از : . .
عنوان : با حوادث تاریخ نه کینه توزانه، بلکه منصفانه باید بر خورد کرد. حتی اگر زخمی بزرگ بر دل جان خود داریم، که داریم؛ باز نباید از انصاف و واقع بینی خارج شد.
«آلترناتیو
هر چند هنوز بسیاری از مهره ها و شخصیت ها و شاید حتی گروه های اجتماعی وابسته به حکومت، جایگاه خود را در این نبرد درونی اصولگرایان به قطعیت تعیین نکرده اند، اما به نظر نمی آید حکومت اسلامی سرنوشتی جز آن چه نظامی – امنیتی ها بر آن تحمیل می کنند داشته باشد. در برابر این روند، فقط یک آلترناتیو وجود دارد: جنبش سبز و دموکراتیک مردم ایران. این جنبش که در چهارده ماهه ی گذشته به عنوان نیرویی غیرقابل چشم پوشی بر روند تحولات کشور ما تاثیر عمیقی گذاشته است، یگانه چشم انداز دیگری است که جامعه ی ما در برابر نظامی – امنیتی ها می تواند آن را انتخاب کند.
برای جنبش سبز که می خواهد ایران را از حکومت سیاه نظامی – امنیتی ها، استبداد ولایت فقیه و هر نوع حکومت استبدادی در هر شکلی نجات دهد، توجه به شکاف های عمیق در بین «بالایی»ها اهمیت زیادی دارد. اما اشتباه بزرگی خواهد بود اگر در برابر اژدهای نظامی - امنیتی ها، این سیاستمداران متوسل به شعارهای کهنه و بی سرانجامی شوند که به نوعی به ادامه ی حکومت روحانیت تعبیر شود. سیاستمداران این جنبش می توانند از این شکاف عظیم که دارد سر تا پای «حکومت کودتا» را به دو نیم می کند به خوبی و درستی استفاده کنند. هر چه حکومت بیشتر در این بحران فرو رود، پایه های اقتدارش بیشتر فرو خواهد ریخت و راه پیشروی جنبش دموکراتیک هموارتر خواهد شد.»
این تحلیل در باره تغییر، و کنش و واکنش جنبش سبز و دموکراتیک مردم ایران بسیار واقع بینانه است.
آنهایی که نه دورا دور، بلکه از نزدیک و دقیق جامعه فلک زده ایران را می شناسند، می دانند که من چه می گویم. بخش بزرگی از جامعه ایران دچار رکود و پس رفتگی وحشتناکی شده است؛ این رکود، این خوابزدگی را فقط و فقط دستی تقریباً خودی و از درون می تواند در هم بریزد و دگر گون سازد.
در ضمن به این نکته هم باید توجه داشت که همه نظر دهندگان از اپوزیسیون نیستند. یعنی از ما بهتران هم اینجا نظرات خشمگینانه می نویسند. زیرا جنبش سبز و مردمی مردم ایران همگانی شده و به خاطر همین ویژگی دیگر قابل کنترل کامل و سرکوب نیست؛ پس وحشت آفرین شده است. این شیوه ای را که جنبش سبز بر گزید بیشک ماندگار تاریخ جهان خواهد شد. جنبشی که فراتر از یک جنبش ناب سیاسی و حزبی است. در این جنبش از طبقه متوسط گرفته تا کار گر کارخانه، تا مردم شهر، تا دهقانان ناراضی، تا مردم روستا، تا چپ، تا میانه، تا راست شرکت دارد. در این جنبش بسیاری شرکت دارند که خواسته هایشان حتی سیاسی نیست. مثلاً معیشتی، دادخواهی و ... است.
چنین جنبشی همگانی و غیر متمرکز است، حتی در یک کوتا(کوتای انتخاباتی) هم نتوانستند کمرش را بشکنند. در برابر این جنبش قرار گرفتن به نوعی ناخواسته در برابر مردم قرار گرفتن است.
یا رژیم باید تسلیم خواسته های مردم شود و یا باید مردم را پینوشه وار به استادیوم ها ببرد؛ و حتی در خیابان ها زندان درست کند. چون میلیون ها انسان که صد ها هزار نمایندگان شان هستند و به خیابان می آیند را نمی توان کشت و یا به بند کشید. هیچ زندانی در جهان نیست که این همه آدم را در خود جای دهد.
پس دوستانی که نظرشان شبیه نظر از ما بهتران است، به یاد داشته باشند که در حالت دوم، موسوی کروبی و دیگر رهبران جنبش به مصدق به آلنده بدل می شوند و آن روز همه خواهند گفت: "من نبودم!"
٣۰۱۲۷ - تاریخ انتشار : ۲۷ مرداد ۱٣٨۹
|
از : عزیز عزیزی
عنوان : خطاب به آقای "بس کنید"
این مطلب از سوی هر کسی نوشته شده باشد؛ تلاشی است در بر کشیدن ناسیونالیستها (نه میهن پرستان و مردمگرایان) به رخ چپها. دارندگان بینش ناسیونالیسم افراطی تا جنبش سبز شروع نشده بود؛ مشکل خاصی با حکومت نداشتند که حکومت اسلامی بخواهد با اینان بد بوده باشد. مثلاً به آمار اعدامی های دسته جمعی نظر کنید. خیلی هایشان هنوز ضدیتشان با بینش دموکراتیک است تا جمهوری اسلامی. اینان تبعیض قومی و عقیدتی و استبداد رضاخانی را دوست میدارند و بدان عادت نموده اند. این دو در ضدیت با جنبش چپ و دموکراتیک ملی دوش به دوش هم راه رفتنه اند.
٣۰۱۱۲ - تاریخ انتشار : ۲۶ مرداد ۱٣٨۹
|
از : یکی از آسیب دیدگان خط سیاسی شما
عنوان : نمی گویم بس کنید!
خط ساسی شما مانند «گربه مرتضا علی» است که از هرجا پائین بیفتد با چهار دست و پایش به زمین می رسد! هر اتفاقی در ایران بیفتد تئوری شما نجات «اصلاح طلبان» بوده و هست!
سی سال است از تئوری حزب توده : «نبرد که بر که» و «جبهه انقلاب و جبهه ضد انقلاب» دست برنداشته اید. هنوز هم چشم براه پیروزی «خط امام» (موسوی و کروبی و خاتمی؟) در حکومت هستید. افکار شما که راه نجات را در درون همین حکومت می جوید، بازنده ی اصلی صحنه سیاسی ایران بوده است و خواهد بود.
نمی گویم بس کنید! چون هرگز بس نخواهید کرد! هرگز!
٣۰۱۰۷ - تاریخ انتشار : ۲۶ مرداد ۱٣٨۹
|
از : منوچهر جمالی
عنوان : همه ملاها درسراسرتاریخ اسلام، این لات ولوتها واراذل را؛ برای تنفیذ امربه معروف ونهی ازمنکرلارم دارند
یکبار نگاهی به رستم التواریخ بیندازید . هرآخوندی برای تنفیذ امربه معروف ونهی ازمنکر، نیاز با چاقوکشها واراذل واوباش ولات ولوتها دارد . انتقاد اهل مکه ازمحمد نیز همین بود که همه اراذل مکه را دور خودش جمع کرده است . این یک سنت ریشه دار و نیرومند اسلامیست . قدرت این چاقوکشها ولاتها که درعصز صفوی دور ملاها گرد آمده بودند بجائی رسید که سراسرقدرت در اصفهان که پایتخت آن روز بود دست آنها افتاد و دراثر وجود قدرت این لات ولوتها بود که حکومت صفوی بکلی ازپا افتاد و اففانها که مورد ستم مذهی ازملاهای شیعه قرارگرفته بودند ،با یک ضربه حکومت صفوی را ازریشه کندند. کاشانی ، لات ولوتهای خودش را داشت . مصدق را همین لات ولوتهای آخوندها انداختند نه شاه وآمریکا وانگلیس . مسئله بنیادی ، مسئله جنگ با لات ولوتها نیست . بلکه مسئله ، از بین بردن اخلاق ودینی است که برپایه امرو نهی وتحمیل و اکراه وقهر بنا شده است . تا دین واخلاق ، برپایه قهرو تحمیل باشد ، و حق تحمیل اخلاق ودین با اکراه باشد ، این پیوند شوم » آخوند و لات » باقی خواهد ماند و سیاست وحکومت را معین خواهد ساخت . چون آخوندها با همین نیرو، همه ترورهای سیاسی را انجام میدهند و آزادی را ازبین میبرند
٣۰۱۰٣ - تاریخ انتشار : ۲۶ مرداد ۱٣٨۹
|
از : ک تیز بین
عنوان : هر کسی باز گردد به اصل خویش
مسولین محترم سایت اخبار روز ایا شما با این مقاله تان میخواهید ثابت کنید که ضرب المثل:" هر کسی باز گردد به اصل خویش" در مورد شما هم کاربرد دارد؟ آیا در همین سایت و در چند ماه گذشته از دیکتاتور بازی ها ی سبز های اسلامی ننوشتید؟ آیا عزم را جزم کرده اید که اتحاد نامقدس سازمان شما و سازمان های مشابه با خط امام بار دیگر شکل گیرد؟ شما از کدام روشنفکر دینی سخن میگویید؟ آیا بنا بتمامی دلایل علمی و آکادمیکی و حتی روز مره ، روشنفکر میتواند مذهبی باشد؟ آخر مگر نه این هست که یک مذهبی به یک سری فوانین اللهی که رد و تعدیل آن مترادف با ارتداد هست و بنا به سخنان موسوی در دانشگاه نوشیروانی جزای بک مرتد، اعدام هست، معتقد هست و خللی در آن وارد نمیکند؟ اگر چنین هست، که هست ، پس بر کدام تعریفی شما یک مذهبی را "روشنفکر" مینامید.حال فرض به غلط کنیم که یک مذهبی میتواند روشنفکر هم شود، ایا جنایت و خیانت های که سروش، جلال الدین فارسی، بازرگان، سحابی، زیبا کلام در مورد دانشگاه و دانشگاهیان و دانشجویان کردند و یا بخشی از آنها که دست در جنایات اقلیت های ملی نظیر ترکمن ها، کرد ها، اعراب در اوایل بعداز قیام کردند، کمتر از وحوش اصولگرا ها هست؟ ایا هیچ کدام از اینها همراه با کدبور، مهاجرانی، و..... امروزه یک خط ننوشته اند و از خانواده های اعدام شده گان توسط اینان عذر خواهی کرده اند؟ آیا اصولن اینها قبول دارند که در جنایات و چپاول و یرکوب دست داشته اند؟ حال دوباره میخواهید جبهه مشترک با خط امامی ها درست کنید ولی این بار جبهه مشترک همسو با امپریالیست ؟ چرا که اینان جملگی به درگاه امپربالیست ها آمده اند و از توبره آنها تفذیه میکنند.
با امید آنکه چنین نباشد و این مطلب را از سر سرگرمی و بیکاری نوشته باشید. فراموش نکنید این روز ها سالگرد اعدام شده گان توسط امام راحل روشنفکر دینی هستیم که میخواهند بدوران طلایی آن باز گردند
شاد باشید
٣۰۱۰۰ - تاریخ انتشار : ۲۶ مرداد ۱٣٨۹
|