سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

پان آریائیسم، پان ترکیسم و بازتاب آن در ایران - عباس مقدم

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : unknown

عنوان : قیچی اخبار روز
دوستان گرامی
قیچی اخبار روز ظاهرا فقط شامل ایران دوستان میشود. کامنت های اینجانب نیز مشمول تیغ بیدریغ حذف اخبار روزیان شده است. اخرین کامنت های بنده هیچکدام چاپ نشد. از پاسخ کلیشه ای و خود تفسیر کننده "حاوی توهین و..." نیز گوش وچشمان پر است وبه نافمان نبندید. شما ازروشنگری گریزانید. خود شکنید ائینه شکستن خطاست.
۲۹۵۴۹ - تاریخ انتشار : ٣۰ تير ۱٣٨۹       

    از : peerooz

عنوان : سیستم فدرال
جناب زنجانی،
گر چه با بیشتر آنچه گفتید موافقم ولی بر داشت شما از سیستم فدرال را بی مورد میبینم. امروزه هیچ کلمه ای معنی خاصی ندارد مگر در آغاز گفتگو منظور گوینده از ان کلمه تعریف شود. کلمه فدرالیسم ممکن است ده معنی مختلف داشته و ده نوع حکومت گوناگون را شامل شود. معنی عامیانه آن برای من توسعه همان قانون مشروطیت و شوراها و انجمن های محلی ، استانی ، شهری ، قصبه ای ، دهکده ایست که همراه با اجرای منشور جهانی حقوق بشر به مردم اجازه میدهد که در زیر سایه حکومت مرکزی معتقد به حقوق بشر، به رتق و فتق امور خود به پردازند. بنا بر این " فدرالیسم " کلمه به روز و اصلاح شده همان قانون مشروطیت است که شکل "مدرن " و ترقی خواه و جوان پسند و مد روز به خود گرفته است.
۲۹۴۶۴ - تاریخ انتشار : ۲۵ تير ۱٣٨۹       

    از : زنجانی

عنوان : حقوق شهروندی ایرانیان جلوی تبعیضات را خواهد گرفت.
بزرگترین قسمت جنبش سبز ملت ایران سکولار است و بدنبال حقوق شهروندی همه ایرانیهاست و این باعث ترس کسانی شده که منافعشان در این جنبش بخطر افتاده است. ایران باید آزاد شود و حاکمیت ملی برقرار شود و قانون اساسی تازه ای نوشته شود که طبق منشور جهانی حقوق بشر باشد. کسانی که مرتب ایراد می گیرند و از حالا میخواهند برای همه ملت تعیین تکلیف کنند که باید سیستم فدرال باشد و یا زبان باید انگلیسی باشد را من مشکوک می دانم. اینها اصلا ایران و ایرانیان را نمی شناسند و فکر می کنند با کشوری مثل افغانستان و عراق طرف هستند که مردمانشان بعلت عقب افتادگی از هم جدا هستند. تازه عراق کشور تازه ای است ولی ایران هزاران سال از عمرش می گذرد. ترکیه هم همینطور، اسرائیل هم همینطور. اگر فدرالیسم خوبست آنها فدرال شوند که سابقه های آدم کشی و تبعیض دارند. ما مردم ایران با هم پدرکشتگی نداریم و هیچوقت بخاطر اینکه طرف مسلمان و ترک و فارس و عرب بوده با هم رابطه برقرار نکرده ایم. من می دانم ایران خیلی منابع دارد و کشورهای بیگانه برای دستیافتن به این منابع می خواهند کشورم را تکه پاره کنند و مردم را بجان هم بیاندازند. ما با مسالمت این حکومت را بیرون می کنیم و اجازه هم به کسی نمی دهیم بین ما نفاق بیاندازند. همه بدخواهان ایران از جنبش سبز ما جا خوردند و در این جنبش ما از هم نمی پرسیم کجایی هستی و دین تو چیست و از این مزخرفات. همینقدر که ایرانی باشیم و دنبال تغییر وضعیت به نفع همه ملت باشیم برایمان کافیست. حقوق شهروندی ایرانیان جلوی تبعیضات را خواهد گرفت.والسلام.
۲۹۴۶۰ - تاریخ انتشار : ۲۵ تير ۱٣٨۹       

    از : جالب است، نه؟

عنوان : به زنجانی و ناشناس، امیدوارم برایتان جالب باشد.
( به ارنست گلنر (۱۹۸۳) می‌رسیم که برای وی ملی‌گرایی در مرحله گذار از جوامع روستایی ثابت به نظام صنعتی، به‌وجود می‌آید. در دوران رونق جوامع سنتی با ثبات روستایی، طبقه‌بندی اجتماعی‌ای ‌وجود داشت که جوامع بی‌سواد کشاورز را از نخبگان باسواد شهری جدا نگه می‌داشت و از رشد ملت‌هایی همانند جلوگیری می‌کرد. روند صنعتی شدن، موجب شد تا جوامع متحرک و از بعد فرهنگی یکدست، همزمان با فروپاشی نظام طبقاتی قدیم و جایگزین شدن جوامع شهری صنعتی، شکل گیرند. در این جوامع، مردم نیاز به یادگیری مهارت‌های جدید و به‌کارگیری زبانی استاندارد داشتند و پس از آن که دولت،چنین آموزش و تحصیلاتی را فراهم آورد، افرادی که از هم بیگانه بودند،‌ توانستند به شیوه‌ای معنادار، با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. در جریان صنعتی شدن و نوگرایی، گروه‌های روشنفکری ظهور می‌کنند که با الهام از حس ملی‌گرایی، مردم را به ایجاد توده- یعنی ملت‌هایی که از بعد فرهنگی یکسان هستند- فرا می‌خوانند. بدین طریق، انگیزه نوگرایی باعث به‌وجود آمدن ملت می‌شود.
کارل دویچ نیز(۱۹۶۱م) عقیده داشت که: «تشکیل ملت، از روند ارتباطات و بسیج اجتماعی که در خلال روند نوگرایی فعال می‌گردد، ناشی می‌شود». وی روندی را توصیف می‌کند که همگام با افزایش توسعه شهری و تجارت به وقوع پیوسته و دارای مراتب مختلف است که از اجتماع شروع شده و به جامعه، مردم، ملیت و در نهایت ملت ختم می‌‌شود. وی همچنین رشد شبکه‌های ارتباطی، انتخاب نماد‌ها و سنت‌های گروهی و افزایش توان مردم در برقراری ارتباط با یکدیگر، «کارایی ارتباطی» را توضیح داد. دویچ، ناسیونالیسم را بدین‌گونه تعریف کرد: «اولویت دادن به منافع رقابتی یک ملت و اعضای آن تا منافع تمامی بیگانگان.)
۲۹۴۵۹ - تاریخ انتشار : ۲۵ تير ۱٣٨۹       

    از : جالب است، نه؟

عنوان : به زنجانی و ناشناس، امیدوارم برایتان جالب باشد.
( به ارنست گلنر (۱۹۸۳) می‌رسیم که برای وی ملی‌گرایی در مرحله گذار از جوامع روستایی ثابت به نظام صنعتی، به‌وجود می‌آید. در دوران رونق جوامع سنتی با ثبات روستایی، طبقه‌بندی اجتماعی‌ای ‌وجود داشت که جوامع بی‌سواد کشاورز را از نخبگان باسواد شهری جدا نگه می‌داشت و از رشد ملت‌هایی همانند جلوگیری می‌کرد. روند صنعتی شدن، موجب شد تا جوامع متحرک و از بعد فرهنگی یکدست، همزمان با فروپاشی نظام طبقاتی قدیم و جایگزین شدن جوامع شهری صنعتی، شکل گیرند. در این جوامع، مردم نیاز به یادگیری مهارت‌های جدید و به‌کارگیری زبانی استاندارد داشتند و پس از آن که دولت،چنین آموزش و تحصیلاتی را فراهم آورد، افرادی که از هم بیگانه بودند،‌ توانستند به شیوه‌ای معنادار، با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. در جریان صنعتی شدن و نوگرایی، گروه‌های روشنفکری ظهور می‌کنند که با الهام از حس ملی‌گرایی، مردم را به ایجاد توده- یعنی ملت‌هایی که از بعد فرهنگی یکسان هستند- فرا می‌خوانند. بدین طریق، انگیزه نوگرایی باعث به‌وجود آمدن ملت می‌شود.
کارل دویچ نیز(۱۹۶۱م) عقیده داشت که: «تشکیل ملت، از روند ارتباطات و بسیج اجتماعی که در خلال روند نوگرایی فعال می‌گردد، ناشی می‌شود». وی روندی را توصیف می‌کند که همگام با افزایش توسعه شهری و تجارت به وقوع پیوسته و دارای مراتب مختلف است که از اجتماع شروع شده و به جامعه، مردم، ملیت و در نهایت ملت ختم می‌‌شود. وی همچنین رشد شبکه‌های ارتباطی، انتخاب نماد‌ها و سنت‌های گروهی و افزایش توان مردم در برقراری ارتباط با یکدیگر، «کارایی ارتباطی» را توضیح داد. دویچ، ناسیونالیسم را بدین‌گونه تعریف کرد: «اولویت دادن به منافع رقابتی یک ملت و اعضای آن تا منافع تمامی بیگانگان.)
۲۹۴۵۵ - تاریخ انتشار : ۲۵ تير ۱٣٨۹       

    از : بهروز ماهان

عنوان : تحقیقی در مورد پارس ، و زبان پارسی باید انجام پذیرد :
تحقیقی در مورد پارس ، و زبان پارسی باید انجام پذیرد :

میدانیم در ایران ، مردم از خلق های گوناگون با گویش ها و شنوش های گوناگون برای ارتباطات و زندگی روزمره و نیاز هایشان استفاده میکنند اما نویسش و خوانش به همان وسعت وجود ندارد و هم اکنون در صد بالای ۸۰ در صد از کتاب ها به زبان فعلی که فارسی نامیده میشود وجود دارد در ایران فردا ، چه راه حل سراسری در ایران امروزوجود دارد که کشوری است با خلق های گوناگون و باید و بتواند ارتباط و نیاز های سراسری کل مردم را حل کند که از دانش و علم جهان در کشور بتواند استفاده کند به طوریکه در طی حد اقل زمان وبا حداقل هزینه و حد اقل انرژی ولی با حد اکثر سرعت و و با حد اکثر انتقال اطلاعات و با یک توافق کلی مردم به این مهم نائل شود ؟
سوالاتی پیش نیاز این جواب است که باید به آنها جواب داد :

۱- آیا قوم پارس از ۲۵۰۰ سال پیش تا کنون ، همان قوم پارس باقی مانده یا در طول تاریخ ، آمیخته با خلق های دیگر نشده است به طوری که خط و زبان اولیه آنها به کلی دگرگون شده وبا خط و زبان امروزی رابطه خود را از دست داده است .
- آیا کلمه فارسی ، عربی شده کلمه پارسی است ؟ و پارسی ، زبان درباری و مکالمات حکومت ها بوده است ؟ آیا به جز درصدی اندک از مردم ، باقی مردم به خط و خوانش کتابت آشنا بوده اند ؟

۲- آیا این زبان فارسی موجود ، در هم آمیخته شده از زبان ساسانیان درباری به علاوه زبان عربی به علاوه مخلوطی یا در صدی از کلمات باقی خلق های ایران و ترکی نیست؟

۳- آیا این خط ایران کنونی ، بعد از حمله اعراب ، همان خط دوره ساسانیان است ؟ خط ایران قبل از حمله اعراب چه بوده است؟

آیا خط کنونی ایران بعد از حمله اعراب ، به کلی دگرگون شده و متفکران و شاعران و فیلسوفان و.. ایرانی در دوره تسلط اعراب ، خط جدیدی از تلفیق عربی و کوفی و ساسانی و ... ساخته اند ؟

۴- خط و زبان ترکی ، در گذشته قبل از زمان حمله اعراب چگونه بوده است و بعد از حمله اعراب ، به خصوص در دوره ترکان غزنویان ،ترکان سلجوقیان . ترکان خوارزمی و سپس ترکان تیموری و آق قویونلو و قره قویونلو چگونه بوده است ؟ چگونه خط و زبان ترکی ، در طول حکومت های غالب ترکی زبان فوق و ادامه این حکومت ها استفاده نشده است و یا وجود نداشته است یا دوام نیافته است ؟

۵- چرا شاعران و فیلسوفان و نویسندگان خلق های ایرانی ، همگی به این خط و زبان آشنا میشده و کتابت مینوشتند ؟

۶- با فرض آزاد چهار رکن اساسی ارتباط مردم شامل گویش ، شنوش، نویسش ، خوانش در بین کل خلق های ایران ، چه راه حل سراسری در یک کشورکه با خلق های گوناگون تشکیل شده است که ارتباط و نیاز های آنها را حل کند و از دانش و علم جهان در کشور بتوانیم استفاده بریم به طوریکه در طی حد اقل زمان وبا حداقل هزینه و انرژی ولی با حد اکثر سرعت و و با حد اکثر انتقال اطلاعات و با یک توافق کلی مردم به این مهم نائل شویم

۷- آیا ایرانیان عزیز نباید اینطور فکر کنند که این خط و زبان کنونی ، هر اسمی که داشته باشد فقط وسیله ارتباط ما ایرانیان است ؟
اگر این گزینه را بخواهیم تغییر دهیم چه زبان و چه خطی جانشین زبان و خط سراسری ایران فدرال فردا خواهد بود ؟ با چه هزینه ، با چه انرژی ، با چه سرعتی ، در طول چه زمانی ؟ و چه هزینه ای ؟ و کلان آیا موفق به خارج شدن از این سوال چرخشی خواهیم شد؟
۲۹۴۴۴ - تاریخ انتشار : ۲۴ تير ۱٣٨۹       

    از : peerooz

عنوان : " ایران دوستی " و " عرق ملی"
جناب ائلبار،
فکر میکنم که با گفتن " مردمان گوناگون جامعه ما زخمی اند، چرا که حق و حقوقشان پایمال شده، چرا که امکان زندگی انسانی از آنان سلب شده، چرا که شدیداً «ناراضی» اند، و ناراضی بودند. در تمام دوره ها." تیر را به هدف زدید. اکنون به مرحله ای رسیده ایم که نه تنها کرد و ترک و بلوچ زخمی و ناراضی اند بلکه تمام ایران زخمی و ناراضی اند. بنده منکر این نیستم که در دوران مثلا پهلوی به " ترک ها " " ظلم" شده است گرچه فارس و کرد و عرب نیز از این ظلم بی بهره نبودند. ولی وقتی به درازای تاریخ ایران نگاه میکنیم می بینیم که در دوران های مختلف , " فارس ها " نیز از " ترک ها " ستم زیاد کشیده اند. آغا محمد خان قاجار در کرمان از کله مناره ساخت. صفویه از خون " سنی " جوی راه انداختند. از هجوم سایر قبایل "ترک" نمیگویم که مثنوی هفتاد من کاغذ شود. اینها تاریخ است و بدرد امروز نمیخورد. علی رغم تمام اینها ما به صورت یک ملت بر قرار ماندیم و در حمله عراق " میهن دوستی " و " عرق ملی " خود را ثابت کردیم . و امروز در این دنیای پر آشوب با وجود تمام ظلمها ، بجای جنگ و خونریزی ، با حربه جنبش سبز به مبارزه بر خاسته ایم و " رهبران " ما ترک و لر اند. وقتی چهار جوان کرد قربانی میشوند تمام ایران در خارج و داخل به اعترا ض بر میخیزد و به جایی رسیده ایم که موسوی هم جزو معترضین است. ما بعد از انقلاب راه درازی آمده ایم و مطمئنم که " ایران دوستی " و " عرق ملی" ما همراه با تجربه و پند گرفتن از سر نوشت دیگران ، ما را به سوی کشوری فدرال یا چیزی شبیه آن رهبری خواهد کرد. من نگران ترک و کرد و لر و بلوچ نیستم. من نگران صدام ها و عبد الناصر ها و بوش ها و دشمنان دیگرم که با تحریکات خود میخواهند تفرقه انداخته و حکومت کرده و از این نمد سهمی ببرند.
۲۹۴٣۱ - تاریخ انتشار : ۲٣ تير ۱٣٨۹       

    از : آ. ائلیار

عنوان : عشق عمومی
peeroozجان!
برای حل مشکلات جوامع بشری، به ویژه برای رفع دشواریهای جامعه خودمان « هیچ راه و نسخه حاضر و آماده ای نبوده و نخواهد بود».
راه حلهای «نسبی» را با «هم اندیشی جمعی و مردمی» ، با حک و اصلاح آنها در حین عمل ، و ارتقاء تدریجی آنها از مرحله پایین به مراحل بالاتر و بهتر ، با آزمایش و خطا، به شیوه دموکراتیک با شرکت فعالانه همه مردم ، باید پیدا کنیم.

دوران نسخه های چند متفکر، یک یا چند حزب، یک یا چند رهبر به سر آمده است.  
انحصار طلبیها، بهشت ساختنها، یارگیری از این یا آن عامل بیرونی، عظمت طلبیها، حاکم کردن حکم خود به دیگران و نظایر این کجرویها دیگر باید به آشغالدونی تاریخ سپرده شوند. وگرنه باز هم کلاهمان پس معرکه است. باز هم ازچاله در نیامده ته چاهیم .

برای اینکه ایران « تجزیه» نشود و دچار جنگهای داخلی نشویم، به انقلابات پرخون و ویرانگر گرفتار نیاییم، برای اینکه « پیوندهای دوستی و برادری » را در راه دموکراسی و پیشرفت و سازندگی در صلح و آرامش پی بگیریم ، مجبوریم « به درد دل یکدیگر، به زخمهای چاره نشده یمان » که عامل « عقب ماندگیمان » نیز هستند ، خوب توجه کنیم و چاره ای بیابیم.

باید زخم و زخمی را دید و چاره کرد. باید فریادش را شنید و به دادش رسید. وگرنه این زخمهایی که روح و جانش را در طی سالیان متمادی مثل خوره و جذام خورده و تراشیده است ، او را خواهد گشت و از دست هیچکس هم کاری بر نخواهد آمد.

مردمان گوناگون جامعه ما زخمی اند، چرا که حق و حقوقشان پایمال شده، چرا که امکان زندگی انسانی از آنان سلب شده، چرا که شدیداً «ناراضی» اند، و ناراضی بودند. در تمام دوره ها. چه کار باید کرد؟
میگویند وقتی آب دارد بالا میاید که به گلو برسد آدم بچه خود را هم زیر پا میگذارد تا خفه نشود. در این شرایط آیا « عرق ملی» و « ایران دوستی» چاره ساز است یا « به توافق رسیدن سر خواسته ها و حق و حقوق» ؟

اگر با « عرق ملی» و « ایران دوستی» من باید « حق و حقوق انسانی دیگری» را ندیده بگیرم ترجیح میدهم « عرقم را خشک کنم» و به ایران بگویم :« دوست داشتن تو بدون دوستداشتن دیگری» به درد من نمیخورد. من علاقمند به «عشق دو طرفه» ام و آنر درست میدانم. تاوان علائق یک طرفه را به قدر کافی داده ایم ، دیگر بس است.
من همانقدر که عاشق سعادت خود هستم همان مقدار هم عاشق سعادت دیگری هستم. سعادت من که باعث بدبختی دیگری بشود سعادت نیست بلکه جنایت در حق دیگریست. دوست داشتن واقعی ایران و مردم آن یعنی دوست داشتن حق و حقوق همگان با تمام ویژگیهایشان. یعنی دوست داشتن سعادت همه مردم جهان.

ما « دوست داشتنهای» شاه و شیخ و موسولونی را دیده ایم و همینطور از سوی دیگر دوست داشنتهای کاندی و نلسین ماندلا را هم. حال انتخاب با ماست به نظر شما بهتر است کدا مین عشق را تجربه کنیم؟ تجارب تلخ و شیرین زندگی من به من میگویند : « تو برای عشق عمومی ساخته شده ای، دیوانه! ».




 
۲۹۴۲۶ - تاریخ انتشار : ۲٣ تير ۱٣٨۹       

    از : peerooz

عنوان : روشکر کن مباد که از بد بتر شود
جناب ائلبار،
شاید من خیلی خوشبینم و واقعییت ها را نمی بینم ولی معتقدم که ضرب المثل ها به علتی به وجود آمده اند و خیلی وقت ها گویای حقیقت اند.میگویند قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید. خدا را شکر و گوش شیطان کر ما احتیاجی به مصیبتی نداشته و نداریم که قدر عافیت را بدانیم . سالها پیش کسی کتاب یا مقاله ای نوشته بود که ایران باید سوئیس آسیا شود. شاید ما سوئیس آسیا بوده ایم و نمیدانستیم. وقتی به اوضاع عراق ، افغانستان ، پاکستان و بالکان و جاهای دیگر نظر میاندازیم و وضع خود را میبینیم میفهمیم که این گفته شاید اغراق نباشد. ایران در طول تاریخ خود دوران های سختی را دیده است. شاید یکی از سخت ترین دوران های اخیر ، اواخر قاجاریه و مشروطیت باشد. و این دوره ای بود که ایران براحتی میتوانست تجزیه شود . در عوض دیدیم که آذربایجا نی و فارس و بختیاری و اصفهانی و گیلک و مازندرانی و تهرانی و همه دست به دست هم دادند و ایرانی نو ساختند. حتی در شهریور بیست که اجانب فتنه انگیختند باز عرق ملی تمامیت ایران را به هر نحوی حفظ کرد. من نمیگویم که ایران نسخه دوم سوئیس است ولی در مقایسه با همسایگان و خیلی جاهای دیگر این گفته گزافی نیست. اینرا قبلا گفتم و تکرار میکنم که من ترک یا کرد و یا فارس ویا خوزستانی در هر نقطه ایران همین قدر خود را در وطن میبینم که یک آمریکایی در پنجاه ایالت خود. و گر چه چشم و هم چشمی و تبعیضات فراوانی هم بین گروه های مختلف وجود دارد و به گروه های مختلف در طول تاریخ به تناوب " ظلم " هم شده است ولی هیچ گاه مثلا یک آذربایجانی در بدست آوردن مقامات عالی دولتی و ملتی ونظامی و بازاری و مذهبی و غیره به علت " ترک" بودن خود اشکالی نداشته و ندارد و گاهی ممکن است که مردم حتی شکایات کنند که خیلی از مقامات عمده دست "ترک" هاست. این گفته اقلا در عهد صفویه و قاجار درست بود و امروز هم گاهی پر بی معنی نیست و مثلا دو رقیب اصلی دعوی هر دو " خامنه ای " هستند . منظور آنکه انشاالله برادران و خوهران "ترک" و "کرد" و "فارس" و "عرب" و "بلوچ" به دور و بر نظری بیاندازیم و از این نعمت خدا داد و " ایران دوستی " که تا کنون ما را از دسیسه های دشمنان نجات داده است شاکر باشیم . سخن آخر آنکه " روشکر کن مباد که از بد بتر شود".
۲۹۴۱۹ - تاریخ انتشار : ۲٣ تير ۱٣٨۹       

    از : کارن ا

عنوان : فردوسی و محمود غزنوی
آقای مقدم !
شما نوشتید که" سلطان محمود غزنوی در سایه دلبستگی به زبان فارسی، فردوسی را به سرودن شاهنامه می گمارد."برابر داده های تاریخی هنگامی که فردوسی سرودن شاهنامه را آغاز کرد محمود غزنوی هشت سال داشت.اما در "دلبستگی وی به زبان فارسی"،
همین ما ایرانیان را بس است که لشکر ترکان پس از گرفتن شهر ری هزاران تن آز مردم را کشته یا زنده در آتش افکندند و کتابخانه ی بزرگ ری را با ده ها هزار کتاب سوزاندند و محمود غزنوی نامه پیروزی چنین کار زشتی را نزد خلیفه ی فرومایه عباسی فرستاد و به نام غلام خلیفه گزارش تبهکاری های خویش را نوشت.
۲۹۴۱٨ - تاریخ انتشار : ۲۲ تير ۱٣٨۹       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۲۱)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست