از : رضا سالاری
عنوان : ما فیلسوف و متفکر میخواهیم نه امام مفتوت و مفقود با بیش از ۱۴۰۰ سال سن!
امیدوارم سردبیران محترم اخبار روز تحمل چاپ نظر نویسنده تیزبین قرن بیستم ایران، روانشاد صادق هدایت، را داشته باشند و نظر اورا در مورد دین و اسلام در اهمیت ناباور و لائیک شدن مردم کنجکاو داخل و خارج ایران، چاپ کنند.
امامان راستین مردم متفکران و لائیکهای شجاعی چون : ذکریای رازی، خیام نیشابوری، خوارزمی، ابوریحان بیرونی، فردوسی، ...، فتحعلی آخوندزاده، احمدکسروی، علی دشتی و صادق هدایت هستند...
آنچه اسلام به ایران داد" نوشتاری از صادق هدایت:
« ما که عادت نداشتیم دخترانمان را زنده به گور کنیم، ما برای خودمان تمدن و ثروت و آزادی و آبادی داشتیم و فقر را فخر نمیدانستیم همه اینها را از ما گرفتند و بجاش فقر و پشیمانی و مرده پرستی و گریه و گدائی و تأسف واطاعت از خدای غدار و قهار و آداب کونشوئی و خلأ رفتن برایمان آوردند، همه چیزشان آمیخته با کثافت و پستی و سود پرستی و بی ذوقی و مرگ و بدبختی است.
چرا ریختشان غمناک و موذی است و شعرشان چوس ناله است چونکه با ندبه و زوزه و پرستش اموات همه اَش سرو کار دارند.
برای عرب سوسمار خوری که چندین صد سال پیش به طمع خلافت ترکیده، زنده ها باید به سرشان لجن بمالند و مرگ و زاری کنند.
...، در مسجد مسلمانان اولین برخورد با بوی َگند خَلأست که گویا وسیله تبلیغ برای عبادتشان و جلب کفار است تا به اصول این مذهب خو بگیرند. بعد این حوض کثیفیکه دست و پای چرکین خودشان را در آن میشویند
... , عید قربان مسلمانان با کشتار گوسفندان و وحشت و کثافت و شکنجه جانوران برای خدای مهربان و بخشایشگر است خدای جهودی آنها قهار و جبار و کین توز است و همه اش دستور کشتن و چاپیدن مردمان را میدهد و پیش از روز رستاخیز حضرت صاحب را میفرستد تا حسابی دخل امتش را بیاورد و آنقدر از آنها قتل عام بکند که تا زانوی اسبش در خون موج بزند.
تازه مسلمان مومن کسی است که به امید لذتهای موهوم شهوانی و شکم پرستی آن دنیا با فقر و فلاکت و بدبختی عمر را بسر برد و وسایل عیش و نوش نمایندگان مذهبش را فراهم بیاورد. همه اَش زیر سلطه اَموات زندگی میکنند و مردمان زنده امروز از قواننین شوم هزار سال پیش تبعیت میکنند کاری که پستترین جانوران نمیکنند.
عوض اینکه به مسائل فکری و فلسفی وهنری بپردازند، کارشان این است که از صبح تا شام راجع به شک میان دو و سه استعامنه قلیله و کثیره بحث کنند.
این مذهب برای یک وجب پائین تنه از عقب و جلو ساخته و پرداخته شده. انگار که پیش از ظهور اسلام نه کسی تولید مثل میکرد و نه سر قدم میرفت، خدا آخرین فرستاده خود را مامور اصلاح این امور کرده!
تمام فلسفه این مذهب روی نجاسات بنا شده اگر پائین تنه را از آن حذف کنیم اسلام روی هم میغلتد و دیگر مفهومی ندارد. بعد هم علمای این دین مجبورند از صبح تا شام با زبان ساختگی عربی سر و کله بزنند سجع و قافیه های بی معنی و پر طمطرق برای اغفال مردم بسازند و یا تحویل بدهند.
سرتاسر ممالکی را که فتح کردند، مردمش را به خاک سیاه نشاندند و به نکبت، جهل، تعصب، فقر، جاسوسی، دوروئی، دزدی، چاپلوسی و کون آخوند لیسی مبتلا کردند و سرزمینش را به شکل صحرای برهوت در آوردند.
... اما مثل عصای موسی که مبدل به اژدها شد و خود موسی از آن ترسید این اژدهای هفتاد سر هم دارد این دنیا را میبلعد. همین روزی پنج بار دو لا راست شدن جلو قادر متعال که باید بزبان عربی او را هجی کرد، کافی است تا آدم را تو سری خور و ذلیل و پست و بی همه چیز بار بیاورد.
مگر برای ما چه آوردند؟ معجون دل به هم زنی از آرا و عقاید متضادی که از مذاهب و ادیان و خرافات پیشین، هول هولکی و هضم نکرده استراق و بی تناسب بهم در آمیخته شده است، دشمن ذوقیات حقیقی آدمی، و احکام آن مخالف با هر گونه ترقی و تعالی اقوام ملل است و به ضرب ششمشیر به مردم زورچپان کرده اند. یعنی شمشیر بران و کا سهی گدائی است، یا خراج و جزیه به بیت المال مسلمین بپردازید یا سرتان را میبریم هر چه پول و جواهر داشتیم چاپیدند. آثار هنری ما را از میان بردند و هنوز هم دست بردار نیستند؛ هر جا رفتند همین کار را کردند. »
٣۰۱۲۴ - تاریخ انتشار : ۲۷ مرداد ۱٣٨۹
|
از : فیروز نجومی
عنوان : با درود به یک جوان ایران
با مشت های محکم جوانان ایرانی ست که حکومت الله درهم فرو کوبیده خواهد شد.
۲۹۷۱۴ - تاریخ انتشار : ۶ مرداد ۱٣٨۹
|
از : فیروز نجومی
عنوان : بر ماست که تاریخ را بسازیم
آقای جمالی
شما بخوبی میدانید که من چندان به رفورم در اسلام امیدوار نیستم، بخصوص از درون اما تعبیر مارکس از لوتر رفورم را مطرح نمی کند بلکه بساط دین را به ایمان اختصاص میدهد و اقتدار را از آن سلب میکند. مطمئن هستم که شما نیز به افراد اجازه میدهید که در پرستش آزاد باشند و اگر هم خواستند در خلوت خود به پای الله هم بیفتند ایرادی بر آنان نخواهید گرفت. در عین حال دوست داشتم که باین جمله نیز در همان مقاله توجه میکردید: « بر ماست که تاریخ را بسازیم و به حکومت الله برای همیشه خاتمه دهیم.»
حال آنکه شما ما را به گذشته بازگشت میدهید. منتها گذشته ای دورتر . و از خدایانی سخن میرانید که کوچکترین اثری از آنان در فرهنگی هژمونیک اسلامی باقی نمانده است. بین آینده و گذشته بنظر شما کدام یک را باید برگزینیم.
چشم براه مقاله شما هستم
۲۹۷۱۰ - تاریخ انتشار : ۶ مرداد ۱٣٨۹
|
از : منوچهر جمالی
عنوان : نوشتن پاسخ و فرط بیحالی
همان لحظه که پاسخ شما را خواندم ، مقاله ای دراز نوشتم ولی مشاغل زیاد و بیحالی شدید ازپیری ، مرا ازآن باز داشت که همه را دراینجا بنویسم . این مقاله را هنگامی که حال پیداکنم تایپ میکنم و در یکی از مقالات شما به ضورت کامنت میآورم . ولی دراین فرصت ازشما که با این دقت وژرفا ودلیری به نبرد با اسلام پرداخته اید میپرسم که چگونه ناگهان اهل « تدبیر» شده اید ؟ و چگونه میتوانید« حکومت الله را دربیرون ازخود، دردیگران ، خلع کنید » ، بی آنکه بتوانید « حکومت الله را درون دیگران خلع کرده باشید ؟ درست کار لوتر، دراثر همین خلع کردن درونی مردمان بود ، چون برای هرکسی حق تاءویل عهدجدید وعهد قدیم را قائل شد و بدینسان این حق انحصاری را ازپاپ گرفت وبرای این کار بودکه این کتاب را به آلمانی ترجمه کرد . ازاینگذشته، ایران، تاریخ تحولی دیگر دارد که آلمان . درایران ۱۷۰ سال پیش مردی به نام باب پیدا شد، واسلام را نسخ کرد و اصلاح کرذن اسلام را غیر ممکن دانست . ازاین گذشته عملی را که لوتر کرد ، نیاز به « پیدایش شخصیتی نظیر لوتر » دارد و چنین شخصی را طبق نیاز نمیتوان اختراع کرد و یا ازخارج وارد نمود و این « شبه لوترهای ایرانی » ، جرئت ایستادن جلو یک آخوند معمولی را ندارند ونداشتند و نخواهند داشت . اگر به مقالات خودتان نگاهی کوتاه بیفکنید خواهید دید که شما هم درعمل به همان نتیجه ای رسیده اید که باب ، ۱۷۰ سال پیش رسید . اسلام را نمیشود اصلاح کرد . و بجای این تدبیر ، همان پیکار معمولی خود را ادامه دهید که بسیار سودمند است . ومنتظر درج مقاله ام باشید تا مسئله را روشنتر سازم که خلاصه اش اینست که ایران نیاز به رفورماسیون مذهبی ندارد ، بلکه نیاز به « رنسانس » دارد . و رفورماسیون مذهبی آلمان ، یک حرکت عقب افتاده دراروپا بود
۲۹۷۰۲ - تاریخ انتشار : ۶ مرداد ۱٣٨۹
|
از : یک جوان ایرانی
عنوان : مقایسه پاکستانی تبارها و ایرانی تبارها در غرب
با درود خدمت آقای نجومی،
آیا شما بواقع فکر می کنید که جامعه جوان ایران دنیا را واگذار به آخرتی که جادوگران دینی وعده می دهند کرده است؟ اگر اینطور بود باید ما آنرا حداقل در خارج از کشور مشاهده می کردیم همانطور که پاکستانی تبارهای جوان را در انگلستان می بینیم که با وجود اینکه بسیاری از آنها هرگز پاکستان را هم ندیده اند مسلمان های دو آتشه شده اند. حتی در ایران هم جوانان بقدری دین گریز هستند که حکومت از دستشان عاجز شده است. چرا فکر می کنید اینقدر بر سر جوانان و زنان ما می زنند که حداقل ظاهر اسلام را حفظ کنند؟ ترویج ادیان دیگر مثل مسیحیت و زرتشتی هم در خفا صورت می گیرد، چرا؟
۲۹۶۹۹ - تاریخ انتشار : ۶ مرداد ۱٣٨۹
|
از : از اسلام بریده
عنوان : چرا؟
چرا درباره ایرانیانی که اسلام را کنار گذاشته اند چیزی نمی گویید؟
۲۹۶۹۲ - تاریخ انتشار : ۶ مرداد ۱٣٨۹
|
از : فیروز نجومی
عنوان : در نوشتار من نیست
با احترام فراوان
آقای جمالی. آنچه شما میگویید که من گفته ایم در نوشتار من پیدا نمشود. که من گفته ایم که به لوتر نیاز مندیم. من گفته ام در این شرایط باید همان را انجام بدهیم که به تعبیر مارکس لوتر انجام داده است . باین معنا که ایمان به اقتدار را بر انداخت و اقتدار را به ایمان باز گرداند. دوست دارم در این مورد بحث خود را ادامه بدهید. علاقمند هستم که در این مورد نظر شما را بدانم و همچنان از نظریات شما بهره برگیرم.
اصل مطلبی را که من نوشته ام در اینجا نقل میکنم:
«در چنین شرایطی تدبیر آن نیست که الله و رسول و امام را از درون خود پاک زدایی نماییم بلکه مهم آن است که به خلع حکومت الله در بیرون از خود بپا خیزیم. یعنی که بهمان عملی دست بزنیم که لوتر دست زده است. مارکس میگوید که لوتر ایمان به اقتدار را با بازگرداندن اقتدار به ایمان، ویران ساخت( نقد فلسفه ی قانون هگل، ۲۵۸). این قول را شاید بتوان چنین قرائت نمود که ما به منظور آنکه تاریخ را بر اساس میل و اراده خود بسازیم، باید اقتدار الله و شریعت او را براندازیم و ایمان به الله را جایگزین آن نماییم.»
آبا تشکر فراوان
فیروز نجومی
۲۹۶۵۹ - تاریخ انتشار : ٣ مرداد ۱٣٨۹
|
از : منوچهر جمالی
عنوان : آقای دکتر نجومی ، ایران نیاز به لوتر ندارد . خودش ، تصویری بی نظیر ازانسان کشیده است
فرهنگ ایران ، نیاز به کارلوتر وتقلیذ ازاو وغرب ندارد ، چون خودش تصویری بس ارجمند ازانسان، کشیده است ، که ما آنرا فراموش کرده ایم .خدای ایران ، « ارتا خوشت » یعنی « ارتای خوشه » بوده است که زرتشت این نام را طرد میکند وبرضد فرهنگ ایران برمیخیزد و اورا « ارتاواهیشت = اردیبهشت » میخواند . اهل فارس بنا بر ابوریحان ، اورا «ارتاخوشت » مینامیده اند . این ارتا ، خوشه ایست که دارنده همه تخمه های جان انسانهاست. خدا که خوشه است ، که خود را میافشاند وتخمهایش ، جان هرانسانی میشوند . همه انسانها با هم ، خدا هستند . خدای ایران ، انسانها راخلق نمیکند ، بلکه خودش ، تبدیل به انسانها ی گوناگون میشود .این خداهست که جان وخرد انسانها شده است و اگز از قدرتی ، اطاعت کند و تابع قدرتی بشود ، برضد طبیعت وفطرت خدائی خودش ، رفتار کرده است . « فرمان » ، دراصل به معنای « اندیشه ومشورت » است. ازآنجا که تخم ، درایران ، اینهمانی با آتش داده میشد و ارتا ، کانون همه آتشها نیز بود . پس انسان، « تخم آتش » خوانده میشد . این بود که فطرت انسان ، مانند آتش ، سرکش وسرفراز بود . نام ارتا ، سرفراز است . یعنی طبیعت اصلی انسان ، سرفرازی وسرکشی و طغیانست این خدا ، نخستین عنصر دروجود هرانسانیست . انسان، آتش سرکش است که پیش هیچ قدرتی ، خم نمیشود . این خدا ، در زبان عربی « حارث » و « ابلیس » نامیده میشد . حارث ، معرب « ارس = ارتا » هست . محمد ، خدای ایران را « ابلیس » و اعدا عدو انسان ساخت. با بسیج ساختن فرهنگ اصیل ایران ، که از جان وروان خود این مردم ، جوشیده ، میتوان باز براحتی به « اصالت انسان » رسید . و زیرآب همه قدرتها و تابعیت ها را زد و ازسر انسانی، آزاد شد که گوهرش ، گوهر وفطرت خدایش هست که آتش است و سر پیش احدی خم نمیکند .
۲۹۶۴۷ - تاریخ انتشار : ٣ مرداد ۱٣٨۹
|
از : peerooz
عنوان : ۳۵ میلیون
جناب کیوان محبی ،
کم لطفی میفرمائید. آن ۳۵ میلیون کسانی اند که دستشان به دهانشان میرسد که به زیارت میروند. ۳۵ میلیونی که نمیتوانند به زیارت بروند و از راه دور زیارت میکنند همگی مومنین معتقد اند. شنیده ام که شبهای جمعه در مسجد جمکران جای سوزن انداختن نیست.
۲۹۶۲۷ - تاریخ انتشار : ۲ مرداد ۱٣٨۹
|
از : رضا سالاری
عنوان : داستان کوتاه صعود سید علی روضه خون
داستان کوتاه صعود سید علی روضه خون
به عصر شاهی پهلوی
بود آخوند افسرده و تنهایی
در حوزه علمیه هجره ای
خسته و افسرده از بی مریدی
بی خمسی، بی ذکاتی، بی برکتی
هم نبودش مستمری بقدر کافی
هم نداده بودش بروجردی
عمامه اجتهاد و مرجعی
چون هنوز ننوشته بود او رساله ای
گرچه زیاد هم تبحر نداشت در ادبیات و سواد عربی
لیک بروجردی برفت زین دنیا و نداشت جانشینی
شاه هم فرستاد تسلیت بر تمام مراجع یکی یکی
لیک نگرفت خمینی از شاه هیچ پیام تسلیتی
سخت برخورد بر او این بی عنایتی و بی احترامی
پس مملو از کینه و انتقام شد خمینی
این کهنه حوزوی ملقب به هندی
شروع کرد انتقاد از شاه و شاهنشاهی
از همه چیز، مدرنیته، تجدد، اصلاحات ارضی
کاپیتولاسیون، حق رای زنان، بی حجابی
درس شورش داد بجای دروس عرفانی
فریاد ها برمنبر داد از شه بی عدالتی، نبود آزادی
ولی سخت شیفته داد و قالش شد حسینعلی
همان منتظری، بعدها قائم مقام رهبری
گردآورد بدورش شاگردان بسیاری
از جمله خامنه ای و رفسنجانی
بالاخره نوشتند برایش رساله ای
خارج از نوبت گرفت مدرک مجتهدی
چون شد دیگر مرجع حوزوی
سخت گشت وی را حکم های کشتنی
شاه جز به تبعیدش ندید چاره ای
بهنگام تبعید علم را کرد رهبر سرکوبی
سپردند بی سواد بی رساله را به چند عراقی
تا بلکه عمر تمام کند در غربت و تنهایی
پس سرکوب کردند شورش خمینی
افتاد آبها از آسیاب یک پانزده سالی
اما در این ایام بیکار نبودند هاشمی و خامنه ای
حفظ کردند ارتباط با آخوند تبعیدی
پخش میکردند از او نوار و سخنرانی
میدویدند در بدر بدنبال مشتری و پامنبری
از این خانه به آن خانه سوار موتور گازی
میخواند روضه، بی سواد سید علی خامنه ای
بر مردم خام و بی سواد تر از خمینی
ندیده بود هنوز بخواب اینچنین روز و رهبری
ندیده بود بخواب سید علی روضه خوانی
این چنین بیت و حشمت و بخت و اقبالی
که اول شود نماینده امام در شورای انقلابی
بعد رئیس جمهور حکومت اسلامی
همزمان، فرماندار هرپاسدار و بسیجی
سرانجام جانشین موروثی رهبری
بعد از فوت خمینی، بنیان گذار استبداد دینی
آن هم به مکر و دغل رفسنجانی
از ترس انتخاب و بازگشت منتظری
سیدعلی بزور آمد و فراموش کرد دوران روضه خوانی
برپا داشت حکومتی پراز سپاهی و بسیجی
قلع و قمع کرد مردم غیر خودی و غیر ولایی
بالا کشید به دربار و بیت هر مثل خود بیسوادی
هر آخوندی، روضه خوانی، متعصبی، مغرضی
تمام جلادهای اسلامی، از جمله تائب ها و مرتضوی
بیرون داد احکام فقه و تعزیر و اعدامی
بسیار کشت مردم به جرم غیراسلامی، غیرالهی، بی حجابی
تا که خود شد سرانجام الله ملک ایرانی
نبود بالاتر از این ننگ در کل تاریخ آریایی
گرنباشد عبدی و بنده ای و پرستنده ای
چون میتوانست نشستن بر تخت خدایی
امروز، آنهم اینچنین بی سوادی
آخوندی، روضه خوانی
گر تو خواهی برچینی بساط پرستش و بندگی
رهاکن اول بندگی و بردگی الله و هر خدایی
۲۹۶۲۱ - تاریخ انتشار : ۲ مرداد ۱٣٨۹
|