یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

صحنه آخر بازی - عسگر آهنین

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : زری. مینویی

عنوان : تو هرگز اب نخواهی شد
انکه حا فظ میخواند در برف نمی ماند.
همین رنج و سر مستی که مدام دوره ات میکند دامنی از بیکرانگی شعله ای از شیدایی پاره ای از پروازو ایینه ای از زیباییست اینهمه را که جمع کنی میشود
شاعری که به هر چه فریب و فتنه و فساد نه گفثه است
تو یی که جها ن در جان خود داری چه کسی میگوید تو در برف می مانی؟!
منهم ندانم درخت دریا یی که میداند در جان تو چه خورشیدی جاریست
تو هرگز تمام نخواهی شد دوست من نه تمام نخواهی شد . با مهر زری.مینویی
٣۰۵۵۲ - تاریخ انتشار : ۱۷ شهريور ۱٣٨۹       

  

 
چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست