخن گفته‌اید.

جناب آقای موسوی شما در منشور سبز تاکید کرده‌اید که نهادهای روحانی و دینی باید مستقل از حکومت باشند. این استقلال آیا به این معناست که مثلا حکومت در مدیریت حوزه‌های علمیه مانند دوران پیش از انقلاب سال ۱۳۵۷، نقشی نداشته باشد تا دست این نهاد دینی برای دخالت در سیاست بازتر باشد؟ آنچه که من از «استقلال نهادهای دینی و روحانی از حکومت» که مورد تاکید شما در منشور سبز قرار گرفته، درک می‌کنم به معنای جدایی دین از حکومت نیست. بلکه این استقلال، همان‌گونه که خود در منشور سبز گفته‌اید سبب «تداوم نقش دین در جامعه» خواهد شد. مانند آن‌چه که پیش از انقلاب سال ۱۳۵۷ وجود داشت. در آن دوران نیز چون مدیریت نهادهای دینی بر عهده حکومت نبود، این نهادها نقش موثرتری در جامعه داشتند.
آقای موسوی، در راهی که شما ترسیم می‌کنید آیا رهبران دینی در اداره جامعه نقش‌آفرین هستند؟ آیا آن‌ها نیز می‌توانند در نقش‌های سیاسی ظاهر شوند؟

۲- بند دوم از راهکارهای بنیادین منشور سبز می‌گوید که «دیده‌بانی سیر حرکت و تحول جنبش از سوی همه فعالان و به خصوص صاحبان اندیشه و عمل امری حیاتی است که می‌تواند جنبش را از لغزش به ورطه تمامیت‌خواهی و فساد بر حذر دارد.»

اما سایت‌های سبز، نقدهای درون جنبش سبز را اصلا منتشر نمی‌کنند. اساسا نقد نکردن رهبران جنبش در سایت های سبز به «قاعده» تبدیل شده است. هر منتقدی هم که در جای دیگری موفق شود تا جنبش سبز و رهبران آن را مورد نقد قرار دهد با انواع اتهام‌ها و انگ‌ها از سوی برخی از هواداران جنبش روبرو می‌شود. این رفتارها بر خلاف دیده‌بانی جنبش سبز است.

سایت‌های سبز و به ویژه سایت کلمه می‌‌توانند راه را برای نقد جنبش و رهبران آن باز کنند اما در یک سال گذشته که چنین اتفاقی نیفتاده است.

شما بر گسترش شبکه‌های اجتماعی نیز تاکید دارید با این حال در شبکه اجتماعی بالاترین به عنوان یکی از شبکه های اجتماعی فراگیر و موثر، «کینه‌توزی و دشمنی» با منتقدان جنبش سبز به طور فزاینده‌ای در حال رشد است.

آقای موسوی در بند دوم راهکارهای بنیادین منشور سبز تاکید کرده‌اید که «دشمنی و کینه توزی با بدنه اجتماعی هیچ بخشی از جامعه، جایی در جنبش ندارد.» با این حال اکنون در شبکه‌های اجتماعی بالاترین و فیس بوک، به نام شما علیه منتقدان‌تان کینه‌توزی و دشمنی می‌شود.

شما در بخش ارزش‌های منشور سبز از «پرهیز از خشونت» سخن گفته‌اید اما در شبکه اجتماعی بالاترین، انواع خشونت کلامی علیه منتقدان به کار برده می‌شود.

آستانه تحمل هواداران جنبش سبز در این شبکه اجتماعی آن‌قدر پایین آمده که بسیاری از نقدها را در این سایت با موج آرای منفی حذف می‌کنند.

سانسور نیز به یک رویه عادی در این شبکه اجتماعی تبدیل شده است که من به نمونه ای از آن با عنوان «سانسور در بالاترین» که جمعه ۱۷ تیر ۸۹ در سایت خودنویس منتشر شد، اشاره کرده‌ام. دامنه این سانسور حتی به روزنامه اینترنتی «روزآنلاین» نیز رسید و سبب شد کارتن نیک‌آهنگ کوثر که در نقد شما بود، حذف شود.

آقای موسوی، می‌دانم که شما مسئول این رفتارها نیستید اما همان‌گونه که با مقاومت منفی علیه حکومت فعلی، اشتباهات آن را به نقد می‌کشید آیا در برابر این موج فزاینده «کینه‌توزی، دشمنی، خشونت کلامی و سانسور» احساس نگرانی نمی‌کنید؟

آیا لزومی نمی‌بینید تا درباره این رفتارها سخنی بگویید تا کسانی که شیفتگی به شما را به یک «قاعده» تبدیل کرده‌اند و دیگرانی را که شیفته شما نیستند، مورد «کینه‌توزی، دشمنی، خشونت کلامی و سانسور» قرار می‌دهند؛ اندکی به خود آیند و دست از چنین رفتارهایی بردارند؟

۳- بند یک ارزش‌های جنبش سبز که در منشور سبز آمده تاکید می‌کند که «نخستین ارزش اجتماعی مدنظر جنبش سبز دفاع از کرامت انسانی و حقوق بنیادین بشر فارغ از ایدئولوژی، مذهب، جنسیت، قومیت و موقعیت اجتماعی است.»

آقای موسوی اما شما و سایت‌های سبز کمتر از حقوق اقلیت‌های جنسیتی و دینی و فعالان کارگری سخن می‌گویید. نمونه آن رخدادی بود که اخیرا برای عروس منصور اسانلو در تهران رخ داد. حتی این پیشنهاد مطرح شد که شما به دیدار خانواده این فعال کارگری بروید اما پاسخی به این پیشنهاد ندادید.
در بند پنج ارزش‌های جنبش سبز بر «نفی هر گونه تبعیض جنسیتی و حمایت از حقوق اقلیت‌ها» تاکید کرده‌اید.

با این حال آقای موسوی چرا شما به دیدار خانواده‌هایی که جزو اقلیت‌ها هستند و حقوق‌ شهروندی‌‌شان نادیده گرفته می‌شود، نمی‌روید؟ چرا در برابر سخت‌گیری روزانه که علیه اقلیت‌های دینی و جنسیتی اعمال می‌شود، سخنی نمی‌گویید؟

۴- یکی از پرسش‌هایی که همیشه درباره شما مطرح بوده، ماجرای قتل‌های سیاسی دهه ۶۰ و اعدام‌های سال ۶۷ است.

شما در یک سال اخیر بارها بر تضمین موازین حقوق بشر تاکید کرده‌اید اما منتقدان‌تان همواره از شما می‌پرسند که چرا در برابر نقض حقوق بشر در دوران نخست‌وزیری‌تان سکوت کرده‌اید.

شما از دهه‌های نخستین انقلاب اسلامی با عنوان «دوران طلایی» یاد می‌کنید. اما آیا در همین «دوران طلایی» نقض گسترده حقوق بشر اعمال نشده است؟

جناب آقای موسوی، امیدوارم که این پرسش‌ها را پاسخ دهید تا هم برخی ابهام‌ها روشن شود و هم برخی از هواداران جنبش سبز در رفتارهای آزادی‌‌ستیز خویش تجدید‌نظر کنند.

با احترام
محمدرضا نسب عبداللهی
روزنامه‌نگار در شیراز
۱۸ تیر ۱۳۸۹
۲۹٣۵۷ - تاریخ انتشار : ۲۰ تير ۱٣٨۹       

  

 
چاپ کن

نظرات (٣)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست