از : آ. ائلیار
عنوان : خصلت نقد
لیبرال دمکرات چپ میانه گرامی،
خوبم، قربان اعتراضت بشوم، باورکن اینجانب قصد هیچ نوع تحقیر و توهینی نسبت به شما نداشته و ندارم. و هیچ واژه ای هم که دال بر این مقولات باشد در پیام من نمییابید. اگر چیزی موجب سوء تفاهم شده باشد پوزش میخواهم.
برعکس من بسیار خوشحالم و افتخار میکنم که شما در پی یافتن پاسخهای مناسب برای مشکلات جامعه ما هستید. این برای من مایه سرفرازی ست. تأکیدات شما را بر منشور حقوق بشر میستایم. و به تفاوت اندیشه شما با خودم احترام میگذارم. من تحقیر دیگری را تحقیر خودم میدانم . و همینطور توهین را.
اگر نقد گزنده است باورکن تقصیر اینجانب نیست. این ذات و خصلت نقد است که گزنده میباشد. به همین خاطر است که میگویند حقیقت تلخ است. اگر از سخن من احساس تلخی کرده اید بار دیگر از شما معذرت میخواهم.
نوشته ای : «آزادی و برابری هیچ ارتباطی با آب و خاک یک کشور ندارد.»
- هر پدیده ای در ارتباط چندجانبه با فنومن های دیگر است. هیچ پدیده ای را نمیتوان جدا از پدیده های دیگر بررسی کرد. چرا که عمل، جواب نادرست میدهد.
- خاک و هفتادو پنج میلیون: پاسخ درست را سعادت انسان تعیین میکند. راحل مناسب و عملی چیست؟
- درسته ، خشونت لفظی و فیزیکی مردود است. روش درست ، حل مسالمت آمیز مشکلات است.
- قلمزنان مفسران پاسخ جنبشها هستند. و جدا از آنها هیچ پاسخی ندارند.
دوستدار شما
شاد و خرم باشید
٣۱۱۱۶ - تاریخ انتشار : ۱۰ مهر ۱٣٨۹
|
از : لیبرال دمکرات چپ میانه
عنوان : به آئلیار
همانطور که قبلا هم گفتم، ایران ملک عمومی همه ی ۷۵ میلیون ایرانی ای است که شناسنامه های ایرانی دارند. صرفنظر از اینکه در کدامیک از استانهای ایران بدنیا آمده و در کجای جهان زندگی می کنند. آحاد ملت ایران در کل آب و خاک و جایجای ایران بطور مساوی سهمیند و حق مشارکت مساوی دارند. بنابراین من در قزوین و رشت و خرمشهر همانقدر سهم دارم که در سنندج و تبریز و تهران .... سهم دارم. دیگر ایرانیان هم همینطور.
آزادی و برابری هیچ ارتباطی با آب و خاک یک کشور ندارد، بنابراین این دو مقوله ی کاملا متفاوت را یکی جلوه ندهید چون کاملا بی ارتباط هستند. من به کسانیکه این دو وصله ی ناجور را بخواهند بهم ارتباط داده و از آن فدرالیسم درآورند اعتمادی ندارم. با آنهایی هم که وقتی با منطق نمی توانند طرف مقابل را قانع کنند به خشونت لفظی و فیزیکی متوسل می شوند هیچ میانه ای ندارم. همانطور با کسانی که برای رسیدن به اهداف خود سازمان ملل و منشور جهانی حقوق بشر آنرا تا زمانی قبول دارند که به نفعشان باشد هم هیچ میانه ای ندارم.
من به لحن و طرز برخورد تحقیر و توهین آمیز شما اعتراض دارم. همانطور که قبلا هم به شما گفتم، من به پاسخ قلم زنان در مورد منشور مذکور علاقمندم چون اطلاعات کافی درباره نظرات هموطنان عزیزم را دارم.
٣۱۱۰۴ - تاریخ انتشار : ۱۰ مهر ۱٣٨۹
|
از : آ. ائلیار
عنوان : فدرالیسم یا استقلال
لیبرال دمکرات چپ میانه عزیز،
" اجرای کامل منشور حقوق بشر در ایران "هر گونه" تبعیضی را بر طرف نمی کند." اینجانب در پیام خود خیلی روشن به متضاد و ناکامل بودن آن با ذکر نمونه ها اشاره کرده ام. باز هم به بیراهه رفته اید.
شما به جای بزرگ انتخاب کردن تابوت دست و پای مرده را میبرید، تا آنرا در قالب خود بگنجانید. این اشکال کار شماست.
با این متد به هیچ حقیقتی راه نمییابید. فکر میکنید حقیقت تنها پیش شماست. حقیقت نسبی را باید با هم پیدا کنیم. هیچ نسخه حاضر و آماده ای وجود ندارد.
پاسخ شما و مکتب آریاییسم را جنبشهای رفع ستم ملی داده اند:
پاسخ ِعدم پذیرش فدرالیسم، استقلال است.
٣۱۱۰۰ - تاریخ انتشار : ۱۰ مهر ۱٣٨۹
|
از : unknown
عنوان : پاسخ همایون
داریوش همایون
خانم مارال سعید در نوشته خود "لیبرال دمکراتها و مسئله ملی ایران" (اخبار روز) موضوعی بسیار پیچیده را که میتواند به بهای سنگین جبران ناپذیر برای ملت ما تمام شود و میلیونها تن را به تیره روزی بیندازد مانند عموم "فدرالیست"ها (با پوزش از آلکساندر هامیلتون و جرج مادیسون) با چند جمله گذشتهاند و پایه استدلال خود را برای اثبات چوبین بودن پای استدلالهای من بر بنیاد پولادین گفتاوردهائی گذاشتهاند که من خود با آنها مخالفم. ایشان توصیه میکنند که من جملات زیر دیگران را به یاد آورم:
"... تودهایها، این خائنان به میهن، میهن پرستان غیور ایران را درجریان کودتای نوژه لو دادند"
"... استنباط مردم به خیانت از همکاریهای چپها (حزب توده، سازمان فدائیان اکثریت) با رژیم، طبیعی بود. امّا، این همکاری نتیجهی همان سیاست ضد امپریالیستی است."
آنگاه پیروزمندانه نتیجه میگیرند که "آخر چگونه است که تودهایها با قرارگیری در کنار جمهوری اسلامی ایران با توجیه "پشتیبانی از انقلاب"، خائن و وطن فروشند، ولی اعضا و هوادران حزب لیبرال دمکرات ایران با قرارگیری در کنار جمهوری اسلامی ایران با توجیه "حفظ میهن" وطن دوست و وطن پرست؟" اما آیا بهتر نیست ایشان پرسش خود را به گویندگان آن سخنان ببرند؟ ولی آنها هم که موضع اعضا و هواداران حزب را نگرفتهاند.
با آنکه گفتاوردهای ایشان به این ترتیب هیچ جائی در بحث ما ندارد از فرصت برای اندکی روشنگری بهره میگیرم. تالیران میگفت خیانت (که ما مانند نقل و نبات پخش میکنیم) مسئله زمان است. منظورش این بود که امری که یک روز خدمت شمرده میشود با دگرگونی اوضاع و احوال خیانت به قلم خواهد رفت. نمومهاش همین شرکت در انقلاب اسلامی. تالیران برحلاف خیانت به اشتباه اهمیت میداد که در سیاست بدترین است. من جز به مجاهدین در سالهای جنگ ایران و عراق نسبت خیانت ندادهام و تا آنجا که به انقلاب ارتباط دارد به همه مخالفان رژیم حق دادهام از آن بیزار و در پی برداشتنش باشند. این حق هر کسی است. اما آنجا که بر خلاف همه نظام ارزشهای خود دنبال خمینی و اسلام سیاسی افتادند اشتباه کردند. خیانتی در کار نبود. حق با تالیران است.
یک بنیاد پولادین دیگر در برابر پای استدلال چوبین من تعریفهائی است که ظاهرا ویکیپدیا از ملت کرده است:
"ملت به گروهی از انسانهای دارای فرهنگ، ریشهی نژادی مشترک و زبان واحد اطلاق میگردد که دارای حکومتی واحد هستند، یا قصدی برای خلق چنین حکومتی دارند. با پذیرش این تعریف، فورا ً این پرسش به ذهن میرسد که، مردمان ساکن محدودهی جغرافیائیی ایران، جدا از همزیستیی چند هزار ساله، که نتیجهاش آمیزش فرهنگ، زبان و حتی نژاد است، آیا اساسا ً همگی دارای یک فرهنگ، یک زبان و یک ریشهی نژادی هستند؟ بدون کوچکترین اما و اگر، پاسخ منفی است.
با این پاسخ، حتما ً شما نیز مثل من به این میاندیشید که؛ پس اصرار آقای همایون به نادیده انگاشتن این حقیقت، که اقوام و ملل مختلفی ساکن محدودهی جغرافیائیی ایران هستند، و بنا بر منافع و ضروریات، پارهای به زور و پارهای داوطلبانه در طول تاریخی چند هزار ساله درکنار هم زیستهاند، در چیست؟ "
میبینیم که به نظر نویسنده محترم همین قصد خلق ملت، ملت میسازد اما "همزیستی چند هزار ساله که نتیجهاش آمیزش فرهنگ، زبان و حتا نژاد است" ملت نمیسازد. از این شگفتتر، آمیزش چند هزار ساله از یک سو آمیرش فرهنگ زبان و حتا نژاد است و از سوی دیگر و بی فاصله هیچکدام اینها نیست.
(در باره نژاد که مفهومی نامعین است بد نیست خاطر نشان کنم که یک دانشمند ایرانی و همکارانش تازگی نتیجه آزمایش "دی ان ا" ی زنان و مردانی از هم گوشه و کنار ایران را به پایان رسانیهاند و آشکار شده است که همه ما بازماندگان ساکنان هفت هزار سال پیش این سرزمین هستیم. یک یادآوری کوچک هم بد نیست: امریکا با آن تنوع قومی یک ملت است و اسکاندیناوی (به استثنای فنلاند) با یگانگی در تقریبا همه چیز چهار ملت است. (عامل تعیین کننده مانند همه جا تاریخ است.)
نویسنده محترم برای اثبات موضوعی که تصمیمش را گرفتهاند حق دارند که چنان جملات گیج کنندهای را از ویکیپدیا و جاهای دیگری به همان اعتبار در آورند، ولی به ما نیز حق بدهند که امری به اهمیت دفاع از موجودیت ایران را جدیتر از اینها بگیریم. مساله ابعاد بسیار گستردهتر و پیچیدهتری دارد و بسیار دستها در آن است.
در موضوع فدرالیسم نیز پیشنهاد من این است که که از تعریفهای ویکیپدیائی (از ویکیپدیای فارسی همه چیز می توان در آورد) بدر آیند و واقعیات امر را به دیده آورند. سی سال پیش تصور شد که از شاه بدتر نیست. امروز میگویند از جمهوری اسلامی بدتر نیست (یک زلزله ۸ ریشتر در سراسر ایران یا فرضا یک حمله اتمی چطور؟) ولی اینها نمیتواند تعیین کننده راه یک ملت باشد. ما از دشمنی با هیچ کس به راه مبارزه نیفتادهایم. مصلحت این ملت و این کشور جند هزار ساله در چیست؟ اول در این است که بماند و نه دیگران بر آن بتازند، نه مردمانش به جان هم بیفتند.
ما نیز تردید نداریم که "نظام جمهوری اسلامی ایران سد راه پیشرفت و بهروزی مردم ایران است [نه] ترکها (آذریها) و کردها و لرها و بلوچها و ترکمنها و عربها و دیگر اقوام ساکن ایران زمین." ما این اقوام را چنان دوست داریم که نمیخواهیم یکی از افراد آنان نیز از ما دوری کنند و آنچه بتوانیم برای بهروزی آنان و برطرف کردن تبعیض در یک جامعه شهروندی خواهیم کرد.
٣۱۰۹۷ - تاریخ انتشار : ۱۰ مهر ۱٣٨۹
|
از : لیبرال دمکرات چپ میانه
عنوان : من بدنبال موضع شهروندان معمولی ایران در قبال این منشور نیستم چون روشن است بلکه بدنبال موضع قلم زنانی مثل خانمها ندا شهبازی، مارال سعید، آقای کیهان یوسفی هستم، قلم زنانی که تاکنون در این مورد از اعلام مواضع خود سر باز زده اند.
آئلیار محترم،
«نگفته ام " حقوق بشر حقی را پایمال میکند."». خیلی خوب، خوشحالم که شما هم این واقعیت را تایید می کنید که اجرای کامل این منشور در ایران هر گونه تبعیض قابل ذکری را بر طرف می کند.
من بدنبال موضع شهروندان معمولی ایران در قبال این منشور نیستم چون روشن است بلکه بدنبال موضع قلم زنانی مثل خانمها ندا شهبازی، مارال سعید، آقای کیهان یوسفی هستم، قلم زنانی که تاکنون در این مورد از اعلام مواضع خود سر باز زده اند. اینها هستند که باید دلیل / دلائل این کوتاهی خود را ارائه دهند تا امثال من آنها را مورد نقد و بررسی قرار دهیم، همین. بنابراین، از شما خواهش می کنم اجازه دهید این قلم زنان به ما پاسخ دهند.
٣۱۰۹۱ - تاریخ انتشار : ۱۰ مهر ۱٣٨۹
|
از : آ. ائلیار
عنوان : متضاد و نا کامل
لیبرال دمکرات چپ میانه عزیز،
لطفاً به نشانی عوضی نروید. نگفته ام " حقوق بشر حقی را پایمال میکند." بلکه نوشته ام " حقوق بشر و میثاقهای بین الملی یاور این جنبشها هستند و اگر جایی هم کمبودی باشد و یا احساس شود توسط خود خلقها و ملتها تکمیل و اصلاح میگردد. و این حق خدشه ناپذیر آنهاست. " سخن از "تکمیل" کردن در میان است. با تکیه به واژه اگر. و کلمه اصلاح نیز در رابطه با "کمبود" بکار رفته است.
ولی برای محض اطلاع شما بید بگویم که:
۱-در حقوق بشر" اتحاد داوطلبانه خلقها" ابداً مطرح نیست. و همینطور " کثیرالمله" بودن جوامع مشخص.
۲- اعلامیه حقوق بشر به خاطر نقصانهایش به مرور از طریق میثاقهای بین المللی دیگر مقداری تکمیل شده ولی هنوز بطور کامل پاسخگوی تمام حق و حقوق ملتها نیست و نمیتواند هم باشد. چون این اعلامیه فقط یکسری اصول عمومی را مد نظر دارد و در جای خود نیز مفید است. ولی نه عصای موسی ست و نه عیسی، که معجزه بکند. راه حل مسایل مشخصمان را باید خودمان پیدا کنیم.
۳- حقوق بشر از یک طرف به کرامت انسانی و حق تعیین سرنوشت تأکید میکند و از سوی دیگر تمامیت ارضی را مد نظر دارد. و هیچ راهی برای حل این تضاد نشان نمیدهد.
ملتی که کرامت انسانیش را نابود میسازند و حرکتش را جهت تعیین سرنوشت بار ها در خون غرق میکنند چه راهی برای رهایی خود دارد،در این اعلامیه جهانی حقوق بشر؟
موفق باشید.
٣۱۰۷۷ - تاریخ انتشار : ۹ مهر ۱٣٨۹
|
از : مردم=جنبش سبز
عنوان : در کنار مردم = در کنار جنبش سبز
مردم همان جنبش سبز ملت ایران است. مردم آن ۲۳ میلیون ایرانی ای که آگاهانه در کنار جناح بدخیم رژیم ایستاد تا جناح بدخیم تر را اول براندازند تا بعد نوبت به جناح بدخیمی که به آن رای داده بود برسد. مردم همان هایی هستند که دهها میلیون بر تعدادشان افزوده شد وقتی جناح بدخیم تر رای شان را دزدید و کودتا کرد. مردم همان هایی هستند که می رفتند تا سال گذشته در روز عاشورا رژیم را براندازند ولی آنهایی که باید در کنارشان می ایستادند تنهایشان گذاشتند. شعارهای آن مردم آزادی، استقلال، جمهوری ایرانی بود- نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران بود ..... از آن مردم امروز بپرسید که اگر به ایران حمله ی نظامی شود در کنار چه کسی خواهند ایستاد. من بعنوان یک ایرانی که رای ندادم ولی به جنبش سبز ملت ایران پیوستم و در همه ی تظاهرات شرکت کردم می گویم که مسئله اتمی با جنگ نباید حل شود چون به ضرر منافع ملی ماست. خانواده و قوم و خویشانم در درون مرز که برخی رای دادند و برخی نه هم همین را میگویند که من می گویم. همه ی ما می گوییم که ج.ا جنگ طلب و غرب جنگ طلب هستند که مسئله ی اتمی را می خواهند با جنگ حل کنند و نه ما. ما پارسال فریاد زدیم، اوباما یا با اونا یا با ما. فریاد ما را شنید ولی به ما محل سگ نکرد. اگر او بدنبال حل مسئله ی اتمی و بهبود اوضاع منطقه بود و جنگ نمی خواست باید همان موقع از ما حمایت می کرد. آنوقت ما آزاد می شدیم، مسئله ی اتمی ایران حل می شد و اوضاع منطقه بهبود می یافت. همه ی آنهایی که در آنزمان بجای ایستادن در کنار جنبش سبز در کنار ج.ا ایستادند منجمله قوم گرایانی که فدرالیسم برایشان مهمتر از آزادی ایران بود را باید مسئول و باعث و بانی جنگی دانست که در شرف وقوع است. بعد از یکسال هنوز هم همان مواضع سابق خود را حفظ کرده و در کنار ج.ا بر علیه ما ملت بخت برگشته شمشیر می کشند. فردا به تاریخ چه پاسخی خواهند داد؟
٣۱۰۷۴ - تاریخ انتشار : ۹ مهر ۱٣٨۹
|
از : احمد صلاحی
عنوان : جواب برای آقا یا خانم « نظر»
آقای نظری آدرس شما ، که خانم الهه ی بقراط را توصیه کردید را مطالعه کردم .اصلا به مطلب سرکار خانم مارال سعید ارتباط نداشت . بقول معروف ،میان ماه «ما» با ماه «گردون » تفاوت از زمین تا آسمان ست . اما از جهتی که آقای داریوش همایون را مورد نقد موشکافانه قرار داده بود لازم دیدم از شما تشکر کنم .
خانم بقراط فرموده اند:
[در کنار نیروی سرکوبگر و جنگافروز قرار گرفتن نه تنها «لیبرال» و «دمکراتیک» نیست بلکه تجربه نشان داده است که هرگز سبب پیوند ملی نیز نخواهد شد. ]
شما که نکته سنج هستید حتما موضوع را خوب گرفتید. خانم بقراط حضرت داریوش همایون را «نصیحت » می کند یا «سرزنش» که مرد حسابی یعنی چه در هنگام جنگ و اشغال ایران در کنار حکومت می ایستی !
بعدا از این قسمت که نقل کردم سرکار خانم از «والاحضرت » خود رضا پهلوی دفاع کرده که مسئله ی آمادگی او برای رفتن به جبهه ی جنگ ایران و عراق یک آمادگی «شفاهی » بود. زمانه عوض شده و چه و چه . جل الخالق آدم نمیدونه با این هم بندبازی های «سیرکی » چگونه برخورد نماید.
نتیجه : رضا پهلوی از داریوش همایون «بهتر» ست . خب اینها چه ربطی به موضوع دارد جز اینکه خانم مارال مستقیما به آقای همایون در باره ی مصاحبه ی اخیر ایشان با آقای مهری انتقاد می کند ولی خانم بقراط در باره ی موضع آقای همایون در باره ی اشعال نظامی ایران غیر مستقیم و کنایه آمیز میگوید «هرگز» سبب پیوند ملی نخواهد شد
٣۱۰۶۱ - تاریخ انتشار : ۹ مهر ۱٣٨۹
|
از : لیبرال دمکرات چپ میانه
عنوان : به ائلیار
به ائلیار،
لطفا اول ثابت کنید که اجرای منشور جهانی حقوق بشر، حقوق فرد/گروهیی را در یک کشور پایمال می کند تا به بقیه ی حرفهایتان برسم. با احترام
٣۱۰۵۶ - تاریخ انتشار : ۹ مهر ۱٣٨۹
|
از : نظر
عنوان : باز هم من درآوردی
بنده نه هرگز نام شما را شنیده و نه چیزی جز همین کامنت در همین صفحه خوانده ام که بخواهم "خوب بدانم که جنابعالی که هستید و چه نظری داشته و دارید" . بهتر است خود فراافکنی نکنیم و کمی فروتن باشیم. اما اولا حزب مشروطه فقط از داریوش همایون تشکیل نمیشود و بعضی ها بد جوری علاقه دارند که افراد را برجسته کنند. تمام حرف و بحث همایون و حزب مشروطه هم این است که حکومت پارلمانی محور باشد و هیچ کشف جدیدی هم نکرده ایم که آسمان را به زمین ببافیم تا اثبات کنیم که در دموکراسی های اروپایی چه جمهوری و چه پادشاهی این اصل است. مدل های مورد توجه حزب مشروطه هم اتفاقا همان نظام های پادشاهی مبتنی بر پارلمان است و هرگز غیر از این هم نبوده و نیست. پس باز هم با یک فرض من درآوردی سعی در اثبات به غلط بودن آن بیهوده است. اگر پادشاهی هم برنگشت آسمان به زمین نمی آید. شما میتوانید بگویید چلوکباب بهترین غذایی است که شما توصیه میکنید. اما اگر آبگوشت هم گیرتان آمد آن را پس نمیزنید یا لقمه را از دهن مردم در نمیآورید که نظر خود را زور چپان کنید. اگر ما کمی نسبت به دگر اندیشان خود تعامل داشته و نخواهیم نظر خود را به آنها زور چپان کنیم خوب است. در ضمن در مورد مقاله مارال سعیدی توجه خوانندگان را به مقاله الهه بقرط در همین زمینه جلب میکنم. هرچند که اختلافاتی با نظر مارال سعیدی دارد.
http://newsecularism.com/۲۰۱۰/۱۰/۰۱.Friday/۱۰۰۱۱۰.Elahe-Boghrat-Only-with-people.htm
٣۱۰۴٨ - تاریخ انتشار : ۹ مهر ۱٣٨۹
|