یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

آن ها به اسب ها شلیک می کنند - خسرو باقرپور

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : مهتاب سازگار

عنوان : اسب های مست
شاعر عزیز آقای خسرو باقر پور سلام. شعرهایتان را می خوانم و بسیار لذت می برم. شعرهایتان انسانی و با درکی استتیک و مدرن از وقایع در ذهن و در جامعه سروده می شوند. در این بازار آشفته، شعرهای شما صمیمی و زیبا و عمیق اند و روحم را چون نسیم می نوازند. واقعه ای را شعر کرده اید که کمتر به آن توجه شده است. جنایاتی که در حق انسان و معیشت او، محل سکونتش، فرزندان و آینده و مال او و آرزوهای او در همه جای ایران و از جمله در کردستان می شود. این شعر قسنگ هم در عین تلخی مثل عکس های این جنایت در آینه تاریخ ما خواهد ماند. دست شما را می فشارم.
۲۹۵۴۷ - تاریخ انتشار : ٣۰ تير ۱٣٨۹       

    از : بهمن پارسا

عنوان : درود!
خسرو جان خان عزیز،دست مریزاد.آیا این بیداد را پایانی خواهد بود. آنچه در زیر میآید به تو تقدیم است ،وچه ناقابل. محبوبه ی شب



ذهنم را چون قلوه سنگی به شیشه ی پنجره میزنم!
یعنی بیاکه گلدان دارد می خشکد
یعنی که ،بیا گلدان را آبی بپاش.
آمدی جارو در دست
شیشه های شکسته -پراکنده را روبیدی؛
آب پاش را امّا ندیدی!
آی ای بیخرد رفتگر شیشه های شکسته
چه باید خطابت کند کسی؟ که شایسته باشی!
ای لجّاره و بد تر
محبوبه ی شب را ببین
این جنازه ی جنون است بر گورستان گلدان
و گلدانهای دیگر خیل عزا داران پشت پنجره!
حالا هی جارو بکش
ذهنم را چون قلوه سنگی به شیشه ی همه ی پنجره ها خواهم زد.
شب شهر را باید پر از بوی محبوبه ی شب کرد.
ذهنم را چون قلوه سنگی به صف دجّال خواهم زد.
۲۹۵۲٨ - تاریخ انتشار : ۲۹ تير ۱٣٨۹       

  

 
چاپ کن

نظرات (۲)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست