سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

ملاحظاتی درباره ی «منشور سبز» - علی رها

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : معترض

عنوان : چه گوشزد های ملایمی برای موسوی که نه گوش شنوا دارد نه انگیزه ای غیر از حفض جانش و جمهوری عزیز اسلامیش و جاه طلبی خود
چه روزگار غریبیست که مارکسیستی به این دژخیم دهه اول انقلاب چنین ملایمتبار تزکر میدهد، درس فلسفه میدهد. اقای رها، شما خطابتان کیست موسوی یا مردم یا دنیای ذهنی خودتان؟ اصلا تاریخچه این موجود نکبتبار را میدانید؟ متن منشور و تمام روده درازی های این بچه آخوند را خوانده اید؟ میخواهد به دوران طلایی دهه اول انقلاب باز گردیم، متوجه هستید؟شما هم مانند اکثریتی ها بدنبال یک رهبر خرافاطی خودباور افتاده اید. تاریخ خود را تکرار میکند، انگار ۵۷ است و گنک و گول باز همان اشتباهات تکرار میشود.
۲۹۹۷۵ - تاریخ انتشار : ۱۶ مرداد ۱٣٨۹       

    از : ‫رضا سالاری

عنوان : بدون تغییر مردم تغییر رژیمی صورت نخواهد گرفت! انعطاف پذیری در پذیرفتن تغییر رمز ترقی مردمان جهان غرب بوده است.
بدون تغییر مردم تغییر رژیمی صورت نخواهد گرفت! انعطاف پذیری در پذیرفتن تغییر رمز ترقی مردمان جهان غرب بوده است.

جناب ماهان، باشما در مورد ای کاش تغییر نام « جنبش سبز» به «جنبش تغییر» کاملاً هم آرزو و هم خیالم!
‫چند نکته مهم در مورد خصلت ها و ویژگی های خاص مردم ایران وجود دارد که احتیاج به شناخت و مطالعه ویژه دارد. فهرست وار از آنها نام میبرم.

‫۱. نسبت به اروپائیان سیصدسال پیش، ما اکنون مردمی هستیم، و یا شده ایم، بیش از حد انعطاف پذیر و ترسو نسبت به ظلم و استبداد بیرون خانه. در خانه شیر و در بیرون روباه. علت: فرهنگ مستمر ترساندن کودکان از خدا، پیغمبر، امام، و بخصوص ولی و روحانی و پاسدار و غریبه های خارج از خانه.

‫۲. ترس از تضاد و سازش با تضاد و عدم مقابله با تضاد. بالاترین آستانه تحمل در مقابل ظلم و استبداد را ایرانیان دارا میباشند. علت: خرافات دینی و ذهنی، عدم شجاعت موروثی، نشناختن تضاد، فرهنگ مغالطه آمیز مصلحت نگری و محافظه کاری بیش از حد، تن به خفت و خواری به خیال حفظ عزت و آبرو، زندگی و اخلاق به خاطر نظر و طرز تلقی
همسایه.

‫۳. ترس از تغییر. علت: تحت تسخیر تعلیمات و فرهنگ ثابت دینی، نیاموختن قدرت ابداع و ابتکار و خلاقیت در کودکی، تسلط فرهنگ روان پریشی زیستن در و برای گذشته و گذشتگان، داشتن تفکر فقط گذشته خوب بوده و اینده نامعلوم است، نداشتن اعتماد بنفس و فرهنگ نوعدوستی خارج از فامیل و اشنایان.

‫۴. ترس از هر نوع تغییری سریع ولو انقلابی − نسل قبل و جدید فکر میکنند چون اتفاق ۵۷ بمراتب رژیم بدتر و مستبدتری را سر کار آورده، پس دیگر بکل تحت هیچ شرایطی نباید انقلاب دیگری کرد؟ مسلم است که خاتمی و رفسنجانی با انقلاب دیگر مخالفند.

‫۵. نسل قبل فکر میکند که واقعاً انقلاب به معنای کلاسیک خود کرده، در حالیکه فاکتور فرار شاه و عدم مقاومت موردانتظار از شاه و ارتش و رژیم را، بهر دلیل داخلی و خارجی، نادیده میگیرد. اگر شاه نظیر صدام مستبدانه و خونخوارانه ترین روش رویارویی را در پیش میگرفت شاید هیچ انقلاب اخوندی حداقل و به این شکل شاید صورت نمیگرفت.

‫۶. ترس بیش از حد از رژیم آخوندی و انواع و اقسام عذرها و بهانه ها برای عدم مقابه و مبارزه!
. علت: پذیرش داستانهای دروغین و بسیاری دینی از جمله واقعه خرافات زده کربلای عربهای تازی را مهمترین، بزرگترین و قصاوتمندانه ترین مهلکه بشر میداند ولی خود حاضر نیست برای فرزند خود و نوه خود و نسل بعد از خود، برای کشور خود و برای مردم خود یک قطره جانفشانی کند، یک لحظه فکر کند و از جان و مال خود مایه بگذرد و لحظه ای ریسک و خطرکند وبا استبداد مبارزه کند. برعکس استبداد را مانند یک اصل مسلم کربلا می پذیرد. و فقط راضی و خشنود و رستگار است چون برای گذشته، نه حال امروز خود و هموطنان دربندش، گریه میکند.

‫۷. نادانی و ناآگاهی بسیار بالای اجتماعی، عدم گرایش به مطالعه و تحقیق، ترجیح واکنش های هیجانی به جریانات سیاسی، جدی نگرفتن وقایع سیاسی و اجتماعی، بی اعتنایی و بی تفاوتی به کل امور ایران و عالم.

‫۸. بی اعتمادی و بی اعتنایی به مردم درگیر در هر اعتراض و جنبشی در مقابل استبداد. تنها گذاشتن یاران، همسایگان، مردمان مبارز، همرزمان ضد استبداد و خالی کردن میدان. بهانه های واهی و توصل به تئوری های توطئه هرجا که مصلحتگرایانه میخواهند از زیر بار مسئولیت سیاسی خود شانه خالی کنند. فرهنگ ترجیح زنده بودن محض برزندگی با ننگ و خفت در زیر سقف استبداد.

‫۹. توقع و آرزوی دیدن فداکاری از دیگران. مثلاً علی اصغر حاج سید جوادی در پاریس تندنامه مینویسد که چرا شیرین عبادی در تهران با مردم به خیابان نمی ریزد با رژ یم بشکل رویاروی نمیجنگد؟ ضرب المثل معروف مرگ خوبه برای همسایه.

۱۰. فرهنگ انتظار از جنبش سبز و یا هر جنبش استبداد ستیز دیگری بجای کار برای جنبش! اگر قرار باشد کسی کاری نکند، و فقط از جنبش توقع داشته باشد، جنبشی باقی نمی ماند! کی باید به جنبش بپیوندد؟ فقط دیگران؟ همسایه ها؟ تهرانیها؟ اصفهانیها؟ تبریزی ها؟ اگر همه بگویند دیگران، دیگر کسی نمیماند، حتی برای تماشاکردنش !

‫باید مردم را، خودمان را، نیرویمان را، اهداف و ارزوهای اجتماعی مان ، سیاسی مان و میزان مشارکت اجتماعی خودمان را، بی تعصب و واقعی و عددی تحلیل و ارزیابی دقیق کنیم و بدانیم کجا قرار داریم و بکجا میرویم. جنبش باید فرگیر شود تا کمترین هزینه را در زودترین زمان بدهد.

این رژیم مانند رژیم قبلی به آسانی نمیرود، فرار نمیکند و انقلاب اینبار بسیار واقعی تر و کلاسیک تر خواهد بود. مردم پیروزند اگر به پیروزی خود اعتقاد و اعتماد کنند. پیروز باشیدا
۲۹۴۵۶ - تاریخ انتشار : ۲۵ تير ۱٣٨۹       

    از : حسین رها

عنوان : موسوی یا با ما "برانداز"هاست با بر ما،
روی کاغذ آوردن این نتیجه گیری کودکانه که ریشه در گذشته و "دید" نویسنده طی ۴۰ سال گذشته دارد، نیازی به این انشای ملال آور نداشت.
منشور ۱۸ موسوی نقطه قوت وی و جنبش سبز است و نه نقطه ضعف وی. او قدرت حاکم را می شناسد و به این درک واقعبینانه رسیده است که برای تحول و تغییر، بزرگ ترین اتحاد حول حداقلی ترین خواسته ها نیازی ضروری است. وی تکثر را پذیرفته و کوچکترین مخرج مشترک را برای فراهم سازی بستر چنین اتحادی پیشنهاد می کند: اجرای بی کم و کاست قانون اساسی!
اما آیا "ما" که از دور دستی به آتش داریم نیز از این دید و از این درک بهره ای برده ایم؟
این یادداشت طولانی می گوید: نه!
۲۹٣٨۲ - تاریخ انتشار : ۲۱ تير ۱٣٨۹       

    از : بهروز ماهان

عنوان : - ‎""جنبش سبز‎"" با جنبش تغییر فرق دارد
جنبشی به نام جنبش سبز مردم ایران و متحدی به نام جنبش تغییر مردم ایران :

۱- ‎""جنبش سبز‎"" با جنبش تغییر فرق دارد (کاش اسم این جنبش ، جنبش ‎"" تغییر‎"" بود ) در آن صورت گویا تر ، موثر تر ، شفاف تر ، استوار تر ، اتحاد گرا تر پیش به سوی هدف میرفت

۲- بیش از ۷۰ در صد جمیعت ایران جوان هستند اکثریتی از آنها بعد از انقلاب به دنیا آمده اند مردمی هستند که تغییر کرده اند و مردمی که تغییر میخواهند . قانون اساسی جدید میخواهند . قانون اساسی قدیمی سال ۱۳۵۷ را مربوط به نسل خود نمیدانند آنها میگویند که پدران ما ، برای نسل خود و دوره زندگی خود ، قانون اساسی و یا مدل زندگیشان را ؛ آنطوری که خواستند انتخاب کردند یا به آنها تحمیل شد ما میخواهیم که قانون اساسی و مدل زندگیمان را خودمان ، آنطوری که میخواهیم انتخاب کنیم . و این حق آنهاست هر ملتی در هر دوره ای ، باید خود؛ راه و روش زندگی خود را تصمیم بگیرد و قانون اساسی خود را به تصویب برساند لذا آنها میخواهند که نظام را تغییر دهند و نظام هم باید تغییر کند میخواهند که دولت و نظام و حکومت را تغییر دهند تا به توانند بر مبنای دلخواهشان زندگی کنند.

۳- در ریاضی ، مجموعه ها دارای قواعدی هستند اشتراک مجموعه ا، ب ، س ، د، در ریاضی ، قسمت مشترک آنهاست لذا جنبش سبز هم که یک مجموعه از افراد و قشر ها و مردم ایران هست فصل مشترکی دارد که فقط حول چند مساله تنظیم شده است خوش خیالی است که افتراقات آنرا نبینیم بحثی نکنیم و هر کس به خیال خود ، فکر کند که در جنبش سبز هست و یا عده ای فکرمی کنند که جنبش سبز مال آنهاست.
بدون اینکه منشوری از آن ترسیم شده باشد هر کس ، خواسته خود را در آن میبیند در حالیکه این تصوری اشتباه است باید فقط خواسته مشترکی که آن هم در منشوری به امضا همه میرسد خواسته جنبش سبز اعلام شود و باقی خواسته های هر گروه ، یا احزاب ، به خودشان ربط دارد .

۴- جنبش سبز حول سه حق شهروندی آزادی بیان، آزادی اجتماعات و انجمن سازی، و انتخابات آزاد بدون تقلب انتخاباتی ، و( شا ید هم تغییراتی اندک در قانون اساسی) ، همگان را در خود ، اکنون جا داده است تا کنون منشوری که متفق قول به امضا برسد حصول نیافته است در حالیکه آقایموسوی اجرای بلامناز ع قانون اساسی را ، نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد مطرح میکند ولی جوانان این قانون اساسی را مربوط به دوره پدرانشان میدانند که باید تغییر کند .

۵- جناب سالاری به درستی گفته اند که : برای یک فرد دموکرات امروزی این ظرف هویت (ایرانی- اسلامی) باز هم سنتی، متعلق به گذشته و بازدارنده است. معیارهای هویت ساز امروزی همان موازین جهانشمول دموکراسی و حقوق بشرند که در سطح ملی، موید و مستلزم رسمیت یافتن حقوق برابر شهروندی اند.
هوویتی با ظرف ( ایرانی- اسلامی) یا هوویتی با ظرف ( ایرانی -شاهنشاهی) نمیتواند مبنای جنبش سبز باشد همگی ساختگی است اگر هم در زمانی به هر علتی در دوره ای از تاریخ بر ایرانیان مسلط شده اند بوده اکنون نیازی به ادامه آن نیست و به موضوع ای تاریخی و موزه ای، تبدیل شده است هویت جدید ایرانی در ظرف ( ایرانی- حقوق بشری- حقوق انسانی و شهروندی- حقوق دموکراسی- حقوق فدرالی- حقوق آزادیخواهی- حقوق توزیع و پخش قدرت - حقوق اجتماعی - جمهوری خواهی ) تشکیل خواهد شد که به حقوق همه ایرانیان بیاندیشد و به نژاد و رنگ و مذهب و دین ، و عقیده و قوم و جنس وغیره بستگی نخواهد داشت .

۶- شعار ‎"" ایران برای همه ایرانیان است‎"" با شعار ‎""هویت ایرانی-اسلامی‎"" هماهنگی ندارد . ضمن اینکه اجازه نقد دین و مذهب هم باید وجود داشته باشد .

۷- جنبش ‎"" تغییر‎"" باید به موازات جنبش سبز تشکیل و متحد با آن ، تا حصول
اهداف جنبش سبز پیش رود
تغییر در راه است به تغییر بیاندیشیم
۲۹٣۷٨ - تاریخ انتشار : ۲۱ تير ۱٣٨۹       

  

 
چاپ کن

نظرات (۴)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست